جستجو در مقالات منتشر شده


۴ نتیجه برای نقد مقاله

بهنام میرزابابازاده فومشی،
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

در سال های اخیر، شاهد رشد و گسترش فزایندۀ مطالعات ادبیات تطبیقی در ایران هستیم. این گسترش از سویی نوید بخش است؛ چون رشته ای که دهه ها در ایران مغفول مانده بود، حال مورد توجه قرار گرفته است. ولی از سوی دیگر، نگران کننده است؛ زیرا ناآگاهانه، همان بد فهمی های گذشته به شکل های مختلف تکرار می شود و اذهان پژوهشگران ادبی را مشوّش می کند. این نوشتار به نقد مقالۀ «بررسی قابلیت¬های نقد کهن¬الگویی در مطالعات تطبیقی ادبیات: نگاهی گذرا به کهن¬الگوهای سایه و سفر قهرمان» نوشتۀ مریم سلطان بیاد و محمودرضا قربان صباغ می پردازد و تلاش می کند از این راه به برخی چالش های پژوهش های ادبیات تطبیقی و نقد ادبی در ایران اشاره کند. ارتباط ادبیات تطبیقی با نقد ادبی بر همگان روشن است و دیگران دربارۀ آن گفته¬‍ اند و نوشته اند؛ بنابراین نیازی به توضیح آن در اینجا نیست. در این نوشتار، مقاله یادشده از چهار دیدگاه نقد شده است: ارتباط عنوان مقاله با موضوع مورد پژوهش، نوآوری مقاله، انسجام مطالب و استدلال علمی و نحوۀ نگارش.
عیسی امن خانی،
دوره ۵، شماره ۱۹ - ( ۹-۱۳۹۱ )
چکیده

میخائیل باختین از آن دست متفکرانی است که هرچند در زمان حیاتش شهرت چندانی نیافت، هرچه از خاموشی­اش می­گذرد، او و نظریۀ «منطق گفت وگویی­اش» با اقبال فراوان و روزافزونی روبه رو می شود؛ تا آنجا که برخی او را بزرگ­ترین نظریه­پرداز ادبیات در سدۀ بیستم می­دانند (تودروف، ۱۳۷۷: ۷). همین غنای اندیشه و همخوانی نظریۀ او با دغدغه­های انسان معاصر سبب شده است تا مورد توجه بسیار محققان حوزه­های گوناگون و به ویژه علوم انسانی قرار گیرد. محققان ایرانی نیز از این قاعده مستثنا نبوده، به باختین و آرای او روی خوش نشان داده­اند و کتاب­ها (مانند دموکراسی گفت وگویی اثر منصور انصاری) و مقاله های بسیاری را با توجه به اندیشه­های این متفکر روسی نوشته اند. اما متأسفانه، این توجه به آرای باختین همیشه دقیق و درست انجام نشده است؛ چنان­که مطالعه و بررسی برخی از آخرین مقالاتی که با الهام از آرای باختین به چاپ رسیده­اند، یعنی «گفت وگومندی و چندصدایی در شعر حافظ» و «چندصدایی در رمان زنان ایران»۱ گویای درستی این ادعایند. هدف مقالۀ حاضر نیز نقد مقالات نام برده است.
حسین بیات،
دوره ۸، شماره ۳۰ - ( ۴-۱۳۹۴ )
چکیده

در چند سال‌ اخیر، بیش از بیست مقالۀ علمی-پژوهشی دربارۀ شیوۀ روایت جریان سیال ذهن در مجلات مختلف منتشر شده است. اما در برخی از این مقالات، اشراف و شناخت کافی نسبت به جنبه‌های نظری این شیوه از داستان‌نویسی حاصل نشده و نویسنده بدون تسلط کافی بر موضوع به نگارش مقاله پرداخته است. در این نوشتار با بررسی ۱۸ مقالۀ علمی پژوهشی سعی شده است خطاهای موجود در آنها مرور و ریشه‌یابی شود. برداشت اشتباه از مفهوم ناخودآگاه و جایگاه آن در روایت تک‌گویی درونی، تلقی تک‌گویی نمایشی به عنوان یکی از شیوه های روایت جریان سیال ذهن، اشتباه گرفتن تک‌گویی درونی با انواع دیگر روایت اول‌شخص، و برداشت نادرست از مفهوم حدیث نفس از مهم‌ترین اشکالات این مقالات است. یکی از دلایل بروز این اشکالات، مراجعه نکردن نویسنده به منابع معتبر یا کم‌دقتی در مطالعۀ آنهاست. فرآیند داوری در برخی مجلات نیز به گونه‌ای است که گاهی چنین مقالاتی بدون رفع کاستی‌هایشان از مرحلۀ ارزیابی عبور می‌کنند و منتشر می‌شوند و مجددا ارجاع دیگران به این مقالات، زمینۀ انتشار مطالب نادرست بعدی را فراهم می‌کند.
زهرا حیاتی، محمد نجاری،
دوره ۱۲، شماره ۴۵ - ( ۴-۱۳۹۸ )
چکیده

در تکامل دانش روایت‏شناسی، ژرار ژنت به عنصر زمان پرداخت و این نظریه را مطرح کرد که یکی از جنبه‏های هنر روایت‏پردازی، نحوه تبدیل زمان داستان به زمان متن است. روایت‏پژوه رابطه زمان داستان و زمان متن را با سه مؤلفه نظم، تداوم (دیرش) و بسامد تحلیل می‏کند. «نظم» توالی رویدادهای روایت را با توالی منطقی و گاه‌شمارانه آن در داستان مقایسه می‏کند؛ «تداوم» مدت زمان وقوع حادثه را با حجم متن اختصاص‏یافته به آن می‏سنجد؛ «بسامد» تعداد تکرار وقایع را در داستان با تعداد نقل آن‏ها در متن قیاس می‏کند. در چند دهه اخیر، پژوهشگران ادبیات فارسی به این مقوله توجه کرده و در بیش از سی پایان‏نامه و رساله و پنجاه مقاله، به بررسی زمان روایی در متون کهن یا معاصر پرداخته‌اند. در این پژوهش، مقالات علمی ـ پژوهشی که زمان روایی را تحلیل کرده‌‌اند، با این پرسش‌ها واکاوی شده‏اند: ۱. دریافت نهایی مقالات از تحلیل زمان در متون روایی چیست؟ آیا به شیوه زمان‏بندی بسنده شده یا اینکه رابطه زمان روایی با معنا و ساختار اثر نیز به‏دست آمده است؟ ۲. دسته‏بندی مقالات براساس موضوع، روش و یافته‏های پژوهش چه نقشه راهی برای مطالعات روایت‏پژوهی ترسیم می‏کند؟ دریافت پژوهش این است که بیشتر تحقیقات ناظر به آزمون کاربست نظریۀ ژنت در قرائت متن ادبی بوده و اغلب شیوه‏های زمان‏بندی نویسنده را گزارش کرده‏اند؛ اما نسبت ساختار و معنا با زمان روایی و نیز رابطه ادبیت متن با زمان روایت هم نشانه‏هایی در تحقیقات دارد و به‏طور کامل مغفول نمانده است. اگر این رویکرد در پژوهش‏های آتی مورد توجه قرار گیرد و مقایسه متون براساس دوره یا نوع ادبی بر این پایه تحلیل شود، نتایج نظام‏یافته‏تری به مطالعات سبک‏شناختی یا تاریخ ادبیات افزوده می‏شود.

صفحه ۱ از ۱