۱۷ نتیجه برای نگارگری
دوره ۰، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۶ )
چکیده
چکیده
از تجزیه و تحلیل شاهنامه بایسنقری و هفت اورنگ جامی، به کشف مبانی گرافیک بکار برده شده در کتابت این
دو اثر می رسیم که کاربرد علمی در گرافیک نوین پایه گذاری م یشود. یکی از مه مترین اهداف بررسی نگارگری
ایران کشف رموز و اثبات رابطه این آثار با سایر هنرهای سنتی و ادبیات ایران م یباشد و در نگاهی خا صتر رابطه
آن، با هنر کتا بآرایی و گرافیک مشخص م یشود. رشد این هنر که جدای از تاریخ زندگی حامیانش نم ی باشد، در
شیو ههای تولید نگارگری نیز منشا اثر گردیده و همواره در ارتباطی تنگاتنگ با محتوای غنی ادبیات ایران بوده
است. این امر نیز، بستری برای رشد و متعالی شدن فرهنگ این مرز و بوم گردیده و طی این طریق، نیروی
خار قالعاد های را در وجود هنرمندان زبردست این آثار احیا نموده که ایشان را به منبعی ورای قدر ت های مادی
متصل ساخته است. ۱ - حال این سئوال مطرح می شود که چگونه با به کارگیری این دانش نهفته، م ی توان هنر
گرافیک ایران را در شاخه کتا بآرایی و تصویرسازی متحول ساخت؟ ۲ - آیا این شیوه خاص م ی تواند پای ه گذار
سب کهای نو در هنر کتا بآرایی ایرن باشد؟ ۳ - چگونه م یتوان دانشی را که متعلق به قر نهای پیش م یباشد؛ با
اید ههای نو اما پیوسته به اصول و ریشه کهن، پای هگذاری کرد.
دوره ۵، شماره ۱۳ - ( ۲-۱۳۹۶ )
چکیده
دیوارنگاری در عصر قاجار، بسته به محل اجرا و مضمون آثار آن، شامل گونههای متعددی ازجمله انواع دیوارنگاری در ابنیۀ سلطنتی، خانههای شخصی، اماکن عمومی و اماکن مقدس و نیز عناوین دودمانی، حماسی، نفسانی و مذهبی است. همچنین دیوارنگارههای مذهبیِ آرامگاهها و بقاع متبرکه، خاصه آنهایی که موضوع معراج پیامبر(ص) را بازنمایی میکنند، در برخی بناهای این دوره مشاهده میشود. مراحل و منازل معراج پیامبر(ص) اگرچه به شیوههای مختلف در نگارگریها و چاپهای سنگی نمود یافته و دستمایۀ کار هنرمندان قرار گرفته، اما کمتر در رسانۀ کهنی مانند دیوارنگاری و نقاشیهای عامیانۀ قاجاری بررسی شده است. دیوارنگارهها از نظر ساختار و زیباییشناسی شاخصههایی دارند که دقت در آنها پرسشهایی را مطرح میسازد، ازجمله اینکه عناصر ساختاری و زیباییشناختیِ دیوارنگارههای قاجاری- که شمایل حضرت رسول را در معراج به تصویر کشیدهاند- کداماند؟ نحوۀ ترسیم و ارائۀ این عناصر چگونه بوده و وجه تشابه یا تمایز آنها با نمونههای مشابه در چاپ سنگی و نگارگری ادوار گذشته تا چه میزان است؟ حاصل این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی انجام گرفته، بیانگر آن است که تعدد و میزان پراکندگی معراجنگارههای دیواری (همانند دیگر نقاشیهای مذهبی بقاع)، در استانهای شمالی بیشتر است و صحنۀ «ملاقات با شیر»، به دلیل گرایشات رایج شیعی، اهمیت و برتری دارد؛ اما در دو حوزۀ نگارگری و چاپ سنگی، مراحل و مراتب بیشتری از این واقعه تصویرسازی شده است. شیوۀ اجرا و تزیین، نحوۀ ترسیم عناصر و قلمگیری پیکرها، کیفیت رنگآمیزی، قدمت رسانه، ابعاد، و به طور کلی جزئیات و ظرایف تصویر، از دیگر مباحث قابل ذکر و تطبیق در این زمینه است. محوریت و مرکزیت پیکر و شخصیت پیامبر و حمد و ثناگویی ایشان در حین عروج، تناسب پوشش و آرایش عناصر در تناسب با ویژگیهای هر عصر، و نیز نبود تکنیک ژرفنمایی در کنار نمایش لحظۀ اوج رویداد با جنبههایی کمابیش حماسی، از اشتراکات هر سه حوزه شمرده میشود.
