جستجو در مقالات منتشر شده


۶ نتیجه برای پادشاه


دوره ۶، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده

نگاه غیرتعمیم گرا به هویت سرزمینی و وابسته دانستن آن به اندیشه‌های سیاسی در سالیان اخیر در مطالعات جغرافیای سیاسی انتقادی مورد توجه قرار گرفته است. در این راستا مبدا اولیه وابسته دانستن مفهوم هویت سرزمینی به دولت؛ به اندیشه‌های هگل باز می‌گردد. از نظر وی هویت سرزمینی صورت عقلانی اندیشه برساخت شده توسط دولت در روی زمین می‌باشد که در هر جابه‌جایی از تاریخ شکلی از این پدیدار ظاهر می‌گردد. در این راستا اندیشه سیاسی رهبر فره ایزدی یکی از عناصر مهم در ساخت هویت سرزمینی در عصر هخامنشی بود که در طی آن رهبران سیاسی برگزیده خدا بر روی زمین دانسته شده و در سایه وجودی او امکان شکل یابی انسجام اجتماعی و تداعی یک قلمرو سیاسی میسر گردید. در این پژوهش کوشش گردیده با روش تحلیل محتوای متون تاریخی مولفه‌های موثر در برساخت هویت اجتماعی در عصر هخامنشیان در چارچوب دیدگاه پدیدارشناسی روح هگل تبیین گردد. یافته‌های تحقیق بیان‌گر آن است که برساخت آگاهی نسبت به جایگاه پادشاه در عصر هخامنشی حاصل یک سنتز تاریخی بود که تفسیر سنتی از پادشاهان مقتدر جای خود را به پادشاه منتسب به اهورمزدا می‌دهد. این مشروعیت قدسی قادر گردید جمعیت نامتجانس تابع حکومت هخامنشیان را در قالب یک هویت مشترک یکپارچه نماید. ضمن اینکه غیریت سازی ژئوپلیتیکی هخامنشیان با حکومت‌های پیرامونی به‌ویژه دولت- شهرهای یونانی جلوه‌ای از تعارض اندیشه پادشاه فره ایزدی با اندیشه‌های معارض بود که در برساخت انسجام سرزمینی مردم ایران موثر بود.    

 

دوره ۷، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۴ )
چکیده

در آثار و منابع نظری موجود، نظام سیاسی حاکم بر تاریخ ایران در شکل‌های مختلفی مانند پادشاهی «عادل و دیندار، دولت خودکامه و استبدادی» از نوع استبداد شرقی و «فئودال» بیان شده است. دیدگاه نخست را دبیران ایرانی در مقام کارگزاران و حاملان اصلی سنت پادشاهی ایرانی و نخبگان فکری و سیاسی متعلق به اندیشۀ سیاسی ایران‌شهری مطرح کرده‌اند و دو دیدگاه دیگر به جریان‌های فکری مغرب‌زمین و گفتمان‌های شرق‌شناسی تعلق دارد. در گفتمان شرق‌شناسی اروپایی، عموماً از دولت در تاریخ ایران به‌ مصداقی از «استبداد شرقی» و «پاتریمونیال» متکی بر دیوان‌سالاری سلطه‌گر یاد شده است؛ در‌حالی ‌که اندیشمندان مارکسیست- لنینیست متعلق به شرق‌شناسی روسی، دولت در تاریخ ایران را ساختار فئودالی و حافظ منافع طبقات فئودال معرفی کرده‌اند. با توجه به ایدئولوژیک و ارزشی بودن دیدگاه‌های یادشده دربارۀ کارکرد دولت در تاریخ ایران، هدف این پژوهش ترسیم اصول و فضای گفتمانی و تحلیل انتقادی مبانی معرفتی جریان‌های فکری مذکور دربارۀ شناخت پدیدۀ دولت در تاریخ ایران است. 
محسن رودمعجنی، عبدالله رادمرد، مهناز محمدزاده،
دوره ۷، شماره ۲۷ - ( ۸-۱۳۹۳ )
چکیده

