جستجو در مقالات منتشر شده
۳ نتیجه برای هزل
حبیبالله عباسی، فرزاد بالو،
دوره ۲، شماره ۵ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده
نظریه پردازان ادبی معاصر، از چشم انداز های مختلفی ژانرهای ادبی را نقد و بررسی کرده اند. در این میان میخاییل باختین۲، نظریه پرداز بزرگ روس، جایگاه ویژه ای دارد. وی با تأکید بر اصطلاح کلیدی «منطق مکالمه»۳ در میان انواع ادبی، به ویژه رمان و آن هم رمان های داستایفسکی، آن ها را واجد ماهیت گفت وگویی و چندآوایی می داند. در چنین رمان هایی، صدای راوی بر فراز صداهای دیگر قرار نمی گیرد، بلکه صدایی در کنار صداهای دیگر به شمار می آید. در میان متون کلاسیک ادب فارسی، مثنوی معنوی از معدود آثاری است که مناظرات و گفت وگوهای شخصیت های داستانی – تمثیلی آن با مؤلفه هایی که باختین برای منطق مکالمه ای برمی شمرد به طور تأمل برانگیزی مطابقت و همخوانی دارد. این مقاله طرح و شرح این موضوع خواهد بود.
علی اکبر احمدی دارانی،
دوره ۴، شماره ۱۵ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده
در تاریخ ادبیات فارسی از ده منظومه با عنوان کارنامه آگاهی داریم. کارنامه منظومه ای در قالب مثنوی است که شاعر در آن با زبانی هزل آمیز سخن می گوید و با تعبیراتی هجوآلود، درباریان را نکوهش می کند. کارنامه نوع ادبی مستقلّی است و کمتر از دویست و پنجاه سال، در تاریخ شعر فارسی نمود و امتداد داشته است. برخی از شاعران معروف که هرکدام جایگاهی در شعر فارسی دارند، کارنامه سروده اند. در کتابها و مقاله هایی که به شعر فارسی و سنایی پرداخته اند، بیشتر به کارنامه سنایی، به سبب اهمیتی که وی در شعر فارسی دارد، اشاره کرده اند و بدون توجه به کارنامه های دیگر، آن را جزوی از شهرآشوبها یا قطعه ای اخوانی دانسته اند. در فرهنگهای لغت، دانشنامه ها و دایره المعارفها، مدخلی برای کارنامه به عنوان نوع ادبی نگشوده اند. در این مقاله ضمن معرفی منظومه هایی به نام کارنامه، آنها را از لحاظ شکل، درونمایه، مخاطب، ساختار و مناسبات بینامتنی بررسی کرده و نشان داده ایم، کارنامه نوع ادبی ویژه ای است.
فاطمه زمانی، محمد رضایی،
دوره ۱۳، شماره ۵۲ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده
طرز «تزریق» یکی از سبکهای رایج و شناختهشده میانه سده دهم در شعر فارسی است که به اشعار مسلوبالمعنی، مضحک، مهمل و هزلآمیز اطلاق میشده و اغلب با عباراتی مطایبهآمیز و الفاظی رکیک و گاه دور از هنجارهای اخلاقی معمول در شعر و نثر فارسی رواج یافته است. در بین شاعران تزریقگوی، فوقی یزدی که تمام آثار خود را در این سبک نوشته، با وضع اصطلاح «پرپوچ»، واژهای فارسی و بهمراتب گویاتر و رساتر از «تزریق» ارائه کرده است. وی در مقدمه «اطوزنامه» و درضمن اشعار خویش به مبانی فکری و مختصات ادبی این سبک اشاره کرده است که میتوان آن را مرامنامه شاعران «پرپوچگو» و بهحقیقت نام اعظم معنازدگی دانست. در مقاله حاضر، ابتدا اصطلاح «پرپوچ» و دلالتهای معنایی و عوامل سازنده آن معرفی شده؛ سپس با تکیه بر اشعار فوقی یزدی، به مهمترین عوامل رواج این سبک، همانند واکنش نقیضهآمیز به شاعران طرز خیال دور، مفاسد اخلاقی و نداشتن جهانبینی مرکزی، اشاره شده است؛ آنگاه مختصات ادبی پرپوچگویی، مانند هنجارشکنیهای زبانی، هزل و هجو، طنز، نقیضهگویی و کارناوالگرایی، واکاوی شده است.