۱- دانشجو دانشگاه کردستان
۲- عضو هیئت علمی دانشگاه کردستان ، p.yaghoobi@uok.ac.ir
چکیده: (۵۸۳۶ مشاهده)
کارکرد پایانبندی در متن را بنابه این تصور که بهمثابۀ نقطۀ اوج متن ـ روایت مفروض است، میتوان گرهگشایی از موضوع مورد بازنمایی دانست؛ اما بهشکل خاص پایانبندی میتواند همسو با معرفتشناسی حاکم بر متن و وضعیت سوژههای متنی منجر به دلالتانگیزهای ویژه باشد. از میان متنهای ادبی کلاسیک فارسی، پایانبندی برخی از متنهای عرفانی، ازجمله غزلهای دیوان شمس، همسو با معرفتشناسی عرفانی، وجهی متمایز دارد. در این نوشتار، دلالتانگیزی ویژۀ پایانبندی در غزلیات شمس بهشیوه توصیفی ـ تحلیلی دلالتیابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان میدهد راوی ـ عاشق غزلهای دیوان شمس، همسو با معرفتشناسی حاکم بر متن، هویت یا مقام سوژگیِ موقتی را که بنابه کنش بازنمایی یا روایتگریِ رخداد ـ وضعیتها در بخش آغازین و میانی روایتها بهدست میآورد، در پایانبندی با توسل به کنشهای گفتاری خاموشی در معنای اصطلاحی آن پس میزند و مانع از تثبیت آن میشود. به عبارت دیگر، راوی ـ عاشق غزلیات شمس در اغلب غزلها، پس از بازنمایی اضطراب و اشتیاق برآمده از حضور و وحدت ازدسترفته سعی میکند در پایانبندی غزلها، بنابه «استعاره دوریِ» بازگشت به اصل و جهان پیشانشانگانی، با انجام و اجرای دو دسته از «کنشهای گفتاریِ» خاموشی (شامل «خاموشی بهمثابۀ سخن نگفتن» و «خاموشی بهمثابۀ بهنمایندگی سخن گفتن») به وانمایی یا اجرای حالِ حضور بپردازد و بهصورت نمادین در آن تجربه شرکت کند. حسب این وانمایی، پایانبندی غزلهای مذکور به بستار نمیانجامد و با ساختاری حلقوی، خواننده ـ مشارک را با نوعی ناتمامی مواجه یا در آن تجربه شریک میکند.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
روایت شناسی دریافت: 1398/12/12 | پذیرش: 1399/1/27 | انتشار: 1399/3/10