جستجو در مقالات منتشر شده
۲ نتیجه برای یوسف و زلیخا
دوره ۷، شماره ۲۹ - ( ۱۲-۱۳۸۹ )
چکیده
در این مقاله چهار داستان سیاوش و سودابه از ادبیات ایرانی، کوناله و تیشیرک شیتا از ادبیات ختنی، یوسف و زلیخا از ادبیات سامی و فدر و هیپولیت از ادبیات غربی برای تحلیل انتخاب، و مطابق الگوی تحلیل روایی تودوروف بررسی شده است. در هر چهار داستان به قضیهها و گزارههای اصلی و فرعی یکسانی میتوان رسید؛ یعنی تمام حوادث پیرامون سه شخصیت پیش میآید و در هر چهار داستان، زن شاه به پسر دل میبندد ولی پسر به شاه، وفادار میماند و از عشق زن سر باز میزند و مورد اتهام قرار میگیرد و سرانجام، واقعیت آشکار میشود. گزارههای این داستانها از نهاد، کشش و صفت یکسانی پدید آمده، و در هر چهار داستان عینا تکرار شده است؛ همچنین با توچه به دیدگاه تودوروف، وجوه پنجگانه اخباری، الزامی، تمنایی، شرطی و پیش بین در این چهار داستان بررسی شده است و این امر بر مشابهت ساختار روایی داستانها تأکید بیشتری میکند.
فرهاد محمدی،
دوره ۱۸، شماره ۶۹ - ( ۳-۱۴۰۴ )
چکیده
تغییر روایت یک داستان بهعنوان نشانهای کلان از یک سو بر عدم مقبولیت روایت پیشین در جامعۀ فرهنگی موردهدف و تلاش برای حذف واقعیت بازنماییشده در آن دلالت دارد، از سوی دیگر نیز این مسئله را نشان میدهد که با روایتآفرینی جدید، مطابق انتظارات آن جامعه واقعیتسازی انجام شده است. داستان یوسف و زلیخا که روایت آن در ادبیات تفاوت بنیادینی با منابع دینی دارد، مصداقی از مقولۀ تغییر روایت برای همسوسازی داستان با خواستهها و انتظارات جمعی است. گفتمان و نظام معنایی ـ ارزشی حاکم بر روایت دینی این داستان، اخلاقی ـ تعلیمی است که بر نکوهش هوسرانی و خیانت زلیخا و نیز ارزشبخشی به پاکدامنی یوسف بنا شده است. با تغییرات و دستکاریهایی در این روایت، روایت دیگری برای داستان تولید شده است که ساختار و گفتمان کاملاً متفاوتی دارد. در روایت ادبی ـ مردمی گفتمان عشق و دلدادگی حاکم است که در آن، زلیخا بهعنوان سوژه با عشقی پاک برای رسیدن به معشوق تلاش میکند. هدف از این پژوهش، تبیین عوامل و انگیزههای دخیل در تغییر روایت این داستان و نیز تشریح تغییرات صورتگرفته در ساختار روایت و نشانه ـ معناشناختی هرکدام از این تغییرات است. نتایج بهدستآمده دالّ بر این است که بهدلیل ماهیت این داستان، برای تغییر روایت آن نمیتوان مبنای ایدئولوژیکی قائل شد تا منشأ این تغییر روایتی را به عوامل سیاسی، تاریخی و اندیشگانی نسبت داد، بلکه عوامل و انگیزههای عاطفی، روانی و ارزشی در این تغییر روایت نقش تأثیرگذار داشتهاند.