جستجو در مقالات منتشر شده


۱۹ نتیجه برای کهن‌الگو


دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده

تأثیر ادبیاتی بر ادبیات دیگر از پیامدهای تعامل فرهنگی ملل مختلف است. هیچ ادبیات پویایی نمی تواند خود را از تأثیر ادبیات ملل دیگر دور نگاه دارد و وقتی در دو سوی این معادله تعامل فرهنگی و ادبی، دو ملت همزبان قرار گرفته باشند، مسئله ضرورتی دیگرگونه می یابد. در این میان ادبیات ایران و تاجیکستان که از یک آبشخور زبانی سیراب می شوند، می تواند محلی برای یک مطالعه تطبیقی باشد. در این مقاله، به بررسی وجوه اشتراک و اختلاف طرز به کارگیری اسطوره، کارکردهای آن و کمیت و کیفیت کاربرد آن در زبان شعری دو شاعر زن معاصر ایرانی و تاجیکی، یکی فروغ فرخزاد و دیگری گلرخسار صفی آوا می پردازیم و نشان خواهیم داد که هریک از این سرایندگان، با توجه به ملیت و موقعیت زمانی و مکانی و شرایط فکری و درونی خود چه نگرشی به اسطوره، مضامین و بن مایه های اصیل اساطیری داشته و تا چه اندازه از این مصادیق در شعر خود بهره جسته اند. برای این کار، مضمون ها و مفردات اساطیری که در پژوهش حاضر بررسی خواهند شد عبارت اند از: خدایان، الهه ها، ایزدان؛ پیامبران و آیین گذاران؛ شخصیت های اسطوره ای، تاریخی و حماسی؛ موجودات، گیاهان و جانوران اساطیری و همچنین مکان های خاص و اسطوره ای.  

دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده

کارکرد شخصیت های تاریخی در شعر معاصر فارسی و عربی، از جلوه های مختلفی برخوردار است و کاربست «نقاب» آن شخصیت ها در شعر، یکی از مهم ترین انواع آن به شمار می آید. نقاب پردازی، ازجمله شگردهای هنری و بلاغی است که شاعر امروز، برای بیان افکار خود از آن استفاده می کند. گاهی نقاب یک شخصیت دینی بر چهره شاعر نقش می بندد تا بتواند با استفاده از ظرفیت ها و توانایی های آن شخصیت، حرف های خود را با مخاطب در میان بگذارد. شاملو و ادونیس نیز به عنوان نمایندگان شعر امروز، در زبان فارسی و عربی، تکنیک «نقاب دینی» را در شعر خود به کار گرفته اند تا با استفاده از این شگرد نمایشی، افکار خود را برای مخاطب ، ملموس و مجسم کنند. در این میان، به کارگیری محوری نقاب یک شخصیت دینی که برای استفاده بیشتر شاعر از ظرفیت های بالقوه و بالفعل شخصیت صورت می گیرد، در شعر ایشان نیز دیده می شود. در این پژوهش با تکیه بر نقد تحلیلی- توصیفی آثار شاملو و ادونیس، به بررسی تطبیقی نقاب محوری دینی با توجه به ساختار روایی و تصاویر موجود در شعر آنان می پردازیم. هدف ما دستیابی به برخی زوایای شعر ایشان و بررسی شیوه کاربست نقاب مزبور، با استفاده از نقد تطبیقی و کهن الگویی خواهد بود. بدین ترتیب، پس از واکاوی مفهوم نقاب دینی و دلایل کاربرد آن در شعر امروز، نقاب های اصلی و محوری شخصیت های دینی در شعر این دو تن را مورد توجه قرار دادیم تا سرانجام همسانی و ناهمسانی های کاربرد یاد شده در نزد آنان را به دست آوریم.  

دوره ۲، شماره ۳ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده

‌اسطوره و کهن‌الگوها بیانگر آمال و اندیشه‌های جهان‌شمول انسانی‌اند. از سویی اسطوره نشانگر تأمل، تجربۀ دینی و رویارویی آدمی با امر قدسی‌اند. اگرچه اندیشه و زیست انسان دچار تغییرات و دگرگونی‌های گونا‌گون است؛ اما از نفوذ اسطوره و کهن‌الگوها رهایی ندارد. بر این مبنا، روایت‌های عرفانی یکی از اساسی‌ترین محمل‌ها برای بروز کهن‌الگو و اسطوره‌هاست. نگارنده با توجه به اهمیت نمادپردازیِ روایت‌های عرفانی و لزوم تفسیر آن‌ها برای درک متن و حصول کارکردهای روایی آن، به بررسی عناصر اسطوره‌ای در سه اثر اصیل و تأثیرگذار کشف‌المحجوب، رسالۀ قشیریه و تذکرةالاولیا پرداخته است. از آن جا که روایت‌های عرفانی از تمام اجزاء فرهنگی اندیشۀ بشری به‌خصوص کهن‌الگوها سود می‌برند، عناصر اسطوره‌ای نظیر باغ و درخت، کوه و غار، حیوانات، رنگ‌ها، دور و مرکز، نام‌ها و اعداد در سه اثر مذکور دسته‌بندی و بررسی و لایه‌های پنهان دلالت‌های این عناصر با توجه به بافت و معنای متون یادشده مشخص شده است. این بررسی نشان می‌دهد روایت‌های عرفانی همچون دیگر حوزه‌های تأملات بشری برای رسیدن به کارکرد و اهداف خود از اسطوره و کهن‌الگو به‌عنوان یکی از عناصر مسلط روایی خود بهره می‌برند. بر اساس این ویژگی، بسیاری از روایت‌های عرفانی یا از ادب و روایات عامیانه استفاده می‌کنند یا در ساختار خود به ادب و فرهنگ ‌عامه نزدیک می‌شوند. در روایت‌های عرفانی کهن‌الگو و اسطوره‌ها به ‌بیان و توضیح تجربه‌های دینی در قالب نمادین و پوشیده می‌پردازند. هرچند عناصر اسطوره‌ای عمدتا با جهان فوق طبیعی پیوند دارند، در روایت‌های عرفانی رنگ و بویی متمایزتر می‌گیرند و به‌ بیان اندیشه‌هایی چون مراحل سه‌گانۀ تولد، مرگ، بازتولد و شرح و تبیین مواجهۀ آدمی با امر قدسی می‌پردازند.

دوره ۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده

کهن‌الگو تجربیات مشترک همه انسان‌ها است که از گذشته‌ها‌ی دور در ناخودآگاه جمعی آن‌ها باقی مانده است. به‌دلیل فراوان بودن تجربیات انسانی نمی‌توان تعداد کهن‌الگوها را مشخص کرد؛ اما شاخص‌ترین کهن‌الگوها عبارت‌اند از آنیما، آنیموس، خود، پرسونا، سایه، پیر فرزانه و مادر. ایثار ‌‌یکی از مهم‌ترین کهن‌الگوها است که در ناخودآگاه جمعی بیشتر ‌انسان‌ها نهادینه شده است. از دیدگاه ‌روان‌کاوان، ‌‌ایثار ‌‌یکی از ‌مکانیزم‌های دفاعی انسان در برابر ‌خواسته‌های نهاد است که به علاقه اجتماعی منجر ‌‌می‌شود. کهن‌الگوها خود را در رویاها، خیال‌پردازی‌‌‌ها و توهمات نشان ‌‌‌می‌دهند. هنر و به‌ویژه ادبیات، ‌‌یکی از تجلی‌گاه‌‌‌های اصلی کهن‌الگوها است. کهن‌الگوی ‌‌ایثار و ویژگی‌‌‌هایش در آثار هنری فراوانی یافت می‌شوند. یکی از شخصیت‌هایی که ملازمات کهن‌الگوی ایثار در سرگذشت او برجسته است، حسین‌بن منصور حلاج است. در ‌‌این نوشته، کهن‌الگو‌‌ی ‌‌ایثار را با توجه به ویژگی‌هایش در شخصیت حلاج، در شعر «حلاج» شفیعی کدکنی و سروده «مرثیه حلاج» آدونیس بررسی می‌کنیم و نقدی اسطوره‌ای- کهن‌الگویی از آن‌‌‌ها ارائه می‌دهیم. 

