جستجو در مقالات منتشر شده


۷ نتیجه برای گونه شناسی


دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده

مرز نشان دهنده منافع اصلی امنیت کشورها و تعیین کننده وسعت منطقه جغرافیایی یک کشور است. با توجه به اینکه قاره آفریقا سالیان طولانی مستعمره قدرتهای فراقارهای بود؛ لذا بیشتر مرزهای کشورها در این قاره به صورت استعماری و توسط دولت­های اروپایی در راستای تأمین منافع و اهداف ملی‌شان ترسیم شده است. همین امر موجب شده تا پس از استعمار زدایی و استقلال یافتن کشورهای آفریقایی، مرزها یکی از مهمترین منابع تنش میان آنها باشند. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از نرم افزار Super Decision به دنبال پاسخگویی به این سؤالات است که مهم­ترین اختلافات در قاره آفریقا کدام­ها هستند؟ وزن هریک از این شاخص­ها به چه میزان است؟ یافته­های پژوهش نشان می­دهد مرزها در این منطقه شامل سه گروه اختلافات مرزی (اختلافات سرزمینی، اختلافات مرزی، اختلاف بر سر منابع مشترک، اختلافات مرزهای هویتی ادراکی)، عوامل تشدید کننده اختلافات مرزی (رهبری ناکارآمد، ناکارآمدی نهادهای بین­المللی و منطقه­ای، بی‌ثباتی سیاسی، مسائل زیست محیطی، ژئواکونومیک و..) و عوامل کاهنده اختلافات مرزی (تعهد به همکاری در قالب سازمان قاره­ای مشترک (اتحادیه آفریقایی)، همکاری‌های منطقه­ای در قالب سازمان‌های منطقه­ای، تکامل مرز و سن مرز) هستند. در بحث اختلافات مرزی موضوع استعمار و در بحث عوامل تشدید کننده اختلافات موقعیت ژئواکونومیک منطقه دارای نقش پررنگ­تری در قاره آفریقا می­باشد. در ارتباط با عوامل کاهنده اختلافات تکامل مرز از اهمیت بیشتری برخوردار است و این موضوع نشان دهنده این است که مرزها در قاره آفریقا با توجه به سن کم در زمان ترسیم از سوی قدرت­های فرامنطقه­ای اگر در مسیر تکامل و پختگی قرار گیرند، می­تواند از عوامل کاهنده اختلافات محسوب گردد. بنابراین می­توان به خوبی مشاهده کرد که اختلافات مرزی در این قاره به صورت بسیار پیچیده­ای درآمده است و تقریباً حل و فصل آن نیازمند مکانیزم­های بین‌المللی قدرتمندی در این ارتباط می­باشد تا بتواند از حجم تنش­ها و بروز درگیری­های مسلحانه در منطقه جلوگیری نماید. بنابراین می­توان نتیجه گرفت که اختلافات مرزی در قاره آفریقا ثمره دوره استعمار است و در مرحله اولیه تکامل مرز یعنی تعیین حدود مرزی متوقف شده است؛ بنابراین جهت حل و فصل اختلافات مرزی و تعیین نقاط مرزی نیازمند تدوین و تصویب قوانین مرزی در سطح منطقه­ای از طریق ایجاد مکانیزم­های حل اختلافات در سطح قاره آفریقا هستیم.

 
حسین صافی پیرلوجه،
دوره ۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۷ )
چکیده

این مقاله به معرفیِ مواد اولیه و اصول حاکم بر «طرح خام» داستان پرداخته است. منظور از «طرح خام داستان»، استنباطی است که خواننده از زنجیره رویدادهای رواییِ نسبتاً کوچک در ذهن خود می¬پروراند. اصول موضعیِ حاکم بر این زنجیره های کوتاه، به خواننده کمک می کند تا بخش های مختلف داستان را «وضعیت»۲، «رویداد»۳ یا «کنش»۴ بداند و همچنین رفتار شخصیت های داستانی را در توالی های هر چه بزرگ تر به یکدیگر پیوند دهد و ساختار منسجمی از کنش ها را در ذهن خود طراحی کند. «وضعیت»، «رویداد» و «کنش» از مفاهیم بنیادینی است که در پیشینه روایت شناسی بارها تکرار شده است. با این حال، دیدگاه های جدید به¬ویژه در علوم شناختی، زبان شناسی و فلسفه نکات تازه ای را به این مفاهیم سنتی افزوده و درک ما را از ماهیت و ابعاد داستان دگرگون کرده است. بعضی از این یافته ها چندان هم تازه نیستند و اگرچه پیشینه شان به سال ها پیش از شکل گیریِ علوم شناختی و حتی روایت شناسیِ ساختارگرا می رسد، تا یکی¬دو دهه اخیر از چشم نظریه پردازان روایت پنهان مانده و بازیابی نشده بودند. در نظر روایت¬پژوهان، داستان پردازی و درک داستان در دستگاه قواعدی صورت می¬گیرد که با تعبیر بیشتر رویدادها به «کنش»های عامدانه و هدفمند، زنجیره هایی از آن ها می بافد و به این ترتیب، ساختاری از کنش ها را پی می¬ریزد. اما زبان شناسان در چارچوب معناشناسیِ فعل، تمایز جزئی تری را از رویدادها معرفی کرده اند که کنش ها فقط بخشی از آن¬اند. در این مجال، با بعضی پیامدهایی که معناشناسیِ فعل برای نظریه روایت دارد آشنا خواهیم شد و به ویژه کارآییِ آن را در گونه¬شناسیِ داستان بررسی خواهیم کرد.
عباس واعظ زاده،
دوره ۹، شماره ۳۴ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده

