جستجو در مقالات منتشر شده


۴ نتیجه برای همدلی


دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

این مقاله، شگرد قرآنی التفات را در پرتو ساختار اطلاعات گفتمان بررسی می‌کند. پرسش اصلی این است که به چه ترتیب می‌توان شگرد التفات را در پرتو ساختار اطلاعات گفتمان تبیین کرد؟ از این رو، ابتدا به پیشینه مطالعاتی و تعریف التفات اشاره می‌شود، سپس ساختار اطلاعات گفتمان و مؤلفه‌های آن یعنی ساخت مبتدایی و قاعده حفظ موضوع بررسی می‌شود، از زوایای دوربین/ کانونی‌شدگی سخن به میان می‌آید و پس از آن انواع التفات از جمله التفات در پرتو ساخت مبتدایی، قاعده حفظ موضوع و زوایای دید بررسی و تحلیل می‌شوند، به نظر می‌آید در عمده آیات قرآنی، خداوند با تغییر موقعیت که به‌‌واسطه انواع التفات انجام می‌شود، نحوه ارائه اطلاعات به خواننده را تغییر می‌دهد و خواننده نیز پیام را با چینشی تازه دریافت می‌کند و همین امر میزان همدلی او را با صحنه تغییر می‌دهد. یافته‌های این پژوهش عبارت‌اند از: ۱) در شگرد التفات، اطلاعات با بسته‌بندی جدید در اختیار خواننده قرار می‌گیرند؛ ۲) مبتداسازی و قاعده حفظ موضوع، دلایلی زبان‌شناختی برای التفات ارائه می‌دهند؛ ۳) التفات نه خطایی دستور زبانی، بلکه کاربرد خلاقانه زبان است؛ ۴) انواع التفات بر اینجا و اکنون بودن گفتمان شفاهی قرآن و نقش فعالانه خواننده در مقام مخاطب حی و حاضر کلام خداوند، تأکید می‌گذارند.

دوره ۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده

در این پژوهش با نگاهی نوین به «همدلی» و با تکیه بر نظریه روان‌شناسانی مانند راجرز و بنه، به ارائه الگویی نائل آمده‌ایم تا مدرسان زبان با به‌کارگیری آن، موفق به برقراری همدلی با زبان‌آموزان شوند. همدلی، قابلیت ارزشمندی است که با ایجاد اعتمادی دوجانبه، فرآیند یادگیری‌ ـ یاددهی را برای هر دو طرف لذت‌بخش می‌کند. در روان‌شناسی تربیتی، همدلی را این‌گونه تعریف می‌کنند: «توانایی برقرار کردن ارتباط به‌گونه‌ای که مخاطب احساس کند، درک شده است». به‌طور کلی همدلی، تعاملات انسانی را انعطاف‌پذیر کرده و در حوزه آموزش نیز با ایجاد فضایی مطلوب در کلاس، روند یادگیری را بهبود می‌بخشد. با وجود حضور نگره همدلی از دهه هفتاد میلادی در نظریه‌های آموزش زبان در کشورهای غربی، همچنان در رویکردهای آموزشی ایران غایب بوده است. این تحقیق امکان شناخت مهارت‌هایی را فراهم می‌سازد که منجر به همدلی در کلاس زبان می‌شود. بر‌اساس مدل همدلیِ پیشنهادی، مدرس می‌باید، خود را به جای زبان‌آموز بگذارد، نیازهای زبانی او را مقدم بدارد، از پیش‌داوری بپرهیزد و احساس او را درک کند. تحقق همدلی در کلاس زبان، نیازمند تمهیدات و بسترسازی‌هایی است که اجرای کامل تمامی آن‌ها در کلاس درس، به‌عنوان تکنیک‌های رسیدن به این مهم، راهی برای برقراری همدلی می‌گشاید. تهیه طرح درسی روشن و دقیق، استفاده از دفتر ارتباطی، گوش دادن پویا و بازگویی، ابراز احساس خود و دیگری و شناخت زبان بدن از جمله این تکنیک‌های ارتباطی است که در این مقاله شرحی بر آن‌ها رفته و در ادامه، با انجام پژوهشی میدانی میزان تحقق همدلی بین مدرس زبان و زبان‌آموزان مورد سنجش قرار گرفته است.
سیده مریم عاملی رضایی،
دوره ۱۱، شماره ۴۳ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