دوره ۳، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۴ )
چکیده

یکی از اهداف مطالعات تطبیقی ادبی، جست‌وجوی نمونه‌های «حقیقت» انسانی است که به‌صورت کهن‌الگوها در ادبیات همه ملت‌ها در همه زمان‌ها آشکار شده است. در این مقاله، نگارندگان با بهره‌گیری از مکتب آمریکایی (بین‌المللی) مطالعات تطبیقی ادبی، به مقایسه کهن‌الگویی عشق رمانتیک در قصه فرانسوی «تریستان و ایزولت» و قصه ایرانی «خورشیدشاه و مه‌پری» در رمانس حماسی سمک عیار می‌پردازند. بدین منظور ابتدا به تعریف کهن‌الگوهای مادر و پدر، آنیما و آنیموس، مفاهیم خودآگاه و ناخودآگاه، خودآگاه و ناخودآگاه جمعی و مردانگی و زنانگی در روان‌شناسی یونگی می‌پردازیم. سپس مفهوم فرآیند «فردیت» که مبتنی بر ایجاد تسلط فرد بر خودآگاه و ناخودآگاه خویش است را توضیح داده و نشان می‌دهیم که با توجه به وجود ناخودآگاه زنانه (آنیما) در مرد و ناخودآگاه مردانه (آنیموس) در زن، قصه عشق رمانتیک با فرآیند فردیت در انسان تطبیق دارد. نگارندگان ضمن بیان پیرنگ کلی دو قصه عاشقانه مورد بحث، به تعبیر کهن‌الگویی یونگی عناصری چون شاه، ملکه، قهرمان مرد، جادوگران و معشوق پرداخته و نقش نمادین و روان‌شناختی آن‌ها را در هر دو قصه توضیح می‌دهند. آن‌گاه به مطالعه تطبیقی شخصیت‌ها، کارکردها و حوادث هر قصه پرداخته و ضمن بیان تفاوت‌ها و شباهت‌های آن‌ها، به تجزیه و تحلیل فرآیند عشق رمانتیک در هریک از قصه‌ها و مقایسه تحلیلی آن‌ها با یکدیگر می‌پردازند. این مطالعه تطبیقی قصد دارد به این سؤال پاسخ دهد که چرا عشق رمانتیک در قصه فرانسه عصر مدرن به مرگ و تراژدی منجر می‌شود‌، اما در قصه ایران پیش از اسلام به وصال عشاق می‌انجامد.

دوره ۴، شماره ۱۱ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده

قصه­های عامه یکی از محبوب­ترین انواع ادب شفاهی و بستری مناسب برای مطالعۀ فرهنگ هر ملت است. این قصه­ها دربردارندۀ عناصر جادویی است که از گذشته­های دور، جزئی از باورهای رایج در میان مردم بوده ­است. عناصر جادویی قصه­ها را می­توان به سه گروه شخصیت­های دارندۀ قدرت جادویی، اشیای دارندۀ قدرت جادویی و کلام جادویی تقسیم کرد. ترتیب بسامد و فراوانی­ این عناصر در قصه­ها عبارت­اند از: اشیای برساختۀ بشر، عناصر طبیعت، جادوگران، اشیای خیالی، موجودات خیالی، کلام جادویی، موجودات پیکرگردان، حیوانات جادوگر و شیطان. یافته­ها نشان می­دهند که عناصر جادویی در ۸۹% جامعۀ آماری، در قصه­های دربردارندۀ کهن­الگوی سفر دیده می­شوند. عناصر جادویی در روساخت قصه­ها، در تحلیل عمیق­تر خود با خویشکاری­های انگاره­های
کهن­الگویی در ژرف­ساخت قصه در پیوند هستند. کارکرد دوگانۀ دارندگان قدرت جادویی سبب شده است عناصر جادویی دارای خویشکاری دوگانۀ کهن­الگویی، رهایی­بخش و خطرناک باشند که جادوی سفید و جادوی سیاه نام گرفته ­است. بدین سبب در قصه­ها انگارۀ کهن­الگویی سایه با خویشکاری خطرناک و جادوی سیاه، نقش درگیرکردن قهرمان با چالش­ها را به عهده دارد و انگارۀ کهن­الگویی پیرخرد با خویشکاری یاری­گری و جادوی سفید، نقش رهانندگی قهرمان از چالش­ها را به عهده­ گرفته ­است.
 

دوره ۵، شماره ۱۲ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

از رویکردهای مهم در بررسی متون داستانی عامه، مطالعۀ رمزگونه و معنادار جهان ذهنی آن است؛ جهانی که از تاریخ فرهنگی سخن می­گوید. این موضوع با درک و دریافت معنای عناصر سازندۀ داستان­ ها ممکن و میسر است و به عمق و ریشه­های انسجام­ بخش و معنابخش عناصر مختلف داستان، یعنی ک هن­الگوهای ذهنیت جمعی و مفاهیم مشترک دنیای ذهنی ملت­ها راه می­برد. پژوهش پیش­ِرو با رویکرد پدیدارشناسانه و با نظر به پیشینۀ­ کهن‌الگوی «ماده­گرگ» در فرهنگ و ادب ایران سعی بر آن دارد تا ریشه­ های نقش­مندشدن گرگانه در فیروزشاه­نامه را روشن کند. کهن­ الگوی ماده­گرگ به گونه­ای معنادار در داستان فیروزشاه­نامهتبلور یافته است. تفسیر پدیدارشناسانۀ حضور زنی سال­خورده در جایگاه مادری فرزنداز­دست­داده به نام «گرگانه» گویای این مدعاست. دو سطح افسانه­ای (درندگی گرگ) و اسطوره­ای(ماده‌گرگ و توتم ترکان) در این شخصیت هویداست. ماده­گرگ در فیروزشاه­نامه از شخصیت­های منفی است، سرانجام ناخوشایندی دارد و با آنچه در ذهنیت ایرانیان و ترکان از کهن‌الگوی گرگ و ماده‌گرگ وجود دارد، مطابقت می­کند. همچنین این شخصیت با کهن‌الگوی زن وحشی نیز برابری می­کند.

