جستجو در مقالات منتشر شده


۱۴ نتیجه برای گزاره

پروین سلاجقه،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۷ )
چکیده

این مقاله جستاری تحقیقی دربارۀ ساختار گزاره‌های شاعرانه و چگونگی کارکرد هنری آن‌ها در شعر فروغ فرخزاد است. بخش اول مقاله به طرح مباحث نظری دربارۀ کارکرد گزاره‌ها یا واحدهای گفتاری پایه اختصاص دارد. شیوۀ ارائۀ بحث‌ها در این بخش به نحوی است که ضمن تأملی انتقادی بر مباحث مطرح‌شده در معانی و بیان کلاسیک دربارۀ خبر یا واحد گفتاری پایه، دستاوردهای مطالعات ادبی معاصر را به ویژه در زبانشناسی، نظریه شعری در آرای فرمالیست‌های روسی و ساختارگرایان مورد توجه قرارمی‌دهد. بخش دوم، کاربرد مباحث مطرح‌شده در بخش اول در اشعار فروغ فرخزاد است. در این بخش گزاره‌های شعر فروغ به چند دسته اصلی تقسیم شده و شیوۀ ارائۀ تحلیل‌ها در مورد کارکرد این گزاره‌ها به نحوی است که تا حدود زیادی چگونگی تحولات هنری گزاره‌ها را در شعر او به کمک جدول‌های آماری نمایش می‌دهد.
هادی یاوری،
دوره ۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۷ )
چکیده

گزاره قالبی یکی از عناصر ساختاری قصّه¬های عامیانه است. این مقاله درباره تحلیل جایگاه این عنصر در قصّه امیرارسلان است. نخست مفهوم این اصطلاح در حوزه شعر و ادبیّات شفاهی روشن می شود، آن¬گاه دسته¬بندی نقشگرا از گزاره¬ها (گزاره¬های سازنده روند خطّی داستان، شکل دهنده به فضای داستان و گفت وگویی) ارائه می¬گردد، سپس با تحلیل زیرمجموعه¬های این سه گروه کلّی، تأثیر کمّی و کیفی عواملی چون سنّت ادبی، سنّت نقّالی، نقّال، مخاطب، کاتب، زمینه اجتماعی و بعضی از دیگر مسائل وابسته به آفرینش این اثر نشان داده می شود. از این میان، می¬توان به تأثیر بسیار نثر فنّی و متون حماسی و بزمی، غلبه قطب استعاری زبان و شاعرانگی متن و تأثیر آشکار مخاطب و نویسنده قصّه (ناصرالدّین¬شاه و فخرالدّوله) بر روند آفرینش قصّه اشاره کرد.
حسین صافی پیرلوجه،
دوره ۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۷ )
چکیده

این مقاله به معرفیِ مواد اولیه و اصول حاکم بر «طرح خام» داستان پرداخته است. منظور از «طرح خام داستان»، استنباطی است که خواننده از زنجیره رویدادهای رواییِ نسبتاً کوچک در ذهن خود می¬پروراند. اصول موضعیِ حاکم بر این زنجیره های کوتاه، به خواننده کمک می کند تا بخش های مختلف داستان را «وضعیت»۲، «رویداد»۳ یا «کنش»۴ بداند و همچنین رفتار شخصیت های داستانی را در توالی های هر چه بزرگ تر به یکدیگر پیوند دهد و ساختار منسجمی از کنش ها را در ذهن خود طراحی کند. «وضعیت»، «رویداد» و «کنش» از مفاهیم بنیادینی است که در پیشینه روایت شناسی بارها تکرار شده است. با این حال، دیدگاه های جدید به¬ویژه در علوم شناختی، زبان شناسی و فلسفه نکات تازه ای را به این مفاهیم سنتی افزوده و درک ما را از ماهیت و ابعاد داستان دگرگون کرده است. بعضی از این یافته ها چندان هم تازه نیستند و اگرچه پیشینه شان به سال ها پیش از شکل گیریِ علوم شناختی و حتی روایت شناسیِ ساختارگرا می رسد، تا یکی¬دو دهه اخیر از چشم نظریه پردازان روایت پنهان مانده و بازیابی نشده بودند. در نظر روایت¬پژوهان، داستان پردازی و درک داستان در دستگاه قواعدی صورت می¬گیرد که با تعبیر بیشتر رویدادها به «کنش»های عامدانه و هدفمند، زنجیره هایی از آن ها می بافد و به این ترتیب، ساختاری از کنش ها را پی می¬ریزد. اما زبان شناسان در چارچوب معناشناسیِ فعل، تمایز جزئی تری را از رویدادها معرفی کرده اند که کنش ها فقط بخشی از آن¬اند. در این مجال، با بعضی پیامدهایی که معناشناسیِ فعل برای نظریه روایت دارد آشنا خواهیم شد و به ویژه کارآییِ آن را در گونه¬شناسیِ داستان بررسی خواهیم کرد.

