۲۶۹ نتیجه برای نظریه
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
جایگزینی واجِ زبان وامدهنده با واجی از زبان وام گیرنده«جایگزینی واج» نامیده میشود. تا به حال جایگزینی واکه ها در وامواژهها بیشتر مورد توجه محققان بوده است ولی بررسی جایگزینی همخوان کمتر مورد بحث قرار گرفته است بخصوص از دیدگاه نظریه بهینگی (پرینس و اسمولنسکی، ۲۰۰۴ /۱۹۹۳) و یا از دیدگاه آموزش زبان به جایگزینی همخوانها پرداخته شده است (رزم دیده و ناصری (۱۳۹۸). ولی در این مقاله جایگزینی همخوان در وامواژهها بررسی شده است چون وامواژهها بهتر میتوانند رفتار واجی عامه مردم فارسی زبان را نشان دهند. نوع و رتبهبندی محدودیتها نیز گویای این تفاوتها است.در این تحقیق تعداد ۲۹۵ واژه انگلیسی از فرهنگ سه جلدی عمید و واژهیاب گوگل استخراج شد و مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که شبیهترین همخوان موجود در زبان وام گیرنده با توجه به بافت آوایی در جایگزینی شرکت میکند؛ ولی رتبه بندی محدودیتها تغییر نمی کند. از آنجاییکه هیچکدام از همخوانهای/T/، /w/، /k/ و /g/ در زبان فارسی نقش واجی ندارند، همخوان /T/ در آغازه و پایانه هجا به ترتیب با همخوانهای[t] و [s] جایگزین میشود. همخوان /w/ در ابتدای واژه با همخوان لبی دندانی [v] جایگزین میشود. البته از آنجا که این همخوان دولبی نرمکامی فقط به صورت آوای میانجی در زبان فارسی کاربرد دارد، پس از شکسته شدن خوشه آغازین /sw/ در ابتدای واژه، همچون یک آوای میانجی عمل میکند و معمولا جایگزین نمیشود. دو همخوان نرمکامی/k/ و /g/نیز با توجه به نوع بافت یا به همخوانهای کامی [c] و []تبدیل میشوند یا اصلاً جایگزین نمیشوند.
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی همگانیهای زبان به بررسی ادراک فارسیآموزان در تشخیص صحیح جایگاه فاعل باتوجه به نظریهی پردازش درونداد و اصل اسم اول از این نظریه میپردازد. اصل اسم اول بیانگر این است که زبانآموزان اسم یا ضمیری را که در ابتدای جمله میآید، به عنوان فاعل جمله درنظرمیگیرند. در این پژوهش از روش میدانی برای جمعآوری دادهها استفاده شده است. شرکتکنندگان در این پژوهش ۷۰ نفر از فراگیران آموزش زبان فارسی در سطحهای مقدماتی (۲۳نفر)، میانی (۲۳نفر) و پیشرفته (۲۴نفر) در مرکز آموزش زبان فارسی دانشگاه الزهرا هستند. این مطالعه با بهرهگیری از روش اجرایی فرایدمن و همکاران (۲۰۰۴) به بررسی اصل اسم اول به عنوان یک مسیر قابل پیشبینی در آموزش فارسیآموزان پرداخته است. در این جهت آزمونی بر روی گوگلفرم طراحی شده که فارسیآموزان در فاصله زمانی ۵ ماه در دو مرحلهی متفاوت این آزمون شرکت کردهاند. این آزمون در هر دو مرحلهی خود شامل ۱۵ جمله بوده است که زبانآموزان باید پس از شنیدن جملات، آنها را به تصاویر مربوط وصل میکردند. برای تشخیص ادارک شرکتکنندگان از جایگاه فاعل، ۸ جمله درمرحلهی دوم به صورت مجهول درآمدند. نتایج حاصل از این مطالعه بیانگر این بودهاند که تغییر جملات درمرحلهی دوم آزمون سبب بالارفتن خطا در میزان پاسخگویی زبانآموزان شد و این امر در زبانآموزان سطح مقدماتی بالاتر از گروههای دیگر گزارش شد. نتایج حاصل بیانگر تاثیر اصل اسم اول در ادراک فارسیآموزان از جایگاه فاعل هستند. میزان این تاثیرپذیری در فارسیآموزان سطح مقدماتی بیشتر از سایر سطوح به چشم میخورد.
