۶۰ نتیجه برای نماد
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
حدود ۱۰۰ سال است که پدیدۀ زبان شناختی «نمادپردازی آوایی»، یعنی پیوند مستقیم و غیرقراردادی میان آوا و معنا، در معرض مطالعات تجربی قرار داشته، و پژوهشهای متعددی به منظور کشف ابعاد مختلف آن صورت گرفته است. اما بااین همه، هیچ پژوهش درخور اعتنایی دربارۀ آنکه اساساً چرا این پدیده روی می دهد انجام نشده است. شاید یکی از دلایل این امر آن باشد که تاکنون این پدیده بر پایۀ هیچ نظریه و/یا تحلیل معناشناختی بررسی نشده است. بااین همه، زبان شناس آمریکایی ادوارد سپیر نخستین بار دو عامل محتملی را که هردو یا هریک به تنهایی می توانند در وقوع این پدیده دخالت داشته باشند برشمرد: عامل صوتشناختی، یا عامل حسی حرکتی مربوط به تولید واج، (یا ترکیبی از هردو). مقالۀ مروری تحلیلی حاضر، می کوشد تا برای نخستین بار بر پایۀ نظریۀ استعاره (و مَجاز) مفهومی توضیح دهد که چگونه هریک از این عوامل یا هر دو آنها می توانند در وقوع این پدیده نقش داشته باشند. بدین ترتیب، می توان پاسخ رضایت بخشی به این پرسش داد که چرا پدیدۀ نمادپردازی آوایی روی می دهد. وانگهی، این پاسخ میتواند راه را برای ملاحظات نظری بیشتر دربارۀ تکوین بالقوۀ واج شناسی "شناختی" بگشاید.
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۲ )
چکیده
بنمایهها از مهمترین عناصر قوامبخش حکایتهای سنتی فارسیاند که علاوهبر ساختار، جهات معنایی و زیباییشناختی آنها را نیز تقویت میکنند. خاستگاه بنمایههای داستانی، متعدد و گاه نامشخص است: برخی از آنها از عناصر اسطورهای و بعضی دیگر زادۀ فرهنگ مردماند؛ تعدادی وجه تاریخی دارند و شماری نیز وجوه دینی و اعتقادی و... . بنمایهها طی قرنها، هم تغییر کارکرد میدهند و هم از حوزهای به حوزۀ دیگر نقل مکان میکنند. یکی از این بنمایههای پرکاربرد در فرهنگ ایرانی، «کلاغ» است که بهسبب خصلتها و کارکردهای متنوع و گاه متضادش، پرندهای چندوجهی بهشمار میآید و ردپای او را در اسطوره، دین و فرهنگ عامه میتوان سراغ گرفت. برای حضور کلاغ در متنها و روایتهای داستانی، دو خاستگاه مهم میتوان برشمرد: اساطیری و دینی. این پرنده در خاستگاه اساطیریاش با خورشید و روشنایی پیوند دارد، پیامآور خدای خورشید است، خوشیمن است و نماد عقلانیت و دوراندیشی؛ اما در خاستگاه دینیاش، با نخستین داستانهای دینی، یعنی برادرکشی قابیل وارد باورهای مردم و ادبیات شده و جایگاهش بهعنوان نماد مرگ، گورکنی و تاریکی تثبیت شده است. با اینهمه، این بنمایه در حوزههای اسطوره و دین محدود نمانده و حضوری چشمگیر در فرهنگ عامه نیز داشته است. هدف این پژوهش، مطالعه کارکرد بنمایۀ کلاغ و چگونگی تطور آن از اسطوره تا فرهنگ دینی و فرهنگ مردم است. بررسی کارکرد این بنمایه از گوناگونی حضور و سیر تطور آن پرده برمیدارد و بخشی از تفاوت اسطوره، دین و فرهنگ عامه را بهنمایش میگذارد. این مقاله دستاورد بخشی از طرح پژوهشی «مهمترین بنمایههای داستانی فارسی» است که در صندوق حمایت از پژوهشگران کشور در حال اجرا است.
مهدی خادمی کولایی،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۷ )
چکیده
اسطورهها، رؤیاهای جمعی بشر؛ و نمادهای اساطیری ، زبانِ هنری و رازناکِ اسطورهها هستند که با پای نهادن به ساحت شعر، ایجازگونگی، فشردگی و ژرفایی معنایی آن را دوچندان میکنند. نمادها با ماهیت سیال، شکلپذیر و منعطفِ خود، به مقتضایِ شرایطِ زمان و مکان، قادرند مفاهیم و موضوعات عمیق و ریشهداری را به شیوهای جامع و گسترده آینگی کنند، از صورتی واحد، معانی و کاربردهای گوناگونی را ارائه دهند و با رویندگی و پویایی مداوم، تازگی و ماندگاریِ خود را استمرار ببخشند.