داستان عاشقانه یکی از انواع ادبی دیرینه و پرطرفدارِ ادب فارسی است. هدف این مقاله بازشناخت این نوع ادبی کهن و محبوب است. برای این منظور از ریخت شناسی، که یکی از ابزارهای دانش گونه شناسی در شناخت انواع ادبیِ روایی است، بهره گرفته شده است. در این مقاله با ریخت شناسی بیست و دو منظومۀ عاشقانه ـ به عنوان شکل غالب و مقبول داستان عاشقانه در ادبیات فارسی ـ به شناسایی خویشکاری ها، شخصیت ها، الگوی روایی و طبقه بندی داستان های عاشقانه پرداخته ایم و نهایتاً داستان عاشقانه را به مثابۀ یک گونۀ ادبی فارسی، روایتی دارای یک صحنۀ آغازین و بیست و دو خویشکاری دانسته ایم که پنج شخصیت اصلی در آن ایفای نقش می کنند و از یک الگویِ ـ تقریباً ـ واحدِ روایی پیروی می کند. این گونۀ ادبی با توجه به دو معیار حضور/ عدم حضور خویشکاری «رفع مانع» و شیوۀ پایان-بندی (فرایند خویشکاری های پایانی)، دارای سه الگوی روایی فرعی یا سه زیرگونۀ داستان عاشقانۀ مادی، داستان عاشقانۀ معنوی و داستان عاشقانۀ مادی- معنوی است.

دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۳ )
چکیده

اهداف: با رشد روزافزون جمعیت شهری و توسعه شهرها تقاضای انرژی در بخش ساختمان و بالاخص مناطق مسکونی افزایش چشمگیری یافته است. پیکربندی و فرم ساختمان‌ها، درکنار ویژگی‌های معماری و سازه‌ای آن، تأثیر قابل‌توجهی بر مصرف انرژی  و پایداری محیط دارد. این پژوهش با هدف ارزیابی عملکرد حرارتی ساختمان‌ها در مقیاس واحد همسایگی صورت پذیرفته است.

روش ها: این پژوهش با روش تحقیق کمی و با استفاده از ابزار شبیه سازی و تحلیل و توصیف داده ها انجام شده و روش های گردآوری اطلاعات عبارتند از منابع معتبر کتابخانه ای و اینترنتی و بازدید میدانی است.

یافته ها: بر پایه متدهای موجود محاسبات مصرف انرژی در پژوهش های پیشین که مبتنی بر دو روش شبیه سازی و تجربی میباشد محاسبات با ابزار شبیه سازی انجام شد.  یافته‌های پژوهش حاکی از آن است که الگوهایی با طرح حیاط مرکزی پیوسته به عنوان کارآمدترین و الگوهای خطی و حیاط مرکزی منقطع  به عنوان  ناکارآمدترین الگوی بلوک های مسکونی در زنجان به شمار میروند، همچنین بین میزان مصرف انرژی و شاخص های طرح چیدمان و فرم بلوک‌ها ارتباط زیاد  و با تناسبات بلوک ها رابطه متوسطی وجود دارد . بهترین فرم های کارآمد هشت ضلعی و مربع شکل است و الگوهایی که کشیدگی آن ها و نسبت طول به عرض بلوک ها در محدوده های ۱تا ۱,۶ قرار دارند  در مجموع دارای مصارف انرژی بهتری هستند.

نتیجه گیری: مطالعه الگوهای کارآمد و ناکارآمد بلوک های مسکونی نقش پایه ای در کاهش میزان مصرف انرژی در طراحی های آتی را بر عهده دارد.
 

دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده

اهداف : هدف این جستار مطالعه کاروانسراهای این محدوده و ارائه الگوهای پلان معماری کاروانسراهای برون شهری شبکه راه تاریخی اصفهان به ری و ساوه بر پایه ترکیب بندی فضایی اتاق با شترخان است.