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
هدف پژوهش، بررسی مبانی نظریه بازی¬های زبانی ویتگنشتاین و نقش آن در غلبه بر پیش¬فرض¬ها و سوگیری¬های نادرست است. در پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و با روش تحلیل مفهومی و استنتاجی، در بخش یافته¬ها با بررسی مبانی نظری بازی¬های زبانی ویتگنشتاین، ابتدا به نقد کاستی¬های فلسفه متقدم همچون مطلقیت امور، رویکرد تحلیلی محض و تعریف اشاره¬ای پرداخته و در ادامه به ویژگی¬های زبان همچون اجتماعی بودن، تغییرپذیری و بحث کاربرد و نقش ابزاری آن اشاره شد. همچنین، ضمن بیان رسالت فلسفه ویتگنشتاین، جایگاه و علت محوریت زبان در فلسفه او نمایان گردید و در نهایت به خاطر افق جدیدی که در نظریه بازی¬های زبانی نهفته است و با تکیه بر آن و همچنین شیوه کار ویتگنشتاین در فلسفه متاخر، مجموعه راهکارهایی جهت غلبه بر سوگیری¬ها ارائه شد. غلبه بر حس ذات باوری، بازنمایی دارای وضوح، خودتبعیدی تحمیلی، تجربه مشاغل و حرفه¬های متفاوت، تاکید بر تفاوت¬ها و طرح سؤالات مناسب از جمله این راهکارها هستند. در نتیجه می¬توان اذعان داشت که بسیاری از باورها و پیش-فرض¬های نادرست از طریق زبان به نسل¬های آینده منتقل می¬شود و به این دلیل خیلی از مسائل در طول تاریخ پابرجا مانده¬اند. از این¬رو، بایستی مفاهیم و اندیشه¬های غلط را در زبان ¬شناسایی و با حذف آنها از تکرارشان جلوگیری به عمل آید.
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
دراین مطالعه ۳۰ هیجان به صورت القایی به پنجاه بازیگر تئاتر داده شده و آنها برای هر حالتذهنی، یک فرم بدنی طراحی کردند. دراین فرایند دوهزار تصویر از ژست بازیگران جمعآوری شد. تصاویر توسط ۳۲۱ نفر تماشاگر بهصورتِ تصادفی مورد نظرسنجی قرارگرفت و ازمیانِ آنها ژستهایی که بالاترین امتیاز را دراین نظرسنجی دریافت کردند، انتخاب شد. پایایی و روایی تصاویر منتخب ازطریق نرم افزاری که برای آزمون ذهنخوانی ازطریق بدن طراحی شده بود، ارزیابی شد. این مطالعه ازطریق تهیه و طراحی آزمون و اجرای آزمون و تحلیل و ثبت نتایج آزمون به نتایج زیر رسید.
باتوجه به نتایج آماری مشخص شد که بدن توانایی انتقال حالتذهنی را دارد. ما میتوانیم از فرم بدن افراد، به حالتهای ذهنی آنها پی ببریم. ۳۰ هیجان براساس حالتهای ذهنی «هدف» در مطالعات بارون کوهن، مشخص شد. ارتباط میان ذهنخوانی ازطریقِ بدن با ذهنخوانی ازطریقِ چشم مورد ارزیابی قرار گرفت. تصاویر منتخب جهت طراحی آزمون ذهنخوانی ازطریقِ بدن شناسایی و روایی و پایایی آن مورد تایید قرار گرفت.
اولین بانک تصاویر بیانگرِ حالتهای ذهنی ازطریق بدن بازیگران تهیه و طراحی گردید. در درک حالتهای ذهنی، زنان عملکرد بهتری نسبت به مردان دارند. بدن نسبت به چشمها، در بیان حالتهای ذهنی از گویایی بیشتری برخوردار است.
