جستجو در مقالات منتشر شده


۷ نتیجه برای نقد و بررسی


دوره ۱، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده

اگر چه بیشتر ترجمه‌های تحت اللفظی قرآن کریم، در نگاه اول نارسا و نامفهوم به نظر می‌رسد و  از سازگاری و مطابقت لازم با ساختارهای زبان فارسی برخوردار نیستند، اما در بسیاری از موارد از نقاط قوتی نیز برخوردارند که بسیاری از ترجمه‌های امروزی قرآن کریم، فاقد آن است. دقت در برابر گزینی، مطابقت با نصّ قرآن، توجه به ساختارهای صرفی و نحوی زبان مبدأ و... از جمله مواردی هستند که ترجمه‌های تحت اللفظی توجه شایانی به آن داشته‌اند. از سوی دیگر، نارسایی و روان نبودن ترجمه، عدم توجه به محذوفات قرآنی، ترجمه تحت اللفظی کنایه‌ها و استعاره‌ها و ... از جمله کاستی‌های ترجمه های تحت اللفظی محسوب می‌شود. در همین راستا پژوهش حاضر به روش کتابخانه‌ای و شیوه‌ی تحلیل داده، به بررسی ترجمه‌های تحت اللفظی: دهلوی، شعرانی، مصباح‌زاده و معزی‌ پرداخته و به این نتیجه رسیده است که ترجمه‌های تحت اللفظی قرآنی کریم در مقایسه با ترجمه‌های محتوایی، باوجود کاستی‌های خود، از برتری‌های نسبی نیز برخودارند.
مریم قاسمی،
دوره ۶، شماره ۲۴ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده

نامه نگاری ، در کنار داستان نویسی ، سردبیری مجله ، ترجمه و نگارش مقاله های پژوهشی و انتقادی ، کارنامه ادبی جمال زاده را تشکیل می دهد . تأثیر شیوه داستان نویسی جمال زاده در زبان نامه نگاری و طرح مباحث ادبی به عنوان یکی از مضامین اصلی ، نامه های این نویسنده را از جایگاه ادبی ممتازی برخوردار می سازد . از عمده مباحث ادبی می توان به نقد ، معرفی داستان هایی اشاره کرد که نویسندگان با انگیزه های مختلف برای جمال زاده ارسال می داشتند . . شیوه انتقادی جمال زاده در این نامه ها امپرسیونیستی ( تأثرگرا ) و ذوقی است ؛ یعنی بر اساس اصول اعتقادی و اولویت های شخصی او صورت گرفته که گاه ، با لحنی رسمی و در مقام استاد و پیشکسوت وگاه با لحنی صمیمی و محبت آمیز ، در مقام دوست و همکار نوشته شده . در حالت اخیر بیشتر به گپ زدن های انتقادی و گفتگوهای دوستانه بین دو شخص فرهیخته شباهت دارد . موضوع ، زبان و شیوه نگارش ، مباحث اصلی این نقد هاست . این نامه ها همراه با مقالات انتقادی جمال زاده ، تصویر کاملی از او در مقام منتقد ادبی ، ارائه می دهد و نشان می دهد اصول اعتقادی جمال زاده در زمینه داستان نویسی و نثر فارسی ، از زمان صدور مانیفست ادبی تا سال های پایانی زندگیش ، بدون تغییر باقی مانده و همین اصول ثابت ، ملاک ارزیابی وی در نقد آثار داستانی نسل نو قرار گرفته است .

دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده

پس از مشروطیت پرسش از چیستی و چرایی وقوع آن شاید مکررترین پرسش نظریه‌پردازان و متفکرانی بوده است که درباره تاریخ ایران معاصر اندیشیده‌اند. اما در بسیاری از موارد تفاسیر و تبیین‌هایی که ارائه‌شده به نحوی شرق‌شناسانه بوده‌اند. از طرف دیگر در این تبیینها انقلاب مشروطه بهمثابه یک رویداد آن‌قدر برجسته شده است که در پرداختن نظریه درباره تاریخ ایران به‌عنوان نقطه فارق تاریخ ایران را به پیش و پس از خود تقسیم می‌کند. به‌این‌ترتیب تاریخ ایران تبدیل شده است به تاریخ استبداد؛ ولی این قضاوت از بالای قله انقلاب مشروطه به دست آمده است. با تقلیل‌گرایی‌هایی که در این نگاه با ساخته‌شدن کلیت یکپارچه از تاریخ صورت می‌گیرد، در عمل وظیفه بررسی علمی کنار گذاشته می‌شود، زیرا تکلیف گذشته با تفسیر آن به‌عنوان تاریخ استبداد روشن شده استمیشود. مقاله حاضر می‌کوشد از رهگذر مرور انتقادی نظرات همایون کاتوزیان و جان فوران به عنوان به‌جای تبیین مشروطیت به‌عنوان انقلابی علیه استبداد و وابستگی، با کمک گرفتن از بینش‌های نظری وبر و دورکیم آن را به‌مثابه فرآیند تحولی تدریجی ببیند که زمینه‌های تکوین آن را در تحولات قرن نوزده می‌توان پی گرفت. البته ابداً ادعای ارائه مدل و نظریه در کار نیست، بلکه تلاشی است برای اندیشیدن جامعه‌شناسانه درباره مشروطیت؛ تأمل درباره آن به‌عنوان فرآیند، محصول تحولات تدریجی طولانی‌مدت در جریانها، نهادها و نیروهای اجتماعی در عرصه داخلی و تغییرات در نظام جهانی. 

محمد محمدی،
دوره ۱۴، شماره ۵۶ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده

علی صادقی‌حسن‏آبادی و عبدالله رادمرد (۱۳۹۸) در مقالۀ «بررسی گونه‏شناسی تفسیر صفی»  تفسیر صفی را با رویکرد ژانری از سه منظر فرامتن، متن و بینامتن تحلیل و بررسی کرده‏اند. از آنجا که مهم‌ترین تفاسیرِ منظوم قرآن ازجمله کامل‏ترین آن یعنی تفسیر صفی در عصر قاجار پدید آمده، تحلیل موقعیت سیاسی و اجتماعی مفسران به‏ویژه صفی‏علی‏شاه در روند شکل‏گیری و گسترش متون تفسیری منظوم مهم و قابل بررسی است. این تحلیل ضمن مقالۀ «بررسی گونه‏شناسی تفسیر صفی» صورت گرفته است. به‌باور نگارنده، تحلیل‏های مندرج در مقالۀ مذکور با کژخوانی‏هایی همراه است که در جستار پیشِ‌رو به تبیین آن پرداخته شده است.
 


دوره ۱۵، شماره ۵۹ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده

در منابع دستوری زبان فارسی دربارۀ مواردی همچون ساخته شدن فعل از مصدر یا مصدر از فعل، چگونگی تقسیم‏بندی افعال به باقاعده و بی‏قاعده، تعداد تکواژهای ماضی‏ساز و اصالت واج پایانی «ت» یا «د» در پایان ماده‏های مضارع، اختلاف نظر هست؛ و حتی گاهی در منظور کردن افعال سببی و دعایی و امری در دسته‏بندی افعال باقاعده و بی‏قاعده «غفلت» مشاهده می‏شود. در این مقاله با مطالعه و بررسی کتابها و مقاله‏های دستوری این حوزه، نظر نویسندگان دستوری بررسی و نقد، و پس از نتیجه‏گیری در هر مورد نهایتاً طبقه‏بندی نسبتاً تازه‏ای از ساخت‏واژه فعل و با سرعنوانهای جدیدی به این شرح ارائه شده است: «۱. افعال باقاعده ۲. افعال سماعی شبه‏قاعده‏مند ۳. افعال سماعی بی‏قاعده ۳. افعال چندریشه‏ای». نتایج عمده دیگر بدین شرح است: ماده ماضی در جریان پیدایش اولیه از مضارع و مصدر از ماضی ساخته می‏شود؛ ولی بعد از پدید آمدن مصدر، معمولاً ماده‏ها بر مبنای مصدر بازخوانی و یادآوری می‏شود. از بین دو واج پایانی ماده ماضی، اصالت با واج «ت/t» و غلبه بسامد با واج «د/d» است. در زبان فارسی امروز هشت تکواژ ماضی‏ساز «ت، د، اد، ست، ـِ ست، یست، ـُ فت، ید» وجود دارد. افعال باقاعده شامل افعال جعلی، سببی، دعایی و امری می‏شود و چندین نکته دیگر.