دوره ۵، شماره ۱۶ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده

از دیرباز اسطورۀ قهرمان یکی از مهم‌ترین مفاهیم داستان و روایت‌های حماسی سراسر جهان بوده است و تاکنون الگوهای متعدّدی برای زندگی تکرارپذیر قهرمان پیشنهاد شده است. یکی از این الگوها، الگوی «خودآگاهی در جنگل جهان زیرین» کلاریسا پینکولا استس است و هفت مرحله‌ دارد که عبارت‌اند از: معاملۀ کورکورانه ، قطع عضو، سرگردانی، کشف عشق در جهان زیرین ، شیار کشیدن روح ، قلمرو زن وحشی ، عروس و داماد وحشی . این پژوهش پس از معرّفی الگوی خودآگاهی در جنگل جهان زیرین، انتخاب نزدیک‌ترین افسانه‌ها به الگوی موردنظر و تقسیم آنها از نظر ساختار و محتوا به چهار گروه، نشان می‌دهد که این الگو با مراحل و مصداق‌های افسانه‌های ایرانی همخوانی مطلق ندارد. از این‌رو نگارندگان با درنظرگرفتن همۀ افسانه‌های انتخاب‌شده به‌عنوان روایت‌های متنوّع و متعدّد از یک ساختار واحد، به الگویی دست یافته‌اند که از نظر ساختار و محتوا، شباهت‌ها و تفاوت‌های بارزی با الگوی استس دارد. در الگوی پیشنهادشده، از نظر ساختار، نحوۀ تکرارپذیری برخی مراحل سفر زن-قهرمان با الگوی استس متفاوت است. از حیث محتوا نیز مضمون‌هایی مانند کودک، معاملۀ کورکورانه و قطع عضو، در افسانه‌های ایرانی نمود اندکی دارد، محتوای مرحلۀ «عروس و داماد وحشی و قلمرو زن وحشی» نیز بسیار گسترده‌تر از محتوای قصّه و الگوی استس است.

دوره ۸، شماره ۳۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

 در اجرای کهن­­الگوی قربانی، عنصر قربانی با توجه به نوع فرهنگ، آیین، معیشت و... انتخاب می­شده است و در ایران، گاو به­منزلۀ اسطوره­ای کهن که از آغاز داستان آفرینش در اساطیر آیینی حضور دارد، شاخص­ترین چهره برای عمل قربانی است و در آیین مهرپرستی به­مثابۀ یکی از مهم­ترین مراسمات اجرا می­شده است تا با ریخته شدن خون گاو، زمین به حیات دوباره برسد و با خوردن گوشت آن، پیروان این آیین به جاودانگی و نامیرایی رسند. پس از ظهور زرتشت به دلایلی مانندِ مقابله با نمادهای مهرپرستی، ترویج یگانه­پرستی، لزوم یکجانشینی و توسعه تمدن، با قربانی­کردن گاو به­شدت مقابله می­شود و حراست و حمایت از گاو مورد توجه خاص زرتشت قرار می­گیرد؛ اما با این همه، حتی در آیین زرتشت نیز روایت‌های از قربانی­کردن گاو گزارش شده است که از لزوم اجرای این عمل حکایت دارد و آن همانا کمک به باروری زمین و احیای چرخه حیات است؛ اما با این همه، برخورد زرتشت با قربانی­کردن گاو، اسطوره جاودانگی و مسئله حفظ زمین را وارد عرصه­های تازه­تری از معنا می­کند و مضامین اساطیری را با تعقل همراه می­سازد. این جستار به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی و با توجه به نظریۀ یونگ، کهن­الگوی قربانی گاو را در دو آیین مهرپرستی و زرتشتی بررسی و واکاوی کرده است.
 