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
ارتباط میان واژگان و مفاهیم آنها در علم "معناشناسی" بررسی میشود. "معناشناسی آماری" زیرشاخه "معناشناسی محاسباتی" و در حقیقت، زیر شاخهای از "زبانشناسی محاسباتی" و "پردازش زبان طبیعی" است. تعیین واژگان و مفاهیم کلیدی یک متن به روش سنتی، نیازمند صرف زمان و همچنین دانش تخصصی راجع به موضوع متن است. استخراج زنجیرههای واژگانی، یکی از جدیدترین شاخههای معناشناسی آماری است که بر اساس روابط معنایی میان واژگان، مضامین اصلی متن را در اختیار ما قرار میدهد. در جستار حاضر برآنیم تا زنجیرههای واژگانی دو خطبه ۱۱۱ و ۲۲۱ نهج البلاغه را بر اساس نظریه "بارزیلی" و "الهداد" تعیین کرده و با بهرهگیری از روش توصیفی-تحلیلی و آماری، مضامین اصلی آنها را استخراج نماییم. نتایج تحقیق حاکی از آن است که خطبه ۱۱۱ دارای ۷۸ و خطبه ۲۲۱ نیز دارای ۸۷ زنجیره واژگانی بوده که از میان آنها، رابطه معنایی تضاد (۵۰%) -در خطبه ۱۱۱- و رابطه معنایی تضاد (۳۸%) و ترادف (۳۴%) -در خطبه ۲۲۱- از بیشترین فراوانی برخوردار هستند. در خطبه ۱۱۱، زنجیره شماره ۵۳ که واژگان تشکیل دهنده آن، بر ترک دنیا و برگزیدن آخرت دلالت دارند و در خطبه ۲۲۱، زنجیرههای شماره ۳۱، ۶۲ و ۸ که واژگان آنها، به ترتیب، بر سکوت و خاموشی پس از زبانآوری، ضرورت بهرهگیری از عقل و خرد، ترس و وحشت از روز قیامت دلالت دارند، قویترین زنجیرهها هستند. همچنین نتایج نشان میدهند که موضوع خطبه ۲۲۱ "اخلاقی، اعتقادی، علمی، عقلی" است اما مضامین اصلی خطبه ۱۱۱، با موضوع "اخلاقی" که "دشتی" برای آن ذکر کرده است، مطابق میباشد.
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
پژوهش حاضر، با بهکارگیری نظریهی گراف به تحلیل شبکهی معنایی افعال زبان فارسی در میان گویشوران دوزبانه میپردازد. در این پژوهش که در چارچوب زبانشناسی شناختی، معناشناسی واژگانی (شناختی) و زبانشناسی رایانشی انجام پذیرفته است، پرسشنامهای مشتمل بر ۵۰ فعل پایهی زبان فارسی به آزمونشوندگان ارائه و از آنها خواسته شده است روابط مفهومی و درونزبانی این افعال را ترسیم کنند. هدف پژوهش، شناسایی قویترین و پربسامدترین پیوندهای مفهومی و درونزبانی میان این افعال و ارائهی مشخصات گراف ترسیمشده توسط گویشوران دوزبانه است. این پژوهش قصد دارد به این پرسش پاسخ دهد که روابط مفهومی و درون زبانی الگوی گراف ایرانیان غیرفارسی زبان از چه نوع است؟ فرضیه محتمل این است که روابط مفهومی ترادف، تضاد، شمول معنایی و باهم آیی در این الگو دیده شوند. روش پژوهش میدانی و ابزار آن پرسشنامهای بومیسازی شده است که به آزمونشوندگان داده شد و از آنها خواسته شد هرگونه ارتباط معنایی میان این افعال را ترسیم نمایند.
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
علیرغم تحقیقات فراوان در حوزه پایگاه دانش آموزشی معلمان زبان، مطالعات کمی در مورد تفاوت های فردی معلمان و نحوه ارتباط آن با اثربخشی آموزشی معلمین وجود دارد. برای پرداختن به این موضوع، ارتباط دانش آموزشی معلمان زبان و اثربخشی آموزشی آنها را در این مطالعه بررسی کردیم و شباهتها و تفاوتهای موجود در پایگاه دانش معلمان را بیان کردیم. از طریق اجرای آزمون خودکارآمدی رشته ای، هشت معلم بر اساس نمره یشان انتخاب و در دو گروه قرار گرفتند. پس از آن، یک جلسه آموزشی ۹۰ دقیقه ای از هر معلم به صورت ویدئویی ضبط شد و بعداً فایل ضبط شده در یک مصاحبه یادآوری تحریک شده با معلم استفاده شد. گزارش های شفاهی به صورت کلمه به کلمه رونویسی شد و برای شناسایی افکار آموزشی معلمان تحت تحلیل محتوایی موضوعی قرار گرفت. نتایج نشاندهنده تفاوت معنیدار بین گروهها بود، به طوری که گروه با اثربخشی بالا به طور متوسط ۴,۱۸ فکر در دقیقه گزارش کرده و گروه با اثربخشی کم ۲.۸۵ فکر در دقیقه گزارش کردند. پنج دسته از مقولههای دانش رایج بین دو گروه مشترک بودند؛ البته این مقوله ها فراوانی و رتبهبندیهای مختلفی در هر گروه داشتند. یافتهها مفاهیمی را برای توجه به ساختار خودکارآمدی و منابع آن در رشد حرفهای معلمین و همچنین جنبه اجتماعی-شناختی و عاطفی در آماده سازی آنان ارائه میکند.
