۱- دانشیار زبان وادبیات فارسی دانشگاه گیلان
۲- دانشجوی دوره دکتری
چکیده: (۱۱۷۰۴ مشاهده)
مارکسیسم از جنبشهای اثرگذار و در عین حال مناقشهآمیز فکری و فلسفی در جهان معاصر است. بعضی منتقدان مارکسیسم نظریۀ تاریخ مارکس را فاقد خصلت علمی، بلکه رهیافتی دینی، تاریخباورانه، اسطورهای و حتی ادبی دیدهاند. ازاینرو، فلسفۀ تاریخ مارکس را میتوان بهمثابه متن روایی نگریست و با ابزارهای نقد ادبی تحلیل کرد. شیوۀ رئالیسم سوسیالیستی برای بسط آرمانهای مارکسیستی در روسیه تدوین شد و در ایران نیز در میانههای دهۀ بیست شمسی در اوج اقتدار حزب توده رواج یافت. نگارندگان در این مقاله میکوشند با استفاده از رهیافت ساختگرایانۀ تزوتان تودروف در تحلیل حکایتهای دکامرون، شباهتهای ساختاری معروفترین رمانهای رئالیسم سوسیالیستی ایران، یعنی دختر رعیت، چشمهایش و همسایههارابا رویکرد تاریخباورانۀ مارکس بررسی کنند. همۀ کنشهای رمانهای رئالیسم سوسیالیستی فارسی و فلسفۀ تاریخ مارکس را میتوان براساس دستور زبان داستان تودروف در سه گزارۀ بنیادین و تکرارشونده که گذار از یک تعادل به تعادل پایدار دیگری است، تبیین کرد: 1. استقرار نظم نوین استبدادی یا سرمایهداری (تعادل)؛ 2. ظهور آگاهی و کنش انقلابی مبارزان و تودهها (عدم تعادل)؛ 3. وعده به تحقق قطعی و گریزناپذیر جامعۀ بیطبقه (تعادل).
نوع مقاله:
نظری |
موضوع مقاله:
نقد داستان معاصر|نقد اسطوره ای|نقد جامعه شناسی|نقد ساختارگرا دریافت: 1393/3/21 | پذیرش: 1393/6/18 | انتشار: 1393/8/1