جستجو در مقالات منتشر شده
۳ نتیجه برای گفتمان کنشی
دوره ۱۰، شماره ۵ - ( ۹-۱۳۹۸ )
چکیده
پرسمان اصلی پژوهش حاضر که با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی ـ مبتنی بر گفتمان کنشی گرمس انجام شده است، تبیین نقش عوامل کنشی در آفرینش نظام گفتمانی کنشی ـ القایی یا مجابی در رمان اهل غرق و چگونگی بهکارگیری فرایندشناختی در تولید ارزش و معنا، در القای هدف این داستان به خواننده است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که گفتمان رمان با توجه به تأثیر پارامترهای رئالیسم جادویی، شاید توقع خواننده را بهسمت گفتمان شوشیِ مرکزی هدایت کند؛ اما قوت عناصر فولکلور در ذهن مردم منطقۀ خاصی مانند جفره، سبب شکلگیری لایههای هستی در تداوم معنا میشود و باور به شرایط حاکم بر ایجاد ابژۀ ارزشی، سوژه را مجبور به اجرای کنش میکند و گفتمان مرکزی را سبب میشود. در طول روایت اتصال و انفصال از ابژۀ ارزشی در جهت رفع نقصان معنا که سعادت و رسیدن به خوشبختی است، در حال تغییر است و این امر گفتمانهای کنشی را از وضعیت سلبی به ایجابی و برعکس عبور میدهد. گاه انفصال از ابژۀ ارزشی و دگرگونی موقتی، ارزش مؤلفههای تغییر شرایط از نابسامان به سامانیافته را در طول گفتمان کنشمحور متفاوت میکند و نظام گفتمانی کنشی ـ تجویزی را که در ابتدای داستان آغازگر کنش بود، به نظام گفتمانی کنشی - مجابی تغییر میدهد. روانیپور فرایند کنشی قراردادی را میان کنشگزاران و کنشگر برای رسیدن به شیء ارزشی و شناخت کنشگزار از موقعیت خود و گسست از ابژۀ ارزشی در عملیاتی القایی ایجاد کرده تا کنش اصلی گفتمان حاصل شود و زمینه برای تحلیلی معناشناسانه از روایت اهل غرق فراهم گردد.
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
یکی از راهبردهای مهم قرآن برای بیان آموزههای خود، داستانپردازی است. قرآن با این شیوۀ ادبی ـ هنری میکوشد تا احساس دینی و شعور انسانی را تحریک کند. ازجمله داستانهای مهم و جذاب قرآن که با غرض تربیتی و تبلیغ ارزشها به تصویر کشیده شده، ماجرای سلیمان نبی و ملکۀ سباست. در جستار پیشرو، با رویکرد نشانه ـ معناشناسانه و با هدف تبیین مفاهیم قرآنی و کاربردی کردن آنها و نیز فهم روش قرآن در تولید گفتمان، ماجرای مذکور معناکاوی میشود. با چنین هدفی، به این پرسش پاسخ میدهد که فرایند شکلگیری معنا چگونه رخ میدهد. ساختار روایت در متن بهگونهای است که کارکرد کنشی، فرایند تولید معنا را کنترل میکند. یافتهها نشان میدهد که کارکرد کنشی حاکم بر این داستان، نظام گفتمانی کنشی را رقم میزند. ماهیت این نظام را رفع بحران معنا (شرک) شکل داده است. در این نظام، راهبرد تصاحب ابژۀ ارزشی جنبۀ عملیاتی و برنامهمداری دارد. سلیمان و کنشیاران وی طی فرایند توانشیـ کنشی و عملیات مرحلهای به ابژه دست یافته و سبائیان را از معنای نخست (شرک و فقدان ایمان) به معنای دوم (توحید و خداپرستی) رساندهاند. به این ترتیب با قدرت نرم سلیمان، نظام سیاسی مبتنی بر شرک در سرزمین سبا به نظام سیاسی مبتنی بر توحید تغییر
مییابد.
خلیل بیگزاده، لیلا رحمتیان،
دوره ۱۶، شماره ۶۱ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده