جستجو در مقالات منتشر شده


۱۹ نتیجه برای یونگ

محمّدرضا صرفی،
دوره ۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۷ )
چکیده

آنیما در نظریه کارل گوستاو یونگ۱، تجسّم تمامی گرایش¬های روانی زنانه در روح مرد است که به زعم وی نتیجه تجارب نژادی مرد با زن در طول صدها هزار سال زندگی با یکدیگر بوده و در ناخودآگاه جنس نرینه به یادگار مانده است و این، باعث تسهیل واکنش¬های متقاضی و توافق نظر بین دو جنس متقابل می¬شود. این کهن¬الگو همانند دیگر کهن¬الگوها، هم در نمایه¬های مثبت و هم در نمایه¬های منفی به نمود درآمده که در این مقاله نمودهای مثبت آن بررسی شده است. بر اساس این مقاله نمودهای مثبت کهن¬الگوی آنیما مطابق با دیگر نقاط جهان در اساطیر، ادبیّات و فرهنگ ایران نیز به نمود درآمده و «معشوق»، «الهام¬بخش» و «احساسات نسبت به طبیعت» -که در این مقاله با نمونه¬ها و مثال¬های مختلف تحلیل و ارزیابی شده است- برخی از این نمودها به شمار می¬آید. در این مقاله، نشان داده شده است که دست کم یکی از نمودهای آنیما در ناخودآگاه مرد ایرانی از پروتوتایپ واحدی نشئت می¬گیرد و این پروتوتایپ، به احتمال زیاد یکی از ایزدبانوان کهن ایرانی است. این پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی انجام گرفته، و برای گردآوری اطّلاعات از روش کتابخانه¬ای و بیشتر از نوع متن¬خوانی استفاده شده است.
فریده آفرین،
دوره ۲، شماره ۷ - ( ۹-۱۳۸۸ )
چکیده

مقاله حاضر به بررسی نظریات یونگ در رمان شازده احتجاب اثر هوشنگ گلشیری اختصاص دارد. در این مقاله دیدگاه هایی که یونگ بعد از فروید وارد حوزه ی روان شناسی کرد، مورد بررسی قرار می گیرد و رد بینش های کهن الگویی او در رمان شازده احتجاب پی گرفته می شود. کهن الگوهایی که وی بدانها پرداخته است در چهار دسته ی شخصیت ها (زن کهن الگویی، پیر خردمند، قهرمان)، موقعیت (سفر، جستجو، عشق ناتمام، حرکت از ندانستگی به دانایی و از معصومیت به تجربه) و نمادهای کهن الگویی (آب، آتش، صحرا، رنگها و اعداد) وکهن الگوهای فردیت یابی (سایه، نقاب و آنیما و آنیموس) می گنجد. علاوه بر این موارد بحث انواع شخصیت (درون گرا و برون گرا) از منظر او پی گرفته می شود. نتایج این تحقیق نشان می دهد که رمان شازده احتجاب مملو از کهن الگوها است و در کل بر پایه نظریات یونگ قابل تحلیل است. از کهن الگوهای مهم این رمان می توان به اسطوره زن ازلی در فخر النسا، کهن الگوی شر و اهریمن در پدر بزرگ، کهن الگوی پیر خردمند در حکیم ابونواس اشاره کرد. اجداد شازده سایه های شخصیتی شازده هستند. پدر شازده شخصیتی است که فرآیند تفرد را برای دستیابی به خویشتن طی می کند. خود شازده هم قهرمانی است که کهن الگوی سفر را در پیش می گیرد و منهای خصیصه های قهرمانی است.