فاطمه ماه وان،
دوره ۵، شماره ۱۷ - ( ۳-۱۳۹۱ )
چکیده
نگارگران مضامین مختلفی از متون ادبی را به تصویر میکشیدند. اما تصویرگری اثر ادبی آن گاه جذبه بیشتری پیدا میکرد که نگارگر داستانی را با مضمون هنرمندی یک نقاش به نقش درمی آورد. داستانی که از بیشترین ارتباط با زندگی، علایق و تمایلات نگارگر برخوردار است. چنین مضمونی این سؤال را در ذهن مخاطب، و بی تردید در ذهن نگارگر، ایجاد می کند که چه شیوه ای را برای تصویرگری این مضمون باید برگزید؟
در این جستار درصدد هستیم تا ضمن مطرح کردن دو فرضیه، شیوههای مصوّرسازی داستانی با مضمون هنرمندی یک نقاش را بررسی کنیم. این پژوهش بررسی دو نگاره از میرک با مضمون هنرمندی شاپور نقاش در خسرو و شیرین نظامی را شامل می شود. در این بررسی درپی آنیم تا ضمن تحلیل شیوههای مصوّرسازی مضمون هنرمندی نقاش، کارکرد و نقش هریک از شیوههای محتمل را نیز تبیین کنیم. همچنین برآنیم تا به الگویی از مصوّرسازی مضمون هنرمندی نقاش دست یابیم.
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده
ادبیات تطبیقی در فرایند تکامل خود، روششناسیهای متنوعی را عرضه کرده است. رهیافت نقدبنیاد ادبیات تطبیقی ضمن گسستن قیدوبندهای رهیافت تاریخگرا، بر ضرورت کشف پیوند ادبیات با دیگر هنرها و دانشها برای استخراج و طبقهبندی قوانین عام حاکم بر ادبیات و در نتیجه، درک بهتر و جامعتر آن تأکید ورزیده است. پژوهش حاضر با تکیه بر این دیدگاه، بخشی از روایت لیلی و مجنون نورالدین عبدالرحمن جامی در مثنوی هفت اورنگ را با نگارهای منسوب به مظفرعلی از پیروان مکتب نگارگری تبریز واکاوی کرده است. براساس پژوهش پیشِرو، عناصر زمان، پیرامتنیت، توصیف و دلالتمندی جزو اصول کلی ادبیاتاند؛ این مسئله از رهگذر مقایسه ادبیات با نگارگری بر ما مبرهن میشود و میتوان آن را به نگارگری نیز تعمیم داد. در بخش دیگری از این پژوهش، دلالتهای ضمنی نهفته در نگاره نیز استخراج شده است؛ کشف پیوند ادبیات با نگارگری میتواند میزان التذاذ هنری مخاطب حرفهای را دوچندان سازد و نگرنده در عین قرار گرفتن در برابر یک نگاره، از هر دو لذت هنری حاصل نماید. در عین حال، دریافت مخاطب از متن نوشتاری نسبت به دریافت وی از متن دیداری متمایز است. چه، دریافت یک متن روایی به گونهای استدلالی و در نتیجه غیرمستقیم و تدریجی رخ میدهد اما درباره یک نگاره با نوعی فهم حسی و مستقیم روبهرو هستیم. همچنین پژوهش حاضر نشان میدهد متن ادبی پس از انتقال به یک میدان دلالتگرانه دیگر، به ناگزیر بخشی از عناصر شکلدهنده خود را از دست میدهد یا این عناصر با شکل و شمایل متفاوتی ظاهر میشوند.