نقد اخلاقی رویکردی به ادبیات است که امروزه با نگاهی تازه طرح شده است. بسیاری از اخلاق‌گرایان و نویسندگان معاصر دیگر به جزمیت‌های سابق (مورالیزم و اتونامیزم) اعتقاد ندارند و مسئله اصلی را در چگونگی بهره‌برداری هنر و اخلاق از یکدیگر می‌دانند. نظریه‌پردازان اخلاق با تکیه بر نقش عواطف و احساسات در شناخت و تأکید بر همدلی و تخیل در شناخت اخلاقی، ادبیات و به‌ویژه متون روایی را جایگاهی مناسب برای تجربۀ شناخت محسوس، جزئی و شهودی از عواطف می‌دانند. در گذشته، اخلاق  نه برمبنای عواطف و احساسات، بلکه براساس قوۀ ناطقه تعریف می‌شد. در این دیدگاه، ادبیات در خدمت اخلاق معنا می‌یافت. شیوه‌های بیان مطالب اخلاقی در متون اندرزی گذشتگان معمولاً مستقیم و با تکیه بر جملات خبری یا انشائی یا ارجاع به سخنان بزرگان بود. اساس این تفکر برمبنای تقابل دوتایی میان خیر و شر و درک آنان از زیبایی‌شناسی و اخلاق بوده است. با ظهور رویکردهای احساس‌گرا و توجه به نقش تخیل در ایجاد همدلی، ارتباط میان ادبیات و اخلاق تغییر یافت. امروزه اخلاق فقط مجموعه‌ای از گزاره‌های انشائی نیست که در ادبیات بازتاب یابد و هدف ادبیات نیز ترویج اخلاق نیست. ادبیات و متون روایی و داستانی از طریق شناخت جزئی و بیان مستقیم تجربیات و عواطف انسانی و کاوش در درون آدمی، شناخت و آگاهی ما به دیگران را ارتقا می‌بخشد و این کار از طریق شبیه‌سازی ما با دیگری از طریق قوۀ تخیل امکان‌پذیر است. در این پژوهش، با بررسی بیست داستان کوتاه فارسی، شیوه‌های بیان اخلاقی در آن‌ها تحلیل شده است. توجه به شکل‌های مختلف تقابل‌های اخلاقی، توصیف جزئیات، استفاده از زاویۀ دید عینی و بیرونی، و به‌کارگیری استعاره، نماد، تمثیل و موقعیت‌های آیرونیک از مهم‌ترین شگردهای داستان‌نویسی در القای پیام اخلاقی به مخاطب است. این شیوه‌ها برای درک و دریافت مخاطب احترام قائل است و با تکیه بر بیان تجربه‌های عمیق روحی و فردی و درک موقعیت، به شناخت شهودی و جزئی از احساسات، عواطف و درنهایت کنش‌های اخلاقی انسان می‌انجامد.
 

دوره ۱۷، شماره ۶۹ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده

نگارندگان در این پژوهش بر آنند تا به شیوه تحلیلی و توصیفی، درونمایه اخلاقی رمان ملت عشق را براساس نحوه بیان نویسنده تفسیر کنند. شافاک در این رمان با وامگیری از اندیشه‌های شمس و مولانا و با بازخوانی خلاقانه و نوآورانه عشق در دو روایت موازی و با تمرکز بر چهل قانون شمس، ضرورت روی‌آوردن به اخلاق و معنویت را در زندگی گذشته و امروز یادآور شده است؛ اگرچه رمان در دو زمان و مکان متفاوت روایت شده است که تفاوت چشمگیری دارند از آنجا که هر دو دارای یک بنمایه‌اند؛ به شکلی بی‌شباهت به یکدیگر نیستند. یکی از علل توفیق روزافزون شافاک به نحوه تلفیق سنت و مدرنیته و پیوند نامرئی این دو داستان برمی‌گردد؛ اما دلیل اصلی اقبال خوانندگان به این رمان را می‌توان معطوف به روایت دوم و نحوه آشنایی و ارتباط شمس و مولوی دانست. مغناطیس رابطه رازناک شمس و مولوی که روایت اول را در خود مستحیل ساخته موجب استحاله معنوی خوانندگان این رمان شده است.
یافته‌های پژوهش، حاکی از آن است که نویسنده، مسائل معنوی را در این رمان به دو شیوه مستقیم و غیرمستقیم در کانون توجه خویش قرار داده و مجدانه در القای ارزش‌های اخلاقی کوشیده است: در روش مستقیم، نویسنده با تمسک به گزاره‌های خبری، بهره‌گیری از مجاوبه‌ها و استدلال‌آوری و جمله‌های قصار و در روش غیرمستقیم از طریق توصیف، بهره‌گیری از نماد و تشبیه، عملکرد شخصیت داستانی و هم‌چنین شگردهای آیرونیک، تنگناهای اخلاقی را تبیین کرده و با تصویرسازی و جزئی‌نگری، زمینه پرورش درک اخلاقی را در مخاطبان فراهم ساخته است. در نهایت، خوانندگان این رمان نیز به مدد شبیه‌سازی، همدلی و تخیل توانسته‌اند به تقویت حواس اخلاقی خویش نائل آیند.

صفحه ۱ از ۱