۱۲ نتیجه برای نیما یوشیج
دوره ۵، شماره ۱۸ - ( ۱۲-۱۳۸۶ )
چکیده
این مقاله میکوشد نشان دهد که نوآوری نیما یوشیج تنها به قالب شکنی در درون سنتهای کهن محدود نمیشود. او علاوه بر نوآوری در قالبهای شعری و تجربههای معنایی و دید تازه به ابداع فرم بیسابقهای در شعر فارسی دست میزند. این فرم، که در این مقاله، «نماد ساختمند» (ارگانیک) نامیده میشود، ساختار شعری خاصی است که در آن هر پدیده (تصویر) در کانون نگاه شاعر قرار میگیرد؛ بتدریج آن تصویر بر کل شعر غلبه مییابد و سرانجام به صورت نمادی متراکم از معانی ادبی و هنری در میآید. این شکل شعری، که بیش از ۲۰ درصد از شعرهای نو نیما را شامل میشود، پس از نیما با استقبال شاعران معاصر همراه شد بهگونهای که بخشی از شعرهای مقبول و مشهور معاصر فارسی به این شکل سروده شده است. این مقاله از ماهیت و مبانی این ساخت شعری و روند شکلگیری و تکوین آن بحث میکند و عوامل مؤثر در پیدایش این فرم شعری را در این دوره از تاریخ ایران بیان میکند.
منوچهر تشکری، محمد حسین دلال رحمانی،
دوره ۶، شماره ۲۱ - ( ۱-۱۳۹۲ )
چکیده
چکیده این مقاله ابتدا به تعریفی از مفهوم دموکراسی بر اساس نظریۀ کارل مانهایم می پردازد؛ تعریفی که در آن، دموکراسی فراتر از سطح سیاسی و در واقع نوعی فرهنگ تلّقی می گردد. فرهنگ دموکراتیک با تحدید فواصل عمودی (فاصله های کیفی) و به رسمیت شناختن فواصل افقی (تفاوت¬ها) تمایزی اساسی با تلّقی های پیشادموکراتیک دارد. مقاله¬ی حاضر با تاکید بر تمایز مذکور، به برخی از مصادیق فرهنگ دموکراتیک؛ یعنی: فردیّت وشیئیّت(جزئیّت) اشاره می کند و چگونگی برآمدن آن ها را از متن فرهنگ مذکور نشان می¬دهد. سپس با گزینش این منظر، به بررسی اشعار نیما یوشیج، سروده های سال های ۱۲۹۹تا ۱۳۳۶، جهت تعیین مختصّات شعری او می پردازد. به نظر می رسد که اوج شعر نیما، از منظر گرایش به جزئیات و فردیّت، در اشعار حوالی عصر مشروطه و اندک زمانی پس از آن قابل رویت است؛ حال آن که در میانۀ اوجگیری استبداد رضا شاهی، شاخص های مذکور در آثار او رو به زوال می نهند. این نوشتار، در انتها در پی یافتن دلایل اوج و فرود شعر نیما از منظر شاخص های مورد بررسی خویش، به تاثیرات نظام استبداد پهلوی اشاره می کند که توانست با تحدید حیات سیاسی- اجتماعی شاعر، فضای زندگی روزمره ی او را تاریک سازد تا منبع اساسی سرایش های وی را، از زندگی واقعی به سوی دنیایی انتزاعی، تغییر دهد.
دوره ۷، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده
هر گفتمانی، عرصهی فرایند تولید معناست و عناصر مختلفی در شکلگیری این فرایند دخیل هستند؛ استعاره یکی از عناصر معناساز در انواع گفتمانها است. این مقاله با رویکرد نشانه- معناشناختی، نگاهی تازه به نقش پادگفتمانی استعاره در فرایند تولید معنا و چگونگی برقراری ارتباط در گفتمان نامههای نیما یوشیج دارد. منظور از نقش پادگفتمانی، بهکارگیری استعاره بهعنوان یک شگرد از جانب گفتهپرداز در جهت برجستهسازی بخشی از گفته، تأثیرگذاری هرچه بیشتر بر مخاطب، حمایت از گفته، ترمیم روابط زخمخورده، سرپوش گذاشتن بر عواطف و احساسات، القای حسی خاص به مخاطب و ... در گفتمان است. این پژوهش بر آن است تا نقش استعاره را در شکلگیری معنا و انسجامبخشی به گفتمان نشان دهد و نقشهای پادگفتمانی استعاره را در ترمیم و بازسازی گفتمان بررسی کند. از این رو مهمترین کارکردهای ارتباطی استعاره را در نامههای نیما دستهبندیکرده و مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است.