دوره ۸، شماره ۳۳ - ( ۴-۱۳۹۹ )
چکیده

در قرن بیستم و با شکوفایی نظریه اسطوره­ا­ی و کهن­الگویی یونگ، پس از آنکه پیش­تر، انسان­شناسان برای مطالعات انسان­شناسانه خود از اسطوره­ها و ادبیات سود می­جستند، در این مرحله بیشتر نقد کهن­الگویی و اسطوره­ای بود که آثار ادبی و اسطوره­ای را از منظر کهن­الگویی تحلیل می­کرد. بنابراین، نقد کهن­الگویی رویکردی میان­رشته­ای است که به کشف و تبیین و تأثیر اسطوره­ها و کهن‌الگوها و نقش آن­ها در ادبیات می­پردازد. «فردیت» از برجسته­ترین کهن­الگوهای نظریۀ کهنالگویی یونگ است. در داستان خورشید و مه‌پاره، خورشید به­منزلۀ قهرمان داستان، برای رسیدن به معشوق خویش با عقبه­ها و مشقت­های فراوانی مواجه می­شود که از جملۀ آن­ها می­توان­ به ارغوان جادوگر، عین ­بلای حیله­گر، زنگیان آدم­خوار، مرزبان­ رقیب، دریای طوفانی و... اشاره کرد. در این منظومه، علاوه بر پدیده­های کهن­الگویی چون جادو و جادوگری و اعمال خارق­العاده و نمادهای کهنالگویی، کهن­الگوهای سفر، فردیت، خواب، مادر، قهرمان و ... دیده می­شوند. این امر سبب شده است تا فرایند فردیت در این منظومه را از زاویۀ نظریۀ کهنالگویی یونگ بررسی و تحلیل کنیم. بر این اساس، «خورشید» قهرمان این منظومه، پس از طی سفری قهرمانی و غلبه بر سایه­ها و آنیمای منفی، به وصال می­رسد و فردیت خویش را به­مدد دستگیری پیرخرد و جوهر عشق محقق می­سازد و تولدی دوباره می­یابد. روش تحقیق در پژوهش حاضر، روش کتابخانه­ای و به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی است.


دوره ۸، شماره ۳۴ - ( ۷-۱۳۹۹ )
چکیده

اسطوره­شناسی همواره با امکانات و قابلیت­های جدیدی همراه بوده است که تبیین، درک و انرژی معنوی آثار ادبی را نزد خواننده، دوچندان می­کند. جوزف کمپبل از شاگردان مکتب یونگ، با گردآوری و بررسی اسطوره­ها و قصه­های عامۀ جهان، تلاش کرده است تا با طرح «خویشکاری» به الگویی ساختاری و مشترک، برای زیبایی­شناسی و درک درست و منطقی از آن­ها دست یابد. یکی از این خویشکاری­ها «سفر قهرمان» است که کمپبل تلاش می­کند تا نشان دهد بیشتر قهرمانان موجود در داستان­های عامه، برای خودشناسی، کمال معنوی و کسب مواهب روحی و مادی، نیازمند به گذراندن مراحل آن هستند. پرسش مقاله این است که آیا «شهر خاموشان» ـ از قصه­های عامۀ استان لرستان ـ ظرفیت پذیرش الگوی «سفر قهرمانِ» جوزف کمپبل را دارد؟ با استفاده از روش­ تحلیلی ـ توصیفی می­توان گفت که قصۀ «شهر خاموشان» قابلیت بازنمایی مراحل سه­گانه «عزیمت»، «تشرف» و «بازگشت» الگوی کمپبل را دارد. با توجه به الگو «سفر قهرمان» می­توان نتیجه گرفت که روایت این قصه، خودآگاهی، اصالت، فردیت و دستیابی به کمال حقیقی قهرمان را به نمایش می­گذارد. قهرمان قصه با پشت سرگذاشتن مراحل مادی و معنوی، وجودی هماهنگ و خدای­گون می­یابد که با آن می­تواند در جهان مادی تصرفی مفید داشته باشد. در این قصه، رد پای اساطیر، ادیان و بینش­های مربوط به خلقت آدم و جهان ­آفرینش را می­توان مشاهده کرد.
 

دوره ۹، شماره ۳۷ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

کشتی از گذشته­های دیرین رواج داشته و با ابعاد چندگانۀ فرهنگ ایرانی در پیوند بوده است. در این رابطه کشتی، آیین حرکتی و جسمانی بوده است و امروزه در سطح ملی، بومی و محلی انجام می­شود. مسئلۀ پژوهش این است که چه اسطوره­هایی در پس این فعالیت حرکتی ـ آیینی مطرح بوده ­است؟ هدف پژوهش حاضر این است که با روش تحلیلی اساطیری را که سبب معنادهی، تدوام و ارزش این فعالیت حرکتی به­منزلۀ آیین در فرهنگ عامۀ ایران طی تاریخ شده ­است، شرح داده شود. در فرهنگ باستانی، فردی که با نیروی­های مخرب طبیعت به نبرد تن به تن می­رفت، به کهن­الگوی قهرمان تبدیل می­­شد که معیشت و امنیت را در جامعه ایجاد می­کرد و مردم به او احترام می­گذاشتند. این چالش با آنتاگونیست به عرصۀ دشمنان ایران نیز وارد شد و کشتی­گرفتن نماد عمل پهلوانانی بود که برای حفظ سرزمینشان و ارزش­های آن به نبرد تن به تن می­رفتند، اما آنچه در فرهنگ ایرانی مطرح شد این بود که این پهلوانان که با اعمالشان امنیت و نظم جامعه را برپا می­کردند، باید در ابتدا درون خود را از آنتاگونیست پاک کنند و به اختیار به نبرد با سایۀ درون بروند. این کار در جامعۀ ایران به یک ارزش و بنیان اخلاقی برای کهن­الگوی قهرمان تبدیل شد و در ناخودآگاه جمعی جامعۀ ایرانی باقی ماند و در جشنواره‌های فرهنگ عامه که کشتی بخشی از آن مراسم است، همۀ این ارزش­ها به شخصیت کشتی­گیر فرافکنی می­شود و گونه­ای از هویت و انسجام اجتماعی را شکل می­دهد که تماشاگران از خلال آن محبت و خودشکوفایی را دریافت می­کنند.