البتّه شاعران و هنرورانِ نمادگرا به فراخور پشتوانههای فرهنگی، دغدغههای ذهنی و نیازهای اصیل فردی و اجتماعی خود، ممکن است توجه و اقبال ویژهای به بهرهگیری از نمادهایی خاص در آثار هنریِ خویش از خود نشان دهند. نگارنده در این مقاله بر آن است تا ضمن پرداختن به مبانی تئوریک کاربرد نمادها و موضوعات مرتبط با آن، به گونهای محوری، مهمترین عوامل رویآوریِ شاعران به کاربستِ اسطورههای گیاهی و نمادهای نباتی را مورد پژوهش و مداقّه علمی و مستند قرار دهد و در این رهگذر نیم نگاهی هم به بازتاب مضامین و کاربردهایی از این دست در اساطیرِ اقوام و ملل گوناگون داشته باشد تا امکان مقایسه و تطبیق و تطابقی روشن و حقیقتنما فراهم شود.
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۹ )
چکیده
مهمترین عنصر شهری از لحاظ ملیبودن، نماد ملی است، بنابراین ضرورت تحلیل تاثیرات زمان بر آن احساس میشود. از جمله اهداف مطالعه حاضر میتوان تاثیر زمان روی بعد ظاهری و معنایی مجموعه یادمان ملی، تاثیر مستقیم و غیرمستقیم آن بر شاخصههای کیفی فضا و اثرات آن در شکلگیری مجموعه را نام برد. در راستای این اهداف، از روش توصیفی- تحلیلی برای گردآوری مطالب و برای اعتبارسنجی، از روش پیمایشی و ابزار دلفی استفاده شده است. نتایج نشان میدهند که بهطور کلی اثرات زمان بر بعد ظاهری بیشتر با تحولات ساختاری، ظاهری، فرسایشی و زوال و بر بعد معنایی بیشتر با تحولات معنایی، هویتی و تکاملی همراه است. زمان روی شاخصههایی نظیر گوناگونی، خوانایی، نفوذپذیری، غنای بصری و سرزندگی تاثیر غیرمستقیم و بر پایداری و کارآیی تاثیر مستقیم خواهد داشت. نحوه تاثیرگذاری بعد زمان بر انواع مختلف مجموعه یادمانهای ملی متفاوت است. درباره مجموعههایی که در گذر زمان شکل میگیرند، زمان باعث خاطرهانگیزی، ایجاد معنا، ساختار لایهای و مقبولیت میشود و در مورد مجموعههای از پیش طراحیشده، عامل ایجاد الگوهایی با قابلیت دریافت در طول زمان و آموزههایی در خصوص طراحی است.
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده
زبان کُردی دارای گویشهای گوناگونی است، باوجود این ازدیدگاه ضربالمثلها دارای اشتراکاتی است. این جستار پس ازبررسی اجمالی زبان کُردی و گویش کُردی جنوبی، با روش توصیفی- نظری و مطالعه کتابخانهای درپی آن است تا امثال کُردی را ازمنظر بلاغی مورد بررسی قرار داده، دریابد آیا این امثال از توان ایماژی و صور خیالی درحوزه علم بیان برخورداراست، وکدامیک ازصناعات بیانی درامثال مورد نظر بسامد بالاتری داشته، دلیل آن چیست. با بررسی برخی ازضربالمثلهای کُردی ایلامی دریافتیم که این ضرب-المثلها دارای قدرت بلاغی بالایی هستند و از تمام ظرفیتهای علم بیان درآن استفاده شده است و این نتیجه قدرت خیالورزی بالای گویندگان برای نفوذ دردلها واذهان است، زیرساخت غالب ضربالمثلها برپایه تشبیه است، که گرایش به استعاره، غالباً استعاره تمثیلی، درآن زیاد است، همچنین لازمهی درک برخی از صناعات علم بیان از جمله سمبل(نماد) در حوزه ضربالمثلهای ایلامی آشنایی با بافت فرهنگی آن بوم است. علاوه براین برخی ازضربالمثلها در ذیل چندمبحث ازمباحث علم بیان قابل درک است.
