۸ نتیجه برای نوع ادبی
دوره ۲، شماره ۳ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
قضیه یک نوع ادبی طنزآمیز است که به ابتکار صادق هدایت در کتاب وغ وغ ساهاب پدید آمده و با وجود ظرفیت زیاد آن برای کاربرد در طنزپردازی، هنوز مورد بازشناسی دقیق و پیروی جدی قرار نگرفته است. در قضیه با نوع ادبی کلیتر نقیضه مواجهایم؛ ضمن اینکه مختصات زبانی، شکلی و محتوایی آن، برجستگی خاصی به آن داده است. دو شگردِ برخورد عامیانه با شعر و تخریب عمدی وزن و قافیه نیز هرچه بیشتر به این برجستگی دامن زده و انتقاد از مسائل پنهان اجتماعی، فرهنگی و ادبی نیز بر ویژگیهای منحصربهفرد آن افزوده است. نگارنده در این مقاله به بازکاوی سبکشناسانه قضیههای وغ وغ ساهاب میپردازد و برآن است تا نشان دهد هدایت از چه شگردهایی برای نوشتن قضیههایش سود جسته است.
فاطمه فرهودی پور،
دوره ۴، شماره ۱۵ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده
تمثیل رؤیا(Allegory of Dream) به گونه ای از داستان های تمثیلی اطلاق می شود که عناصری چون رؤیاگونی، حضور راهنما، سفر به جهان ماوراء، بازگشت به جهان بیداری و بازگویی داستان سفر، به شکل قراردادی در آنها تکرار می شود. در این نوع داستان ها، «قهرمان» برانگیخته می شود تا با ورود به عالم رؤیاگونِ فراتر از بیداری، به حقیقت یا پاسخ پرسشی دست یابد و درحالی که رازآموخته شده است به عالم بیداری بازگردد. در این سفر رازآموزانه یا روحانی، «راهنما» وی را همراهی می کند. قهرمان پس از برخورد با ضدقهرمانان و از سر گذراندن آزمون های دشوار به حقیقتی دست می یابد، به جهان بیداری باز می گردد و داستانش را برای مخاطبان روایت می کند. در این نوشته برآنیم با بررسی ساختار و کارکردهای بیش از بیست روایت از سفرهای رؤیاگون در جهان مردگان، در گسترۀ زمان و مکان گوناگون کارکردهای این نوع روایت را استخراج و مقایسه و در نهایت نظریۀ «تمثیل رؤیا به مثابۀ نوعی ادبی» را ارائه کنیم.
عباس واعظ زاده، ابوالقاسم قوام، عبدالله رادمرد، مریم صالحی نیا،
دوره ۷، شماره ۲۸ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده
گونهشناسی ادبی یا نظریۀ انواع ادبی یکی از نظریات مطرح در حوزۀ نظریۀ ادبی است که در حیات حدوداً دوهزار و چهارصد سالۀ خود محمل مناقشات، رد و قبولها و جرح و تعدیلهای فراوانی بودهاست. در این مناقشات و مجادلات مسائل و مباحث مختلفی مطرحشده که سبب گسترش، تعمیق و امروزه تثبیت این نظریه شدهاست. این مقاله بر آن است تا از انبوه مباحث مطرح در این نظریه به مسائلی بپردازد که توجه به آنها در مطالعات گونهشناسانۀ ادبیات فارسی ضروری است؛ مسائلی چون: تعریف نوع ادبی، رابطۀ نوع ادبی با آثار ادبی، انواعِ انواعِ ادبی (انواع بنیادی)، قراردادهای نوع، نوع ادبی و ایجاد انتظارات، میزان رعایت قراردادهای نوع، نوع ادبی و بینامتنیت، زمانمندی انواع ادبی، نوع ادبی و فرهنگ، نوع ادبی و تاریخ ادبیات، دور در گزینش انواع ادبی، و تعریف و نامدهی انواع ادبی. این مقاله ضمن طرح این مباحث، به نقد رویکرد سنتی نظریۀ انواع ادبی فارسی پرداخته و ضرورت اتخاذ رویکرد جزئینگرانه به انواع ادبی را متذکر می-شود.