دوره ۳، شماره ۱۱ - ( ۳-۱۳۸۵ )
چکیده

کهن‌ الگوها صورتهای مشترکی هستند که با سابقه چندین هزار ساله از اجداد بشر، نسل به نسل متنقل شده و در پستوی ضمیر ناخودآگاه جای گرفته‌اند. این صورتها برای رسیدن به مرز خودآگاهی‌در نمادهای گوناگون طبیعی جلوه‌گر می‌شوند و در آثار هنرمندان نمود پیدا می‌کنند.
در این تحقیق برخی کهن الگوهای شعر شاملو با توجه به ساختار استفاده شعر و بسامد استفاده از آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. گاهی این کهن الگوها در قالبها و نمادهای محسوس (مانند جنگل، زمین، خورشید، دریا و امثال آن) و گاهی با تأثیر بر ذهن و زبان شاعر به ظهور رسیده. که مهمترین آنها در شعر شاملو آنیما، نقاب، خود، ماندالا، تربیع، اعداد، مام بزرگ، برادرکشی و عشق است.
در این مقاله هر یک از این کهن‌ الگوها با نمادها و قالبهای گوناگون آن به اختصار بررسی و تحلیل است.
 
فرزاد قائمی،
دوره ۳، شماره ۱۱ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده

«نقد اسطوره ای» رویکردی میان رشته ای و از رویکردهای اصلی نقد ادبی معاصر است. نقد اسطوره ای از دیدگاه انسان شناختی به تحلیل متن ادبی می پردازد و بر مبنای شکل کاربردش، زمینه های متنوعی چون «نقد کهن الگویی» و «نقد یونگی» را نیز دربر می گیرد. در این روش، منتقد می کوشد با رویکردی تحلیلی - تطبیقی و روشی استقرایی، تمام عناصر فرهنگی را که در سیر تمدن بشر وجود داشته و به طور ناخودآگاه در آفرینش اثر ادبی موثر بوده اند مورد بررسی قرار دهد. همچنین اثر ادبی -یا برخی بن مایه های موجود در متن- را به پیش نمونه یا همان ژرف ساخت کهن الگویی آن تاویل کند. در این رویکرد، از سویی مطالعات تاریخ تمدن، ادیان و مردم شناسی و از سوی دیگر مبانی روان شناسی -به ویژه روان شناسی جمعی- در خدمت تحلیل آثار ادبی قرار می گیرد. با توجه به اهمیت کاربرد این روش در شناخت ارزش های ناخودآگاهانه متن و تحلیل سطوح نمادین آن، متونی که حاوی ارزش های اساطیری یا نمادگرایانه هستند، برای تحلیل با این شیوه قابلیت بیشتری دارند. در این جستار، ضمن بررسی پیشینه و مبانی نظری این روش، به اهمیت، شکل و شیوه کاربرد آن در خوانش متون ادبی پرداخته شده است.  

دوره ۳، شماره ۱۲ - ( ۹-۱۳۸۵ )
چکیده

نتایج نوشتار نشان می‌دهد که آنیما چون موجودی مرموز با صورت و رفتاری شگفت‌انگیز در شعر سپهری حضور دارد. آنیما بسیار چهره است، گاه به صراحت باد و آب نامیده می‌شود و گاه از تأثیراتی که بر محیط بر جای می‌گذارد، می‌توان حدس زد با کدام چهره پدیدار شده است. اغلب در شب یا در رؤیا یکباره پدیدار و ناپدید می‌شود. دیالوگ راوی با او از مبهم‌ترین و مخیل‌ترین مضمونهای شعر سهپری است. دغدغه شاعر در تمامی این شعرها وصال با اوست که با گذر از راههای صعب درون و روان‌ میسر می‌شود. دیالوگ و رابطه سپهری با آنیما  در مجموعه‌های اول در مقایسه با مجموعه‌های آخر،‌ به گونه معنی‌داری متفاوت است.
 

 