دوره ۶، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده
بوستان سعدی از جمله کتابهایست که در اعصار مختلف، توسط نگارگران ایرانی مصور شدهاست. نگاره"گدایی بر در مسجد"یکی از نگارههای مصور محفوظ در کتابخانه قاهره است که توسط کمالالدین بهزاد، مصورگردیده. مبنای مصورسازی بهزاد شعر سعدیست که در این داستان از احادیث و روایات استفاده شدهاست و به بهترین شیوه به نظم ارائه گشته. برایناساس مفروضاست، بهزاد نیز به برای تصویرگری داستان بوستان از روایات، داستانها و احادیث دیگری بهره گرفتهاست. با شیوههای جدید خوانش اثر که تحتعنوان بینامتنیت در عصر حاضر متداول گشته و بهطور مفصل در تفکر ژنت تدوین شدهاست، میتوان تحلیل تطبیقی را از ارجاعات متون، بهصورت بینامتنی ارائهنمود و همچنین بر اساس ارجاعات، سنجشی از برگرفتهگی تحتعنوان گشتار در فزونمتنیت ارائهداد. در این پژوهش یکی از گونههای ترامتنی ژنت، یعنی بیشمتنیت، جهت بررسی چگونگی ارتباط نگاره"گدایی بر در مسجد"اثر بهزاد با شعر سعدی تحتعنوان"عشق و شور و مستی"،مورد استفاده قرارگرفتهاست. این پژوهش علاوه بر تطبیق این نگاره با شعر سعدی، بهدنبال یافتن پاسخ این پرسش استکه سعدی در شعر، از چه منابع دیگری بهرهبرده و همچنین بهزاد در تصویرگری شعر مذکور از چه متون و ارجاعات دیگری علاوه بر شعر سعدی استفاده کردهاست. روشتحقیق نظری و بنیادین است که به شیوه توصیفی-تحلیلی صورتپذیرفته و ابزار فیشبرداری برای گردآوری اطلاعات مورد استفادهاست. یافتههایپژوهش برمبنای مباحث بینامتنیت حاکی ازآناست که سعدی در نگارش بوستان از احادیث و روایات بهرهجسته. بهزاد نیز در تصویرگری علاوه بر متن بوستان، از احادیث و داستانهای دیگری که منشاء اصلی پیداش تصویر میباشند بهرهبرده و صرفاٌ به بازنمایی صرف از داستان اکتفا نکردهاست.
فاطمه ماه وان،
دوره ۶، شماره ۲۲ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده
چکیده: نگارگر برای مصوّرسازی، ویژگی¬های تصویری متن ادبی را اخذ کرده و آن¬ را در قالبی هنری به تصویر می¬کشد. قابلیّت¬های تصویری متون یکسان نیست و شیوه مصوّرسازی به فراخور قابلیّت¬های تصویریِ متن، تغییر می¬کند. در این جستار با انطباقِ عناصر متنی و ساختارهای تصویریِ مقامات حریری، درصدد برآمدیم تا قابلیّت¬های تصویری نوع ادبیِ مقامه را بررسی کنیم. پرسش پژوهش، این است که آیا نوع ادبی مقامه، شیوه خاصی از تصویرگری را طلب می¬کند؟ ویژگی¬های سبکی مقامه چه تأثیری بر نوع تصویرگری آن دارد؟ برای پاسخ به پرسش مذکور، متن مقامات حریری را با نگاره¬های آن انطباق می¬¬دهیم. حاصل انطباق متن و تصویر، دو ساختار کلّی را در تصویرسازی مقامات حریری نمایان می¬¬سازد: ۱ـ ساختارهای تصویری همانند ۲ـ ساختارهای تصویری چندگانه. حاصل پژوهش، مبیّن سبک شاخصی از تصویرسازی در مقامات حریری است که می¬توان آن را به عنوان الگوی تصویرسازیِ مقامات معرّفی کرد. کلید واژه¬ها: مقامات حریری، تصویرگری، نگارگری، مقامه، نسخ مصوّر
دوره ۸، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
