استادیار دانشگاه شهرکرد
چکیده: (۱۰۳۶۴ مشاهده)
فرضیهسازی یکی از مراحل مهم تحقیق خوانده شده است؛ ولی بهنظر میرسد در مطالعات ادبی نقش چندانی در فرایند تحقیق ندارد. در مقاله حاضر، با بررسی جایگاه و مفهوم فرضیه، به این سؤالها پاسخ داده شده است: مشکل فرضیهپردازی در مطالعات ادبی چیست؟ چه رابطهای میان نظریه ادبی و فرضیه برقرار است؟ در چه شرایطی میتوان نوعی از فرضیه را برای این مطالعات تصور کرد؟ بهنظر میرسد عینی نبودن مسائل ادبی از مهمترین عوامل ناکارآمدی فرضیه در این مطالعات است. همچنین، تفاوتی روششناختی میان مفهوم نظریه ادبی و نظریه در روشهای تجربی موجب شده تا فرضیههای ادبی فاقد ویژگیهایی همچون آزمونپذیری باشد. به عبارت دیگر، ابتنای پژوهش و نظریه ادبی بر خوانش متن، فرضیهپردازی را کاری بیفایده و گاه ناممکن کرده است. تکیه بر خوانش موجب میشود تا مطالعات ادبی با دوری از عینیت درپی یافتههایی ذهنی باشند که رد و پذیرش فرضیه را ناممکن میسازند. کارآمدی فرضیه در مطالعات تجربی ادبیات میتواند مؤید این ویژگی مهم باشد. در پایان نیز پیشنهادی برای معرفی فرضیههایی منطبق بر ویژگیهای روششناختی مطالعات ادبی داده شده است.
نوع مقاله:
نظری |
موضوع مقاله:
ادبیات عامیانه دریافت: 1395/2/14 | پذیرش: 1395/5/13 | انتشار: 1395/6/1