دوره ۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده
اشغال فلسطین و حمله عراق به ایران، به عنوان دو رخداد بزرگ قرن بیستم، زندگی مردم دو سرزمین را تحتالشعاع خود قرار دادند. در این میان ادبیات – بهویژه شعر - به عنوان یکی از حوزههای اندیشه فلسطینی و ایرانی، شاهد تحولی بنیادین بود. شاعران دو سرزمین به موازات حمله دشمن، همدوش رزمندگان در برابر تهاجم بهپا خاستند. از جمله این شاعران، سمیحالقاسم و حسن حسینی بودند که با آفرینش اشعاری گونهگون میراثی ارزشمند در عرصه شعر پایداری به جای گذاشتند. یکی از شاخصهای این نوع ادبی استفاده چشمگیر شاعر از مضامین نمادین و اسطورهای است.
این پژوهش بر آن است تا میزان بهکارگیری مفاهیم نمادین و اسطورهای را در شعر پایداری سمیحالقاسم و حسن حسینی بررسی کند و همسانیها، تفاوتها، تحولات و دگرگونیهای معنایی این مضامین را در قالب نمودارها و جدولها به صورت مستند ارائه دهد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که سمیحالقاسم و حسینی از نمادها و اسطورههای طبیعی، انسانی، حیوانی و مکانی استفاده کردهاند، اما مضامین نمادین و اسطورهای اشعار سمیح در مقایسه با اشعار حسینی ابتکار، تنوع و گسترش بیشتری دارد.
دوره ۲، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده
از مهمترین مباحثی که از دیرباز مورد توجه اندیشمندان زبانشناس قرار گرفته است، تأثیر نظام اندیشگانی بر جامعه نشانهها و رابطه ذهن و قراردادهای زبانی است. اهمیت این رابطه در نگرشهای تطبیقی جلوه بیشتری مییابد و در نهایت، پژوهشگران با بررسی و تحلیل تطبیقی طرحوارههای اصلیِ ذهن چند متفکر و هنرمند، به استفاده همسو و تاحدودی مشترک نشانههای زبانی آنان دست یافتهاند. مولانا و نیچه متفکرانی هستند که نخست، نظام اندیشگانی خویش را با زبان شعر و سپس با جامعه نمادها و سمبلها بیان داشتهاند و دیگر اینکه در شناخت خود از هستی، انسان، حقیقت، اخلاق و زندگی با یکدیگر اشتراکاتی دارند؛ بنابراین با توجه به مفاهیم یادشده، هر دو از جامعۀ نشانهها و رمزگان خویشاوند و همسو بهرهمند میباشند.
این جستار درصدد آن است تا میزان زیستمایههای معرفتشناختی و بنلایههای حرکت استعلایی انسانی را در نگرش مولانا و نیچه، با توجه به روایتهای تمثیلی آنان، مورد بررسی قرار دهد؛ بنابراین در این راستا، به بررسی سه نماد برجسته «شتر»، «شیر» و «کودک» در حوزه اندیشه نیچه و مولانا، بهعنوان مراحل تکوّن، صیرورت و تعالی انسانی پرداخته و این نتیجه حاصل شده است که هستیشناسی مشترک هر دو، منتج به کاربرد نشانههای ذکرشده در توصیف مراحل سلوک و تعالی انسانی است؛ اما تمایز آنان در مقصدشناسی، به چینش متفاوت این نشانهها منتج خواهد شد.
دوره ۲، شماره ۳ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
اسطوره و کهنالگوها بیانگر آمال و اندیشههای جهانشمول انسانیاند. از سویی اسطوره نشانگر تأمل، تجربۀ دینی و رویارویی آدمی با امر قدسیاند. اگرچه اندیشه و زیست انسان دچار تغییرات و دگرگونیهای گوناگون است؛ اما از نفوذ اسطوره و کهنالگوها رهایی ندارد. بر این مبنا، روایتهای عرفانی یکی از اساسیترین محملها برای بروز کهنالگو و اسطورههاست. نگارنده با توجه به اهمیت نمادپردازیِ روایتهای عرفانی و لزوم تفسیر آنها برای درک متن و حصول کارکردهای روایی آن، به بررسی عناصر اسطورهای در سه اثر اصیل و تأثیرگذار کشفالمحجوب، رسالۀ قشیریه و تذکرةالاولیا پرداخته است. از آن جا که روایتهای عرفانی از تمام اجزاء فرهنگی اندیشۀ بشری بهخصوص کهنالگوها سود میبرند، عناصر اسطورهای نظیر باغ و درخت، کوه و غار، حیوانات، رنگها، دور و مرکز، نامها و اعداد در سه اثر مذکور دستهبندی و بررسی و لایههای پنهان دلالتهای این عناصر با توجه به بافت و معنای متون یادشده مشخص شده است. این بررسی نشان میدهد روایتهای عرفانی همچون دیگر حوزههای تأملات بشری برای رسیدن به کارکرد و اهداف خود از اسطوره و کهنالگو بهعنوان یکی از عناصر مسلط روایی خود بهره میبرند. بر اساس این ویژگی، بسیاری از روایتهای عرفانی یا از ادب و روایات عامیانه استفاده میکنند یا در ساختار خود به ادب و فرهنگ عامه نزدیک میشوند. در روایتهای عرفانی کهنالگو و اسطورهها به بیان و توضیح تجربههای دینی در قالب نمادین و پوشیده میپردازند. هرچند عناصر اسطورهای عمدتا با جهان فوق طبیعی پیوند دارند، در روایتهای عرفانی رنگ و بویی متمایزتر میگیرند و به بیان اندیشههایی چون مراحل سهگانۀ تولد، مرگ، بازتولد و شرح و تبیین مواجهۀ آدمی با امر قدسی میپردازند.