دوره ۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده

در زبان روسی، ویژگی گزاره­ای در یک جمله می­تواند توسط مصدر بیان شود. در این صورت جمله  ساختاری یک­رکنی خواهد داشت. از آنجایی که مصدر، یک عمل بالقوه را بیان می­کند، بنابراین در ابراز معانی مجازی یا غیر مستقیم کاربرد فراوان خواهد داشت. مصدر در جمله یک­ رکنی یا ساختار تک­ظرفیتی می­تواند بیان کننده معانی ای چون: «ناگزیر و قریب الوقوع بودن عمل با مصدر быть، موافقت اجباری گوینده با نظر مخاطب با مصدر быть،  ناشایست بودن عمل، حالت یا عملی که به طور مستقیم و درک فیزیکی یا فکری/ ذهنی انجام می­شود، ارزیابی نهاد منطقی از عمل یا حالت» و ... باشد. مقالۀ پیشِ رو به توضیح معانی نام برده در ساختار جملات مصدر یک­رکنی می­پردازد و طریقۀ بیان آنها را در زبان فارسی بررسی می­کند.  

دوره ۴، شماره ۳ - ( ۸-۱۴۰۳ )
چکیده

اینجا علیه صورت‌بندی مساله‌ وحدت گزاره در قالب مساله‌های ترتیب، ترکیب‌پذیری و بازشناسی استدلال می‌کنیم. مساله بازنمایی را، بر خلاف انتظار، دارای سوگیری به نظریه صدق می‌یابیم و نشان می‌دهیم که برخی تقریرها از مساله صدق‌پذیری گزاره‌ها، به‌اشتباه در پی تبیین شرایط صدق‌ آنها هستند. همچنین شواهدی علیه امکان طرح مساله کلاسیک وحدت در مورد برخی گزاره‌های ساختارمند سراغ می‌کنیم. مساله صدق‌پذیری را عام‌ترین پرسش از طبیعت گزاره می‌یابیم.
 

دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده

معنا یکی از شاخصه­های مهم در بررسی فرآیند یادگیری زبان مادری است. مطالعه آنچه کودکان راجع به معنا در سطوح مختلف می­دانند، می­تواند راهی برای دستیابی به چگونگی سخنوری بشر باشد. هدف از این تحقیق، بررسی میزان فهم کودک از نقش­های معنایی کمیت­نمای جهانی «هر» در سطح روابط بین گزاره­ای است. بررسی روابط معنایی بین­گزاره­ای حاوی کمیت نمای «هر» در کودکان، نه تنها گام ارزشمندی در دستیابی به معناشناسی «هر» خواهد بود، بلکه سهم بسزایی را در بررسی توانش معنایی کودکان ایفا خواهد کرد. در این تحقیق با استفاده از یک روش تجربی جدید، توانایی کودکان در استنباط بین جملات متضمن و مستلزم مورد بررسی قرار گرفته است. برای نمونه­گیری، از ۲۸ کودک دختر، بین سنین سه تا شش سال استفاده شده و گزینش کودکان به صورت تصادفی است. در نهایت در این مطالعه، توانش بزرگسال­مانند کودکان، با توجه به معناشناسی در هر دو سطح ترکیب و مقایسه معنای جمله­ای، تأیید می شود.
حسین صافی پیرلوجه، مریم سادات فیاضی فیاضی،
دوره ۴، شماره ۱۴ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

