۹ نتیجه برای هرمنوتیک فلسفی
محمدرضا بهشتی، زهرا داوری،
دوره ۲، شماره ۶ - ( ۴-۱۳۸۸ )
چکیده
میان هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی، به ویژه نظریه های معطوف به خواننده پیوندی ضروری وجود دارد. این پیوند در رویکرد پدیدارشناسانه هرمنوتیک فلسفی و تبار پدیدارشناسانه این نظریه ها ریشه دارد. از این منظر، هرمنوتیک فلسفی، درواقع فلسفه ای هستی شناسانه در باب تفسیر متن است. وجه فلسفی هرمنوتیک فلسفی در «وجودی بودن» آن است و وجودی که گادامر و ریکور از آن می گویند، وجودی تفسیرشده است؛ به این اعتبار، تفسیر متن (حلقه رابط میان هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی) در محور اندیشه هرمنوتیکی گادامر و ریکور قرار دارد. تفاوت در رویکردهای دو نمایند ه هرمنوتیک فلسفی به متن و تفسیر، تابعی است از تفاوت در دو راهی که هر یک از آن ها برای رسیدن به وجود در پیش گرفته اند. مهم ترین وجه تمایز، توجه ریکور به جنبه معرفت شناسانه و تأکید گادامر بر هستی شناسی ای مستقیم در روند تفسیر است. این تفاوت اصلی منشأ چهار تفاوت جزئی تر است: «زمانمندی»، «زبانمندی»، «ویژگی دیالکتیکی» و «عینیت گرایی». در این مقاله، پس از بحث در نحوه رابطه هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی، آرای گادامر و ریکور در باب متن بررسی می شود. ابتدا مفهوم متن در نظر هر یک جست وجو می شود، سپس با تمرکز بر چهار محور تفاوت ذکرشده، رویکرد تفسیری آن ها به متن با یکدیگر مقایسه، و در پایان، مباحث جمع بندی می شود.
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
درک زیبایی در شعر عربی دوره پیش از اسلام اگر با شناخت عناصر فرهنگی همراه نشود در فرم و تصویر محدود خواهد شد. در باب اشعاری که از ویژگی، سبکها و معانی این اشعار تقلید کرده و بر همان منوال پیش رفته است نیز وضع چنین است. درک زیباییشناسی فارسیزبانان از چنین اشعاری در صورتی که با دانش پیشزمینهی فرهنگی همراه نباشد، سطحی و در حد همان وزن و قافیه خواهد بود. از دیدگاه رویکرد هرمنوتیک فلسفی در باب اشعار عربی معناگرا، حکمتآمیز و عرفانی، همانند اشعار فارسی همسان، شناختِ متناسب فرهنگی و همچنین جنبههای فرازمانی و قابلیت اطلاق در معنا باعث میشود تا خواننده، از زیباییهای نهفته در عالم معنایی شاعر نیز بهرهمند شود. در این اشعار به دلیل اشتراک فرهنگی موجود، خواننده درک زیباییشناسی کاملی دارد؛ زیرا عناصر فرهنگی همسان به عنوان عامل جهتدهندهی پویا، حضور فرازمانی داشته و خواننده میتواند با حاضرسازی این عناصر، درک زیباییشناسی عمیقتری داشته باشد. در این حالت اشعار عربی مورد نظر در حقیقت تفاوتی جز زبان ظاهر با اشعار فارسی ندارند.
دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
مساله اصلی هرمنوتیک فلسفی، فهم است. این که فهم در چه بستری، چگونه و متأثر از چه مولفه هایی تعین پیدا می کند. گادامر با تأکید بر سنت و تاریخ، این مولفههای تأثیرگذار را تشریح نموده و با بیان ویژگیهای هستیشناسانه فهم بشری بر کثرت مندی فهم، تأکید میکند. از این منظر است که رویکردهای سوبژکتیویستی و غیرکثرتگرا انکار میشوند. در این نوشتار برآنیم تا بر مبنای شاخصههای فرآیند فهم در رویکرد هرمنوتیکی گادامر یعنی تاریخمندی، کثرتمندی، واقعهمندی، کاربردمندی و زبانمندی، رابطه و نسبت آن را با تمامیتانگاری و کثرتانگاری سیاسی مورد بررسی قرار داده و همگرایی یا عدم سازش مبانی هرمنوتیک فلسفی با کثرتانگاری سیاسی به عنوان یک رویکرد کثرتگرا و واگرایی یا سازش هرمنوتیک فلسفی با تمامیتانگاری سیاسی به عنوان یک رویکرد غیرکثرتگرا را امکانسنجی کنیم. اگرچه گادامر را نمیتوان یک فیلسوف سیاسی تمامعیار دانست ولی میتوان براساس رویکرد هرمنوتیکی او به بررسی نظامهای سیاسی و پایههای معرفتی آنها پرداخت و نسبت میان این دو را ارزیابی نمود.
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
اندیشههای فلسفی و زبانشناختی گادامر و ریکور در هرمنوتیک فلسفی پیرامون چگونگی تحقق فهم، بسیار مهم هستند. مفاهیم «آمیزش افقها» از گادامر و «فهم خود از طریق دیگری» از ریکور مهم ترین مسائل مطرح شده در این حوزه به شمار می روند. این دو مفهوم فلسفی در پی دستیابی به فهم بینفرهنگی هستند. از سوی دیگر، استراتژیها و رویکردهای دوگانهباورانه ترجمه در قالب دوگانهباوری بومیسازی/ بیگانهسازی ونوتی و نظریاتی مشابه آن نتوانسته اند راه را برای تفاهم بین فرهنگها هموار کنند. این مقاله می کوشد با تکیه بر آرای یاد شده گادامر و ریکور این معضل دوگانه باورانه نظریه ترجمه را رفع کند. با تکیه بر این نظر گادامر که هر فهمی در زبان رخ میدهد و این نظر ریکور که بشر با وجود تنوع های گوناگون وحدتی خاص دارد، ترجمه به عنوان پدیدهای زبان شناختی و فرهنگی بازاندیشی میشود که می تواند در نزدیکی فرهنگی و زبانی انسانها و دستیابی به گونهای از وحدت بینفرهنگی تأثیری بسزا داشته باشد. در نتیجه، این پژوهش بر آن است که در مقابل رویکرد دوگانهباورانه بومیگرایی- بیگانهسازی به ترجمه، ترجمه را از زاویه دید هرمنوتیک فلسفی به مثابه نوعی فهم بینفرهنگی معرفی کند و رویکرد نوینی را درباره پدیده ترجمه پیشنهاد کند که همزمان توجه به دو فرهنگ دخیل در فرایند ترجمه و پاسداشت و احترام فرهنگ دیگری را لحاظ میکند.
دوره ۶، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده
اشعار سعدی از دیرباز به صفت سهلِ ممتنع شهرت دارد. چنین خصوصیتی در بسیاری از اشعار متنبی نیز دیده می شود. در این جستار برآنیم تا به واکاوی صفت سهلِ ممتنع در برخی از غزل های سعدی که جنبه حکمت یا عرفان دارند و همچنین در اشعار معناگرا و حکمت آمیز متنبی بپردازیم. در این باب از دو رویکرد ساختارگرایی و هرمنوتیک فلسفی ـ که به نوعی نقطه مقابل یکدیگر می باشندـ بهره می گیریم. بنابراین با سؤال از چگونگی کارآمدی دو رویکرد مذکور به واکاوی عیار صفت سهلِ ممتنع در اشعار مورد نظر پرداخته شده است. با رویکرد ساختارگرایی، زیبایی از حالت جزئی و عینی خارج شده و تحلیل اشعار وارد فضای ذهنی پویا می گردد. اما با رویکرد هرمنوتیک فلسفی مواردی چون: تاریخمندی،اطلاق،انکشاف،پویایی،معناداری فرا زمانی و فرامکانی در اشعار مورد نظر حضور پویا دارند. عناصری چون: وزن و قافیه و صور بیانی معیار کارآمدی برای تحلیل صفت سهلِ ممتنع در شعر سعدی و متنبی نیستند. در پژوهش حاضر روشن شد که رویکرد هرمنوتیک فلسفی می تواند عیاری باشد برای سنجش صفت یاد شده در شعر سعدی و متنبی.