ادبیات روایی در ایران همواره به عنوان یکی از منابع اصلی الهام برای بسیاری از هنرها بوده است؛ در این میان سهم هنرهای تجسمی و نمایشی بیش از سایر هنرهاست. وابستگی نقاشیِ ایرانی به ادبیات به گونهای بوده است که نقاشی ایرانی تا اواسطِ عصر صفوی به عنوانِ زیرمجموعهای از هنر«کتابت» دستهبندی میشده که کارکردِ اصلی آن تصویرسازی روایتهای ادبی بوده است. در فرایند چنین ترجمانی بسیاری از مولفههای روایی اثرِ مبدا به دلیل ماهیت بستر مقصد، دچار تغیر و تحول میگردد. در پژوهش پیش رو سعی میشود سیر تحول و تطور روایی یکی از این مضامین را در فرایند ترجمه از ادبیات به نقاشی بررسی نماییم. این پژوهش به شیوۀ توصیفی تحلیلی و با استفاده از روش تحلیل محتوای کمی با تکیه بر نظریه روایت شناسی پراپ انجام شده است. هدف تحقیق شناخت و تحلیل نشانههای تصویری و چگونگی ارتباط آنها با متن روایی در طول فرآیند ترجمان میباشد. گردآوری مطالب به روش کتابخانهای بوده است. مضمون مورد نظر «گذر سیاوش از آتش» است و بستر مبدا فرایندِ ترجمانیِ تحقیق، شاهنامه فردوسی میباشد. همچنین بستر مقصد، نگارهای با همین عنوان در شاهنامه شاه طهماسبی میباشد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که ماهیت و بسامد نقشویژههای داستان، متناسب با ویژگی های بستر مقصد (نگارگری) تغیر میکند. در واقع هنرمند نگارگر براساس قابلیتها و محدودیتهای رسانۀ مقصد و نیز ذوق هنری خود بر پیرفتهایی از داستان تاکید میکند که در روایت فردوسی از بسامد بالایی برخوردار نیستند.
دوره ۸، شماره ۳۲ - ( ۲-۱۳۹۹ )
چکیده
قصههای عامه در دورۀ قاجار در میان مردم محبوبیت و شیوع بیشتری یافت. ظهور چاپ سنگی در این دوره به نشر و گسترش این داستانها کمک بسیاری کرد. بهویژه چاپهای سنگی مصور که داستانها را با زبان تصویر و با جذابیت بیشتری برای مردم بیان میکردند. داستان «نوشآفرین گوهرتاج»، داستان عامۀ منثوری از دورۀ قاجار در شرح عشق شاهزاده ابراهیم، فرزند پادشاه چین، برای رسیدن به معشوقش نوشآفرین گوهرتاج، دختر پادشاه دمشق است. نویسنده و زمان تألیف این داستان عامه معلوم نیست. چاپهای سنگی متعدد نوشآفرین گوهرتاج، حاکی از مقبولیت و محبوبیت آن نزد عموم مردم است. با توجه به اهمیت این داستان نزد مردم، پژوهش حاضر یکی از مهمترین چاپهای سنگی این داستان، یعنی نخستین چاپ سنگی مصور نوشآفرین گوهرتاج، مورخ ۱۲۶۳ق محفوظ در آکادمی ملی لینچی در رم را بررسی میکند. نسخۀ مذکور به ۵۷ نگاره به قلم برجستهترین تصویرگر کتب چاپ سنگی، یعنی میرزا علیقلی خویی، مزین است. در این جستار، داستان عامۀ «نوشآفرین گوهرتاج» معرفی و اهمیت چاپهای سنگی در ترویج این داستان بررسی میشود. بخش اصلی مقاله به تحلیل نگارههای این نسخه از منظر چهرهپردازی و پیکرهنگاری، تصویرگری موجودات موهوم و افسانهای و ترسیم صحنههای رزم و بزم اختصاص دارد. حاصل پژوهش نشان میدهد که تصویرگر نسخه در تلاش بوده است تا نگارهها را به شیوهای مردمپسند و متناسب با نیازهای عصر خود بهتصویر درآورد.