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۶ )
چکیده
این مقاله در پی پاسخدادن به این سؤال است که عوامل و مضمونهای مشترک پایداری در شعر شاملو و درویش کدام است. برای رسیدن به این هدف اشعار شاملو و محمود درویش با روش توصیفی- تحلیلی بررسی شده است. بررسی تطبیقی شعر احمد شاملو و محمود درویش در حوزه شعر پایداری و تبیین عناصر مشترک و تحلیل شیوههای ارائه مضمونهای پایداری از نظر محتوایی و زبانی هر یک از این دو شاعر برجسته علاوه بر کمک به شناخت دقیق جهانبینی و اندیشههای هر دو شاعر، در تحلیل شعر پایداری در حوزه ادبیات جهان بسیار مؤثر خواهد بود به شکلی که با تحقیقات گسترده در حوزه ادبیات پایداری ملتها میتوان به عناصر مشترک شعر پایداری در ادبیات جهان دست یافت. اشعار محمود درویش و احمد شاملو شامل مضمونهای مشترک زیادی در زمینه ادبیات پایداری از قبیل وطندوستی، مقابله با ظلم و ستم، آزادی و غیره است. زندگی دو شاعر بر شعر آنها تأثیر فراوانی گذاشته است و هر دو شاعر به سبب اوضـاع استبدادی و خفقان به بیان نمادین گرایش نشان دادهاند.
دوره ۳، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده
گرایش به کاربرد نماد ، نشانه و رمز همواره با نوع بشر همراه بوده است. دیرپا ترین آنها را در آثار انسانهای نخستین که به دلایل تکنیکی بیشتر در قالب نقاشیهای دیواری است دیدهایم و در جامعهی امروزی دیگر کمتر بستری را میتوان یافت که در آن نشانی از نمادها و نشانه ها نباشد زیرا که نماد و نشانه برای بروز و ظهور، بستری جز ذهن خلاق خالق خود نمی طلبد، . اما نشانه نیز به عنوان یکی از اقسام رابطه، برای برقراری ارتباط نیازمند جامعهای پویا ست که طرف دوم این ارتباطاند. میزان کاربرد نماد و نشانه در جایگاههای مختلف و گستردگی و تنوع اقسام آن از جمله مواردی است که همواره بر پیچیدگی کشف معنای حقیقی آن افزوده است. و این شناخت نادرست همواره تگنای این ارتباط بوده است. مقاله در پاسخ به دو سوال نماد و نشانه چیست و جایگاه کاربرد آنها در معماری کجا ست؟و تفاوت کاربرد نماد و نشانه در دوره های صفوی و معاصر در چیست؟سعی بر آن دارد تا با اشاره به انواع نشانه و ارائهی دسته بندی از جایگاههای کاربرد نماد و نشانه در آثار معماری، به بررسی تطبیقی آثار دو دورهی معماری ایران بپردازد. در این راستا با استفاده از ترکیب روشهای تحقیق استدلال منطقی و تفسیری- تاریخی به بحث پیرامون انواع نشانه، جایگاههای کاربرد آن در معماری و تحقیق در نمونههای موردی پرداخته شده است. در انتها با مقایسهی دو دورهی صفوی و معاصر به بررسی تفاوتها و شباهتها و روند کاربرد نماد و نشانه در بستر معماری خواهیم پرداخت.