فرزاد بالو،
دوره ۱۱، شماره ۴۴ - ( ۲-۱۳۹۷ )
چکیده
گادامر تحت تأثیر آرای هایدگر درباب مقوله فهم، زبان، زبانمندی و تاریخمندی فهم و... هرمنوتیک فلسفی را بنیان نهاد. او بیآنکه در خوانش متن، «همچون اسلاف خود شلایرماخر و دیلتای» با اتخاذ روش و محوریتبخشی به مؤلف در پی دستیابی به نیت مؤلف برآید و یا خواننده را نقطه کانونی مقوله فهم و خوانش متن قرار دهد، با الهام از فلسفه هستیشناختی هایدگری، بر این باور است که تناظری سوژه ـ سوژه میان خواننده و متن برقرار است و امتزاج افق نتیجه نهایی گفتوگوی میان خواننده و متن به شمار میآید. این درحالی است که یکی از مهمترین بدفهمیها درباب هرمنوتیک فلسفی گادامری در پژوهشهای رایج آن است که بهاشتباه از هرمنوتیک فلسفی به هرمنوتیک خواننده/ مفسرمحور تعبیر میشود. این اشتباه در دلایلی همچون بیتوجهی به تغییر رویکرد روشمحورانه در هرمنوتیک فلسفی به رویکرد دیالکتیکی، تلقی نادرست از مفهوم انطباق یا کاربرد در هرمنوتیک فلسفی، توجه نکردن به مفهوم بازی در هرمنوتیک فلسفی، جدا انگاری سوژه و ابژه و عدم التفات به امتزاج افقها در هرمنوتیک فلسفی، تفکیک قائل نشدن میان قلمرو هرمنوتیک فلسفی و نقد خوانندهمحور (هرمنوتیک ادبی) و... ریشه دارد. پژوهش حاضر که به روش توصیفی ـ تحلیلی انجام شده است، ریشههای این بدفهمی را واکاوی میکند.
اسماعیل گلرخ ماسوله، ابراهیم خدایار، سید علی قاسم زاده،
دوره ۱۴، شماره ۵۶ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده
در این مقاله، آثار نقدی پورنامداریان با رویکرد هرمنوتیک فلسفی تحلیل و بازخوانی میشود. مسئله این است که آیا فلسفه هرمنوتیکی در آثار نقدی نویسنده مورد نظر مبنای تفسیر آثار ادبی قرار گرفته است و اگر چنین است، چه مفاهیم و موضوعات هرمنوتیکی مبانی کار او را تشکیل میدهد. فلسفه هرمنوتیکی با بسیاری از موضوعات و مفاهیم خود در نقد ادبی نفوذ کرده است. بهنظر میرسد پورنامداریان نیز در آثار خود از بسیاری از این مفاهیم بهره برده و بسیاری از جلوهها و اندیشههای برآمده از این فلسفه مبنای کار وی در نقد و تحلیل آثار ادبی قرار گرفته است. اما او در بهرهگیری از این مفاهیم، صرفاً خود را در محدوده منتقد مقلد قرار نداده است که تحت تأثیر یکی از رویکردهای اندیشگانی مرتبط با هرمنوتیک فلسفی قرار گرفته باشد؛ بلکه وی علاوهبر آگاهی از دانش جهانی نقد در زمینه هرمنوتیک (علم تأویل جدید)، با تکیه بر میراث تأویل، مخاطب را با چشمانداز جدیدی در زمینه نقد ادبی روشمند آشنا میکند. عنوانها و لایههای این مقاله که متأثر از این مفاهیم است، عبارتاند از: تأویل، تکثر معنایی، رمز و تمثیل، اسطورهزدایی در متنهای رمزی، ساختشکنی، گراماتولوژی، نظریه مرگ مؤلف، بینامتنیت، ابهام و بیمعنایی (چندمعنایی)، التفات و چندمعنایی، ارتباط ساختشکنی و چندمعنایی با شعر تعلیمی و حکمی، چندمعنایی و تعهد اجتماعی در شعر و ادب. وی در آثار نقدی خود گاه این موضوعات را بهطور مستقیم تحلیل و بررسی کرده و گاهی نیز در مقام رویکردی مخصوص چنان در آثارش حلّ و هضم و جذب نموده که آنها را چون گفتمانی ازآنِ خود کرده است.