دوره ۹، شماره ۳۷ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
منظومۀ خاوراننامه اثری بیبدیل در حوزۀ ادبیات و نگارگری است که از همآمیزی دو وجه حماسی و مذهبی شکل گرفته و بدعتی در تاریخ ادب و هنر ایران نهاده است. روایتهای این منظومه، جدال بین خوبی و بدی است و نگارگر نیز، سعی کرده همپای با مضمون، به بازنمایی خیر و شر و طبقات اجتماعی مختلف، از والاترین طبقه که خاص پیامبران الهی و امامان است، تا طبقات درباری، مردمان عادی و انسانهای دونمرتبه و گناهکاران بپردازد. از این روی، این اثر ضمن مصورسازیِ متن ادبی این روایت بیهمتا، منبعی ارزشمند در خوانش فرهنگ و ادبیات عامه در عصر ترکمانان است که تلاقی دیدگاه شاعر و نگارگر را در دو وجه حماسی و مذهبی و حساسیتهای آنها را در نمایش طبقات اجتماعی مختلف نشان میدهد. هدف این پژوهش، ضمن خوانش طبقات اجتماعی و انواع شخصیتپردازیها در متن و تصویرِ نسخۀ مصور خاوراننامۀ موجود در کاخ گلستان، شناسایی و تطبیق نوع پوشاک آنها در تصاویر است تا لایههای پنهان فرهنگ آن روزگار را شناسایی کند. پرسش این است که چه شخصیتهایی در متن و تصویر نسخۀ خاوراننامه نقش بسته است؟ و چه ارتباطی بین انواع پوشاک در توصیف و بازنمایی شخصیتها در نگارههای نسخۀ خاوراننامه وجود دارد؟ نتایج تحقیق نشان میدهند که شخصیتهای نسخۀ خاوراننامه برحسب وجوه ادبی و طبقات اجتماعی ، در دو حوزۀ متن و تصویر دارای گونههای متنوع و مشابهی هستند؛ لیکن در ترسیم پوشاک، بهدلیل فقدان اطلاعات لازم در متن ادبی، نگارگر از رسم زمانه و فرهنگ عامۀ آن روزگار بهره برده است. این تحقیق از حیث هدف بنیادین ـ کاربردی و از نظر روش، استقرایی با رویکرد تطبیقی است.
دوره ۹، شماره ۴۱ - ( ۸-۱۴۰۰ )
چکیده
وجوه گوناگون فرهنگ عامه در نگارگری ایران، سنتی است که قرنها در آثار نگارگری موردتوجه بوده است. نگارگران از این عناصر فرهنگی نهتنها برای فضاسازی آثارشان بهره بردهاند، بلکه نقشی استعاری به آنها بخشیدهاند تا بتوانند بخشی از لایههای معنایی را از این طریق به مخاطب عرضه کنند، تا درک بهتری از مضمون اثر حاصل شود. انسانها و ابزار مادیشان، در کنشها، حالتها و حرکات قشرهای گوناگون، موضوعاتی از فرهنگ عامه در نگارگری ایران بهحساب میآیند که با ترفندهای مختلف در تداعی معنا ایفای نقش میکنند.
این پژوهش که به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی و بهصورت موردپژوهی انجام گرفته، درپی پاسخ به این پرسش است که عناصر فرهنگ عامه در «نگارۀ بردن مجنون به خیمهگاه لیلی» چه کارکرد استعاری دارد؟ هدف از این پژوهش، بررسی فرهنگ عامه در نگارگری ایران و چگونگی بیان استعاری این عناصر فرهنگی بهمنظور توجه به باطن نگاره است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که نگارگری از طریق قابلیت استعاره، توسط رنگ لباسها، حالتها و حرکات و مشغلههای گوناگون و کنشگری این موارد با سایر عناصر و ملزومات بشری در فرهنگ عامه، توانسته است مخاطب را از ظاهر اثر به باطن و حقیقت آن دعوت کند.