زهره هاشمی،
دوره ۳، شماره ۹ - ( ۳-۱۳۸۹ )
چکیده
تمثیل از جمله اصطلاحاتی است که علیرغم کاربرد گسترده و قدمتش در بلاغت غرب بخاطر برخی اشتراکات و اختلاطهایی که با دیگر آرایههای بلاغی مانند استعاره، نماد، رمز، کنایه و... داشته منتقدان ادبی و بلاغیون را در ارائه تعریف دقیق و تعیین حدود و کارکردهایش با سردرگمی مواجه کرده، و از این رو اهمیت و اعتبارش در ادوار مختلف براساس جریانهای فکری موجود دچار افت و خیزهای فراوان شده است. مکتب رمانتیسم از جریانهایی بود که نظریهپردازانش برای اولین بار ویژگیها و کارکرد تمثیل در قیاس با نمادرا بررسی کرده و سعی کردند تا مرزهای این دو اصطلاح را با ارائه تعریف دقیق و مشخص ساختن ویژگیهای هر یک، روشن سازند. در واقع ما معنای مدرن تمثیل را مدیون نظرات کسانی چون، گوته، شلینگ، اگوست ویلهلم شلگل و کالریج هستیم. این نظریه پردازان، اولین تلاشهای نظاممند در تبیین و تعریف اصطلاح تمثیل را به معنای امروزی انجام دادند. براین اساس هدف نگارنده در این جستار، ارائه گزارشی از کارکردها و ویژگیهای تمثیل در مکتب رمانتیسم از رهگذر مرور نظریات منتقدان صاحب نظر در این باب، مانند؛ گوته، شلینگ، ا.و. شلگل و کالریج بوده است.
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
باغسازی ایرانی همواره ارتباطی نزدیک با باورهای مذهبی و اعتقادات سازندگان داشته و این مهم در نمادهای استفاده شده در باغ قابل بررسی است. از اینرو در این مقاله ابتدا به بررسی نمادها، انواع آن و چگونگی ظهور و نمایش عناصر نمادین در باغسازی ایرانی پرداخته شده است. سپس باتوجه به وجود ارتباط مستقیم میان نمادهای استفاده شده و تقدس باغ، گیاه و باغسازی با باورهای مذهبی سازندگان، این مهم در دو بخش مجزا- قبل و بعد از اسلام- به تفصیل بررسی شده است. هدف اصلی این مقاله معرفی و شناسایی نمادهای استفاده شده در ساختار کالبدی و فضایی باغ ایرانی (بعد از اسلام) و مطالعه چگونگی ارتباط آنها با باورهای مذهبی سازندگان، بخصوص ارتباط با ایده تجسم باغ تمثیلی از بهشت جاویدان، است. در این مقاله از روش تحقیق تاریخی-تفسیری استفاده شده است و روش تجریه و تحلیل اطلاعات به صورت کیفی و به روش استنباطی میباشد. نتیجه گیری این مقاله گویای این مهم میباشد که ساختار کالبدی و فضایی باغ ایرانی در قبل و بعد از اسلام از اصولی مشابه پیروی میکرده است لیکن نمادهای استفاده شده در باغسازی ایرانی پس از اسلام دارای معانی متفاوتی بوده که در راستای تجسم باورهای مذهبی اسلامی، بخصوص بهشت و توصیفات قرآن در اینباره، می باشد.
دوره ۴، شماره ۹ - ( ۵-۱۳۹۵ )
چکیده
فرهنگ و ادبیات آیینی ایران ریشه در اعتقادات دینی و پیوند عمیق عاطفی با معصومین، بهخصوص امام رضا (ع)، دارد و از این آبشخورهای ارزشمند و متعالی بهرهمند شده است. تحلیل و تبیین آیینهای نمادین و ادبیات آیینی رضوی عامه، علاوهبر تبیین پیوندهای آن با فرهنگ رضوی و شخصیت امام رضا (ع)، معتقدات و باورهای ما را نیز غنا و گسترش میدهد. آیینهای نمادین و ادبیات عامۀ رضوی و کارکرد و برآیند آن، مانند توسلجویی، هویتبخشی، انسجامیابی، همبستگی، کاستن از روزمرگی، ایجاد امید و شادی در میان نسل معاصر از نظر مؤلفههای تربیتی و ایجاد خودباوری بسیار مهم است؛ زیرا این کارکردها و آثار آن در تعمیم درک بهتر آموزههای دینی و گسترش آن در میان نسلهای جوان، نقش ویژهای را ایفا میکنند. این پژوهش برخی آیینهای نمادین رضوی ازجمله چاووشیخوانی، نصب عَلم، بستن شال و روسری، نذورات، جاسبزی، سوغاتیهای زیارتی، دخیلبستن به پنجره فولاد، آبنوشی از سقاخانۀ اسماعیل طلایی، گنبدنمای رضوی و مژدگانی، و نیز ادبیات آیینی رضوی عامه مانند لالایی، مولودیخوانی، نوحهخوانی، کارآوا و ماشیننگارههای مردمی را که متأثر از فرهنگ رضوی هستند، با رویکردی توصیفی- تحلیلی بررسی و تبیین میکند و نشان میدهد که شخصیت امام رضا(ع) با ویژگیهای برجستهای در فرهنگ و ادبیات عامه ایرانی متجلی شده و آن را آیینی کرده است.