دوره ۴، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده

چهار طاقی از شکل های ارزشمند معماری ایران در دوران پیش از اسلام و بعد از آن بوده که در ساخت بنا های مذهبی و جز آن به کار رفته است. بنابر شواهد موجود باستان شناسی، این نوع معماری در پیش از اسلام به ویژه از دوره ماد در نقشه آتشکده ها مشاهده شده است. پس از مدتی این شکل از معماری کاربرد عام تری یافت و در بنا ی کاخ ها نیز به کار رفت. طرح چهارطاقی در دوران اسلامی نیز مورد استفاده قرار گرفت؛ هرچند در چهار قرن نخست هجری آثار و نشانه های استفاده از آن بسیار محدود بود. باوجود این، از دوره سلجوقی به بعد با لزوم گسترش فضا های معماری مانند مسجدها، این نقشه در ساخت بنا های مختلفی مانند مسجد، آرامگاه و کاخ و کوشک کاربرد گسترده ای یافته است. نگارندگان در پژوهش حاضر برآن اند تا با توجه به نظریه کهن الگویی یونگ، علل و عوامل انتخاب این شکل از معماری و نحوه انتقال آن از دوره ساسانی به اسلامی را با ذکر شواهدی از جنبه امر قدسی در منابع اسلامی بررسی و تحلیل کنند. به بیان روشن تر، این پرسش مطرح است که آیا معماری چهارطاقی الگویی برگرفته از باورهای مسلط جامعه و یا به تعبیری، اندیشه ناخودآگاه قومی مردمان ایران از دوره پیش از اسلام است که در فرهنگ مذهبی و ادبیات دوره اسلامی راه یافته، ریشه دوانده و سپس در ذهن آدمیان این مرز و بوم تحول یافته و در ساخت دیگر بناها ازجمله کاخ ها، کوشک ها، مسجد ها و بناهای آرامگاهی به کار رفته است. هدف این مقاله، یافتن پاسخی برای این پرسش است.    

دوره ۵، شماره ۱۲ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

نقد کهن­الگویی یکی از رویکردهای نقد ادبی معاصر است که به کشف ماهیت و ویژگی اسطوره‌ها و کهن‌الگوها و نقش آن­ها در ادبیات می‌پردازد. در این مقاله کهن‌الگوی داستان امیرارسلان بر اساس نظریۀ تفرد یونگ تحلیل کهن‌الگویی شده است؛ به این شرح که امیرارسلان به­عنوان قهرمان جست­وجوگر برای رشد و تکامل و دستیابی به کهن­الگوی خویشتن، حرکت خود را آغاز می‌کند و با دیدن تصویر فرخ‌لقا (آنیما) بیدار می‌شود و به سطح­های تازه‌ای از آگاهی دست می‌یابد. او با گذر از کهن­الگوی نقاب به یاری پیر دانا به حذف سایه و یکی­شدن با آنیما (فرخ‌لقا) موفق می‌شود و فرایند تفرد خود را به سرانجام می‌رساند و به کهن‌الگوی خویشتن دست می‌یابد. ضمن اینکه او کهن­الگوی مرگ و تولد دوباره را- که معنای آن استعلای حیات و تحول درونی است- با واردشدن در غار و چاه – که بیانگر بازگشت به مرحلۀ جنینی (مرگ آیینی) است – و بیرون آمدن از آن مکان‌ها – که رمز تولد مجدد است - تجربه می‌کند.
 

دوره ۶، شماره ۲۳ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده

اسکندرنامۀ نقالی یکی از معروف­ترین آثار در گسترۀ ادبیات عامیانه است که با بهره­گیری از اساطیر، وقایع تاریخی و باورهای روزگار خود، داستان اسکندر را بازآفرینی ­کرده ­است. بخش پایانی این اثر، رفتن امیر کبیر برای تصرف خورشید، خوانشی متفاوت را از بن­مایۀ جاودانگی در بیانی نمادین ارائه می­دهد. ژرف­ساخت این بخش همانندی­های بسیاری با روایت تاریخی حملۀ اسکندر به ایران دارد. این پژوهش تلاش­ کرده است تا با بهره­گیری از روش توصیفی ـ تحلیلی، ضمن واکاوی و تحلیل رمزها و اشارات موجود در این بخش، با تبیین ارتباط نمادها با روایت تاریخی حملۀ اسکندر به ایران و با بهره­گیری از رویکرد روان­شناسی تحلیلی یونگ چگونگی باور جمعی ایرانی دربارۀ اسکندر را بررسی­کند.