دوره ۱۰، شماره ۱ - ( ۳-۱۴۰۱ )
چکیده
تصویر زبانی بین المللی است، یعنی مردم با هر ملیّت، نژاد و زبانی میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و به ترجمان نیازی ندارد. قلعه الموت از مهمترین قلاع اسماعیلیه است اما برای بررسی آن عمدتاً به منابع تاریخی رجوع شده و منابع تصویری، به طور اخص نگارهها، مورد توجّه قرار نگرفته است. با توجه به اینکه تصویر روشنی از قلعه الموت پیش از حمله مغول و تخریب آن در دست نیست، این پژوهش قصد دارد بر مبنای نگارهها موقعیّت و جایگاه الموت را بررسی کند و نشان دهد چگونه از این تصاویر میتوان برای بازسازی قلعه مدد جست؟ جستار حاضر در تلاش برای یافتن تجسمی از قلعه الموت، نگارههای سه متن تاریخی کهن یعنی جهانگشا، چنگیزنامه و جامع التّواریخ را بررسی میکند. موقعیت جغرافیایی الموت، کاشیهای زرین فام قلعه، تصویر هلاکو خان و... از جمله مواردی است که از رهگذر این نگارهها به دست میآید. حاصل پژوهش نشان میدهد نگارهها به ارائه تجسّمی از قلعه پیش از تخریب و در هم شکستن عظمتش کمک کرده و در واقع روایت متنی را به روایت تصویری تبدیل میکنند.
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۱ )
چکیده
آنچه با نام «ادبیات جهان» از سوی نویسندگان و کارشناسان ادبی به خوانندگان نشان داده میشود، بیش از آنکه دربردانده نمونههای برگزیده ادبی از کشورهای گوناگون به گونهای برابر و بدون مرزبندیهای فرهنگی و سیاسی باشد، گلچینی است از نویسندگان و نوشته های ادبی کشورهایی که بنا بر تلاش های ملی و جهانی خود توانستهاند به جهانیان شناسانده شوند. این رویکرد گزینشی در شناسایی «ادبیات جهان» که به ویژه از سمت باختر آغاز گردیده و توان فراوانی در پاسداشت برتری خود نشان داده، در بنیان، همانند بکارگیری شگرد کُلاژ در شیوه نگارگری «پارهگفتگو» است، به گونهای که آفرینش و گسترش جستار «ادبیات جهان» و پرورش آن در دوران تاریخی و ادبی گوناگون را می توان همچون آفرینش یک نگاره کلاژ دانست و این هنر را در چارچوب ادبیات هچون یک استعاره از ادبیات جهان پنداشت. این پژوهش، با رویکردی میانرشتهای، با واکاوی ساختار و درونمایه ادبی نگاره «گفتگویی با دانته درباره کمدی الهی» از سه هنرمند چینی-تایوانی، در سبک کلاژ، تلاش دارد در سایه انگارههای «کارناوال» از باختین و «دورخوانی» از فرانکو مورِتی، که از انگارههای پرکاربرد در روشنسازی جستار «ادبیات جهان» هستند، به کالبدشکافی چرایی گزینش چهرههای ادبی آن بپردازد و به گونهای کارکرد استادان، ناشران، مترجمان و کارشناسان ادبی در برپاسازی «ادبیات جهان» را بررسی کند.
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۱۲-۱۴۰۰ )
چکیده
جایگاه اجتماعی نشاندهندۀ موقعیت فرد در ساختار اجتماعی است و در متون تاریخی عصر صفوی، اطلاعات مهمی درمورد جایگاه اجتماعی هنرمندان و ازجمله نگارگران ارائه شده است. علیرغم وابستگی کلی و عمومی مقولۀ هنر به دربار، نگارگران در این عصر بهلحاظ مقام و جایگاه اجتماعی، یکسان نبودند، بلکه مؤلفههای متعددی فراز و فرود جایگاه آنها را مشخص میکرد. هدف این مقاله تبیین نقش و جایگاه اجتماعی نگارگران عصر صفوی در متون تاریخی با تأکید بر تاریخنگاری سیاسی، تاریخنگاری هنر، تذکرهها و سفرنامههاست. این مقاله از نوع تاریخی و با عطف به مباحث جامعهشناسی تاریخی و تحلیل محتوا و روش پژوهش کتابخانهای و به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی انجام گرفته است. یافتههای پژوهش بیانگر آن است که در متون تاریخی این عصر، جایگاه، مقام و موقعیت نگارگران از مواردی چون: سیاستهای مذهبی، هنردوستی شاهان صفوی، رقابتهای سیاسی، استمرار خاندانهای هنری و تحرک اجتماعی به جانب همسایگان صفویان تأثیر پذیرفته است.