کاووس حسن لی، شهین حقیقی،
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده
اکبر رادی از نمایشنامه¬نویسان نام¬آشنای ایرانی ا ست که در پردازش آثار هنری خود از سبک، زبان و بیان ویژه ای برخوردار است. از دیرباز، او به واقع¬گرایی در ادب نمایشی نام بردار بوده؛ اما گاهی نیز در طرح دیدگاه¬های اجتماعی خود، از زبان و بیان نمادین بهره برده که برایند آن، خلق تیپ¬ها و فضاهای نمادینی است که با وجود ملموس و واقعی بودن، می¬توانند نمونه ای برای تیپ¬های مشابه و شرایط همسان باشند. ازاین رو، برخی آثار رادی تن به تأویل های گوناگون می¬دهند و می توان از رویکردهای مختلف به آن¬ها نگریست. ازجمله آثار رادی که از چنین قابلیتی برخوردار است، نمایشنامه «از پشت شیشه¬ها»ست. در این اثر، رادی با به کارگیری صنعت های مدرن، کوشیده است تا چالش بی¬امان و آشتی¬ناپذیر روشن-فکر امروز را با جریانِ نوگراییِ بی¬ریشه به نمایش درآورد. در این پژوهش، تلاش شده است تا شگرد رادی برای بیان نمادین دیدگاه¬هایش در نمایشنامه یادشده واکاوی شود. نتیجه پژوهش نشان می دهد، نویسنده این بیان نمادین را با پردازش شخصیت زن و وانهادن نقش اساسی روایت بر دوش او خلق کرده است. در این روایت، نویسنده با به کارگرفتن شگرد قرینه¬سازی، دو تیپ زن را در کنار و دراصل، در برابر هم قرار داده است؛ یکی، زنی است متجددمآب با تجددی بی اصالت و دیگری، زنی معمولی از نوع امروزیِ آن با همان دغدغه¬های فکری و روانی. از این دیدگاه، هریک از شخصیت ها، به ویژه زنان نمایشنامه، می¬توانند نماینده یک تیپ یا مرام فکری و فرهنگی خاصی باشند که در فضای اثر، در کنار هم نقش¬آفرینی و دراصل، طرح دیدگاه می کنند.
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۶-۱۳۸۶ )
چکیده
این مقاله به بررسی هدف مولانا از بیان داستانهای حیوانات می پردازد و تأویلهای خاص او را در این داستانها نشان میدهد. بیش از ۵۰ حکایت در مثنوی با بهره گیری از حیوانات شکل گرفته و مولوی تقریبا از۳۸ نوع حیوان برای تأویل افکار و اندیشه هایش استفاده کرده است. این حیوانات شامل پرندگان، حیوانات وحشی، اهلی، دریایی و حشرات و... هستند. خر در ۷ و باز،شیر، گاو وسگ هرکدام در ۵ داستان بیشترین بسامد را دارند. درمیان ۳۸ شخصیت حیوانی مذکور،۵/۳۱ درصد پرندگان،۵/۳۹ درصد حیوانات وحشی و صحرایی،۱۶درصد حیوانات اهلی و خانگی،۵درصد حشرات و ۸درصد حیوانات دریایی وجود دارند.
از نمادگشایی این داستانها حدود ۷۶ تأویل- که اغلب مربوط به خداوند، انسان کامل، انسان زمینی و اوصاف ذمیمه اوست- به دست میآید. عمده این تأویلها به مفاهیم ارزشمندی پایان می پذیرد؛ مانند داستان روح انسان، مرگ و معاد و رستاخیز، داستان حضرت حق و اولیا و انبیا و مخالفان آنها، برتری حواس باطن بر حواس مادی و ظاهری، نگه داشتن خداوند بندگان شایسته خود را، آداب دعا کردن، مقایسه عارفان و ظاهربینان و دهها مفهوم ارجمند دیگر. مولانا در تأویلات خود از این داستانها مفاهیم عمیق عرفانی و معانی پیچیدهحکمت بشری را طرح می کند. در بسیاری از مواقع این مفاهیم و تأویلات بر داستان غلبه پیدا میکند و مولانا پس از بیان آنها دوباره به داستان برمیگردد و بارها بیان میکند که این قصهها و تمثیلها نمیتواند آن مفاهیم عمیق را برتابد و خود از عجز تمثیل و داستان مطرح شده در بیان آن معانی اظهار شرمساری میکند.