فیرور فاضلی، فاطمه تقی نژاد رودبنه،
دوره ۹، شماره ۳۶ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده
شعر «ریرا» نیما یوشیج، یکی از برترین شعرهای مدرن است. خصوصیات ساختاری، وزنی و واژگانی این شعر، موجب شده که در طول دههها، خوانندگان به خوانشهای متفاوت و گاهی هم ارز از آن بپردازند. استفاده از برخی واژگان، به ویژه کلمۀ «ریرا» و همچنین استفاده از نماد در اشعار نیما، معنای این شعر را در هالههایی از ابهام قرارداده است که موجب شده تا این شعر در طول زمان مورد خوانشهای مختلفی قرار بگیرد. نظریۀ دریافت در پی خوانشهای متفاوت از یک متن است. خوانش شعر نیما، این حُسن را دارد که ابعاد گوناگون شعر او را آشکار میکند. در این نوشتار برآنیم تا به بیان قرائتهای مختلف از شعر «ریرا» در دو ساحت فرم و تکنیک و همچنین ساختار محتوایی آن بپردازیم و چگونگی دریافت مخاطبان را از هالههای پیشروندۀ معناییِ این شعر در طول زمان – سیر درزمانی و همزمانی- مورد تحلیل و بررسی قراردهیم. این پژوهش نشان میدهد که نیما ابژۀ خود را از طریق فراهم آوردن منظرهای متعدد میآفریند و با ایجاد خلاهایی در متن، عدم تعینی را رقم میزند که خواننده را به رابطه دیالکتیکی با متن فرا میخواند. معنا در این شعر، به واسطه درهمآمیزی افقهای ، در طول زمان شکل میگیرد و آگاهی خواننده در طول شعر کامل میشود. افق انتظار غالب در شعر «ریرا» از نوع افق انتظار اجتماعی است و خوانندگان با استفاده از رمزگان زیباییشناسی و داشتههای معنوی خود، شعر را تفسیر میکنند؛ اما به دلیل خاصیت ذاتی ابهامآمیز بودن این شعر، میتوان هربار خوانش جدیدی از آن ارائه داد.
علی نوری، کیانوش دانیاری، علی حیدری، محمدرضا روزبه،
دوره ۹، شماره ۳۶ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده
پدیدارشناسی جریانی است که در آن هدف اصلی، رسیدن به شناخت واقعی از امور است؛ شناختی که رها از هرگونه پیشفرض و پیشداوری باشد، به گونهای که هستی واقعی و راستین موجود، از جانب خویش اجازه ظهور بیابد و دخالت ذهن و محتویات آن از سر راه صرافت طبیعی موجودات کنار رود. آنچه در این بین اهمیت دارد این است که با تقلیل یا فروکاست( اپوخه)، بتوان به توصیفی اصیل و واقعی از هستی موجودات رسید. نیما یوشیج به عنوان شاعری که توانست دورانساز باشد، در نامهها و مکتوبات خود به اطرافیان، مدام بر این نکته تأکید دارد که شاعران اصیل باید با چشم و نگاه خود در امور بنگرند و آنها باید دیدن را بیاموزند؛ دیدنی که مبتنی بر تجربه های اصیل و انضمامی است. وی بر این نکته تأکید دارد که شعر و شاعری، مناسبتیافتن با هستی است و برای رسیدن به این مطلوب باید تمام تعاریف حول یک امر را کنار زد تا بتوان به جوهر آن راه یافت. میتوان مکتوبات نیما را بوطیقای شعری وی دانست که قبل از هر امری، نگاه دقیق و رها از هر سوژهای را برای سرودن شعر ضروری میداند. در این جستار، این دسته از نظریات نیما را بررسی و با آراء اندیشمندان پدیدارشناس مقایسه میکنیم.
