دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه علامه طباطبائی ، ghobeishi@atu.ac.ir
چکیده: (1265 مشاهده)
مطالعات ادبی در پرتو اندیشۀ پساساختارگرا از منظری متفاوت متن را واکاوی میکنند. پساساختارگرایی ضمن رها شدن از چهارچوب تصلبیافته ساختارگرایی، خوانشی واسازانه از متن بهدست میدهد و معنا و گفتمان ادعایی آن را به پرسش میگیرد. در این راهبردِ مطالعاتی، پژوهشگر از رهگذر بازشناسی تناقضات نهفته در متن، از دوگانههای پایگانی ساختارگرایی فاصله گرفته، از معنای آشکار آن مرکزیتزدایی میکند و معنای خاموشگشته را بهسخن میآورد. کاربست چنین راهبردی در واکاوی متون فارسی میتواند ابعاد ویژهای را در باب آنها و ساختارهای فکری نویسندگان آشکار سازد. پژوهش حاضر بر بنیاد این اندیشه و با اتخاذ رویکردی استنادی ـ تاریخی در گردآوری دادهها، داستان کوتاه «حضور» از مجموعه داستان دیوان سومنات نوشتۀ ابوتراب خسروی را واسازی نمودهاست. بنابر پژوهش پیشِرو، متن «حضور» بهرغم عنوان آشکار آن، رو به غیاب دارد و امر غایب در آن به سطح حضور فرامیرود. تزلزل در رابطۀ متناظر دال و مدلولی و درنتیجه، ناپایداری معنامندی دالها، ناآغازی در متن، باژگونگی کارکردها و موقعیتهای دالهای متن و نامزُدایی از شخصیتها بخشی از مصادیق مرکززدایی از گفتمان مرکزیتیافته متن قلمداد میشوند. در پرتو این رابطه ناپایدار، دالهای کنشگر در متن دچار تعویق و گسست از معنای نهایی شدهاند و بدینترتیب، انکسار و پراکنش معنا در متن رقم خوردهاست؛ برونداد چنین وضعیتی آپوریا یا تنگنا در پذیرش معنای قطعی متن است، بهطوری که خواننده دیگر قادر به تحدید معنای نهایی نیست. جابهجایی حضور و غیاب و ناپایداری معنا حتی بر تمهیدات متن و موقعیتهای مکانی شخصیتها نیز سایه انداختهاست و متن از درون خود را نقض کردهاست.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
نظریه ادبی دریافت: 1402/9/15 | پذیرش: 1403/2/26 | انتشار: 1403/2/10