در این پژوهش حیوانات و تأویلات مولوی از آنها دسته بندی شده، بسامد و تکرار آنها معلوم گردیده، سپس با ارائه نمودار و جدولهایی، نتایج تحقیق عینی و ملموستر نشان داده شده است.
دوره ۵، شماره ۴ - ( ۹-۱۴۰۳ )
چکیده
طرح مسئله: چگونه مکان فراتر از یک فضای فیزیکی، بر شکلگیری هویت، شناخت و تجربه انسان تأثیرگذار است؟ این مقاله با هدف بررسی این پرسش بنیادین، به تبیین تعامل پیچیده میان انسان و محیط ساخته پرداخته است.
هدف: ارائه مدلی جامع از فرایند تجربه حسی-حرکتی انسان و ایجاد ارتباط غیرکلامی مؤثر با محیط، به منظور تسهیل امکان طراحی فضاهای با کیفیتتر و انسانیتر است.
روش: با اتکا بر روشی توصیفی-تحلیلی و بررسی عمیق ادبیات موضوع، این مقاله بهدنبال تبیین الگوهای پنهان بین فضا، تجربه و معنا است. تحلیل کیفی متون، ابزاری کلیدی برای دستیابی به این هدف بوده است.
یافتهها: مکان، صرفاً یک بستر فیزیکی نیست، بلکه یک بستر معنایی است که در آن، هویت فردی و جمعی شکل میگیرد. نمادها و عناصر بصری فضایی، به عنوان زبانی مشترک، امکان برقراری ارتباط با محیط اطراف و معنایابی را فراهم میکند. ذهن انسان به شدت تحت تأثیر ساختارهای فضایی قرار دارد و فضاها میتوانند بر ادراک، احساسات و رفتارها تأثیر بگذارند.
نتیجهگیری: با درک عمیق از رابطه انسان و مکان، میتوان به طراحی فضاهایی پرداخت که نه تنها پاسخگوی نیازهای فیزیکی انسان باشند، بلکه به ارتقای کیفیت زندگی، تقویت حس تعلق و شکلدهی به هویت جمعی نیز کمک کنند. ذهن، بدن و محیط به طور جداییناپذیری با هم مرتبط هستند و درک این رابطه پیچیده، برای ایجاد محیطهای انسانی پایدار و پویا ضروری است. مدل ارائه شده، میتواند بهعنوان ابزاری برای طراحان و برنامهریزان شهری مورد استفاده قرار گیرد.
دوره ۵، شماره ۱۲ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
برای تبیین چگونگی شکلگیری دروغ از دیدگاه نشانه- معناشناختی ابتدا به تعریف آیکون و کارکرد آن در حوزۀ گفتمان میپردازیم. در این رابطه نشان خواهیم داد اگرچه آیکون به معنای بیشترین میزان شباهت بین یک چیز و بازنمون آن است؛ ولی همواره امکان ایجاد فاصله بین این دو وجود دارد که میتواند از صفر تا بینهایت در نوسان باشد. این فاصله سبب میشود تا چیزی با عنوان توهم و سپس دروغ در زبان شکل گیرد. بر این اساس، آیکون میتواند از کم- آیکون۱ تا بیش- آیکون۲ در نوسان باشد. با توجه به این توضیحات، دروغ امری نشانهای است که در آن آیکون قدرت انطباق خود را با موضوعی که قرار است بازنمون آن باشد، از دست داده است. نگارندگان در این جستار به بررسی علل و عوامل کاستی و یا نیستی انطباق در فرایند نشانه- معناشناختی خواهند پرداخت. هدف اصلی این مقاله با تکیه بر رویکرد نشانه- معناشناختی و فرایند آیکونیک، کشف علل سرپیچی نشانهای و سقوط انطباق آیکونیک و نوسانپذیری آن است. فرضیۀ اصلی تحقیق این است که دخالت فرایند حسی- ادراکی و هیجانات عاطفی بهعنوان امری فعال در کنشهای انسانی سبب تغییر دریافت ما و جابهجایی زاویۀ دید میگردند و به همین دلیل مانع از لنگراندازی آیکون بهعنوان نشانۀ تطبیقیافته با موضوع و زمانیت و مکانیت آن میشوند که نتیجۀ آن میتواند دروغ گفتمانی باشد.
دوره ۵، شماره ۱۸ - ( ۱۱-۱۳۹۶ )
چکیده
تاریخ فرهنگ و هنر ایران پیش از اسلام و پس از آن نشان می دهد ایرانیان اگر بخشی از تنشان از جامه بیرون باشد، آن را بی شرمی می دانند و مایل هستند جامه ای بپوشند که سرتا پایشان را فرا بگیرد.اما در بررسی آثار ادبی به نمونه هایی بر می خوریم که به برهنگی سر یا پا اشاره شده است .