اسماعیل شفق، علی اصغر آذرپیرا،
دوره ۱۰، شماره ۳۷ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده
آیزر و یائوس تحت تأثیر مکتب پدیدارشناسی، نظریه دریافت و زیباییشناسی دریافت را ارائه کردند. آنها معتقدند متنهای ادبی معنای ذاتی یا ثابتی ندارند و این خواننده است که با خوانش خود، معنا را کشف میکند. آیزر کوشید تا فرایند کشفِ معنا توسط خواننده را قاعدهمند کند. او در ابتدا با مطرح کردن بحث شکافها و خلأهای موجود در متنهای ادبی، خوانندگان را به مشارکت در تولید معنا سوق داد. از نظر آیزر، خوانندگان با پُر کردن شکافها و نانوشتههای متنها، به آنها حیاتی دوباره میبخشند. حذف و برجستهسازی، فرضیهسازی، استراتژی خواندن/ خواننده و افق انتظارات دیگر فرایندهایی است که آیزر و یائوس با طرح و بسط آنها، راه را برای تشریح فرایند کشف معنا هموار کردند. در این جستار، شعرِ «آی آدمها» و تفسیرهای متعدد آن از منظر فرایندهای زیباییشناسی دریافت بررسی و تحلیل شده است. به همین منظور، ضمن معرفی و طبقهبندی تفسیرهای متعدد این شعر، فرایند درک خوانندگان تحلیل و فضاهای خالی متن تشریح شده است.
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده
الکساندر پوشکین و نیما یوشیج به عنوان دو شاعر پیشرو و نوآور در ادبیات روسی و فارسی شناخته میشوند. شاعرانی شیفته و عاشق، که در درجه اول عاشق فردیت خود و در درجه دوم عاشق جامعهای هستند که در آن زندگی می کنند. شاعرانی که نمیتوانند رنج مردم ستمدیده را تحمل کنند و ساکت بنشینند، به دنبال راهی برای همدردی با مردم و بیداری توده مردم هستند، هر دو شاعر به خاطر افکار آزادی بخش دورهای از زندگی خود را در تبعید به سر میبرند، همچنان در تبعید عاشق وطن و طبیعت سرزمین خود هستند هر دو طعم عشق فردی را چشیده و از آن گذر کرده به عشق والا و برتر میاندیشند، گاهی دچار یأس میشوند اما اجازه نمیدهند که یأس آنها را از ادامه مسیر باز دارد؛ دوباره تلاش میکنند و راهی میگشایند برای بیان آنچه باید بیان شود.
نیما و پوشکین با حضور همیشگی در شعرشان فاصله شعر و شاعر را از بین میبرند شعر را به زمان خود نزدیک میکنند و در واقع با شعر خود یکی میشوند، نیما واقعیت را با طبیعت در میآمیزد و پوشکین واقعیت را با تاریخ همراه میسازد و با زبانی نو بیان میکنند آنچه را که باید بیان شود.
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
زیباییشناسی شناختی بهمثابۀ یکی از شاخههای نوین علومشناختی، ابزارهای متفاوتی برای تحلیل متن در اختیار منتقد قرار میدهد. هدف نگارندگان در پژوهش حاضر، بررسی کارکرد نظریۀ
جهانهای متن، بهمثابۀ یکی از ابزارهای زیباییشناسی شناختی در تحلیل شعر فارسی است. نظریۀ جهانهای متن ابزارهایی ویژه را برای بررسی عناصر اصلی متن در اختیار منتقد قرار میدهد و در عین حال، در تحلیل شعر فارسی با محدودیتهایی مواجه است. در این پژوهش برای نیل به هدف، یک غزل از سعدی و یک شعر آزاد نیمایی را تحلیل و کارکرد نظریۀ جهانهای متن را در آنها بررسی کردهایم. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که این نظریه برای تحلیل شعر نو، ابزار مناسبتری است و در شعر کلاسیک، خصوصاً شعر غنایی، بهدلیل محدودیتهای ذاتی این نوع شعر و نیز عدم روشنی سیر اندیشه، با موانعی مواجه است.