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
از آنجا که نظریههای یادگیری اغلب در آموزش ترجمه نادیده گرفته شدهاند، این مطالعه با هدف بررسی تأثیر کاربست نظریۀ یادگیری ارتباطگرایی در آموزش ترجمه با استفاده از یکی از ابزارهای ترجمۀ مبتنی بر هوش مصنوعی، Matecat، انجام شد. شرکتکنندگان سی نفر از دانشجویان سال سوم مترجمی بودند که برای واحد ترجمۀ اسلامی از انگلیسی ثبت نام کرده بودند. قبل از شروع دوره، یک پیشآزمون برای ارزیابی مهارت ترجمه دانشجویان برگزار شد. سپس بر اساس نتایج آن، دو گروه آزمایش و کنترل تشکیل شد. همگنی این دو گروه با استفاده از آزمون Tمستقل در SPSS بررسی شد. برخلاف گروه کنترل، گروه آزمایش در طول دوره بر اساس اصول ارتباطگرایی و مدل طراحیشده آموزش دید. در پایان برنامه، یک پسآزمون برگزار شد و نمرات با استفاده از آزمون Tمستقل تحلیل شد. نتایج نشان داد اگرچه هر دو گروه در ابتدای دوره تقریباً در یک سطح بودند، در پایان دوره، کیفیت ترجمههای گروه آزمایش بیش از گروه کنترل افزایش یافته بود. همچنین، گروه آزمایش در موارد مربوط به انسجام و همبستگی، ساختار، سبک و موارد فرهنگی بهتر از گروه کنترل عمل کرده بود. در واقع، یافتهها نشان داد که به کارگیری ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی به خودی خود منجر به بهبود قابل توجه در کیفیت ترجمۀ یادگیرندگان نمیشود مگر اینکه آموزش در چارچوب نظریۀ یادگیری مانند ارتباطگرایی صورت گیرد که برآمده از نیازهای عصر دیجیتال است.
حسین پاینده،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۷ )
چکیده
نسبیگرایی که در نظریههای نقادانه جدید، اصلی پذیرفتهشده محسوب میشود، حاصل تحولات فکریای است که ریشه در فلسفه پدیدارشناسیِ هوسِرل دارد و در نقد ادبی، بویژه با آرای نظریهپردازانِ «مکتب کنستانس» در نیمه دوم قرن بیستم رواج یافت. تا پیش از پیدایش این نظریهها، سمتوسوی اصلیِ نقد ادبی را تلاش برای یافتن معنایی تغییرناپذیر در متن تشکیل میداد. این رویکردِ مطلقگرا، غایت نقد ادبی را در «کشفِ» معنایی میدید که مؤلف در مقام خداوندگارِ متن در آن استتار کرده است. در بخش نخستِ این مقاله، ابتدا به پسزمینه مطلقگرایی در نقد ادبی سنتی در قرن نوزدهم خواهیم پرداخت، سپس نشان خواهیم داد که حتی «نقد نو» در چند دهه نخستِ قرن بیستم- که داعیه رهانیدن متن از بند زندگینامه مؤلف و ملاحظات برونمتنیای مانند تاریخ را داشت-، در نهایت نتوانست از نسبیستیزی در نقد مصون بماند. در بخش بعدی استدلال خواهیم کرد که دیدگاهِ پدیدارشناختیای که ثنویت سوژه/ اُبژه را محل تردید قرار داد، راه را برای نسبیگرایی به منزله دیدگاهی نافذ در نقد ادبی جدید باز کرد. مطرح شدنِ «نظریه دریافت» توسط هانس رابرت یاوس و ولفگانگ آیزر سهم بسزایی در ترویج این نظر داشت که عملِ نقد ماهیتی بینالاذهانی و لزوماً نسبی دارد. بخش پایانیِ این مقاله، به نتیجهگیری از بحثهای ارائهشده اختصاص دارد.