رشیدالدین فضل‌الله همدانی هنگامی از سوی ‌غازان‌خان به مقام وزارت رسید که ایران در اوضاع نابسامان سیاسی و اقتصادی به‌سر می­برد. او دلیل این نابسامانی را شیوه غلط کشورداری مغولان می­دانست و کوشید تا با بهره­گیری از نظام اندیشگانی ایران‌شهری، حکومت ایلخانی را به قدرتی مرکزی بدل کند. بخشی از کوشش رشیدالدین برای ایجاد تغییرات سیاسی در زبان نوشته­های او نمایان است. رشیدالدین با به‌کارگیری ساختارهای خاص زبانی، مفاهیم سیاسی را در چارچوب نظام اندیشگانی ایران‌شهری برساخت. نگارندگان در این مقاله با بهره­گیری از ابزارهای زبانی­ای مانند نامیدن، برگزیدن واژه، انتخاب فعل و استعاره­های مفهومی، به نحوه شکل­گیری سه مفهوم سیاسیِ پادشاه، رعیت و دین در مکاتبات رشیدالدین پرداخته‌اند. رشیدالدین در انتخاب نوع القاب، اصطلاحات و واژگان برای حاکمان مغول به پادشاهان پیشین ایرانی چشم داشته است. او با این شیوه بیان، حکومت ایلخانی را حکومتی ایرانی جلوه داده و چیرگی صحرانشینان مغول بر سرزمین ایران را توجیه کرده است. بررسی نوع افعال موجود در نامه­ها نیز نشان می­دهد رشیدالدین در تحولات اجتماعی، نقش فاعلی برجسته‌ای برای رعیت قائل نیست. افعالی که او برای رعیت به‌کار می‌برد، بیشتر شامل افعال اسنادی، تصریف‌های فعل «داشتن» و جمله‌های شبه‌مجهول است که نقش فاعلی بسیار کم­رنگی دارند. رشیدالدین فضل‌الله، دین را به‌عنوان ابزاری برای بخشیدن اقتدار بیشتر به حکومت ایلخانی به‌کار می­برد؛ به همین دلیل حاکم نومسلمان ایلخانی را «پادشاه اسلام»، «حامی بلادالله» و «حارس عبادالله» می­نامد.    

دوره ۸، شماره ۳۲ - ( ۲-۱۳۹۹ )
چکیده

آیین «شاه شتر قربانی» یکی از آیین­هایی است که گزارش­های متعددی از برپایی آن در دورۀ قاجاریه ثبت شده است. در این آیین، فردی که شبیه شاه آرایش شده بود، در روز عید قربان بر شتری می­نشست و پس از نحر شتر، به زیر می­افتاد و سلطنت ظاهری­اش را ازدست می­داد. پرسش آن است که چرا حکومت اجازه می­داد فردی که آرایشی کاملاً شبیه شاه داشت،
این­گونه تحقیر شود و چرا این مراسم در روز عید قربان برگزار می­شد؟ فرض پژوهش آن است که این آیین در امتداد آیین پادشاهی­های موقت برگزار می­شده است. این باور که ضعف یا بیماری پادشاه سبب­ساز خشک­سالی، بیماری­های همه­گیر و قحطی می­شود، مردمان را به قتل پادشاه، پیش از بروز نشانه­های ضعف در او وامی­داشت تا روحش در سلامتی کامل به جانشینش منتقل شود. پس از مدتی، قتل شاه­نما یا پادشاه موقت جایگزین قتل پادشاه اصلی شد و با گذر زمان، قتل او نیز به تحقیر تخفیف یافت. در برخی فرهنگ­ها نیز حیوانی به­جای او قربانی می­شد.در این میان، آیین «شاه شتر قربانی» به­گونه­ای منحصر­به­فرد هم تحقیر و تنبیه شاه­نما را دربر دارد و هم قربانی کردن یک حیوان را. تشابه قربانی کردن حیوان در این آیین و سنت اسلامی عید قربان، سبب شده است، برگزارکنندگان از مشروعیت عید قربان برای استمرار این آیین بهره ببرند. روش پژوهش، پدیدارشناسی هوسرل است.
 