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۳ )
چکیده
از دیرباز تاکنون، درد و رنج یکی از جلوههای برجستۀ زندگی بشری بوده است. این دو مفهو،م همواره معانی و مصادیق متعددی در زندگی انسانها داشته که گاهی مخرب و گاهی سازنده بوده و طی ادوار گوناگون نیز همواره، بازتاب گستردهای در ادبیات داشته است. با بررسی آثار نویسندگان و شاعران، میتوان به گونههای متفاوت و مشخصی از درد و رنج در این آثار دست یافت. در پژوهش پیش رو، به روش تحلیلی- توصیفی، به گونهشناسی درد و رنج در آثار دو شاعر معاصر ایرانی و عربی، یعنی «نیما یوشیج» و «نزار قبانی» بهطور تطبیقی پرداخته شده است. بررسیها نشان میدهد، میتوان به گونههای مشترکی از ساحات گوناگون درد و رنج، مانند رنجهای ناشی از عشق، شاعر بودن، رنج ظلم و استبداد و درد اجتماعی در آثار هر دو شاعر دست یافت که دو گونۀ نخست از درد و رنجهای یادشده، بیشتر ماهیتی شخصی و فردی دارند و دو گونه دیگر، بیشتر ناظر بر رنجهای کلی و بشری هستند که این امر مهم گویای این است که درد و رنج در نظام فکری این دو شاعر، ساحتی چندگانه دارد و تکبعدی نیست. دغدغهمندی و تصویرگری نیما یوشیج و نزار قبانی از مسائل جامعه سبب شده تا اشعار هر دو شاعر با انعکاس درد و رنج فراوان همراه گردد که البته این درد و رنج، از ناامیدی و بداندیشی سرچشمه نمیگیرند و به پوچگرایی نیز منتهی نمیشوند؛ بلکه اغلب ریشه در امید به ایجاد تغییر دارند.
لیلا صادقی،
دوره ۱۳، شماره ۵۱ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
نقش و زمینه یکی از ابزارهای تحلیلی متن در رویکرد شناختی است که بنیانهای روانشناختی دارد؛ به همین علت تحلیل هر اثری با ابزارهای شناختی بهگونهای رابطهای زیستی با هستی انسان خواهد داشت و بدین صورت، آثاری که با رویکرد شعرشناسی شناختی نقد و بررسی میشوند، از یک سو دارای امکان بررسی بر سه محور مؤلف، متن و خواننده هستند و از سوی دیگر به نقد اثر ارزشی هستیشناختی میدهند؛ چراکه در راستای اندام، مغز و زیست انسان حرکت میکنند. نقش و زمینه اول بار در نظریه گشتالت مطرح شد و بعدها در شعرشناسی شناختی کاربرد ادبی یافت؛ بهگونهای که میتوان گفت وجود تمایز میان نقش و زمینه از لحاظ ادراکی باعث فهم معنا میشود؛ چراکه درصورت نبود نقش، انسان همهچیز را مسطح دریافت میکند. نقش با ابزارهای مختلفی در متن ایجاد میشود که عبارتاند از: تکرار یک بخش، نامگذاری غیرمتعارف، ساخت استعارههای تازه، چیدمان نحوی غیرمتعارف، استفاده از جناس و یا بهکارگیری موسیقی درونی در متن و هر شگردی که باعث برجستگی بخشی از متن و درنهایت هنجارگریزی میشود.
در این پژوهش، شعر «آی آدمها» اثر نیما یوشیج بررسی شده است تا چگونگی کاربرد نقش و زمینه برای تحلیل جهان شعر و نیز توجیه چرایی شکستن اوزان عروضی بهلحاظ شناختی نشان داده شود. این مقاله درصدد پاسخگویی به این پرسش است که ابزارهای تحلیلی نظریه شناختی که دارای پایههای عصبشناختی و روانشناختی هستند، چگونه میتوانند جهان فکری نیما یوشیج را مبنی بر درنظر گرفتن «خود» بهعنوان هسته آگاهی و «دیگری» بهمنزله حافظه تاریخی تفسیر کنند و شعر را در سه اپیزود بهلحاظ کاربرد نقش و زمینه و نیز شمایلگونگی میان صورت و معنا بهمنظور بازتاب عدم گفتوگو میان خود و دیگری در خلال تاریخ از نگاه مؤلف تقسیم کنند. فرضیه این پژوهش بازنمایی و بازآفرینی جهان مؤلف ـ مخاطب از خلال صورت ساختاری متن در انعکاس نسبت خود با دیگری است. نتیجه تحقیق نشان داد صورت (چیدمان ساختاری) در اثر ادبی همان معنایی است که جهان متن آن را میسازد و بررسی جهان معنا منفک از جهان صورت نیست که این انطباق شناختی صورت و معنا، خود یکی از دلایل اثرگذاری و ماندگاری این شعر در خلال تاریخ ادبی است.