در مقاله ی حاضر، پس از مرور انواع کانونی سازی روایی و ابزارهای کلامیِ آن از نظر روایت پژوهان سنتی، با رده-شناسی تازه ای از اقسام کانونی سازی تحت عنوان «کانونی سازی فرضی» نیز آشنا خواهیم شد. منظور از کانونی سازی فرضی، امکان دریافت تجربه ای ادراکی مفهومی است از موضعی که کانونی ساز هرگز در آن حضور نداشته است. توصیف (و سپس تبیین) این نوع کانونی سازی نیازمند بهره گیری از دیدگاه های زبان شناختی و فلسفی ای است که یا پس از روایت شناسی ساختارگرا مطرح شده اند، یا بیرون از دیدرس روایت پژوهان سنتی مانده اند. در این میان، دیدگاه-هایی که به طور ویژه مورد توجه نگارنده خواهند بود، یکی معنی شناسی جهان های ممکن است و دیگری معنی شناسی مفهومی. این دو چارچوب نظری در کنار یکدیگر زمینه ی مناسب را برای سنجش ارزش مفهومی داستان در جایی ورای تحلیل های صوری روایت شناسان ساختارگرا و معنی شناسان منطقی فراهم خواهند کرد. در نتیجه، پژوهش حاضر پس از شناسایی علائم زبانیِ انواع متعارف کانونی سازی در نمونه داستان های فارسی، سرانجام با تکیه بر وجوه مجازی این مفهوم، به معنی شناسیِ ابعاد مبهمی از گفتمان روایی خواهد پرداخت که ذاتاً به تحلیل های صوری یا منطقیِ روایت شناسان ساختارگرا تن نمی دهند.

دوره ۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۳ )
چکیده

یکی از کارکردهای زبان، برقراری ارتباط میان تفکرات و نگرش­های افراد است. این کارکرد زبان، به عنوان بخشی از رویدادهای ارتباطی و اجتماعی مانند نوشتن سرمقاله مشهود است. متن سرمقاله­ها نه تنها از طریق زنجیره جملات، بلکه از طریق یک ساختار سلسله­مراتبی سازماندهی می شوند. این ساختار به واحدهایی به نام «اپیزود» تجزیه می­شود که هم از لحاظ ساختاری و هم از لحاظ معنایی، ماهیتی یکپارچه دارد و از نظر زبانی، مرزهای آن مشخص است. از آنجا که اپیزودها، واحدهای معنایی گفتمان تلقی می­شوند، می­توان آن ها را بر حسب اصطلاحات معنایی، همچون گزاره تعریف کرد. مسئله و هدف این پژوهش، شناسایی سطوح گزاره­ای در متون سرمقالات غربی در باره فعالیت هسته­ای ایران است. بر این اساس، در این مقاله با استفاده از الگوی اپیزودی ون دایک (۱۹۸۱) و روش توصیفی و تحلیلی کوشیده­ایم تا با تحلیل نمونه­ای از سر­مقالات روزنامه «ایندیپندنت» چاپ انگلیس، به این پرسش پاسخ دهیم که چگونه می­توان فرایند سازماندهی سرمقاله را در قالب یک الگوی منسجم از گزاره­ها توصیف کرد؟ یافته­های این تحلیل نشان می­دهد که کلان­گزاره­های کلی در اولین جملات درون­مایه­ای تجلی یافته و خلاصه­ای از متن که همان سیاست آمریکا نسبت به فعالیت هسته ای ایران است را ارائه می­کنند. درون­مایه فرعی متن که مشتمل بر نظرات و واکنش­های دولت های قدرتمند و نیز ایران نسبت به این سیاست است، در پاراگراف­های متن و به ترتیب در ساختار کلی متن سر مقاله آمده است.
تقی پورنامداریان،
دوره ۷، شماره ۲۷ - ( ۸-۱۳۹۳ )
چکیده