روش ها: روش گردآوری داده های این پژوهش بر اساس مشاهدات و برداشت های میدانی ، مطالعات کتابخانه ای ، بررسی اسناد و نقشه های معماری کاروانسراها و مطالعه تصاویر هوایی است. روش تجزیه و تحلیل بر پایه رویکردهای تفسیری ، تاریخی و مقایسه ای است. روش دست یابی به اطلاعات به صورت استدلال استقرایی است. در این محدوده ۶۰ کاروانسرا شناسایی شده است. از میان جامعه آماری فوق ،۱۳کاروانسرا بعنوان نمونه مطالعاتی انتخاب شده اند. انتخاب این نمونه ها به صورت هدفمند و غیراحتمالی و براساس یافته های تحقیق بوده و از هر گونه شناسایی شده ۱ کاروانسرا بررسی شده است.

یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از آن دارد که برخی از کاروانسراها بسیار شبیه بهم هستند و در یک دوره زمانی ساخته شده و گونه بندی آنها نیز شبیه به یکدیگر هستند که این ناشی از وجود سازمان و تشکیلاتی واحد و معمار و طراح مشترک می باشد و در نتیجه پلان معماری و جزییات آنها مشابه است. در جامعه آماری این پژوهش، ۱۳ گونه و الگوی معماری کاروانسرا براساس مطالعه نقشه معماری آنها شناسایی شد. این گونه ها و الگوها بر اساس ترکیب بندی فضایی پلان معماری آنها ( ترکیب اتاق با شترخان) بدست آمده است.

نتیجه گیری: نتیجه کاربردی این پژوهش دست یابی به شباهت ها و تفاوت های کاروانسراها و استفاده از این وجوه افتراق و اشتراک در مرمت کاروانسراها می باشد. کاروانسراهایی که در یک مسیر تاریخی مشترک با ویژگی های فرهنگی ، اجتماعی و تاریخی مشترک هستند غالبا ویژگی های معماری شبیه به هم دارند، در نتیجه از این شاخصه می توان برای مداخله در آنها سود جست.
 

دوره ۱۶، شماره ۲ - ( ۲- )
چکیده

استمرار معماری نیازمند تحلیل مداوم از ویژگی هایی است که فضاهای معماری در خلق و ایجاد آن موفق بوده اند. در مواجهه با معماری به طور کلی و معماری گذشته ایران، دو رویکرد به صورت جدی و پایه ای به تبیین و تفسیر آن پرداخته اند. عده ای با رویکردی تاریخ نگارانه معماری ایران را مطالعه و مراحل تکامل آن را مورد عنایت قرار داده اند. رویکرد دیگری که در معرفی معماری ایران سخت تلاش کرده است، نگاهی گونه شناختی به معماری دارد. این نگاه که با استفاده از مطالعات تاریخ نگارانه به نوعی دسته بندی دقیق از عناصر معماری پرداخته است، با تمرکز بر فرم و تزیینات، عناصر معماری را مورد تحلیل و توجه قرار داده است. رویکرد سوم که این مقاله به معرفی آن پرداخته است، تلاش دارد تا معماری ایران را از زاویه اندیشه در معماری پیگیری نماید. عمده نگاه این رویکرد دستیابی به مؤلفه هایی است که قابلیت تداوم و استمرار را در معماری دارند. این مقاله نشان می دهد که همواره تعامل دقیق و قابل توجهی بین معماران و اهل اندیشه بوده و همین امر باعث ایجاد و شکل گیری معماری متعالی و ماندگار گشته است

دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

چکیده این پژوهش بر آن است که روشی کمّی را بر اساس نگرش گونه-ریخت‌شناسانه به بافت‌های شهری معرفی و آزمایش کند. در این میان شاخص تراکم با تعریف خاصی به عنوان یک ویژگی گونه‌شناختیِ قابل سنجش مورد استفاده قرار می‌گیرد. در این نوشتار پس از مقدمه و اشاره‌ای کوتاه به پیشینه‌ی روش‌های کمّی مطالعه‌ی شکل بافت‌های شهری و نیز پیوند میان تراکم فیزیکی و گونه-ریخت‌شناسی ، ابزاری به نام spacemate معرفی و تشریح می‌گردد. برای آزمون این روش بافت‌هایی از کلانشهر تبریز برگزیده شده و پس از استخراج و طبقه‌بندی داده‌های مورد نیاز بر روی نمودار spacemateجانمایی و تحلیل شده است. با این که این روش در اصل با در نظر گرفتن ساختارهای شهری کشورهای غربی طراحی و به شکلی محدودآزموده شده است، نتایج این تحقیق نشان می‌دهد که روش مورد آزمایش – که در کشور ایران برای اولین بار در پژوهش حاضر آزموده می شود - در صورت وجود داده‌های قابل استناد ، قابلیت بومی شدن و کاربست ، هم به منظور توصیف و هم به منظور پیش بینی و برنامه‌ریزی در بافت‌های شهری ایران (و کشورهایی که بافت‌های شهری مشابه ایران دارند)را نیز دارا است.

صفحه ۱ از ۱