دوره ۱۳، شماره ۵۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
در این مقاله کوشش میشود، ابتدا از دیدگاهی برونمتنی و جامعهگرایانه، برخی از شاخصترین شعرهای متعهّد نیما در دهههای بیست و سی واکاوی، و سپس در جستاری درونمتنی و زبانشناسانه، کیفیّت هنری و ادبی این اشعار نشان داده شود.نتیجۀ این پژوهش که به شیوۀ توصیفی و تحلیل محتوا انجام شده است، نشان میدهد که از دیدگاه برونمتنی، بازنمایی ایدئولوژیک اشعار نیما و خوانشهای ایدئولوژیک حزب توده از آن اشعار، این گمان را تداعی میکرد که شاعر فقط در تعهّد به حزب توده شعر میسراید. مفسّران و منتقدان نزدیک به حزب توده، فضایی منطبق با آرمانهای خود در خوانش و تفسیر شعرهای متعهّد نیما به وجود آوردند که بنا بر آن از اشعار حتّی فقط با گرایش اجتماعی، قرائتهایی ایدئولوژیک ارائه میشد. پس، اشعار اجتماعی نیما از سوی گفتمان مسلّط با سویۀ سیاسی همراه با نیّات حزب خوانده و شایع میشد؛ امّا در واقع، تعهّد نیما به اجتماع و به طور کلّی چپگرایی بود و نه به حزب توده. از دیدگاه درونمتنی و زبانشناسانه نیز نیما در اشعار متعهّدش هرگز «ادبیّت» کلام خود را قربانی صراحت و شعارهای متعهّدانه با زبان ارجاعی و ترغیبی نکرده و با هنجارگریزیهای معنایی، بویژه نمادگرایی به برجستهسازی دست زده است و با متن «باز»، مخاطبان را به عرصۀ تولید معنا وارد کرده است.
دوره ۱۵، شماره ۶ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
در این پژوهش، نظامِ زیباییشناختی گفتمان در شعر «ناقوس» نیمایوشیج بررسی و تحلیل شده است. براساس دیدگاهِ نشانه ـ معناشناختی، نظام زیباییشناختیِ گفتمانی تابع فرایندی حسی ـ ادراکی و رخدادی است که در اثر حضور شوِشی گفتهپرداز در گفتمان شکل میگیرد. شعر «ناقوس» جزو اشعار نمادگرای نیماست که دو نشانۀ مرکزیِ «طنین ناقوس» و «صبح و روشنی» در تعامل با هم و همچنین در تقابل با نماد «شب» فرایند معناسازی را تحت تأثیر قرار دادهاند و سبب شکلگیری نظامی زیباییشناختی در آن شدهاند. پرسشی که مطرح میشود این است که این نظام گفتمانی چگونه در ساختار این شعر شکل میگیرد و دارای چه سازوکارهایی است. درواقع، هدف از پژوهش حاضر بررسی و تبیین عناصر دخیل در شکلگیری فرایند زیباییشناختی در گفتمان این شعر است. در این پژوهش ابتدا کنش گفتمانی و مقولهسازی در گفتمان این شعر مشخص شده است. سپس مؤلفههای اصلیِ شکلگیریِ فرایند زیباییشناختی، ازجمله شرایط حسی ـ ادراکی و شوشی، نمایههای زبانی، انقطاع و زمان بررسی شدهاند. نتایج حاصل نشان میدهد که گفتمان این شعر دارای ویژگیهای شوشی و رخدادی است و گفتهپرداز توانسته است به شیوۀ نمادگرایانه و با مقولهسازیهای گزینشی (ناقوس) و سریالی (روشنی و صبح) و با ایجاد گسست در نظام پیوستاری زبان از طریق صناعات بلاغی و افعال مؤثر و بهکارگیری زمانِ روایتکننده در وجه کلانی و غایتی و عبور از نشانههای منجمد و تثبیتشده به نشانههایی سیال، گفتمانی با ویژگیهای زیباییشناختی بهوجود آورد.