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده
نظریه انگاره معنایی طنز، اولین نظریه کامل زبانشناسی در باب طنز است. این نظریه که در واقع حرکتی اساسی در مقابل رویکرد طبقهبندی سنتی جناسها و طنز بود، در سال ۱۹۸۵ توسط ویکتور راسکین ارائه شد. راسکین اولین زبانشناسی بود که ساختار طنز را از لحاظ معنیشناسی تحلیل کرد و توانست ساختار دو قطبی لطیفه را شناسایی کند. به عقیده راسکین، یک نظریه معنایی باید شامل دو مقوله انتزاعی باشد؛ مجموعهای از همه انگارههای در دسترس سخنگویان و مجموعهای از قواعد ترکیب.
هدف این مقاله معرفی این نظریه و پاسخدادن به این پرسش است که بر مبنای دادههای زبان فارسی چه ایراداتی بر این نظریه وارد است. در راستای این هدف به بررسی تعدادی از لطیفههای زبان فارسی میپردازیم که در مطبوعات طنز منتشر شدهاند و از طریق این تحلیلها نقاط ضعف نظریه مذکور را نشان میدهیم. نتایج این تحلیلها نشان میدهد که روش تحلیل نظریه انگاره معنایی طنز راسکین که مبتنی بر فهرستکردن همه معانی یا انگارههای واژههای بهکار رفته در متن طنز است، در تحلیل لطیفههای زبان فارسی نقاط ضعف و ایراداتی دارد؛ از جمله اینکه پیچیدگیهای وقتگیر و بیهوده دارد و با واقعیتهای پردازشی زبان همخوانی ندارد و به دلیل همین پیچیدگیهای بیهوده، قابل اعمال بر لطیفههای بلند زبان فارسی نمیباشد.
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۸۲ )
چکیده
نظریهپردازان ادبی از دیر باز تاکنون از چشماندازهایی مختلف به شعر و ماهیت آن نگریستهاند. پیش از همه، افلاطون و ارسطو بودندکه شعر را چونان دیگر مقولههای هنری، تقلید از طبیعت دانستند. این نظریه که سنگ بنای دیگر نظریههای ادبی هم بود تا روزگار معاصر هم تداوم یافت.
در اوایل قرن بیستم و همزمان با پیدایش نظریات جدید فلسفی و زبانشناختی، بوطیقاهایی جدید پدید آمد که در آن برخلاف نظریههای کلاسیک، زبان شعر بتدریج وظیفه انتقال پیام و معنی را از دست میداد.
مطالعه درباره زبان (جنبه عینی) اثر، محور تدریجی معنی یا چند معنایی شعر و نیز دخالت دادن مخاطب در خلاقیت ادبی اثر از جمله برجستهترین ویژگیهای نظریههایی چون صورتگرایی، ساختارگرایی ، نشانهشناسی، تأویل متن و ساختار شکنی است.
یکی از نکاتی که در بررسی تحلیلی این نظریههای شعری بیش از نتایج دیگر به چشم میآید تعدد و تنوع چشماندازهایی است که به واسطه آن، شعر و ماهیت آن بارها مورد کندوکاو و بررسی قرار گرفته است.
محمدرضا صالحی مازندرانی،
دوره ۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۷ )
چکیده
دیدگاه هایی که شاعران بزرگ و صاحب سبک در باب شعر و عناصر دربرگیرنده آن در لایه هایی از سروده های خویش آورده اند، گاه نکته های بسیار باارزشی را درباره شعر و چیستی آن بیان می کند که اغلب منتقدان ادبی از آن ناآگاهند. این دیدگاه های نقادانه و گاه شبه فلسفی که اغلب با بیانی هنری و برخاسته از زمینه های شهودی مطرح شده، به لحاظ کمّی به اختصار و درون تصویر یا بیانی کوتاه و غیرمستقیم آشکار شده است. نکته اینکه با استخراج و نقد و تحلیل این نظریات می توان به اندیشه های باارزشی در باب شعر دست یافت که مانند آن ها گاهی در سخنان نظریه پردازان ادبی نیز آمده است و می توان برتری و پیشی گرفتن شاعران را در نقد تجربه مندانه شعر نمایاند. بررسی و طبقه بندی و تحلیل نگاه ها و دیدگاه های شاعران در باب شعر تا حدی درخور توجه است که می تواند شاخه ای مستقل در تاریخ نقد ادبی در حوزه ادبیات فارسی را به خود اختصاص دهد و معیارهای سنتی در موازین بررسی سبک های شعری را دگرگون سازد.