دوره ۱۰، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

کی از کلیدی  ترین اصطلاحات در روانشناسی یونگ « ناخودآگاه جمعی» است. محتویات ناخودآگاه جمعی را «کهن‌الگوها» تشکیل می‌دهند که یونگ آن را شکل‌های روانی بقایای قدیم، ذاتی و موروثی ذهن بشر و خارج از دایره‌ رویدادهای زندگی افراد معرفی می‌کند. ردپای کهن‌الگوها را در آثار ادبی ارزشمند جهانی می‌توان یافت و بررسی تطبیقی آثار از این زاویه، یکی از زمینه‌های مهم پژوهش‌های ادبی محسوب می‌شود. هدف این تحقیق به روش کیفی تحلیل متون، آن است که با بررسی دو اثر مهم ادبی، کمدی الهی دانته و داستان حی بن یقظان ابن سینا از منظر کهن‌الگوها، به نقاط اشتراک و افتراق آنها و علل این شباهت و تفاوتها بپردازد. نتایج تحقیق نشانگر آن است که کهن‌الگوهای سفر، سایه، پیرخردمند و خویشتن در هر دو اثر مشترک است که با توجه به نظریه «ناخودآگاله جمعی» یونگ قابل تبیین می‌باشد. ولادت مجدد و گذر از آب نیز از نقاط افتراق دو اثر ادبی است.



دوره ۱۰، شماره ۴۰ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده

حکایتهای هفت‏پیکر نظامی، نظمی ساختاری در پیرنگ و محتوا دارد؛ اگرچه شیوه‏ روایتِ آنها خطی است، بخشهای بیشتر این حکایتها از نظر نمادپردازیِ اسطوره‏ای ساختار یگانه‏‏ای دارد. زمینه، گره‏افکنی و گره‏گشایی این حکایتها در بیشتر موارد، بازتاب شکلی اسطوره‏ای است؛ بدین شیوه که طرحِ هر بخش از این حکایتها با بیان و محتوایی نمادین و متناسب با روح آن بخش همراه است. در این پژوهش کوشش شد با استفاده از کهن‏الگوهای مطرحِ یونگی و نظریه‏ میتوسهای شکل‏دهنده‏ اثر ادبی از نورتروپ‏ فرای، خوانشی اسطوره‏ای از حکایت منظومِ «کشتن بهرام اژدها را و گنج‏یافتن» در هفت‏پیکر عرضه شود. در پایان روشن شد، سه بخش ساختاری این حکایت نشانگر زمینه‏، گره‏افکنی و گره‏گشایی است که با نمادپردازی و فضاسازی شاعرانه، الگوی تکراریِ میتوسهای تابستان، زمستان و بهار را بازتاب می‏دهد. با توجه به این الگوها رُمانس، آیرونی یا طنز و کُمدی شکل ادبی هر بخش است. این شیوه از حکایت‏پردازی در بسیاری از متونِ ادبی سنتی فارسی دیده می‏شود.

دوره ۱۱، شماره ۴۳ - ( ۳-۱۳۹۳ )
چکیده

در این جستار با رویکرد نقد کهن‌الگویی پسایونگی به بررسی تکوینی و تطبیقی کهن­الگوی آفرینش انسان بنیادین پرداخته­ شده است. در این بررسی تکوینی برای عرضه چهارچوبی نظری در تحلیل دیرین­شناسی آفرینش انسان نخستین، چهار نقطه عطف برای تطور ساختار الگویی این کهن­الگو در حافظه جمعی بشر طرح شده است: ۱. خداگونگی نمونه ازلی انسان بنیادین در کهن­الگوی آفرینش ۲و۳. خلق زوج نخستین و دو نقش ویرانگر و سازنده کهن‌الگوی همزاد ۴. رشد خودآگاهی. انتقال از حس ازلی غرقه شدن در ناخودآگاه جمعی به خودآگاهی، که برآمده از تجربه بلوغ است و فرافکنی سرکوبها و ناکامیهای ناشی از موانع پس از آن در مفهوم هبوط، این مرحله را به تجربه جمعی تلخی بدل کرده است؛ آثار زیانبار این تجربه جمعی که در نوستالژیای بهشت و حس گناه جمعی و «ترومای بلوغ» نمادینه شده است، می­تواند از ریشه­های این احساس مشترک در ناخودآگاه جمعی بشر باشد. تجلیات ادبی نقاط عطف این الگو نیز در چهار نماد شاعرانه عشق، معشوق اغواگر، معشوق آرمانی (الهام‌بخش) و قهرمان متبلور شده است.
 