دوره ۷، شماره ۳۰ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده
سهم قابلتوجهی از اشعار فارسی را گونه ادبی حماسه دربر میگیرد. دامنۀ این گونه تا قلمرو ادبیات شفاهی نیز کشیده شده است. جنگنامههای محلی منظومههایی هستند با حال و هوای حماسی که مشخصاً به تأثیر و تقلید از شاهنامه سروده شدهاند. این شعرها در قالب مثنوی و بحر متقارب و گاه در بحر هزج هستند که با روایتی داستانی و توصیف مبالغهآمیز، دلاوریهای فرد یا افرادی تاریخی از یک منطقۀ جغرافیایی را شرح میدهند و تا مدتها پس از سرودهشدن، میان مردمان آن منطقه مقبولیت دارند، و در اختلافات محلی و طایفهای، کارکردهای تبلیغی دارند. جنگنامهها بستهبه موضوع خود، گاه به جنگ میان سران طوایف و خوانین منطقه و در مواردی به نزاع یک گروه با حکومت مرکزی پرداخته و گاه نبرد گروهی از مردمان منطقهای را با نیروهای بیگانه روایت کردهاند. عنصر «جنگ» و بزرگداشت یا خوارداشت شخصیتها و حوادث محلی و منطقهای، پایه و مایه اصلی این شعرها بهشمار میرود. در این مقاله سه جنگنامه محلی جنوب ایران، یعنی جنگنامه رئیسعلی دلواری، جنگنامه حیاتداود و شبانکاره و جنگنامه بر تابناک لیراوی از جهت سبکی و گونهشناختی بررسی شدهاند. این منظومهها با آنکه از سبک زبانی و ادبی شاهنامه و دیگر متون حماسی و همچنین لحن و گفتوگوی آنها تأثیر فراوانی پذیرفتهاند، اما تفاوتهای اساسی نیز با گونۀ حماسه دارند؛ مؤلفههایی همچون زمینه اسطورهای، داستانی، پهلوانی، صبغه ملی و خرقعادت در این
سرودهها نیست. رنگ ملی ندارند؛ چراکه اهداف آنها در راستای آرمانهای یک ملت نیست و قهرمانانشان اغلب بهدنبال رسیدن به آرمانها و اهداف شخصیاند؛ بنابرین به باور ما، از منظر گونهشناسی این سرودهها را باید «شبهحماسه» نامید. با این همه جنگنامهها ازمنظر تأثیر شاهنامه بر فرهنگها و خردهفرهنگهای قلمرو زبان فارسی و نیز از لحاظ ثبت وقایع و حوادث محلی و بهکارگیری برخی واژگان و اصطلاحات بومی در شعر شایسته توجه و درخور بررسیاند.
عباس واعظ زاده،
دوره ۹، شماره ۳۴ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
داستان عاشقانه یکی از انواع ادبی دیرینه و پرطرفدارِ ادب فارسی است. هدف این مقاله بازشناخت این نوع ادبی کهن و محبوب است. برای این منظور از ریخت شناسی، که یکی از ابزارهای دانش گونه شناسی در شناخت انواع ادبیِ روایی است، بهره گرفته شده است. در این مقاله با ریخت شناسی بیست و دو منظومۀ عاشقانه ـ به عنوان شکل غالب و مقبول داستان عاشقانه در ادبیات فارسی ـ به شناسایی خویشکاری ها، شخصیت ها، الگوی روایی و طبقه بندی داستان های عاشقانه پرداخته ایم و نهایتاً داستان عاشقانه را به مثابۀ یک گونۀ ادبی فارسی، روایتی دارای یک صحنۀ آغازین و بیست و دو خویشکاری دانسته ایم که پنج شخصیت اصلی در آن ایفای نقش می کنند و از یک الگویِ ـ تقریباً ـ واحدِ روایی پیروی می کند. این گونۀ ادبی با توجه به دو معیار حضور/ عدم حضور خویشکاری «رفع مانع» و شیوۀ پایان-بندی (فرایند خویشکاری های پایانی)، دارای سه الگوی روایی فرعی یا سه زیرگونۀ داستان عاشقانۀ مادی، داستان عاشقانۀ معنوی و داستان عاشقانۀ مادی- معنوی است.
عباس واعظ زاده، ابوالقاسم قوام،
دوره ۱۲، شماره ۴۵ - ( ۴-۱۳۹۸ )
چکیده
نظامی گنجوی (۵۳۰ـ۶۱۴ق) با سرودن مثنویهای پنجگانۀ خود موسوم به خمسه/ پنجگنج بنیانگذار سنت خمسهسرایی در ادبیات فارسی و بهتبع آن ادبیات ترکی شد که تا هشتصد سال در ایران و دامنۀ نفوذ فرهنگ ایرانی (هند و عثمانی) به حیات خود ادامه داد. در این گسترۀ زمانی و مکانی وسیع، دهها اثر با نام خمسه یا نامهای مشابه سروده شد. وجود این دسته از آثار که علاوهبر نام مشابه، دارای ویژگیهای مشترکی نیز هستند، از وجود نوعی در ادبیات فارسی و ترکی بهنام «خمسه» حکایت دارد. هدف ما در این مقاله شناخت قراردادهای این نوع ادبی براساس خمسههای فارسیِ موجود است. برای این منظور، ضمن برشمردن خمسههای موجود یا مذکور ادب فارسی در مناطق و دورههای مختلف، به بررسی ویژگیهای این خمسهها پرداخته و قراردادهای اصلی و فرعی این نوع ادبی بیان شده است.