این مقاله مسئلۀ معنا در متن ادبی را به بحث می‌گذارد. نخست «معنی زبان‌شناختی» گزاره را تعریف می‌کند و تفاوت گزاره‌های زبان با ادبیات را مطرح می‌کند. در زبان هیچ گزاره‌ای نیست که معنی زبان‌شناختی نداشته باشد؛ اما در ادبیات گزاره‌های فراوان تولید می‌شود که یا مصداق ندارند یا مصداق آن‌ها پذیرفتنی نیست. سه عامل سبب می‌شود که معنیِ زبان‌شناختی یک متن پذیرفتنی نباشد: ۱.‌ عامل ناهُشیاری: اگر در متن نشانه‌ای وجود داشته باشد که گزاره‌ها در حالتی از ناآگاهی به وجود آمده‌اند. ۲.‌ عامل مصداق‌ستیزی: آنگاه که معنی زبان‌شناختی متن به سبب دلالت بر مصادیقی مُغایر با عادت‌های تجربی ما انکار می‌شود. ۳.‌ ناسازگاری معنی گزاره با شخصیت گوینده: آنگاه که معنی زبان‌شناختی گزاره‌ها با شناختی که از گوینده داریم سازگار نمی‌نماید. مقاله در نهایت گزاره‌های فراهم‌آورندۀ یک متن را به سه نوع تقسیم کرده است: الف. گزاره‎هایی که معنیِ زبان‎شناختی آن‎ها پذیرفتنی است و به مصداقی تجربی دلالت دارند. ب. گزاره‎هایی که اگرچه در نظام نخستین زبان، معنی زبان‎شناختی آن‎ها پذیرفتنی نیست اما دریافتِ معنی ثانوی آن‎ها که منظور نظر اولیۀ گوینده بوده است و در این معنی دارای مصداق تجربی نیز هستند به‌آسانی میسر است. ج. گزاره‎هایی که علی‎رغم اختلاف علت در پدید آمدن آن‌ها معنی زبان‎شناختی آن‎ها قابل قبول نیست و به مصداقی سازگار با عادت‎های تجربی ما دلالت ندارند و صرف‎نظر از آنکه چه عامل بافتی و چه علتی سبب نهفته شدن معنایی در آن‎ها شده باشد، این معنی به‌آسانی قابل دریافت نیست.    

دوره ۷، شماره ۲۸ - ( ۸-۱۳۹۸ )
چکیده

نظریه فرمول شفاهی که از پژوهش‌های پری و لرد در آثار هومر شکل گرفت، در زبان­های بسیاری به­کار گرفته شد. در زبان فارسی نیز پژوهش­هایی در این حوزه در متون منثور عامیانه انجام شده ‌است که تمام این پژوهش‌ها به مسئله گزاره‌های قالبیِ عمومیِ آثار پرداخته‌اند. پژوهشگران خارجی بر اساس این دستاورد‌ها متون منظوم حماسی فارسی به­ویژه شاهنامه را محصول نقالی و شفاهی بنیاد دانسته‌اند. این مقاله با نگاهی تازه به طومار‌های نقالی به­عنوان متون حماسۀ شفاهی، علاوه بر معرفی گزاره‌های عمومی آن­ها، نوع دیگری از گزاره‌ها را با عنوان گزاره‌های قالبی حماسی با تمرکز بر رزم کشتی، در سه بخش الف) گزاره‌های بیانگر ورود به کشتی ب) گزاره‌های بیانگر آغاز کشتی ج) گزاره‌های بیانگر پایان کشتی معرفی‌کرده ‌است و کارکرد هر دسته را نیز تشریح می­کند. در­پایان، اثبات می‌کند که نقالان و راویان طومار‌ها گنجینه‌ای از این گزاره‌ها را در ذهن داشته‌اند و در زمان توصیف رزم‌ به­گونه‌ای خودکار و بدون اندیشه از آن بهره می‌برده‌اند. بنابراین، با استفاد از این روش و استخراج گزاره‌های به­کار رفته در انواع رزم‌ها، می‌توان به ساختار روایی حماسۀ شفاهی فارسی دست یافت.
امید همدانی،
دوره ۸، شماره ۳۱ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

