۱- استاد مدعو دانشگاه علامه طباطبایی ، l.atefepur@gmail.com
۲- دانشیار زبان و ادبیات فارسی پژوهشگاه علوم انسانی
چکیده: (۳۳۸۰ مشاهده)
اکوفوبیا (Ecophobia) از رویکردهای مطرح و نوین در نقد بومگرا و اخلاق زیستمحیطی است. این اصطلاح را اولینبار سیمون استاک(Simon C. EStok) در ارتباط با محیطزیست و بهمعنای «ترس و نفرت غیرمنطقی از طبیعت» مطرح کرد. در خوانش اکوفوبیک سوگیریهای ناخواستۀ انسان نسبت به محیطزیست که مبتنی بر ترس و نفرت غیرمنطقی از مظاهر زیستمحیطی شکل گرفته است در آثار ادبی بررسی میشود. فرض اصلی این رویکرد این است که اکوفوبیا از دوگانۀ خود/ دیگری نشأت میگیرد و درنهایت بهنوعی بیگانهستیزی در سایۀ ترسی غیرمنطقی از دیگری منجر میشود. درواقع طبیعتهراسی، زنستیزی، نژادپرستی و گونهگرایی در بستری دگرهراسی روی میدهد و بسیاری از رفتارهای انسانی در مواجهه با طبیعت و دیگر انسانها از هراس از دیگری ناشی میشود و این دگرهراسی بهدنبال خود رفتارهای سلطهجویانه را نیز بههمراه دارد. در این پژوهش ضمن معرفی بنیانهای نظری این رویکرد، تلاش شده تا مؤلفههای اکوفوبیک موجود در آثار ادبی تبیین و روش و نحوۀ کاربست این نظریه در نقد آثار ادبی توضیح داده شود. با این رویکرد میتوان به خوانش جدیدی از آثار ادبی پرداخت و با واکاوی و بررسی نوع رابطۀ انسان با طبیعت در بستری اکوفوبیک و بیان ریشههای پیدایش این هراسها به اصلاح این رابطه کوشید. برآیند این پژوهش نشان میدهد که در آثار ادبی با سه گونۀ متمایز از اکوفوبیا روبهرو هستیم که با بهنمایش گذاشتن ترسهای زیستمحیطی مغفول واقع شده، نقش قابلتوجهی در جهت تصحیح نوع رابطۀ انسان با محیطزیست ایفا میکنند و میتوانند ما را نسبت به رفتارهایمان با زمین حساس سازند.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
نظریه ادبی دریافت: 1402/6/28 | پذیرش: 1402/10/30 | انتشار: 1402/11/10