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۴- )
چکیده
لئوناردو داوینچی (۱۵۱۹-۱۴۵۲)، نقاش دوره رنسانس پیشرفته ایتالیا و کمالالدین بهزاد (۱۵۳۵-۱۴۶۰)، نگارگر عصر طلایی هنر ایران، دو نماد شرقی و غربی هستند که در حافظه هنر جهان ثبت شدهاند. سرگذشت زندگی آن دو تقریباً مشابه یکدیگر است. آنها در کودکی دوران سختی را گذراندهاند و در جوانی و بزرگسالی در زمره نوابغ دنیای هنر بودند و سبک هنریشان علاوه بر اینکه هنر زمانه خود را متحول کرده، بر آیندگان نیز تأثیرگذار بوده است.
هدف: یافتن ایدهها، اندیشهها و رفتارهای هنری مشابه از دو هنرمند مطرح در دوران زندگی و هم عصر، اما با دو سبک متفاوت هنری، فرهنگی و اجتماعی است.
روش: در این مقاله سعی شده است آثار و ایدههای مشترک دو هنرمند همعصر و برجسته را به صورت تطبیقی و تحلیلی با استفاده از روش کتابخانهای و آثار هنری بررسی کنیم.
یافتهها: وجوه اشتراک و تواردهای مشاهده شده به قرار زیر است:
۱- اعمال حالتگرایی نمایشی (دراماتیک)؛
۲- اعمال حالتگرایی عاطفی به ویژه در چهرهپردازی (اکسپرسیون)؛
۳- برقراری ارتباط عاطفی بین پیکرهها؛
۴- ارتباط پیکرهها با پس زمینه معماری و طبیعی؛
۵- توجه به صور خارقالعاده؛
۶- کارگردانی تضادها؛
۷- توجه هوشمندانه به مضامین جنگی (بیش از روایتگری(
۸- به کارگیری زیر ساخت منحنی در ترکیببندی.
نتیجه: تحولات اساسی مشابهی به طور همزمان در دو جای دور از هم در هنر ایران و ایتالیا اتفاق افتاده است. با اینکه دو هنرمند در دو محیط فرهنگی و جغرافیایی و حتی سبک
کاملاً متفاوت در هنر تجسمی فعالیت داشتهاند از نظر ایدهپردازی و اندیشههای پرداختن به موضوعات هنری دارای مشابهتهایی هستند که از مقایسه آثار آنها میتوان به رفتارهای خلاق تخصصی مشابه آنها در زمینه متجسم کردن ایدهها و به تصویر کشیدن موضوعات و روایتگری سوژههای مذهبی و جنگی پیبرد.
دوره ۱۳، شماره ۵۴ - ( ۱۲-۱۳۹۵ )
چکیده
این پژوهش میکوشد مبانی نظری نگارگری ایرانی را در بوف کور بازجوید تا نقاشی ایرانی را در کنار دیگر خاستگاههای داخلی و خارجی به عنوان یکی از سرچشمههای این رمان معرفی کند. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات از طریق مطالعات کتابخانهای است. نتایج این جستار نشان داد که صادق هدایت با آشنایی به ویژگیهای نگارگری، بیان مدرنیستی اثر خویش را تا حد زیادی بر مبانی این هنر استوار کرده است. ویژگیهای روان-داستانی، واقعیت گریزی، چندروایتی، شخصیت پردازی نوعی و پرده برداری از زمان و مکان که از مبانی اساسی نقاشی ایرانی است، بنیانهای رمان بوف کور نیز به شمار میرود؛ ضمن اینکه صحنۀ کلیدی بوف کور یعنی پیر و پریچهر، خود مجلس رایجی در تاریخ نگارگری است که عناصر آن مانند گل نیلوفر، آب، درخت سرو و دیگر موارد از جانب دیگر، نوعی همبستگی نمادپردازانه میان این رمان و نقاشی ایرانی ایجاد میکند.