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۱ )
چکیده
اگرچه حفاظت به عنوان گام اول در امر احیاء شناخته می شود، اما بسیاری از بناها و مناطق تاریخی همزمان با حفاظت نیازمند توسعه نیز می باشند؛ درواقع توسعه و حضور ساختارهای جدید در زمینه های تاریخی می تواند سبب تداوم تاریخ و غناء یافتن محیط های تاریخی گردد. اما آنچه که در این میان مهم می باشد نیاز به تدوین دستورالعمل هایی جامع پیرامون طراحی اینگونه ساختارهای جدید است. در این راستا و پیش از هر چیز، توجه و درنظر گرفتن اصول پذیرفته شده ی جهانی در این حوزه، ضرورت دارد. امروزه با گذشت حدود دو قرن از آغاز جنبش حفاظت از ثروت های فرهنگی- تاریخی با مجموعه های از منشورها، قطعنامه ها و توصیه های جهانی در زمینه ی مواجه با میراث گذشتگان روبرو هستیم که حاصل تجارب بدست آمده از رویکردهای گوناگون در این حوزه و در کشورهای مختلف جهان می باشند. هدف از مقاله ی پیشِرو، بررسی ایده ها و نظریه ها، توافقنامه ها و منشورهای مرتبط با حضور ساختارهای جدید در زمینههای تاریخی، جهت استفاده از آنها به منظور دستیابی به رهنمودهای طراحیِ ساختارهای جدید در زمینه تاریخی می باشد؛ از اینرو در ابتدا به بررسی تئوریِ نظریه پردازانی پرداخته می شود که تأثیر بیشتری بر رویکردهای پس از خود داشته و زمینه ساز تدوین اصول بین المللی گشته اند؛ سپس در پی آن مفاد توافقنامه های بین المللی که به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم به این حوزه اشاره داشته و توانسته اند اصولی کلیدی را در این خصوص ارائه دهند، بیان می شود. در انتها با تنظیم جدولی براساس رویکرد هر یک از توافقنامه های مورد بررسی، به روند تکاملی این نگرش ها در مقیاس بین المللی پرداخته می شود.
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۱ )
چکیده
محیط¬های حامی استقلال و عجین شدن با شغل در بین کارمندان دانشگاه تهران: نقش واسطه¬ای نیازهای روانی اساسی شناسایی علل و پیامدهای عجین شدن با شغل برای مدیران بسیار مهم است و یکی از اهداف غایی مدیریت رفتار سازمانی است؛ چرا که به عنوان یک بازخور، متغیر مهمی در جهت افزایش اثربخشی سازمان است. با توجه به اهمیت انگیزش درونی در عجین شدن با شغل، ضروری است که این مفهوم با یک نظریه انگیزشی همچون نظریه خود تعیین گری تبیین شود. این نظریه بیان می کند که محیط های کاری که اجازه برآورده شدن نیازهای روانی اساسی را می¬دهند، موجب تسهیل عجین شدن با شغل می شوند. تحقیقات بسیار کمی در رابطه با اثر برآورده شدن این نیازها بر عجین شدن با شغل در بین کارکنان انجام گرفته است و ضروری است که مطالعات بیشتری در این باره انجام پذیرد. پژوهش حاضر از نوع تحقیقات همبستگی با استفاده از روشهای مدل سازی معادلات ساختاری است. جامعه آماری این پژوهش کلیه کارمندان دانشگاه تهران می باشند که ۱۱۳ نفر از آنها به صورت تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد که محیط های حامی استقلال، اثر معنی داری (۶/۰) بر برآورده شدن نیازهای روانی دارند. همچنین برآورده شدن نیازهای روانی اثر مستقیم معنی داری(۵۴/۰) بر عجین شدن با شغل دارند. علاوه برآن معنی داری اثر غیر مستقیم حمایت از استقلال بر عجین شدن با شغل (۳۳/۰) نیز نشانگر نقش واسطه ای برآوردن شدن نیازهای روانی در ارتباط بین این دو متغیر است
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱- )
چکیده
در این مقاله، یک مدل انتشار موج جدید بر پایه UTD برای مسیرهای با پراشهای چندگانه در مخابرات رادیویی موبایل سلولی و محیطهای شهری پیشنهاد می گردد. علاوه بر این، روابط جدید دقیقی برای محاسبه افت پراشهای چندگانه توسط ساختمانها و افت اضافی مسیر استخراج شده و تحلیل می گردند. برای این منظور، فرض می کنیم که ردیفهای ساختمانها دارای سطح مقطع های مستطیلی بوده و ارتفاعها و فواصلشان از همدیگر یکسان است. همچنین در این مدل، خواص الکتریکی واقعی ساختمانها در نظر گرفته می شوند.