دوره ۷، شماره ۲۶ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده

در این مقاله یکی از تکراری­ترین بن­مایه­های قصه­ها و افسانه­های ایرانی یعنی قهرمانی و پیروز بودن فرزند آخر با تکیه بر مصادیق کهن­الگوی کودک از دیدگاه یونگ بررسی شده است. فرزند پسر یا دختر سوم، چهارم، هفتم، چهلم و یا صدم که درحقیقت کوچک­ترین فرزند است، در بین خواهران و برادران خود در صحنۀ مبارزۀ متوازن نبرد می­کند و پیروز می­شود. در این پژوهش، ابتدا چند تیپ و برای هر تیپ، یک قصه انتخاب شده است. سپس، قصه­ها براساس سه ویژگی­ای که یونگ برای کهن­الگوی کودک قائل است، بررسی شده است. نتیجۀ حاصل اینکه فرزندان آخر در قصه­ها با بن­مایۀ کوچک­تر از کوچک و بزرگ­تر از بزرگِ یونگ در سه ویژگی استعداد طرد کردن، شکست­ناپذیری و هرمافرودیتی بودن اشتراک عمیقی دارند.
 

دوره ۸، شماره ۳۱ - ( ۶-۱۳۹۰ )
چکیده

از دیدگاه کارل گوستاو یونگ(۱۸۷۵-۱۹۶۱م) ناهوشیار جمعی، منبع تجربیات باستانی است و این تجربیات به وسیله کهن‌الگوها آشکار می‌شوند. نقاب/ پرسونا، سایه، آنیما، آنیموس و خود/ ماندالا، مهمترین کهن‌الگوها هستند و آثار ادبی از جمله تجلیگاههای آنها محسوب می‌گردند. یونگ معتقد است که کهن‌الگوها در شکل‌گیری و تکامل شخصیّت افراد بسیار مؤثرند. بر اساس این نظریه، تقابل و تضاد ابعاد شخصیّتی تیپها و قشرهای اجتماعی در غزلیّات حافظ با کهن‌الگوی نقاب و سایه یونگ سازگاری دارد و واژههای خراباتی و پارسایانه، وظیفه توصیف تقابل نقاب و سایه را بر عهده دارند. مهمترین نقابهای خواجه شمس الدّین محمّد عبارتند از: ۱. حافظ ۲. زاهد ۳. ملامتی. خواجه در نقابهای حافظ و زاهد، خود را کمتر از آنچه و آنکه هست، ظاهر می‌سازد و در نقاب ملامتی، آنچنان که نیست یا کمتر از آنچه که هست رخ می‌نماید. او به انکار، سرکوب و واپس‌رانی سایه نپرداخته و «من»ِ خود را با نقاب و نقش اجتماعی‌اش یکی نکرده است، بلکه به دلیل خودآگاهی از نقشْ بودن نقابها، هم از مرز ماهیّت نقاب عدول نکرده و هم به برآوردن نیازها و خواستهای سایه‌اش مشغول گشته است و کوشیده تا با نیل به اعتدال، طریق کمال را بپیماید. او در این راه «من»، «نقاب» و «سایه» را به وحدت رسانده و آن را در شخصیّت «رند» پدیدار ساخته است.

 

