چکیده: (۸۱۷۷ مشاهده)
در تکامل دانش روایتشناسی، ژرار ژنت به عنصر زمان پرداخت و این نظریه را مطرح کرد که یکی از جنبههای هنر روایتپردازی، نحوه تبدیل زمان داستان به زمان متن است. روایتپژوه رابطه زمان داستان و زمان متن را با سه مؤلفه نظم، تداوم (دیرش) و بسامد تحلیل میکند. «نظم» توالی رویدادهای روایت را با توالی منطقی و گاهشمارانه آن در داستان مقایسه میکند؛ «تداوم» مدت زمان وقوع حادثه را با حجم متن اختصاصیافته به آن میسنجد؛ «بسامد» تعداد تکرار وقایع را در داستان با تعداد نقل آنها در متن قیاس میکند. در چند دهه اخیر، پژوهشگران ادبیات فارسی به این مقوله توجه کرده و در بیش از سی پایاننامه و رساله و پنجاه مقاله، به بررسی زمان روایی در متون کهن یا معاصر پرداختهاند. در این پژوهش، مقالات علمی ـ پژوهشی که زمان روایی را تحلیل کردهاند، با این پرسشها واکاوی شدهاند: 1. دریافت نهایی مقالات از تحلیل زمان در متون روایی چیست؟ آیا به شیوه زمانبندی بسنده شده یا اینکه رابطه زمان روایی با معنا و ساختار اثر نیز بهدست آمده است؟ 2. دستهبندی مقالات براساس موضوع، روش و یافتههای پژوهش چه نقشه راهی برای مطالعات روایتپژوهی ترسیم میکند؟ دریافت پژوهش این است که بیشتر تحقیقات ناظر به آزمون کاربست نظریۀ ژنت در قرائت متن ادبی بوده و اغلب شیوههای زمانبندی نویسنده را گزارش کردهاند؛ اما نسبت ساختار و معنا با زمان روایی و نیز رابطه ادبیت متن با زمان روایت هم نشانههایی در تحقیقات دارد و بهطور کامل مغفول نمانده است. اگر این رویکرد در پژوهشهای آتی مورد توجه قرار گیرد و مقایسه متون براساس دوره یا نوع ادبی بر این پایه تحلیل شود، نتایج نظامیافتهتری به مطالعات سبکشناختی یا تاریخ ادبیات افزوده میشود.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
ادبیات عامیانه دریافت: 1398/4/1 | پذیرش: 1398/4/1 | انتشار: 1398/4/1