جستجو در مقالات منتشر شده


۵ نتیجه برای نوشتار زنانه


دوره ۲، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده

نویسندگان زن درطول تاریخ فارغ از تفاوت‌های جغرافیایی- تاریخی، فرهنگی و ملیتی با دغدغه‌ها و چالش‌هایی هم‌پیوند و گاه همسان مواجه بوده‌اند. ادبیات زنان، جهانی را به تصویر می‌کشد که عمدتاً بر‌اساس اولویت‌ها و ملاحظات منطق مردانه تعریف می‌شود. بنابراین نویسندگان زن با برهم‌زدن قوانین مردان در نگارش، سعی دارند با بهره‌گیری از «‌‌زیبایی‌شناسی زنانه» زبان مناسبی برای بیان دغدغه‌ها و آرمان‌های خود بیابند و از این رهگذر تصویر روشنی از زن را، آن‌گونه که هست و آن‌گونه که باید باشد، ارائه کنند. در ادبیات معاصر ایران و ایتالیا نیز زنان نویسنده بسیاری به خلق آثاری با محوریت مسائل زنان پرداخته‌اند. از این میان می‌توان به آثار زویا پیرزاد و آلبا دسس پدس که با روایت خاص زندگی روزمره زنان به بیان ملاحظات و دغدغه‌های عمیقاً مشترک زنان می‌پردازند، اشاره کرد. مقاله حاضر در چارچوب بایسته­های ادبیات تطبیقی و با کاربست نظریه «مؤنث‌نگری در نوشتار زنانه» در باب دو رمان برآمده از خاستگاه‌های جغرافیایی- فرهنگی متفاوت، درصدد پاسخ به این پرسش است که چگونه ویژگی‌های مشترک نوشتار زنانه، تشابهات و تناظرهای بنیادی در پیرنگ، روایت و شخصیت‌پردازی این دو رمان ایجاد کرده است؟ آنچه با یقین می­توان گفت این است که خصلت‌ها و مؤلفه‌های مشترکی که در متن و فرا‌متن این دو نوشتار زنانه وجود دارد، در ارائه تصویری واقع­گرایانه و سنجیده از «وضعیت زنان» در دو جامعه توصیف‌شده نقش چشمگیری ایفا کرده است.  
سید علی قاسم زاده،
دوره ۶، شماره ۲۴ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده

یکی از جریانهای داستانی معاصر، گرایش رمان نویسان زن به استقلال نوشتاری و ایجاد سبک نوشتار زنانه است؛ گرایشی که به زعم برخی از داعیه داران آن، غالبا از رهگذر بازنگری در روایات مردسالارانه و کوشش برای ایجاد نهضتی انتقادی با رویکرد بازخوانشی در روایات اسطوره ای محقق خواهد شد. رمان «به هادس خوش آمدید» اثر بلقیس سلیمانی یکی از این رمانهای انتقادی- اسطوره ای است که در آن نویسنده، به عنوان نماینده قشر زنان، با عرضه الگویی اسطوره ای تلاش کرده، جایگاه نادیده انگاشته شده زنان را در جامعه، به کمک برخی روایات اسطوره ای به تصویر کشد؛ گویا به باور او همانند کمرنگ شدن نقش الهه ها در اساطیر، نقش زنان در حاکمیت روایات مردسالارانه چون روایات جنگی مغفول مانده است. از آنجا که رمانهای اسطوره ای به سبب پیروی از الگوی اسطوره، شخصیت بنیاد هستند، این پژوهش با محور قرار دادن شخصیت اصلی رمان و استناد به موقعیت روحی- روانی او در سلسله حوادث، چارچوب نظری خویش را با رویکردی تلفیقی بر مبنای فرامتنیت ژرار ژنت و تحلیل کهن الگویی پیرسون استوار کرده است و از نتیجه کاربست آن برمی آید که نویسنده با درآمیختن روایات اسطوره ای ایرانی چون رستم و سهراب و رستم و اسفندیار و محوریت اسطوره یونانی «پرسفونه و هادس» تلاش کرده است با اعتراض به روند مردسالارانه روایات اسطوره ای غرب و شرق، راه نجات جامعه انسانی را واسازی تقابل مرد/زن و احیای حقوق زنان در جامعه معرفی کند. بازنمایی شخصیت رودابه در قالب کهن الگویی «یتیم» و تبدیل آن به «نابودگر» ناکام، گواه تناسب ساختاری متن و شخصیت با درونمایه اعتراضی رمان است.
فاطمه رضوی، مریم صالحی نیا،
دوره ۷، شماره ۲۶ - ( ۵-۱۳۹۳ )
چکیده

