جستجو در مقالات منتشر شده
۳ نتیجه برای گفت وگو
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده
امروزه و در جهان معاصر به ویژه بعد از پیدایش مکتب ادبیات تطبیقی نگرش تطبیقی به آثار همانند ادبی جهانی با اقبال فراوانی مواجه شده است. تحلیلگران انتقادی گفتمان بر آن شدهاند که متنهای ادبی، مثل سایر متنها، در خدمت ارتباط است، بنابراین، آنها را نیز میتوان با نگرش و روش انتقادی تحلیل نمود. سه اثرمورد بررسی، در حول محوریت شخصیتهای هکتور، اولیس و رستم طرحریزی شده است. این قهرمانان در بستر حماسه، گاه برای دفاع از میهن و گاه برای دفاع از شاه و یا برای طی طریق خود به ایفای نقش قهرمانانه میپردازند. آنها در خلال گفت و گوی درونی و بیرونی بیش از هر چیز دغدغههای قهرمانانه را روایت و برجسته میکنند و ذهن ما را نسبت به آنچه برای خودشان مهم است، سوق میدهند. در این بستر، موقعیتهایی قابل ردیابی است و تاثیر و نشانههای میهنپرستی، دلسوزی و شفقت، اخلاقمداری و فضایل انسانی، مرگ با عزت، شجاعت و رشادت، قدرت و سلطه به خصوص در تبیین جایگاه قهرمان در حماسه و نظام معنایی آن مورد تبیین قرار میگیرد. هومر و فردوسی با ترکیببندی ابعاد گفتمانهای مسلط حماسه، در قالب ژانری از پیش موجود، حماسهای نو را باز تولید کردهاند. بنابراین، سه اثر حماسی، به منزله رخدادی ارتباطی، فقط بازتابی از اندیشه شاعر نیست، بلکه، با انتقاد از عملکردهای بزدلانه و رواج نگاههای قهرمانانه، نظم گفتمانی ویژهای را بازتولید میکند.
ابراهیم خدایار، محمدجعفر یوسفیان کناری، مریم الهامیان،
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده
یکی از گونه های ادبی منثور رایج در زبان فارسی، مناظره است. در مناظره¬های منثور، دو یا چند شخصیت به شیوۀ گفت وگونویسی، موضوعات گوناگون را به میان می کشند و در نهایت، نگارنده با نوعی جمع بندی از زبان آن ها به نتیجۀ مورد نظر می رسد. ساختار این نوع مناظرهها بیشتر بر گفت¬وگونویسی استوار بوده و از توصیف و تحلیل های داستان گونه به دور است. در دورۀ مشروطه، به این نوع مناظره ها واژۀ «چیزنویسی» یا شیوه «تئاترنویسی» اطلاق شده است. نزدیکی ساختار ظاهری و اسلوب گفت وگونویسی در این گونۀ ادبی و گونۀ نمایشنامه، این سؤال را به ذهن متبادر می کند که آیا امکان خوانش نمایشی از مناظره¬های منثور وجود دارد؟ لحن و زبان نمایشی، کنش نمایشی گفت¬وگومحور، کشمکش، زمان و مکان از جنبه های نمایشی قابل شناخت از گفت وگوست که در این مقاله بررسی شده¬اند. دستاورد این مقاله، معرفی الگویی گفت وگومحور برای بررسی جنبه¬های نمایشی مناظرههاست. این الگو بر اساس مقایسۀ تطبیقی دیالوگ در نمایشنامه و گفت¬وگو در مناظرۀ منثور و شناخت نقاط مشترک این دو گونه ادبی با یکدیگر پیشنهاد شده است.
مجید بهره ور،
دوره ۶، شماره ۲۱ - ( ۱-۱۳۹۲ )
چکیده
ماجرای پایان¬ناپذیرِ سخنِ حافظ به معمّایی هنری بدل شده است و از کندوکاوِ کلام او مضمون ها پرداخته اند و می پردازند؛ به¬ویژه غزل¬های هوشنگ ابتهاج (ﻫ . ا. سایه) نظایرِ متنی و فرامتنیِ فراوانی از غزل حافظ در خود دارد که حاکی از گفت¬وگوی درونی و تاریخی با هنر و اندیشه¬ی حافظ است. هدف از این نوشتار، طرحِ منطقِ گفت¬وگویی و کاربرد نظریه¬ی ادبی-اجتماعیِ متن از میخائیل باختین در سنّتِ جوابگوییِ شعر فارسی با مطالعه¬ی رویکرد ابتهاج به حافظ است که همچنین می¬تواند نقدی بر نظر برخی در بابِ سیرِ قهقرایی و سبکِ تقلیدی یا بازگشتیِ شعر ابتهاج باشد. در مجموع با بررسی سنّت فوق بر پایه¬ی آرای ساخت¬گرایانی چون رولان بارت و ژولیا کریستِوا، غزل های مکالمه بنیاد و نیز حافظانه¬ی سایه، تحلیلِ بینامتنی و گفتمانی می شود. اجمالاً باید گفت که مکالمه¬گراییِ ابتهاج از نشانه¬های متنی تا سطحِ اجتماع در نوسان است. از سویی ارجاع¬های بینامتنیِ او غالباً به محور همنشینیِ سخنش، از جمله بازتولیدِ رمزگانِ زبانی، شیوه¬ی بیان و موسیقیِ شعرِ حافظ، محدود گشته است و از دیگر سو، گفتمان تاریخیِ او به¬ویژه در سه قطبِ جامعه، انسان و عشق، جدالی با سخن حافظ دارد.