جستجو در مقالات منتشر شده
۴ نتیجه برای کارناوال
سحر غفاری، سهیلا سعیدی،
دوره ۷، شماره ۲۵ - ( ۳-۱۳۹۳ )
چکیده
قسمت اعظم رمانهای جنگی فارسی که با موضوع جنگ ایران و عراق نگاشته شدهاند، به مضامین عقیدتی و سیاسیِ همسان پرداخته و بنابر مصالح اجتماعی، درجهت ترویج گفتمانی واحد عمل کردهاند؛ اما در این میان شاهد ظهور آثاری متفاوت، مانند رمان شطرنج با ماشین قیامت نوشتۀ حبیب احمدزاده نیز هستیم که تاحدودی از آثار تکگویه فاصله گرفته و از عناصر موجد چندآوایی بهره بردهاند. درواقع، رمان مذکور از جهاتی چند، با تعریفهایی که باختین در مبحث کارناوالگرایی درباره رمانهای چندآوایه بیان کرده است، مطابقت دارد. شطرنج با ماشین قیامت با وارد کردن جسمانیات به زندگی قهرمان و همچنین کاربرد گفتار کوچهبازاری و دشنامآلودِ یکی از شخصیتهای داستان، موجب تکثر نگرشها و سبکهای زبانی داستان میشود. جهانبینی راوی تنها دیدگاه ابرازشده در داستان نیست؛ این جهانبینی بهواسطۀ پرسشهای وجودشناسانه و ضد گفتمان یکی دیگر از شخصیتها، اقتدار معهود خود را ازدست میدهد. پدیدۀ قرینهسازی و خلق جفتهای تقلیدی برای اشخاص و وقایع داستان نیز برخاسته از خصلت دوسویۀ کارناوال است؛ ضمن اینکه بهتعویق افتادن کنش قهرمان/ راوی در انجام وظایف نظامی و مشغول شدن به امور غیرمتعارف، پیروزی را بهعنوان امری مسلم بهتأخیر میاندازد و به این ترتیب، موجب خدشهدار شدن عامل کلیدی زمان خطی در رمانهای تکگویه میشود.
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۱ )
چکیده
آنچه با نام «ادبیات جهان» از سوی نویسندگان و کارشناسان ادبی به خوانندگان نشان داده میشود، بیش از آنکه دربردانده نمونههای برگزیده ادبی از کشورهای گوناگون به گونهای برابر و بدون مرزبندیهای فرهنگی و سیاسی باشد، گلچینی است از نویسندگان و نوشته های ادبی کشورهایی که بنا بر تلاش های ملی و جهانی خود توانستهاند به جهانیان شناسانده شوند. این رویکرد گزینشی در شناسایی «ادبیات جهان» که به ویژه از سمت باختر آغاز گردیده و توان فراوانی در پاسداشت برتری خود نشان داده، در بنیان، همانند بکارگیری شگرد کُلاژ در شیوه نگارگری «پارهگفتگو» است، به گونهای که آفرینش و گسترش جستار «ادبیات جهان» و پرورش آن در دوران تاریخی و ادبی گوناگون را می توان همچون آفرینش یک نگاره کلاژ دانست و این هنر را در چارچوب ادبیات هچون یک استعاره از ادبیات جهان پنداشت. این پژوهش، با رویکردی میانرشتهای، با واکاوی ساختار و درونمایه ادبی نگاره «گفتگویی با دانته درباره کمدی الهی» از سه هنرمند چینی-تایوانی، در سبک کلاژ، تلاش دارد در سایه انگارههای «کارناوال» از باختین و «دورخوانی» از فرانکو مورِتی، که از انگارههای پرکاربرد در روشنسازی جستار «ادبیات جهان» هستند، به کالبدشکافی چرایی گزینش چهرههای ادبی آن بپردازد و به گونهای کارکرد استادان، ناشران، مترجمان و کارشناسان ادبی در برپاسازی «ادبیات جهان» را بررسی کند.
دوره ۱۲، شماره ۵۸ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
میر نوروزی یکی از نمایشوارههای کارناوالی کهن ایران است که امروزه یا از میان رفته است و یا به ندرت روی میدهد. متأسفانه در راستای حفظ اهمیت این نمایشوارۀ کهن به قدر کفایت و به اندازهای که شایستۀ آن است مکتوباتی نگاشته نشده است. تا به امروز نوشتههای گوناگونی دربارۀ مفهوم کارناوال باختین در ادبیات و هنر منتشر شده، اما تاکنون به غیر از یک مورد محدود، که آن نیز صرفاً به مقایسۀ تطبیقی نمایشهای خندهآور ایرانی با نظریات کارناوالی باختین پرداخته، بررسی دیگری در این زمینه صورت نگرفته است. از سوی دیگر هیچ یک از پژوهشهای پیشین، به جنبههای اجرایی میر نوروزی و توان بالقوۀ این نمایشواره برای عرصۀ اجرا و تئاتر امروز ایران نپرداختهاند. به همین سبب، نگارندگان در این پژوهش بر آنند تا با رویکردی تحلیلی ـ تطبیقی براساس آرای میخائیل باختین، یکی از مهمترین نظریهپردازان قرن بیستم، ابتدا دربارۀ ویژگیها و مؤلفههای کارناوالیته در دو نمایشوارۀ ساتورنالیا و میرنوروزی بحث کنند و سپس مضامین و مؤلفههای کارناوالی این دو نمایشواره را با یکدیگر تطبیق دهند تا از این رهگذر درک ویژگیهای کارناوالی میر نوروزی میسر شود و درپی آن، ارزش و اهمیت این نمایشوارۀ کهن ایرانی در نمایشهای ایرانی، کارایی و پتانسیل و توان بالقوۀ آن در هنر اجرا و امروز تئاتر ایران، مورد تأکید و بازنگری قرار گیرد.
دوره ۱۹، شماره ۷۵ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده
میخاییل باختین، ادبیات عامه را مناسبترین عرصه برای بروز تفکر کارناوالی میدانست. شاخصۀ بارز این اندیشه، بر هم ریختن گفتمان مسلّط بر ادبیات سنّتی از طریق دگرگونی زبان و ارزشهای موجود در آثار ادبی است. این مقاله میکوشد تا از این منظر قصههای عامیانۀ ایرانی را واکاوی نماید. بدین منظور هفت مجموعۀ قصۀ عامیانۀ ایرانی به روش توصیفی ـ تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. ویژگیهای بارز ادبیات کارناوالی، همچون مطرح کردن آزادانۀ مسائلی که ارتباط با زندگی مادی حیات انسان دارد، مانند خوردن، نوشیدن، زاد و ولد، زناشویی و درنهایت مرگ به منزلۀ روند طبیعی زندگی ـ و نه امری تراژیک و فاجعهبار عناصر مهم تفکر کارناوالی و گروتسک به شمار میرود که در این جستار بدان پرداخته شدهاست. حاصل این پژوهش نشان میدهد که چگونه تیپهای شخصیتی مختلف در قصهها در تقابل با یکدیگر قرار میگیرند و با دگرگونی مراتب فرادست و فرودست گفتمان سلطهپروری فرومیپاشد. در این روایات با شکستن هنجارهای قدرت در جامعه، مجال چندصدایی در قصهها فراهم میشود که از مشخصههای بارز ادبیات کارناوالیستی است. همچنین به کار بردن زبان بیپیرایه، بدون محدودیت اخلاقی که شامل واژگان نامعمول، ناسزا و کلمات خارج از عرف میشود به ایجاد فضای طنزگونۀ کارناوالی کمک می کند.