شناخت‌گرایی ادبی، چنان‌که من آن را می‌فهم، دو دعوی عمده دارد: (۱) برخی از آثار ادبی می‌توانند شناختی غیرپیش‌پاافتاده را به خواننده منتقل سازند و (۲) ارزش شناختی اثر ادبی، بخشی از ارزش زیبایی‌شناختی آن است. در این مقاله، من از دعوی نخست دفاع می‌کنم. برای انجام این کار، نخست به سراغ افلاطون می‌روم و طرحی را از اشکالات معرفت‌شناختی او بر آثار ادبی که از موضع ضدشناخت‌گرایانه مطرح شده‌اند به‌دست می‌دهم و با صورت‌بندی مجدد آن‌ها از چشم‌اندازی تازه، زمینه‌ای را برای پژوهش معرفت‌شناسانۀ خود فراهم می‌آورم و سپس روند و روال‌هایی را که آثار ادبی از رهگذر آن‌ها، شناخت گزاره‌ای و غیرگزاره‌ای (شامل شناخت مبتنی بر چشم‌انداز، شناخت هم‌دلانه و شناخت چگونگی) را برای خوانندگان پدید می‌آورند، شرح و بسط می‌دهم. دفاع من از شناخت‌گرایی ادبی انواع متفاوتی از شناخت را از آثار ادبی قابل حصول می‌داند اما آگاهانه و عامدانه-برخلاف نظر نوام چامسکی و مارتا نوسباوم- از برتری بخشیدن آثار ادبی بر آثار فلسفی و علمی در ارائۀ نوعی خاص از شناخت پرهیز می‌کند.

دوره ۱۱، شماره ۶ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زبان علم، ابزاری برای انتقال دانش، تجربه­ها، مفاهیم و انگاره‏های علمی در قالب نوواژه‏سازی، اصطلاح‏سازی و نحوۀ نگارش علمی است. از آنجا که مختصات و نحوۀ تبلور این زبان در عالم متنی با زبان عمومی متفاوت است، شناخت ویژگی‏ها و کارکردهای زبانی و ارتباطیِ زبان علم و به­ویژه مطالعۀ پربسامدی هریک از این کارکردها اهمیت دارد. هدف از این نوشتار بررسی مختصات و پربسامدی کارکردهای زبانی ـ ارتباطی در زبان علم زمین‏شناسی با تکیه بر تحلیل‏های زبان‏شناسی متنی است. بدین‏منظور، پیکره‏ای متشکل از ۳۶ مقالۀ زمین‏شناسی چاپ­شده در مجله­های علمی ـ پژوهشی، بر اساس معیارهای مرتبط با الف) سازماندهی متنی و ب) معیارهای مرتبط با خصلت­های زبانی، مورد تحلیل کیفی و کمّی قرار گرفت. یافته‏ها حاکی از آن است که زبان علم زمین‏شناسی به­واسطۀ توسعۀ معنایی پله به پله که با تکرار، پوشینه‏گذاری و طبقه‏بندی واژگانی همراه است و نیز بالفعل‏سازی افعال ارتباطی ـ کنشی، تواتر اسمی‏سازی و گزاره‏های مجهول، در قالب زبانی مقتصد و عینی با مخاطب در تعامل است. همچنین، آمارگیری کمّی در ۱۳۸۰۵ گزارۀ حاوی کارکردهای زبانی ـ ارتباطی نشان می‏دهد که بیشترین تواتر مربوط به انسجام متنی (واژگانی ـ نحوی) و سپس اقتصاد زبانی (اسمی‏سازی، گزاره‏های خلاصه­شده) بوده و کم­ترین تواتر متعلق به افعال و عبارات قیدی ـ کمکی است.
 
