جستجو در مقالات منتشر شده
۴ نتیجه برای هوشنگ گلشیری
معصومه حامی دوست،
دوره ۹، شماره ۳۳ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده
زمان از خصیصههای اصلی نقد ادبی و رمان قرن بیستم است. ژرژ پوله (۱۹۰۲-۱۹۹۹م) از منتقدان بزرگ نقد مضمونی، بنیان آراء انتقادی-فلسفیاش را به مقولهی زمان اختصاص میدهد و میکوشد تا از خلال تصاویر نویسندگان به تشریح درک آنان از زمان بپردازد. هوشنگ گلشیری از جمله داستان نویسان مدرن ایران است که در روایت داستانهایش، به ترسیم هویت انسان هم عصر خود و درک او از زمان میپردازد. شخصیتهای داستانی او هر کدام به نوعی با زمان درگیرند.
مقالهی حاضر بر اساس نگرش پوله و با رویکرد تحلیلی- توصیفی به درک شخصیتهای داستانی گلشیری از لحظه میپردازد. مفهوم فضاهای شخصی در داستانهای او با ادراک لحظهی گذرای حال مرتبط است و با تصاویری چون ایستادن افراد در صفهای طولانی، هم قدم شدن راوی با آنان، سفر، گام زدنها و شمردن نقطههای متوالی به ایجاد ادراک متقاطع شخصیتها از زمان میپردازد. علاوه بر این سرریز شدن گذشته در قالب تداعی صداها و تصاویر در لحظهی حال ویژگی دیگر چنین زمانی است و خصلتی جاودانه به لحظات میدهند. طرحهای تکه تکه و ناتمامی که در داستانهای گلشیری به شکل نمادهایی چون ریزش مداوم و یکنواخت فوارهها، تکه تکه شدن و شکستن موجهای حوض از آن یاد میشود در عین اشاره به گذرایی لحظه، طرحی از معنای ذاتاً پایان ناپذیر آن است. از اینرو تکرارها، یادآوریها و حتی فراموش کردنهای افراد رکن اصلی کشف هویت آنان و درکشان از لحظه محسوب میشود.
فواد مولودی،
دوره ۱۱، شماره ۴۳ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده
روایتگری با استفاده از راوی سوم شخص محدود یکی از شیوههای رایج روایتگری در آثار گلشیری است ( در شازده احتجاب، بخشهایی از کریستین و کید، بخشهایی از برۀ گمشدۀ راعی، و برخی از داستانهای مجموعۀ دست تاریک دست روشن). گلشیری در این آثار ثابت کرده است که متخصصِ این شیوۀ روایتگری است و بالفعلکردنِ امکانات موجود این زمینه در زبان فارسی، یکی از بارزترین وجوه امتیازات او در داستان فارسی دهۀ چهل و پنجاه است. در مقالۀ حاضر، بنا بر شواهد و تحلیلهایی که خواهد آمد نشان دادهایم که گلشیری در روایتگری آینههای دردار، گامی فراتر نهاده و راوی محدودی را در داستان فارسی به اجرا گذاشته است که تا آن زمان در داستان فارسی سابقه نداشته است: این راوی محدود نه فقط سطح اصلی داستان بلکه سطوح زیرین آن را نیز روایت کرده و به طرزی پیچیده این سطوح را به هم پیوند داده است. مضاف بر این تمام نشانههای حضور «مؤلف مستتر» در رمان نیز به واسطۀ این راوی بر خواننده عرضه شده است. اما طرح این مباحث فقط برای پاسخ به پرسشی اساسی بوده است: در بطن این همه تلاش برای برقراری پیوند و نزدیکی میان این سطوح و شخصیتهایی موجود در هر سطح (این شخصیتها عمدتاً نویسندهاند) چرا گلشیری با راوی محدودش خط و مرزی، هر چند کمرنگ و کمپیدا ، میان آنها کشیده و این همه تلاش کرده است تا بگوید که به هم نزدیکند اما یکی نیستند؟ در پایان مقاله، این پرسش را مرتبط با نظریۀ گلشیری دربارۀ انگارۀ استقلال زیباییشناختی داستان پاسخ دادهایم.