دوره ۸، شماره ۳۳ - ( ۴-۱۳۹۹ )
چکیده

در قرن بیستم و با شکوفایی نظریه اسطوره­ا­ی و کهن­الگویی یونگ، پس از آنکه پیش­تر، انسان­شناسان برای مطالعات انسان­شناسانه خود از اسطوره­ها و ادبیات سود می­جستند، در این مرحله بیشتر نقد کهن­الگویی و اسطوره­ای بود که آثار ادبی و اسطوره­ای را از منظر کهن­الگویی تحلیل می­کرد. بنابراین، نقد کهن­الگویی رویکردی میان­رشته­ای است که به کشف و تبیین و تأثیر اسطوره­ها و کهن‌الگوها و نقش آن­ها در ادبیات می­پردازد. «فردیت» از برجسته­ترین کهن­الگوهای نظریۀ کهنالگویی یونگ است. در داستان خورشید و مه‌پاره، خورشید به­منزلۀ قهرمان داستان، برای رسیدن به معشوق خویش با عقبه­ها و مشقت­های فراوانی مواجه می­شود که از جملۀ آن­ها می­توان­ به ارغوان جادوگر، عین ­بلای حیله­گر، زنگیان آدم­خوار، مرزبان­ رقیب، دریای طوفانی و... اشاره کرد. در این منظومه، علاوه بر پدیده­های کهن­الگویی چون جادو و جادوگری و اعمال خارق­العاده و نمادهای کهنالگویی، کهن­الگوهای سفر، فردیت، خواب، مادر، قهرمان و ... دیده می­شوند. این امر سبب شده است تا فرایند فردیت در این منظومه را از زاویۀ نظریۀ کهنالگویی یونگ بررسی و تحلیل کنیم. بر این اساس، «خورشید» قهرمان این منظومه، پس از طی سفری قهرمانی و غلبه بر سایه­ها و آنیمای منفی، به وصال می­رسد و فردیت خویش را به­مدد دستگیری پیرخرد و جوهر عشق محقق می­سازد و تولدی دوباره می­یابد. روش تحقیق در پژوهش حاضر، روش کتابخانه­ای و به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی است.


دوره ۱۰، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۱ )
چکیده

اسطورۀ قهرمان که با خرد و الهام فراوان همراه است، بیانگر شوق بشر به رشد تحول‌گراست. مخاطبان این اسطوره با قهرمان هم‌ذات پنداری می‌کنند و در واقع اساطیر، زمینه‌ای پدید می‌آورند که فرد بتواند با خواندن و شنیدن آن دگرگون شود و به کمال برسد. یکی از داستان‌های معروف اسطوره‌ای که روایت‌های مختلف آن در ایران، آذربایجان، تاتار، ترکمن، ازبک، قبرس، آناتولی، کوموک و ... شهرتی دارد، داستان «طاهر و زهره» است. این داستان که مانند دیگر ادبیات «عاشیقلار» تلفیقی از نثر و نظم است، نمود مرگ و تولد دوبارۀ قهرمان است که در طی داستان بارها اتفاق می‌افتد. این مقاله مرگ و بازتولّد تکراری قهرمان را در روایت‌های مختلف داستان «طاهر و زهره» بر مبنای کهن الگوی بازتولد یونگ به روش توصیفی و تحلیلی بررسی می‌کند. قهرمان داستان در سیر داستان بجز تناسخ چهار نوع از بازتولد: ۱- تولد مجدد ۲- مشارکت در فرآیند تحول، ۳- تجسد و ۴- رستاخیز را تجربه میکند. در این داستان آنچه می‌میرد، معمولاً «خود» سابق قهرمان است که با مرگ و بازتولد خود، بیداری جامعه را رقم می‌زند. این مرگ می‌تواند مرگ تردید، پیمان‌شکنی، خیانت، دروغ و مکر و نیرنگ باشد که  به یاری عشق ممکن میگردد، عشقی که تجلی آن همواره در زندگی بشر دیده می‌شود.

دوره ۱۰، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

کی از کلیدی  ترین اصطلاحات در روانشناسی یونگ « ناخودآگاه جمعی» است. محتویات ناخودآگاه جمعی را «کهن‌الگوها» تشکیل می‌دهند که یونگ آن را شکل‌های روانی بقایای قدیم، ذاتی و موروثی ذهن بشر و خارج از دایره‌ رویدادهای زندگی افراد معرفی می‌کند. ردپای کهن‌الگوها را در آثار ادبی ارزشمند جهانی می‌توان یافت و بررسی تطبیقی آثار از این زاویه، یکی از زمینه‌های مهم پژوهش‌های ادبی محسوب می‌شود. هدف این تحقیق به روش کیفی تحلیل متون، آن است که با بررسی دو اثر مهم ادبی، کمدی الهی دانته و داستان حی بن یقظان ابن سینا از منظر کهن‌الگوها، به نقاط اشتراک و افتراق آنها و علل این شباهت و تفاوتها بپردازد. نتایج تحقیق نشانگر آن است که کهن‌الگوهای سفر، سایه، پیرخردمند و خویشتن در هر دو اثر مشترک است که با توجه به نظریه «ناخودآگاله جمعی» یونگ قابل تبیین می‌باشد. ولادت مجدد و گذر از آب نیز از نقاط افتراق دو اثر ادبی است.