بررسی آثار ادبی براساس رویکرد پساساختگرایی یکی از روش‌های نوین تحلیل متن است که، به منظور داشتن دیدگاهی انتقادی به دانش بدیهی انگاشته شده، به دنبال تناقض‌هایی درون متن می‌گردد تا بدین وسیله تقابل‌های دوگانه‌ای که متن را شکل می‌دهد شالوده‌شکنی کند و نشان دهد این تقابل‌ها بر بنیاد استواری قرار ندارد. بر اساس مطالعات بسیار گسترده-ای در گفتار و نوشتار زنان در سال‌ها و فرهنگ‌های مختلف، شاخصه‌هایی به‌عنوان سبک زنانه به آثار زنان نسبت داده شده است که، خارج از معنای ارزش‌گذارانه‌ای که در تقابل‌های دوگانه وجود دارد، سبک زنان را در تقابل با سبک سخنِ مردان قرار می‌دهد. این ویژگی‌ها عبارتند از: کاربرد فراوانِ صورت‌های بیانگر، صورت‌های مبهمِ زبان، کاربرد فراوان منادا، جملات معترضه و عاطفی، بسامد زیاد جملات ناتمام، گرایش به ساده‌نویسی و جزئی‌نگری، سخن گفتن از موضع ضعف و عدم اقتدارگرایی، کاربرد فرایندهایی که فعالیت ذهنی زیادی نمی‌طلبد. در این مقاله برآنیم بر اساس بررسی شالوده‌شکنانۀ سبک زنانه در خاطرات تاج-السلطنه که در شمارِ اولین روایت‌های تاریخی و داستان‌های زندگی‌نامه‌ای از زبان زنان محسوب می‌شود، و مقایسۀ آن با روایت زندگی‌نامه‌ایِ مردانه که در بافت و موقعیت یکسان توسط عزیزالسلطان نوشته شده (خاطرات ملیجک)، نشان دهیم که نسبت دادن برخی از این شاخصه‌ها به سبک زنانه اساس محکمی ندارد و با تغییر عوامل اجتماعی و فرهنگی تغییر می‌کند. شواهدی که ما را به این مهم رهنمون می‌شود عبارت‌اند از سخن گفتن از موضع قدرت، وجود صدای فعال، کاربرد پر بسامدِ فرایندهای پیچیدۀ ذهنی در خاطرات تاج-السلطنه.

دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۳-۱۴۰۰ )
چکیده

مطالعات بسیاری برای بررسی تأثیر جنسیت بر زبان صورت ­گرفته‌اند. گروهی در این زمینه مؤلفه‌هایی برای سبک زنانه و مردانه در‌نظر ­گرفته‌اند و گروهی نیز زبان را امری غیرجنسیتی دانسته‌اند. بحث از سبک نوشتار زنانه که با نظرات کسانی همچون لیکاف قوت گرفت، برپایۀ تفکرات فمینیستی و پست‌مدرن شکل ­گرفته است.
در این مقاله، ضمن بررسی اجمالی مبانی مرتبط با زبان‌شناسی جنسیتی و طرح مختصر مؤلفه‌های لیکاف در‌مورد سبک نوشتار زنانه به مطالعه توصیفی ـ تطبیقی پژوهش‌های صورت‌گرفته در این زمینه بر روی آثار ادبی تألیفی و ترجمه‌شده در ایران می‌پردازیم و در‌نهایت، ۱۱ مقاله را واکاوی می‌کنیم تا به وضعیت کلی این پژوهش‌ها و نتایجشان دست یابیم.
به‌طور‌کلی، کاستی‌های پژوهش‌های بررسی‌شده، چه در زمینۀ تألیف چه در زمینۀ ترجمه، در ایران عبارت‌اند از: میدانی بودن محض نتایج تحقیقات، نبود یا ضعف در تحلیل‌های مبتنی ‌بر نظریات اجتماعی و روان‌شناختی و فرهنگی و نیز غیرقابل تعمیم بودن آن‌ها. در‌خصوص پژوهش‌های مربوط به تأثیر جنسیت بر ترجمه باید افزود که تعداد پژوهش‌ها زیاد نیست و به برخی نکته‌ها توجه نشده یا روش کار نامناسب بوده است.
 
 

دوره ۱۵، شماره ۶۲ - ( ۱۲-۱۳۹۷ )
چکیده

این پژوهش به بررسی انواع استعاره‌های مفهومی در چهار رمان فارسی از چهار نویسندۀ زن معاصر می‌پردازد و هدف آن دستیابی به برخی الگوهای شناختی در این آثار و میزان معناداری آن در شکل دادن به سبک نوشتار زنانه است. نوع فهم نویسندگان زن - به لحاظ جنسیتی- متفاوت است و این تفاوت به طورکلی موجب تمایز در سبک فکری نوشتار زنانه می‌شود. این مقاله می‌کوشد این تمایز فکری را در قالب تحلیل استعاره‌های مفهومی نشان دهد.
تحلیل داده‌های رمانها، که به صورت کیفی و بر مبنای روش پژوهشی تحلیل محتوا انجام شده‌است، نشان‌می‌دهد که مبدأ استعاره‌های این نویسندگان در بیشتر موارد ازجمله: لباس، بافتنی، غذا، خانه، نطفه، زایش و... برچسب زنانه دارد و تحت تأثیر فکر و هویت و زندگی زنانۀ آنان است. همچنین در آثار بررسی شده، استعارۀ هستی‌شناختی بسامد بیشتری دارد.

صفحه ۱ از ۱