دوره ۱۵، شماره ۶۱ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده

مقالۀ حاضر پژوهشهای ادبی زن‌محور (مقاله‌های علمی پژوهشی، کتابها، پایان‌نامه‌ها و رساله‌ها) را در حوزۀ ادبیات داستانی معاصر، از سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۹۴ با رویکردی جامعه‌شناختی مورد بررسی قرار می‌دهد؛ ضمن اینکه تلاش شده است تا با ارائه و بررسی جدولها و نمودارهایی، سال‌شمار تحقیقات، سیر صعودی آنها، نویسندگان و آثار داستانی پُراستقبال، جنسیّت پژوهشگران و رویکردهای تحقیقات نیز مورد نقد و تحلیل قرار گیرند. نتایج نشان می‌دهد که عوامل اجتماعی باعث شدند تا میزان گرایش پژوهشگران به نقد و بررسی آثار داستانی زن‌محور از اواخر دهۀ هشتاد روندی رو به افزایش داشته باشد. سیمین دانشور، زویا پیرزاد و رمانهای سووشون و چراغها را من خاموش می‌کنم بیشترین میزان پژوهشها را به خود اختصاص داده‌اند. تعداد پژوهشگران زن در مقایسه با پژوهشگران مرد بیشتر بوده است. نقدهای جامعه‌شناسانه، فمینیستی و روان‌شناختی، رویکردهای اصلی و توجه به مسائلی نظیر مردسالاری، بی‌هویتی زن، تبعیضهای جنسیّتی، خشونت علیه زنان و غیره از رویکردهای فرعی پژوهشها هستند. با توجه به رویکردها می‌توان گفت که چهرۀ ارائه شده از زن در پژوهشهای ادبی معاصر هرچند دقیق‌تر شده ولی همچنان ناخوشایند است و موضوعات ارزشی مغفول مانده‌اند.

دوره ۲۱، شماره ۸۴ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده

مجلۀ «طنز و کاریکاتور» از نشریات طنز ایران است که از سال ۱۳۶۹ تاکنون به ارائۀ طنز اجتماعی و فرهنگی به شیوۀ نوشتاری و تصویری پرداخته است. هدف این مقاله، معرفی طنز سیاه و بررسی آن در ماهنامۀ طنز و کاریکاتور با مطالعه و تحلیل ۲۹۸ شمارۀ نشریافتۀ این مجله است. اهمیت‌دادن به طنزهای چندوجهی و درونگرایانه و واقعیت جهان خشن معاصر، باعث ایجاد تعادل در نسبت طنز سیاه و طنزهای شاد و معمول مطبوعاتی در این مجله شده است. صفحۀ «ایستگاه مرگ» با نگاهی طنزآمیز به واقعیت ترسناک مرگ، اغلب آثار سوررئالیستی و جدی در کنار کاریکلماتورهای نوین، یادبودها، آثار ضد جنگ و ضد تروریسم و بخشی از کاریکاتورهای طنز چهاربُعدی و اجتماعی نمونه‌های برجستۀ طنز سیاه در ماهنامۀ طنز و کاریکاتور است. بیشترین میزان طنز سیاه در بخش طنز نوشتاری، متعلق به جملات قصار و کاریکلماتور و در بخش طنز تصویری به ترتیب از آنِ کارتونهای بدون شرح و کاریکاتور چهره است. ۳۶ صفحه یعنی ۱۲ درصد روی جلدها و ۶۱ صفحه از پشت جلد و بخش داخلی جلدها نیز به طنز سیاه اختصاص دارد.

صفحه ۱ از ۱