دوره ۱۱، شماره ۳ - ( ۹-۱۴۰۰ )
چکیده

تعادل ‏نداشتن منابع‏ و ‏مصارف، مدیریت سرمایه‏ گذاری ناکارامد و لزوم ‏اصلاحات ‏ساختاری که در نظام کنونی تأمین اجتماعی وجود دارد، از یک‌سو و تجربه موفق نظام ‏تأمین‏ اجتماعی ‏چندلایه ‏در برخی ‏کشورها از سوی دیگر موجب استقبال از این نظام ‏در‏ ایران‏‏ شد.‏ پژوهش با‏ هدف ‏شناسایی‏‏ و ‏اولویت‏بندی ‏‏چالش‏ها ‏ و ‏نیروهای ‏پیشران‏ مؤثر،‏ ارزیابی ‏منابع ‏سازمان‏ ، تدوین ‏و انتخاب ‏سناریو‏ انجام شده ‏است. مدلسازی‏‏ پژوهش ‏با ‏روش ‏دیمتل ‏و تحلیل ‏داده‏ ها با‏ ای‏ان‏پی ‏‏‏‏‏‏انجام ‏شد. روش‏ پژوهش ‏توصیفی ‏و ‏مبتنیبر ‏نظرسنجی ‏خبرگان ‏(‏‏‏۴۵ نفر از مدیران‏ تأمین‏ اجتماعی ‏استان ‏اصفهان) است.‏ نتاج نشان‏‏ داد‏ که ‏اثرگذارترین‏ گروه‏ چالش، «چالش‌های ‏بیمه ‏و ‏بازنشستگی» ‏است ‏و ‏عامل «نزدیکی ‏به ‏نقطه سربه‌سر مالی» به‌عنوان مهم‌ترین زیرچالش محسوب می‌شود. همچنین دو عامل «تأمین‏ منابع ‏مالی ‏پایدار» و «تعامل با نهادها ‏و ‏سازمان‌های‏ مرتبط» به‌عنوان دو نیروی پیشران استقرار این نظام شناسایی‏ شدند. با قرار‏دادن این‏ دو پیشران در ماتریس ‏شوارتز، محتمل‌ترین سناریو، سناریوی‏ کندوی ‏بی ‏عسل تشخیص ‏داده‏ شد.


دوره ۱۱، شماره ۳ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده

قصه‌های سیندرلا یکی از محبوب‌ترین انواع قصه‌های پریان است که تا به امروز شناخته شده است. این قصّه‌ها نه تنها در فرهنگ غربی بلکه در سطح جهانی به داستان‌های سنتی تبدیل شده‌اند که دائماً حفظ و تکرار می‌شوند، در حالی که به طور مداوم تغییرات و بازخوانی‌های جدید بر روی آنها انجام می‌شود. نظریه‌های متعددی در مورد منشأ افسانه‌ها وجود دارد، هرچند که هیچ یک از آنها به صورت قاطع قابل ردّ یا پذیرش نیست. اولین قصۀ سیندرلا که برای ما شناخته شده است، سیندرلای چینی «یه شین» (Yeh-hsien) است که قدمت آن در اروپا به قرن نهم میلادی می‌رسد. قصۀ «گویچک فاطما» نیز یکی دیگر از معروف‌ترین قصه‌های سیندرلا است که در آذربایجان ایران شهرتی تام دارد. با توجه به اینکه بن‌مایه‌های این دو قصه تقریباً همسان هستند، این مقاله به شیوۀ توصیفی و تحلیلی بدین سؤال که نمادها و نمودهای «مادر مثالی» در قصه‌های «گویچک فاطما» و «یه‌شین» چیست، پاسخ می‌گوید. در این قصه‌ها، کهن‌الگوی مادر مثالی در دو چهرۀ سازنده و مخرب دیده می‌شود. نمادهای این کهن‌الگو که در قصۀ «گویچک فاطما»متنوع‌تر از قصۀ «یه‌شین» است، در سیمای مادر واقعی، نامادری، پیرزن جادوگر و دیگر عناصر طبیعت چون گاو، چشمه، باد، زمین،و عناصر دست‌ساز بشری چون تنور دیده می‌شود و در قصۀ «یه‌شین» تنها در سیمای مادر واقعی، نامادری، ماهی و زمین نمود دارد
 

