۱- استاد ادبیات انگلیسی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
۲- دانشجوی دکتری ادبیات انگلیسی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران ، Rezaee.abdullah@alumin.ut.ac.ir
چکیده: (۷۳۹۱ مشاهده)
در جستار حاضر تلاش شده است از نگرشهای اروپامحور به نمایشنامۀ مرگ یزدگرد (1393) بهرام بیضایی چهره برداشته شود. باری، هدف این نیست که بیضایی نویسندهای با تمایلات کاملاً ایرانی معرفی گردد و از تأثراتش از ادبیات غرب چشم پوشیده شود. بهطور دقیقتر مطلوب این است که مرگ یزدگرد درمقابل تئاتر روایی برتولت برشت قرار داده و به رویکرد خلاقانۀ بیضایی در استفاده از مدل برشتی تئاتر اشاره شود. در این میان، نگاه برشت به تاریخ، مفاهیم تناقض، پروایروسیس و کاسوس بهعلاوه اعتقادش به امکان ایجاد تغییر و اصلاح حتی در تاریکترین دورهها در مرکز توجه قرار گرفته و بازتاب آن در نمایشنامۀ مذکور بیضایی واکاوی شده است. همچنین برخی از تکنیکهای مشترکی که بیضایی با تأسی از نمایش خندهآور ایرانی موسوم به «تقلید» و برشت برای تحقق مقولۀ «فاصلهگذاری» بهکار بردهاند، بررسی شده است. در این پژوهش، نظریات فردریک جیمسون دربارۀ تئاتر برشت بهکار گفته شده و دیدگاههای وی بهعنوان روشی برای پرداختن به این موضوع مورد استفادۀ نویسندگان قرار گرفته است. نتایج بررسی نشان میدهد بیضایی درعین حالی که عمیقاً وامدار سنتهای نمایشی اصیل ایرانی است، از آن دسته از دستاوردهای برشت که برای موقعیت ایرانی متناسب است، نیز بهرۀ وافر برده؛ بنابراین مرگ یزدگرد را به اثری چندوجهی تبدیل کرده که علاوهبر مخاطب ایرانی، مخاطب غربی نیز میتواند بهواسطۀ آشناییاش با تئاتر برشتی با آن ارتباط برقرار کند.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
نقد نمایشنامه دریافت: 1399/2/28 | پذیرش: 1399/12/15 | انتشار: 1400/12/10