نسترن شهبازی، بهادر باقری، حسین بیات،
دوره ۱۳، شماره ۵۱ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
براساس دستهای از نظریههای روایتشناسی، گاه ممکن است راوی و بینندۀ رخدادهای داستانی با هم تفاوت داشته باشند. پیوند ایندست نظریهها در قالبهای داستانیای که خود بهلحاظ ساختمان، صناعتمحور و دارای ساختارهای غیرمتعارفاند، باعث پیچیدگی فزایندۀ روایت میشود. «خانهروشنان» از مجموعهداستان نیمۀ تاریک ماه اثر هوشنگ گلشیری، از اینگونه داستانهاست. روایت این داستان با ساختاری مبتنی بر زاویۀ دید اولشخص جمع، در کنار برهمخوردگی نظم زمانی و ابهامهایی که در فرایند فهم کیستی روایتگر داستان وجود دارد، شناخت راویان را با مشکل مواجه کرده است. این نوشته سعی دارد با تکیه بر زاویۀ دید این داستان، ویژگیهای منحصربهفرد راویان را که شامل سیلان آگاهی و انسانوارگی است، بررسی کند و نشان دهد گزینش هوشمندانۀ روایتگر جمعی چگونه توانسته است با منسجم نگه داشتن زبان روایی، درعین غیرمتوازن بودن آگاهی راوی در بخشهای گوناگون روایت، انسجام ساختاری داستان را حفظ کند.
دوره ۱۷، شماره ۶۷ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده
در این پژوهش، سه مجموعه داستان کوتاه قبل از انقلاب اسلامی هوشنگ گلشیری، «مثل همیشه»، «نمازخانۀ کوچک من» و «جبهخانه» انتخاب شدهاست تا با توجه به نظریۀ ساختگرایی تکوینی گلدمن، تأثیر و بازتاب ابعاد مختلف جامعۀ پیش از انقلاب اسلامی در آنها بررسی شود. روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی است. این پژوهش سعی میکند به این پرسش اساسی پاسخ دهد که میان ویژگیهای شخصیت اصلی داستانهای گلشیری و شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمان نگارش آنها چه ارتباطی هست. بر این اساس مشخص شدهاست با اینکه گلشیری متعلق به طبقۀ متوسط جامعه است با ورود به گروه ممتاز روشنفکران، نسبت به مسائل و مشکلات این طبقه از جمله دغدغههای سیاسی و مصلحانه بیش از مسائل و مشکلات عامۀ مردم توجه کردهاست. همین امر در کنار گرایش حزبی و سیاسی او سبب شده است بیشتر شخصیتهای اصلی داستانهایش از طبقۀ متوسط جدید و تحصیلکرده انتخاب شوند. بنابراین، ایدئولوژی سیاسی در مقایسه با دیگر ایدئولوژیها در داستانهایش نمود برجستهتری دارد. در این زمینه، گلشیری به ارائۀ تصویری برجسته از فریبخوردگان سیاسی، اقدامات مصلحانه و ترس و بدبینی حاصل از اختناق سیاسی در قالب شخصیتهای محوری داستانهایش میپردازد. در ایدئولوژی اجتماعی، تقابل فقر و ثروت و پیامدهای آن در زندگی شخصیتهای اصلی و دلزدگی آنان از زندگی خانوادگی و شغلی، نمود برجسته دارد. در ایدئولوژی فرهنگی، گرایش شخصیتهای اصلی طبقۀ متوسط و روشنفکر به مطالعۀ آثار سیاسی-اجتماعی و نیز تمایل تعداحدی از شخصیتهای اصلی محروم و روستایی به خرافهگرایی و باورهای عامیانه مشهود است. در نهایت از نظر ایدئولوژی مذهبی، اغلب شخصیتهای اصلی خصلتی دین گریز دارند و نویسنده با آفرینش آنها نگاه انتقادی و ستیزجوی خود را به این ایدئولوژی نمایان می سازد.