دوره ۱۳، شماره ۶۱ - ( ۱۲-۱۴۰۴ )
چکیده

قصههای پریان به‌عنوان بخش بزرگی از ادبیات روایی و شفاهی عامه، سرشار از رمز و رازهای نمادین هستند. کشف این رمز و رازها ما را به جهان بزرگ درون انسان، هدایت میکند. این مقاله بر آن است تا با روش توصیفی ـ تحلیلی، نقشها، نشانهها و رویدادهای نمادینِ قصۀ پریانِ «ملکابراهیم و دختران پادشاه مصر» از قصههای عامۀ لرستان را به شیوۀ تحلیل آرکهتایپی یونگ، بررسی کند. ساختار کلی در ابتدای قصه، به تسلط وجه نرینه و غیبت عنصر مادینه اشاره دارد و درنهایت چگونگی ظهور مادینۀ غایب در پایان قصه را  نشان می‌دهد. چهار عملکرد روانی انسان، یعنی تفکر، احساس، دریافت حسی و شهود در قالب شخصیتهای این قصه نمایان میشوند. این قصه چون دیگر قصههای پریان، بازتابی از آرکهتایپ‏های درونی است. مرگ شاه و جانشینی پسر کوچک، ضرورت نو شدن مداوم خویش را از طریق تماس با جریان رویدادهای روانی در ضمیر ناخودآگاه، انعکاس میدهد. آنیما نیز نقش پلی را دارد که به قصد تمامیت روان، به سوی لایههای عمیقتر ناخودآگاه و خود راه مییابد. نتیجه این پژوهش نشان میدهد نقشها، رویدادها و چهرهها در قصۀ پریان «ملک ابراهیم و دختران پادشاه مصر» به شکلی نمادین، نیاز ما را برای نیل به ضمیر برتر یا خویشتنی والاتر آشکار میکنند؛ امری که با آگاهی از نیروهای ناخودآگاه و آرکهتایپها میسر میشود.
 

سعید مهری، مهری مساعد،
دوره ۱۴، شماره ۵۴ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده

منظومۀ هفت­پیکر نظامی اثری است بسیار منسجم که ارتباطات معنایی و تناسبات نشانه‌شناختی گسترده­ای در آن مشاهده می­شود. مطالعۀ روایت­های نظامی در هفت­پیکر نگارندگان را متوجه کرد که میان خرده­روایتِ پادشاه سیاه­پوشان و کلان­روایتِ بهرام­گور در کلِ منظومۀ هفت­پیکر تشابه ساختاری و معناداری وجود دارد. از این رو در این پژوهش، گفتمان کنشی این دو شخصیت بررسی، تحلیل و مقایسه شد. بررسی­ها حاکی از آن است که هم بهرام­گور و هم پادشاه سیاه­پوشان متأثر از یک استعارۀ مفهومی کلان بوده­اند که آن را می‌توان نوعی از زیاده­خواهی دانست. هر دو شخصیت برای رسیدن به خواسته­های خود کنشی عظیم را آغاز می­کنند؛ همچنین این دو کنشگر در مسیر کنش خود  جهت رسیدن به خواسته­هایشان، طی فرایندی ناخواسته و غیرارادی تحولاتی درونی را تجربه می­کنند. البته پادشاه سیاهپوشان و بهرام‌­گور در بهره­گیری از تجارب و رهنمودهایی که در طول مسیر نصیبشان می­شود، رفتار مشابهی ندارند؛ بنابراین سرنوشتی متفاوت برایشان رقم می­خورد­: پادشاه سیاه‌پوشان پس از عروج به سرزمین برتر یا سرزمین خدابانو، به‌واسطۀ برخی تابوشکنی­ها و خروج از هنجارها، محکوم به هبوط می­شود و درعوض بهرام­گور با بهره­گیری از رهنمودها و کسب آگاهی، سعادت یک سفر معنوی و عروج به عالم معنا نصیبش می­گردد.


صفحه ۱ از ۱