همان طور که پوشش ها ،مجموعه ای از پباورهای فرهنگی هر جامعه را نشان می دهند،هر نوع برهنگی(سر، تن و پا)هم دارای مفاهیم نمادین فرهنگی و اجتماعی است که بررسی و شناخت آنها در آثار ادبی راهگشای پژوهش های انسان شناسی فرهنگی و جامعه شناسی است و نتایج آن به بهبود زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم ودرک بهتر آثار ادبی و حفظ هویت فرهنگی کمک می نماید؛زیرا ادبیات زبان بیان فرهنگ و تمدن هر کشوری است ونمادها چکیده اسطوره ها و بیانگر آداب و آیین اقوام اند وبه دلیل چند لایگی و چند مدلولی رمز و راز یک فرهنگ را با خود حمل می کنند.
پای برهنه در ادب فارسی نماد احترام و بزرگداشت ، بندگی و تواضع، اشتیاق و وصال ،بی توجهی به خلق و زینت دنیا، مجازات ، سوگواری ، نذر، حاجتمندی و فقر است .عقلای مجانین نیز پابرهنه اندتابا ظاهر دیوانگان بهتر بتوانند انتقاد و اعتراضشان را به گوش دیگران برسانند.
در این پژوهش با رویکردی توصیفی و تحلیلی و استفاده از مستندات کتابخانه ای به نمادشناسی پای برهنه در آثار نظم و نثر فارسی از آغاز تا دوره مشروطه پرداخته شده است.
دوره ۵، شماره ۱۸ - ( ۱۲-۱۳۸۶ )
چکیده
این مقاله به منظور بررسی نمادهای پرندگان در مثنوی مولانا با روش کتابخانهای نوشته شده است. نگارنده پس از استخراج تمام کاربردهای پرندگان با استفاده از روش تحلیل محتوا به طبقهبندی، توصیف و بیان معانی نمادین آنها پرداخته است. براساس یافتههای این گفتار در مثنوی از ۳۰ پرنده با نام و صدها پرنده بینام سخن به میان آمده که گوشهای از نمادپردازی مولانا را تشکیل داده است. یکی از نتایج مهم این بررسی این است که پرندگان در تحلیل نهایی خود، نمادی از سرگذشت روح انسان در قفس تن و دنیای مادی را بازگو میکنند.
معانی و مفاهیم نمادین پرندگان با ویژگیهای طبیعی آنها پیوندی ناگسستنی دارد. افزون بر آن، آموزههای دینی، فرهنگی و نیز اساطیری که در طول زمان در اطراف هر یک از آنها شکل گرفته است در مفاهیم ویژهای که مولانا از آنها ارائه میکند، نقش و تأثیر فوقالعادهای دارد. در مجموع میتوان گفت پارهای از برداشتهای مولانا از پرندگان کاملاً ابداعی و بیسابقه است و برخی دیگر در سنتهای فرهنگی ریشه دارد. شکلگیری مفاهیم نمادین پرندگان در مثنوی از یک سو از جهانبینی خاص مولانا سرچشمه گرفته و از سوی دیگر، ناشی از برداشتهای شخصی و قریحه توانای اوست.
دوره ۵، شماره ۱۸ - ( ۱۲-۱۳۸۶ )
چکیده
این مقاله میکوشد نشان دهد که نوآوری نیما یوشیج تنها به قالب شکنی در درون سنتهای کهن محدود نمیشود. او علاوه بر نوآوری در قالبهای شعری و تجربههای معنایی و دید تازه به ابداع فرم بیسابقهای در شعر فارسی دست میزند. این فرم، که در این مقاله، «نماد ساختمند» (ارگانیک) نامیده میشود، ساختار شعری خاصی است که در آن هر پدیده (تصویر) در کانون نگاه شاعر قرار میگیرد؛ بتدریج آن تصویر بر کل شعر غلبه مییابد و سرانجام به صورت نمادی متراکم از معانی ادبی و هنری در میآید. این شکل شعری، که بیش از ۲۰ درصد از شعرهای نو نیما را شامل میشود، پس از نیما با استقبال شاعران معاصر همراه شد بهگونهای که بخشی از شعرهای مقبول و مشهور معاصر فارسی به این شکل سروده شده است. این مقاله از ماهیت و مبانی این ساخت شعری و روند شکلگیری و تکوین آن بحث میکند و عوامل مؤثر در پیدایش این فرم شعری را در این دوره از تاریخ ایران بیان میکند.