مهدی لونی، پرویز اقبالی، فریده داودی مقدم،
دوره ۱۵، شماره ۵۸ - ( ۵-۱۴۰۱ )
چکیده
نبرد خیر و شر یکی از بنمایههای اصلی شاهنامه است. بنمایهها بهسبب خاصیت تکرارشوندگی و تشخصیافتگی در شبکههای تصویری و رواییِ متن، نقش شاخص و پایهای دارند، به همین جهت، در اضافه کردن لایههای معنایی به متن، یاری میرسانند. عرصۀ رویارویی خیر و شر در شاهنامه و ادب حماسی به زندگی اجتماعی انسانها وارد شده و بهشکل داستانهای حماسی و پهلوانی و در قالب بنمایهها در متن، پدیدار میشود. در فرایند تصویرسازی متن، بنمایهها، دستمایۀ نگارگر، جهت تولید تصویر میشوند و عناصرِ تصویری، مطابق با بنمایههای بهکاررفته در متن ادبی، در ترکیببندی قرار میگیرند و کارکرد نماد و نشانه را مییابند. پرداختن به این مسئله که در فرایند تصویرسازی یک روایت حماسی، بنمایههای ادبی چه نقشی در شکلدهی به روایتِ تصویری دارند، از مسائل مطرحشده در این جستار است. این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ به این سؤال است که نقشِ بنمایههایِ ادبی خان هفتم رستم در تصویرسازی نگارههای مصورشده و تبدیل متن شاهنامه به متنِ تصویری چیست؟ و نگارگر از چه شگردهایی جهت ظهور و بروز این بنمایهها در تصویر، بهره برده است؟ این پژوهش با ماهیت تحقیق کیفی و با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی، انجام خواهد شد و شیوۀ گردآوری اطلاعات بهصورت اسنادی و کتابخانهای خواهد بود. نتایج تحقیق نشان میدهد که نمادها و نشانههای تصویری در نگارهها، همراستا با ظهور و بروز بنمایه در متن آشکار میشوند. این ترجمان تصویری از متن ادبی سبب میشود که نگارگران در ترکیببندی و پلانبندی اثر، براساس اولویت استفاده از بنمایههای بهکاررفته در پیرنگ ادبی، از این عناصر استفاده کنند.
سعید اخوانی، محسن مراثی،
دوره ۱۷، شماره ۶۶ - ( ۶-۱۴۰۳ )
چکیده
ازآنجاکه بخش عمدۀ نقاشی ایرانی پس از اسلام، در خدمت کتابآرایی و مصورسازی متون قرار داشته است و عمدۀ متونی که مصورسازی شده، کتب ادبیاند و با توجه به نقش ویژۀ شعر و ادبیات در تاریخ اندیشۀ ایران، بهعنوان یک نظام دانایی و معرفتی، موضوعی که مطرح میشود این است که در ایران، نسبت میان تاریخ نگارگری و تاریخ ادبیات چگونه بوده و تغییر گفتمانهای ادبی چه تأثیری بر تاریخ نگارگری داشته است؟ برای روشن شدن ابعادی از موضوع در این مقاله، تلاش شده است تا به برشی از یک مقطع زمانی پرداخته شود که در آن، تاریخ ادبیات دچار گسست و تغییر گفتمان ادبی شده است. در این راستا، نگارههای نسخۀ هفتاورنگ جامی که در دربار سلطان ابراهیم میرزا مصورسازی شده، مورد خوانش قرارگرفته است. در این بررسی از آموزههای نشانهشناسی فرهنگی مکتب تارتو و مفاهیم مطرح در ترجمۀ بینانشانهای بهره گرفته شده است. نتایج حاصل از این مقاله نشان داد که با تغییر گفتمان ادبی از زمان جامی تا ابراهیم میرزا، نگارگری نیز در ساحت فرم و محتوا دچار دگرگونی شده است. برخلاف جامی، هفتاورنگ برای سلطان ابراهیم میرزا نه ابزاری برای انتقال مفاهیم صوفیانه، بلکه متنی ادبی و هنری بوده و جنبههای ادبی و زیباشناختی اثر در اولویت اول او قرار داشته است. این جنبههای ادبی و زیباشناختی نیز براساس نگرشها و مفاهیم مکتب وقوع شکل گرفته است.