میلاد جعفرپور، عباس محمدیان،
دوره ۱۶، شماره ۶۱ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده
دانش انواع ادبی از رویکردهای درونمتنی باسابقه و تأثیرگذاری است که از گذشته برای طبقهبندی متون در نظر گرفته میشده و دگرگونیهایی را نیز تاکنون از سر گذرانده است، امّا پیشینۀ کاربرد نظریّۀ انواع در پژوهشهای ادبی ایران به یک سده نمیرسد و هنوز اطلاق موجّه آن بهصورت فراگیر در بسیاری از حوزهها و جریانهای ادبی با ابهام و چالش روبهرو بوده است. برای مثال، در طبقهبندی روایتهای داستانی کهن، این پرسش مطرح میشود که: بر چه اساس و با چه استدلالی میتوان نوع ادبی مسلّط در متون یادشده را اثبات کرد؟ فقدان پژوهش و نقد جدّی در پاسخ به این پرسش، سبب شده تا طیّ دههها، پژوهشگران بدون هیچ روشنگری علمی و روشمندی، داستانهای کهن فارسی را با توسّل به اصطلاحات ادبی خودساخته، غیرعلمی و بعضاً گنگ معرّفی کنند و این امر در حالی است که اصطلاحات رایج نهتنها دلالتی جامع و مانع بر مشخّصات محتوایی و زبانی این گونه روایات ندارند، بلکه گاه حتّی آنها را در تعلیق نوعی نگاه میدارند یا دچار همپوشانی چندگانۀ نوعی میکنند. از آنجایی که یکی از کارکردهای رویکرد بنمایهشناسی، تعیین نوع ادبی متون است، در پژوهش حاضر تلاش شده تا در پیوند با انواع ارسطویی، از این استعداد بالقوّه که تاکنون از نظرها دور مانده است، بهره برده شود و برای نخستین بار، به روش استقرایی و با تکیه بر جامعۀ آماری بنمایههای متنوّع سه روایت داستانی ابوطاهر طرسوسی، تعلّق نوع ادبی آنها به حماسه اثبات شود.
دانش انواع ادبی از رویکردهای درونمتنی باسابقه و تأثیرگذاری است که از گذشته برای طبقهبندی متون در نظر گرفته میشده و دگرگونیهایی را نیز تاکنون از سر گذرانده است، امّا پیشینۀ کاربرد نظریّۀ انواع در پژوهشهای ادبی ایران به یک سده نمیرسد و هنوز اطلاق موجّه آن بهصورت فراگیر در بسیاری از حوزهها و جریانهای ادبی با ابهام و چالش روبهرو بوده است. برای مثال، در طبقهبندی روایتهای داستانی کهن، این پرسش مطرح میشود که: بر چه اساس و با چه استدلالی میتوان نوع ادبی مسلّط در متون یادشده را اثبات کرد؟ فقدان پژوهش و نقد جدّی در پاسخ به این پرسش، سبب شده تا طیّ دههها، پژوهشگران بدون هیچ روشنگری علمی و روشمندی، داستانهای کهن فارسی را با توسّل به اصطلاحات ادبی خودساخته، غیرعلمی و بعضاً گنگ معرّفی کنند و این امر در حالی است که اصطلاحات رایج نهتنها دلالتی جامع و مانع بر مشخّصات محتوایی و زبانی این گونه روایات ندارند، بلکه گاه حتّی آنها را در تعلیق نوعی نگاه میدارند یا دچار همپوشانی چندگانۀ نوعی میکنند. از آنجایی که یکی از کارکردهای رویکرد بنمایهشناسی، تعیین نوع ادبی متون است، در پژوهش حاضر تلاش شده تا در پیوند با انواع ارسطویی، از این استعداد بالقوّه که تاکنون از نظرها دور مانده است، بهره برده شود و برای نخستین بار، به روش استقرایی و با تکیه بر جامعۀ آماری بنمایههای متنوّع سه روایت داستانی ابوطاهر طرسوسی، تعلّق نوع ادبی آنها به حماسه اثبات شود.
دوره ۲۰، شماره ۸۲ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده
یکی از گونههای ادبی شعر عامه صلواتخوانی است که به منظور تبرکبخشی و توسل به اولیای دین در موقعیتها و مراسم مختلف خوانده میشود و مخاطب را به فرستادن صلوات فرا میخواند. غالباً این اشعار را تحت تأثیر موقعیت اجرای آنها زیر عنوانهای دیگر قرار میدهند؛ برای مثال آنها را شعر کار، چاووشی یا سحریخوانی در نظر میگیرند حال اینکه هر یک گونهای متمایز و مستقل است. در این مقاله درصدد پاسخ به این پرسش هستیم که صلواتخوانی از دید ژانرشناسی چگونه شعری است و چه ویژگیهایی دارد. با در نظر گرفتن مطالعات ژانری ویژگیهای متنی و برونمتنی این اشعار بررسی شد؛ ویژگیهایی همچون ساختار، محتوا، کارکرد و چگونگی تعامل میان سرخوان و مخاطبان. در منابع مکتوب نمونههای اندکی از صلواتخوانی وجود دارد؛؛ اما در همین نمونههای اندک، ساختار و ویژگیهای واحدی به چشم میخورد که میتوان بر اساس آنها صلواتخوانی را یک گونۀ ادبی مستقل به شمار آورد.