 

دوره ۱۲، شماره ۵۸ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده

این مقاله براساس دستاورهای نظریه بیان شفاهی درپی معرفی یکی از ویژگی‌های سنت شفاهی در حماسه فارسی است. لذا بر روی رزم‌ابزارها تمرکز کرده‌ و برای مطالعه، استخراج انواع و میزان بسامد آن، طومار‌ هفت‌لشکر و طومار نقالی شاهنامه را به عنوان نمونه‌هایی از حماسه شفاهی و شاهنامه و شهریارنامه را به عنوان نمونه‌هایی از حماسه منظوم، برگزیده است و در روند این پژوهش علت برجستگی و شهرت رزم‌ابزارهای حماسی را به‌دلیل انتساب به شاهان و پهلوانان، کشور‌/ شهر‌، حیوانات توتمی و نیز اغراق در وزن و قدرت، کاویده است. شاعران حماسه‌سرا/نقالان، این رزم‌ابزارهای ویژه را ‌در شکل و ساخت «گزاره‌های قالبی»، در این مقاله براساس دستاورهای نظریه بیان شفاهی درپی معرفی یکی از ویژگی‌های سنت شفاهی در حماسه فارسی است. لذا بر روی رزم‌ابزارها تمرکز کرده‌ و برای مطالعه، استخراج انواع و میزان بسامد آن، طومار‌ هفت‌لشکر و طومار نقالی شاهنامه را به عنوان نمونه‌هایی از حماسه شفاهی و شاهنامه و شهریارنامه را به عنوان نمونه‌هایی از حماسه منظوم، برگزیده است و در روند این پژوهش علت برجستگی و شهرت رزم‌ابزارهای حماسی را به‌دلیل انتساب به شاهان و پهلوانان، کشور‌/ شهر‌، حیوانات توتمی و نیز اغراق در وزن و قدرت، کاویده است. شاعران حماسه‌سرا/نقالان، این رزم‌ابزارهای ویژه را ‌در شکل و ساخت «گزاره‌های قالبی»، در گنجینه ذهن خویش داشته و در مرحلۀ سرایش حماسه، به‌طور طبیعی و ناخودآگاه وارد آن کرده‌اند. مهم‌ترین دستاورد این پژوهش در کنار معرفی رزم‌ابزارها به‌عنوان یک «گزارۀ‌ قالبی حماسی»، این است که اختلاف در بسامد و تنوع رزم‌ابزار‌ها میان متون منظوم حماسی و طومار‌های نقالی و نیز کاربرد رزم‌ابزارها در متون پیش و هم‌زمان با شاهنامه مانند یادگار زریران، اشعار رودکی، فرخی سیستانی و ... نشان‌دهنده آن است که اولاً «گزاره‌های قالبی رزم‌‌ابزار حماسی» میراثی از سنت شفاهی حماسه فارسی است و شاعران حماسه‌سرا / نقالان حتی فردوسی در ابداع آن‌ها هیچ نقشی ندارند. دیگر آنکه طومار‌های نقالی صرفاً از متون حماسی منظوم متأثر نبوده‌، بلکه روایت‌های شفاهی نیز در شکل‌گیری آن نقش داشته ‌است.  

دوره ۱۳، شماره ۵۲ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده

در این پژوهش، گزاره‌های پرسشی در اشعار فروغ فرخزاد در دو حوزۀ ۱) فکری، ۲) عاطفی بررسی شده‌ است. بر اساس یافته‌های پژوهش، گزاره‌های پرسشی در اشعار فروغ فرخزاد بر «جستجوگری» او دلالت دارد و در سه محور جستجوی عشق، جستجوی خود یا هویّت­یابی و جستجوی انسانیّت بازتاب یافته ­است. فروغ در فرایندِ هویّت‌یابی، چیستی عشق، زندگی و کیستی خود را مورد تأمّل و پرسش قرار می‌دهد. تحلیل گزاره‌های پرسشی از دید عاطفی، نشان می‌دهد، عشق که محور اصلی پرسشگری در دو دفتر نخست اوست بتدریج محوریّت خود را در دفترهای بعدی از دست می­دهد و پرسشهای او از لحاظ کمّی و کیفی، دگرگون می­شود. مخاطبِ گزاره‌های پرسشیِ فروغ نیز نمودی از دگردیسیِ فکری و عاطفی اوست و این پژوهش نشان می‌دهد که مخاطب او از «منِ» شخصی و یا مخاطب فرضی بتدریج به ضمیری قابل تأویل به تمام خوانندگان و مخاطبی عام و جهانشمول تغییر می‌یابد که دال بر گسترده شدن دیدگاه‌های فکری و عاطفیِ اوست.

صفحه ۱ از ۱