دوره ۱۵، شماره ۲ - ( ۲- )
چکیده
این مقاله که کاوشی است در حقیقت "دور هرمنوتیکی" با این پرسش آغاز می شود که آیا مراد علمای هرمنوتیک از «دور» یک دور واقعی است یا خیر؟ دغدغه اصلی این نوشتار منعطف به یکی از انواع دورهرمنوتیکی یعنی دور میان فهم جزء و کل یک جمله و در پی پاسخ به این پرسش است که آیا اساسا فهم جزء و فهم کل یک جمله مستلزم دور است؟ در پاسخ، ابتدا بر این مطلب استدلال شده است که چرا بر خلاف رای بسیاری از دانشمندان هرمنوتیک اساسا چنین دوری وجود ندارد و سپس نشان داده شده است که منشأ این گمان از کجا نشئت می گیرد. در این تحلیل، توجه ویژه ای به نقد آرای دو تن از دانشمندان معاصر هرمنوتیک، اریک هرش و گرامه نیکولسون شده است گرچه هیچ کدام دور هرمنوتیکی را یک دور حقیقی نمی دانند.
دوره ۲۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده
فضا واژهای سیال است که همواره با مکان آمیخته شده است. در نوشتۀ حاضر، با استفاده از روش هرمنوتیک (پدیدارشناسی) فلسفی، تفسیر متفاوتی از مکان- فضا ارائه میکنیم. روششناسیهای موجود بهدلیل سیطرۀ عقلانیت و تفکر مفهومی و متافیزیکی، بهجای اینکه باتوجه به خصوصیات فضا، ازقبیل وجودی و تاریخی بودن، بهدنبال تفسیر واژۀ فضا باشند، بهدنبال تبیین واژۀ فضا هستند. طبق روششناسی حاکم بر پژوهش، کنکاش در دانش فضا با دیالکتیک بهدست میآید؛ نه با علم و منطقی که بهدنبال روابط علی و رابطهای است. طبق یافتهها، فضا پدیداری است که بهواسطۀ هستی خاصش از دیگر پدیدارها به وجود مشابهت بیشتری دارد و بنابراین، فضا اگزیستانسیال (وجودی) است. هایدگر از این فضای اگزیستانسیال برای نخستینبار پرده برمیدارد. با اینکه در نظریۀ تولید فضای لوفور بهطور مستقیم بحث اگزیستانسیال بودن فضا مطرح نمیشود، درواقع سهگانۀ او بدون اگزیستانسیال بودن فضا تحقق نمییابد. درادامه، فضا را بهگونهای پدیدارشناسانه باتوجه به نظریۀ این دو فیلسوف تعدیل کردهایم و در این تعدیل، مکان بهعنوان یکی از اجزای سهگانۀ پیشنهادی با عنوان فضاهای بازنمایی نمود مییابد که حالت بالقوه دارد.