دوره ۱۱، شماره ۴۳ - ( ۳-۱۳۹۳ )
چکیده

در این جستار با رویکرد نقد کهن‌الگویی پسایونگی به بررسی تکوینی و تطبیقی کهن­الگوی آفرینش انسان بنیادین پرداخته­ شده است. در این بررسی تکوینی برای عرضه چهارچوبی نظری در تحلیل دیرین­شناسی آفرینش انسان نخستین، چهار نقطه عطف برای تطور ساختار الگویی این کهن­الگو در حافظه جمعی بشر طرح شده است: ۱. خداگونگی نمونه ازلی انسان بنیادین در کهن­الگوی آفرینش ۲و۳. خلق زوج نخستین و دو نقش ویرانگر و سازنده کهن‌الگوی همزاد ۴. رشد خودآگاهی. انتقال از حس ازلی غرقه شدن در ناخودآگاه جمعی به خودآگاهی، که برآمده از تجربه بلوغ است و فرافکنی سرکوبها و ناکامیهای ناشی از موانع پس از آن در مفهوم هبوط، این مرحله را به تجربه جمعی تلخی بدل کرده است؛ آثار زیانبار این تجربه جمعی که در نوستالژیای بهشت و حس گناه جمعی و «ترومای بلوغ» نمادینه شده است، می­تواند از ریشه­های این احساس مشترک در ناخودآگاه جمعی بشر باشد. تجلیات ادبی نقاط عطف این الگو نیز در چهار نماد شاعرانه عشق، معشوق اغواگر، معشوق آرمانی (الهام‌بخش) و قهرمان متبلور شده است.
 

دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۳ )
چکیده

کُهن‌الگوها بن‌مایه‌های سازنده و صفات موروثی بشر هستند که رفتار وی را تحت شعاع قرار داده و در اسطوره و نماد و تصاویر صورت تحقق به خود می‌گیرند. کُهن‌الگوها محتوای ناخودآگاه داشته و در طول هزاران سال در روان بشریت شکل گرفته­اند. کُهن‌الگوهای «خود» و «سایه» نیز در بین سایر کُهن­الگوها به عنوان مفاهیم بنیادی در روان‌شناسی یونگی، به تفسیر هویت فردی و تضادهای درونی انسان‌ها کمک می‌کنند. در داستان «شامِ سرو و آتش»، جستجوی هویت و خودآگاهی شخصیت‌ از طریق عشق و روابط پیچیده انسانی به تصویر کشیده می‌شود. در مقابل، در داستان «رویِ آب»، شخصیت در مسیر شناخت نیمه دیگرِ «خود» یعنی «سایه» قرار می‌گیرد و با بحران‌های و ترس‌های وجودی‌اش مواجه می‌شود. تحلیل عمیق عناصر داستانی نشان می‌دهد که دریافت و تحلیل شخصیت‌های داستانی در قالب کُهن­الگوها از یک طرف دارای ساختار روانی و نمادین بوده و از طرف دیگر محتوای ناخودآگاه را با خود حمل می‌کنند، فضای ذهنیِ فرهنگ‌های بشری را نمایان کرده و الگو‌های رفتاری و تجربیِ انسان را از دوران پیدایش تجربه و اصالتِ انسان بازگو می‌کنند. در مجموع، این پژوهش به بررسی کُهن‌الگوهای «خود» و «سایه» در دو داستان «شامِ سرو و آتش» اثر شهریار مندنی‌پور و «رویِ آب» اثر گی دو موپَسان می‌پردازد. نتایج این مطالعه بر اهمیت ادبیات به عنوان ابزاری برای کاوش در روانشناسی انسانی و ارتباطات اجتماعی تأکید دارد و نشان می‌دهد ادبیات می‌تواند به عنوان آینه‌ای برای بازتاب عمق وجودی انسان‌ها عمل کند.
 

