1- دانشگاه شیراز ، nekoeireza@yahoo.com
2- دانشگاه آزاد اسلامی واحد سروستان
3- دانشگاه آزاد اسلامی واحد بویین زهرا
چکیده: (2519 مشاهده)
در روایتهای کلامی و تلویزیونی، دامنۀ اطلاعات داستان نقش مهمی در حفظ توجه خواننده و بیننده دارد. نویسندگان این مقاله با شیوۀ تطبیقی، دامنۀ اطلاعات داستان و نحوۀ حفظ توجه خواننده و بیننده در داستان کوتاه «ژاکت پشمی»، نوشتۀ هوشنگ مرادی کرمانی را با اقتباس تلویزیونی آن («ژاکت») به کارگردانی کیومرث پوراحمد براساس نظریۀ روایتشناسی رابرت مککی، بررسی و مقایسه میکنند. نتایج پژوهش نشان میدهد که کانونیسازی داستان کوتاه «ژاکت پشمی» از نوع درونی یا دید همراه است که باعث غلبۀ عنصر تعلیق در آن میشود. این کانونیسازی برای تنوع دامنۀ اطلاعات داستان و جذابیت بیشتر روایت، از عنصر معما نیز استفاده میکند. این کار بهکمک شگردهایی مانند پیشواز زمانی، روایت درونهای، حذف و ... انجام شده است. در این فرایند، غافلگیری نیز بهکمک معما میآید؛ چون با هربار غافلگیری کانونیسازی درونی و خواننده، به معماهای داستان افزوده میشود. اقتباس تلویزیونی داستان نیز از منظر یک کانونیساز درونی غالب روایت میشود؛ با این تفاوت که دقایق زیادی از فیلم به کانونیسازی کنشگرهای دیگر نیز اختصاص دارد. این موضوع باعث افزایش کنشگرهای فیلم و درنتیجه، برجسته شدن آموزش توجه به حضور دیگری و گفتمانهای متفاوت در آن میشود. این گفتمانها اغلب با استفاده از شگرد روایت درونهای وارد فیلم میشوند که این ورود نیز افزایش عنصر معما را درپی دارد. اگرچه روایت کلامی عنصر تعلیق را فقط میتوانست با عنصر معما ترکیب کند، تعلیق فیلم با توجه به امکانات دوربین و خلاقیت کارگردان برای غنیتر کردن روایت با هردو عنصر معما و کنایۀ دراماتیک ترکیب میشود. همچنین، بهدلیل همراهی رویدادها با موسیقی و بهصورت چندبُعدی از زاویههای مختلف، تعلیقها و غافلگیریهای قدرتمندتری ایجاد میشود. در این شکل از روایت، ما با کانونیساز درونی احساس همدلی و همذاتپنداری بیشتری میکنیم. به این ترتیب، نتیجه میگیریم که اقتباس تلویزیونی داستان از امکانات و تکنیکهای چندرسانهای متنوعتر و پیچیدهتری برای تقسیم اطلاعات داستان و حفظ توجه بیننده استفاده میکند.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
ادبیات کودک دریافت: 1402/9/3 | پذیرش: 1403/6/18 | انتشار: 1403/6/10