مطالعات قبلی روی مدلهای ساده شده ای که ساختمانها را به صورت نیمصفحه های جاذب یا نیمصفحه های هادی کامل و یا گوه های نود درجه در نظر می گرفتند، تمرکز داشتند. در مدل پیشنهادی جدید، ساختمانها به صورت سطرهای موازی از توده های دی الکتریک و با پشت بامهای مسطح فرض شده اند و ضریب دی الکتریک و ضریب هدایت واقعی آنها مورد استفاده قرار می گیرند.
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده
بنیادگرایی در قالب منش و کنش یکی از مسایل امنیتی جهان امروز است، به گونهای که قلمرویابی و قلمروگستری گروههای بنیادگرای تروریستی بخش کلانی از ادبیات امنیتی جهان را به خود معطوف داشته است. طی یک دهه گذشته منطقه شمال آفریقا برخاسته از بحرانهای داخلی، رقابتهای سیاسی و ایدئولوژیکی منطقهای و مداخله قدرتهای فرامنطقهای کانون پیدایش و گسترش اندیشههای افراطیگرایانه شده، به گونهای که هزینهها و آثار فراوانی در سطوح داخلی، منطقهای و بینالمللی در پی داشته است. در این میان، شمال قاره آفریقا و بهطور مشخص کشور تونس فرصتهای مناسبی برای رشد و گسترش سازمان بنیادگرای داعش فراهم ساخته است. پژوهش حاضر که ماهیتی توصیفی- تحلیلی دارد و دادهها و اطلاعات مورد نیاز آن به روش کتابخانهای گردآوری شده است در قالب نظریه میدان واحد جونز بر این فرضیه استوار است که عوامل داخلی (بحرانهای اجتماعی) و خارجی (قدرتهای مداخلهگر)، زمینه قلمروگستری سازمانهای بنیادگرای تروریستی مانند داعش را در تونس فراهم آورده است. نتیجه پژوهش نشان داد که شکنندگی دولت، ساختار جغرافیایی و پیوستگیهای ژئوپلیتیکی، به همراه محظورات سیاسی و بینالمللی حاکم بر تونس زمینه قلمرویابی و قلمروگستری داعش را فراهم کرده است، اما عدم همراهی نظام ژئوپلیتیک منطقهای و جهانی و ناکامی این گروه در فرآیند قلمروداری مانع از پیدایش موجودیت سیاسی- فضایی نوینی شد.
دوره ۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده
این پژوهش کوششی است برای بررسی انواع روشهای مجهولسازی فعلهای مرکب زبان فارسی و معرفی نظریه معنایی جکندوف، یعنی آنچه «نظریه معنیشناسی مفهومی» نامیده میشود. معرفی این نظریه معنیشناختی، به این دلیل است که مبانی آن به محک دادههای زبان فارسی سپرده شود تا معلوم شود آیا این نظریه، چنانکه پیشنهاددهنده آن ادعا میکند، جهانی است و از عهده تبیین دادههای زبان فارسی برمیآید یا خیر. به این منظور، رفتار معنایی۲۲ فعل مرکب زبان فارسی که از راه همراهشدن سازه غیرفعلی با فعل سبک «انداختن» ساخته میشوند، به هنگام مجهولکردن این افعال بررسی میشود. چنانکه ملاحظه خواهیم کرد، برای مجهولسازی گروهی از فعلهای مرکب، میتوان از دو روش نحوی و معنایی بهره برد. همچنین، خواهیم دید که نظریه معنایی جکندوف به دلیل توجه به مؤلفههای معنایی و در نظر گرفتن آنها به منزله واحد تحلیل معنایی، از عهده تبیین پذیرفتنینبودن جملههایی که دستوریاند، ناتوان میماند و بنابراین، استدلال خواهیم کرد که چنانچه واحد تحلیل معنی جمله در نظر گرفته نشود، تحلیلهای معنایی نتایج درستی را بر پی نخواهند داشت.