زهرا محققیان،
دوره ۱۲، شماره ۴۵ - ( ۴-۱۳۹۸ )
چکیده

نقد کهن‌الگویی یکی از رویکردهای مهم در بررسی آثار ادبی مختلف، ازجمله متن ادبی قرآن کریم، است که بر شالوده یافته‌های تاریخی، مطالعات تطبیقی ادیان، انسان‌شناسی فرهنگی و روان‌شناسی به‌وجود آمده و بیشترین تأثیرات را از نظریات یونگ درباره ناخودآگاه جمعی و کهن‌الگوها پذیرفته است. در این پژوهش، با این رویکرد انگاره ازدواج مقدس ـ که حاصل پیوند کهن‌الگوی مامِ زمین و پدرِ آسمان است ـ در متن قرآن کریم بررسی شده است.  فرضیه این انگاره نتیجه فرافکنی محتویات ناخودآگاه جمعی آدمیان در اجرام طبیعی همانند آسمان و زمین است که جفت یکدیگر تلقی شده و صاحب نقش‌هایی شده‌اند که در فرهنگ و ادب جهان، ازجمله باورهای فرهنگی مردمان عصر نزول قرآن کریم، نمود دارند. قرآن کریم با توجه به لسان قوم معرفی کردن خویش (ابراهیم/ ۴)، به بازتاب این انگاره پرداخته و از آن برای القای پیام هدایت خویش بهره برده است. بر همین اساس، پرسش‌های این پژوهش عبارت‌اند از: دیرینه انگاره ازدواج مقدس در میان مردمان بین‌النهرین و اقوام سامی چیست؟ نحوه بازنمایی و تجلی این انگاره در آیات الهی چگونه است؟ این بن‌مایه در القای پیام هدایت الهی چه کارکردهایی را ایفا می‌کند؟ مطابق یافته‌های این پژوهش، به‌نظر می‌رسد قرآن کریم با رویکردی ایجابی به این انگاره، از مزایای کهن‌الگویی آن بهره برده و با کارکردی تعلیمی از آن، اولاً به اصلاح خودآگاه مخاطبان درباره معرفی هویت الله و تثبیت جایگاه او در هستی پرداخته؛ ثانیاً، با نفوذ در ناخودآگاه آدمیان پیدایش هستی را حاصل وحدت نمادین این اضداد، یعنی کهن‌الگوی مام زمین و پدر آسمان، معرفی کرده است. بر همین اساس از منظر قرآن کریم، درک این وحدت نمادینِ اضداد پلی است برای تعالی به‌سمت الله و آغاز زایش و شکوفایی
 

دوره ۱۳، شماره ۶۱ - ( ۱۲-۱۴۰۴ )
چکیده

ادبیات، به‏ویژه ادبیات عامه، بستری مناسب برای ظهور انگاره‌های کهن‌الگویی به شمار می‌رود، زیرا قریب به‌اتفاق افسانه‌ها و داستان‌های عامه تا حد زیادی در فعالیت‌های ناخودآگاه جمعی انسان ریشه دارد. نقد کهن‌الگویی، رویکردی تلفیقی و میان‌رشته‌ای است که نشان‌دهنده چگونگی حضور ناخودآگاه جمعی یونگی در آثار ادبی است. درواقع، بشر از دیرباز تاکنون به وجود و نقش اسطوره و کهن‏الگو، معتقد بوده که این امر موجب شده کهن‏الگوها در پستوی ضمیر ناخودآگاه جای گیرند؛ از این رو آثار شکل‏گرفته در این حوزه، یکی از مناسب‏ترین تجلی‏گاه‏های کهن‌الگوها محسوب می‌شوند. همسو با این اصل، منظومه طالب و زهره، یکی از قصه‌های بومی برخاسته از فرهنگ عامۀ مازندران است که بن‏مایه‏های آن، دارای عمق تاریخی و اساطیری است. در بین مردم عامۀ مازندران، برخی این منظومۀ غنایی را سرگذشت طالب آملی، شاعر بلندآوازه سبک هندی، دانسته‏اند. با توجه به اشتراکاتی که میان این منظومه و کهن‌الگوها مشاهده می‌شود، در این پژوهش به بررسی آن براساس نقد کهن‌الگویی به روش تحلیل کمّی و کیفی و براساس آرای کارل گوستاو یونگ پرداخته شده و ضمن آوردن تعاریفی نسبتاً گویا و جامع از کهن‌الگوها و نمادهای کهن‌الگویی، میزان و چگونگی بهره‏گیری شاعر از کهن‌الگوهایی چون آنیما، نقاب، سایه، سفر و آب سنجیده شده است.
 