دوره ۱۳، شماره ۶۱ - ( ۱۲-۱۴۰۴ )
چکیده

ادبیات، به‏ویژه ادبیات عامه، بستری مناسب برای ظهور انگاره‌های کهن‌الگویی به شمار می‌رود، زیرا قریب به‌اتفاق افسانه‌ها و داستان‌های عامه تا حد زیادی در فعالیت‌های ناخودآگاه جمعی انسان ریشه دارد. نقد کهن‌الگویی، رویکردی تلفیقی و میان‌رشته‌ای است که نشان‌دهنده چگونگی حضور ناخودآگاه جمعی یونگی در آثار ادبی است. درواقع، بشر از دیرباز تاکنون به وجود و نقش اسطوره و کهن‏الگو، معتقد بوده که این امر موجب شده کهن‏الگوها در پستوی ضمیر ناخودآگاه جای گیرند؛ از این رو آثار شکل‏گرفته در این حوزه، یکی از مناسب‏ترین تجلی‏گاه‏های کهن‌الگوها محسوب می‌شوند. همسو با این اصل، منظومه طالب و زهره، یکی از قصه‌های بومی برخاسته از فرهنگ عامۀ مازندران است که بن‏مایه‏های آن، دارای عمق تاریخی و اساطیری است. در بین مردم عامۀ مازندران، برخی این منظومۀ غنایی را سرگذشت طالب آملی، شاعر بلندآوازه سبک هندی، دانسته‏اند. با توجه به اشتراکاتی که میان این منظومه و کهن‌الگوها مشاهده می‌شود، در این پژوهش به بررسی آن براساس نقد کهن‌الگویی به روش تحلیل کمّی و کیفی و براساس آرای کارل گوستاو یونگ پرداخته شده و ضمن آوردن تعاریفی نسبتاً گویا و جامع از کهن‌الگوها و نمادهای کهن‌الگویی، میزان و چگونگی بهره‏گیری شاعر از کهن‌الگوهایی چون آنیما، نقاب، سایه، سفر و آب سنجیده شده است.
 


دوره ۱۸، شماره ۷۴ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده

 در این جستار، تعبیر رؤیای گودرز  در شاهنامه  از دو دیدگاه خوابگزاری سنتی و مباحث ناخوداگاه فردی و جمعی یونگ مورد بررسی قرار گرفته و با تعبیر مدنظر روایت داستانی مقایسه شده است. روش تحقیق در این مقاله، تحلیل و مقایسه است؛ یعنی در بخش خوابگزاری سنتی، تعبیر  نمادهای آمده در رؤیا براساس کتابهای تعبیر خواب ایرانی و اسلامی گزارش می‌شود؛ اما در بخش تحلیل روانشناسی رؤیا، ابتدا با در نظر گرفتن  وقایع زمان دیدن خواب و نیز رخدادهای زندگی، شخصیت و روحیات گودرز ، نمادهای رؤیای او تحلیل، و در بخش پایانی نیز شباهتهای ساختاری این رؤیا با اسطوره‌ ها و کهن الگوها بررسی شده‌است.
    در نهایت از دیدگاه تعبیر سنتی خواب، نمادهای آمده در رؤیا را منطبق با تعبیر آن در روند داستانی شاهنامه می بینیم. در بررسی ناخودآگاهی فردی، این نتیجه به دست آمد که ناآرامی خاطر و دغدغۀ گودرز برای به نتیجه رسانیدن نبردهای کین خواهی سیاوش در روان او گرهی ایجاد کرده که به دیدن چنین رؤیایی منجر شده است؛ اما این رؤیا از دیدگاه ناخودآگاهی جمعی، کهن الگوها و نیز همسویی با اساطیر کهن با چند رویکرد قابل تبیین است. این رویکردها عبارت است از: کهن الگوی قهرمان، کودک رها شده، اسطورۀ باروری و اسطورۀ آفرینش نخستین.
 

صفحه ۱ از ۱