۱- دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهواز ، gh.ghasemipour@yahoo.com
۲- دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهواز
۳- دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهواز
چکیده: (۲۴۰۲ مشاهده)
تجربۀ زیسته اصطلاحی گسترده، مناقشهبرانگیز و گاه مبهم است که در علوم مختلف مورد توجه پژوهشگران بوده است. در حوزۀ مطالعات ادبی با آنکه گاه جسته و گریخته اشاراتی به این مفهوم دیده میشود، اما تا کنون بهطور جدی مورد توجه قرار نگرفته است. بررسی تجربۀ زیسته و نقش آن در فرایند خلاقیت ادبی، در تببین مفاهیم شاعرانه بسیار اهمیت دارد، زیرا هم برای درک بهتر شعر راهگشاست و هم میتواند معیاری برای بررسی موفقیت و یا عدم موفقیت یک شعر یا دورۀ ادبی در اختیار ما قرار دهد. علاوه بر این مشترک بودن تجربۀ زیستۀ خواننده و شاعر، میتواند به درک بیشتر و همذاتپنداری خواننده با شعر کمک کند که همین امر راه را برای نقد خوانندهمحور از منظر تجربۀ زیسته، نیز هموار میکند. در این پژوهش با روش تحلیلی ـ انتقادی سعی شده است مفهوم تجربۀ زیسته و گونههای آن تبیین شود؛ سپس برای فهم دقیقتر نقش تجربۀ زیسته در فرایند خلاقیت ادبی، الگویی نظاممند برای آن تعریف و ترسیم شود. در همین راستا تجربۀ زیسته به انواعی ازقبیل تجربۀ زیستۀ شخصی، تجربۀ زیستۀ خاص و تجربۀ زیستۀ عام تقسیم شده است که هرکدام زیرمجموعههایی دارد. یافتههای این پژوهش علاوه بر تببین مفهوم تجربۀ زیسته و نقش آن در فرایند خلاقیت ادبی، نشان میدهد که تجربۀ زیسته یکی از عناصر بنیادینِ آثارِ ادبی و بهویژه شعر است که توجه به آن میتواند برای درک هستی شعر، چگونگی شکلگیری آن، منابع الهام شاعران و... مؤثر باشد.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
نظریه ادبی دریافت: 1401/3/29 | پذیرش: 1401/5/10 | انتشار: 1401/5/10