سیده مریم عاملی رضایی،
دوره ۱۵، شماره ۵۷ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده

نقد کهن‌الگویی از رویکردهایی است که در چند دهۀ اخیر در نگارش مقالات علمی گسترش چشمگیری یافته است. این نقد در مطالعات ادبی کاربرد بسیار دارد و به‌نوعی با ادبیات درهم‌تنیده است. در این مقاله که برگرفته از طرحی پژوهشی است، با نگاهی جریان‌شناسانه به ‌نقد کهن‌الگویی در ایران ــ به‌شکل جریانی مطرح در نقد ادبی ــ به بازشناسی و تحلیل آن در مقالات دانشگاهی مرتبط با ژانر حماسی پرداخته و گفتمان حاکم بر این نقد، مؤلفه‌های تکرارشونده و سیر تطور این مؤلفه‌ها در مقالات تحلیل شده است. جامعه آماری شامل پیشینه‌ای از مقالات و کتاب‌هایی درحوزۀ شاهنامه‌پژوهی است که از ابتدای قرن به‌تحریر درآمده و نیز مقالات علمی ـ ‌پژوهشی‌ای که از دهه هفتاد به‌بعد، با رویکرد نقد کهن‌الگویی، متون مربوط به ژانر حماسه را واکاوی کرده‌اند. در این پژوهش، افراد شاخص و اثرگذار در معرفی رویکرد نقد کهن‌الگویی، گفتمان‌های حاکم بر آن و سیر تطور تاریخی و موضوعی رویکرد مذکور در ژانر حماسه با روش توصیفی ـ تحلیلی بررسی شده است. از حدود دهۀ چهل شمسی، مطالعات میان‌رشته‌ای با رویکرد نقد کهن‌الگویی مورد توجه قرار ‌گرفت. در دهۀ شصت و هفتاد، غالب نویسندگان، به‌ویژه نویسندگانی که امروز در این عرصه شناخته شده‌اند، راهی تازه در مطالعات نقد کهن‌الگویی ‌گشودند. از مشخصات بارز مقالات این دوره، غلبۀ تحلیل‌های محتوایی، خوانش‌های تطبیقی و کشف معناست. در دهۀ هشتاد و نود، حجم انبوهی از مقالات دانشگاهی تولید شد که گرچه در ساختار نظام‌مندتر است، آسیب‌های فراوانی نیز در نگارش و تحلیل‌های آن‌ها وجود دارد که به‌تفصیل در متن مقاله به آن پرداخته شده است.
 


دوره ۱۹، شماره ۷۶ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده

این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی و با اتکا به نظر اسطوره‌پژوهان ده قصه‌ جادویی مکتوب ترکمن را  بررسی کرده  است تا بازتاب عناصر اسطوره‌ای و کهن‌الگویی را در آن‌ قصه‌ها بنمایاند.
نتیجه اجمالی پژوهش نشان می‌دهد که نبرد «خیر و شر»، مهمترین عامل اسطوره‌ای و کهن‌الگویی قصه‌های جادویی ترکمن است. پسر و دختر نوجوان خانواده نماینده نیروی خیر هستند که برای نجات یکی از اعضای خانواده یا در جست و جوی امر مطلوب در سفری پر فراز و نشیب با نیروهای شر مقابله می‌کنند. سفر عنصر غنابخشی است که قهرمان نابالغ را به پختگی می‌رساند. در بیشتر قصه‌ها، دیو  نماینده نیروی شر و اهریمنی است که در کار قهرمان خلل ایجاد می‌کند و قهرمان در چند مرحله با او به نبرد می‌پردازد و سرانجام به پیروزی می‌رسد. افزون بر دیوها، ضدقهرمانان انسانی مانند نامادری، زن‌برادر، پیرزن بدجنس به تنهایی یا به عنوان نیروی کمکی نقش نیروهای شر را ایفا می‌کنند. هر دوی نیروهای خیر و شر در پیشبرد اهداف خود به جادو به عنوان امر فراطبیعی متوسل می‌شوند.

صفحه ۱ از ۱