جستجو در مقالات منتشر شده
۳ نتیجه برای چندآوایی
حبیبالله عباسی، فرزاد بالو،
دوره ۲، شماره ۵ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده
نظریه پردازان ادبی معاصر، از چشم انداز های مختلفی ژانرهای ادبی را نقد و بررسی کرده اند. در این میان میخاییل باختین۲، نظریه پرداز بزرگ روس، جایگاه ویژه ای دارد. وی با تأکید بر اصطلاح کلیدی «منطق مکالمه»۳ در میان انواع ادبی، به ویژه رمان و آن هم رمان های داستایفسکی، آن ها را واجد ماهیت گفت وگویی و چندآوایی می داند. در چنین رمان هایی، صدای راوی بر فراز صداهای دیگر قرار نمی گیرد، بلکه صدایی در کنار صداهای دیگر به شمار می آید. در میان متون کلاسیک ادب فارسی، مثنوی معنوی از معدود آثاری است که مناظرات و گفت وگوهای شخصیت های داستانی – تمثیلی آن با مؤلفه هایی که باختین برای منطق مکالمه ای برمی شمرد به طور تأمل برانگیزی مطابقت و همخوانی دارد. این مقاله طرح و شرح این موضوع خواهد بود.
دوره ۹، شماره ۵ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی گفتمان روایی در دو مجموعه داستان قصههای مجید، نوشتۀ هوشنگ مرادی کرمانی، و کُرکهویجی، نوشتۀ ژول رونار فرانسوی است. با توجه به نظریههای دومینیک منگنو دربارۀ تحلیل گفتمان بر آثار ادبی، پژوهشگران کوشیدهاند با تأکید بر عناصر درونمتنی، مواردی همچون ارتباط میان راوی و روایتشنو، نوع گفته و نیز چندآوایی در روایت را در این دو اثر بررسی کنند. پرداختن به زندگی یک شخصیت نوجوان با الهام از زندگی نویسنده، بهکارگیری زبانی طنزآلود و همچنین واقعگرا، دو اثر را بهنمونههای مناسبی از داستان کودک و نوجوان تبدیل میکند. در این پژوهش تلاش شده است تا با بهرهگیری از نظریۀ تحلیل گفتمان ـ که یکی از شیوههای تحلیل متون ادبی و برخاسته از روشهای ساختارشناسانه و علوم زبانی و انسانی است و بر نقش گفتهپردازان و تعاملی بودن ارتباط میان آنها تأکید دارد ـ نشان دهیم چگونه شیوههای هر نویسنده در روایت داستان و ترسیم موقعیت گفتهپردازی و وضعیت راوی، نوع گفتۀ تولیدی و چندآوایی در روایت، بهتفاوتهای قابل توجه در تولید نوع ادبی دو نویسنده منجر میشود.
دوره ۲۱، شماره ۲ - ( ۱- )
چکیده
«چندآوایی»، اصطلاحی بود که باختین در توصیف ویژگی آثار داستایفسکی به کار برد. اما شالوده فکری این نظریه در فراهم نمودن فضای گفتمانی آزاد و ایجاد رابطه گفتگویی بر اساس منطق پذیرش و درک آوای یکدیگر و گشودن پنجرههای ذهن و ضمیر خود بر ذهن و نگاه دیگران، بنا شد ه است و از این چشم انداز، چندآوایی، رهیافتی است بزرگ در رهانیدن اندیشه بشری از جزمی گرایی و مطلق اندیشی. قرنها پیش از باختین، مولوی،شاعر بزرگ ایرانی، بر لزوم و اهمیت پذیرش آوای دیگران و اجتناب از تعصب ورزی های خودمدارانه چه در قالب گزاره های مستقیم و چه پردازش روایت ها، گفتگوها و آواهای برآمده از آن،تأکید کرده و پیام خود را از طریق آثارش به گوش جهانیان رسانده است. گرچه، چندآوایی، اصطلاحی است قرن بیستمی و مولانا مبدع آن نبوده، لیکن شواهد آثارش حاکی از آن است که شالوده فکری این نظریه، به عنوان پیام جهانی در بهبود تعامل اندیشگانی و گفتگویی جامعه بشری در ذهن و زبان آن شاعر گرانقدر بوده است. در این نوشتار، کوشش شده جلوه ها و مصداق های نگرش چند آوایانه مولوی،به ویژه در مثنوی، کاویده شود تا آشکار شود،مولوی، نگره چندآوایی و پیش فرض های آن را به عنوان پیامی جهانی در ایجاد فضای گفتگو مدارانه و به دور از تعصب های قومی و نژادی و زبانی طرح ریزی کرده است. نتیجه اجمالی نشان میدهد که مولوی از طریق بیان و پرورش مفاهیمی چون: احترام به دیگری،تأکید بر همدلی به جای همزبانی،نسبی گرایی در داوری، پذیرش تضادها و همنشینی تقابل ها، مؤلفههای زمینهساز چندآوایی را فراهم کرده است.