دوره ۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده
با توسعه دیدگاه های رده شناختی زبان، چارچوب بهینگی به عنوان فرانظریه ای بر دیگر نظریه ها مطرح شد. بر این اساس پژوهش حاضر در قالب حاکمیت و مرجعگزینی در چارچوب نظری بهینگی برای بررسی آرایش واژگانی جملات خبری گویش آتنی (از گویش های مازندرانی) به انجام رسیده است. هدف از این پژوهش شناخت و تحلیل گویش آتنی به عنوان یکی از گویش های ایرانی در معرض خطر است که با بهکارگیری فرانظریه بهینگی در تعیین محدودیت های حاکم بر آرایش جملات خبری گویش و رتبه بندی آنان به انجام رسیده و با استفاده از تابلوها و نمودارها در چارچوب بهینگی ارائه شده است. در تحلیل بهینگی گویش، محدودیتهای مورداستفاده به طور کلی در سه دسته، تقسیم بندی می شوند که عبارتاند از: محدودیتهای انطباق (چپهسته، چپمشخص گر، چپمتمم)، محدودیت عناصر اجباری (هسته اجباری، مشخصگر اجباری) و محدودیت های ساختاری (به اقتباس از: Kuhn, ۲۰۰۳؛ مشتمل بر محدودیت وفاداری (خوانش کامل، تجزیه) و محدودیت نشانداری (عامل مشخص گر، عدمحرکت واژگانی، اقامت، فاعل، مبتدا انداز). نتایج پژوهش با تأیید مفهوم وحدت در تنوع در انگاره های آرایش واژگانی ساخت های خبری گویش آتنی، وجود تنوعات میانزبانی را حاصل رتبه بندی متفاوت آنان به شمار آورده و جهانشمولی نظریه بهینگی را در ارتباط با تعداد ثابت تخطی ها از محدودیتهای انطباق تأیید میکند.
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده
چکیده
ادبیات به عنوان یکی از مهم ترین عوامل انتقال فرهنگ هر ملت، به قدر پیچیدگی زندگی و فرهنگ، دارای اجزا و عناصر پیچیده ای است. اگر نقد را ابزاری برای سوق دادن ادبیات به سمت خلاقیت بدانیم، آن گاه جایگاه ضروری و درعین حال حساس آن را در میان جوامع درک خواهیم کرد. نقد به مثابه وجدان بیدار ادبیات، آن را از خود فریبی می رهاند و دریچه های تازه ای را به سوی خلاقیت و تکامل هرچه بیشتر به روی آن می گشاید. ناقدان در این زمینه می توانند به فراخور علاقه و تخصص خود، شیوه های مختلفی را برگزینند. نقد اخلاقی، نقد اجتماعی، نقد روان شناختی، نقد تاریخی، نقد زیبایی شناسانه و نقد تطبیقی از مهم ترین شاخه های نقد ادبی است که ضمن تلفیق با علوم دیگر و استفاده از دستاوردهای آن، وابستگی ادبیات را به علم از یک سو و به فرهنگ جامعه از سوی دیگر اثبات می کند. این پژوهش با نگاهی تحلیلی به نقد اجتماعی توانسته است ضمن تبیین مبانی نقد اجتماعی در ادبیات، از ورای آرای گوناگون و گه گاه متناقض موجود در این زمینه به نوعی همگرایی و همسویی دست یابد. براساس این، با تلقی جامعه به عنوان موضوع تفکر ادیب نه منبع آن، تعریف فردیت هنرمند یا ادیب به تمایز دیدگاه وی از دیگران و نیز پذیرش جنبه های هنری آثار ادبی به عنوان وجه تمایز هنر از علم، بسیاری از چالش های موجود در این زمینه برطرف خواهد شد.
محمدرضا بهشتی، زهرا داوری،
دوره ۲، شماره ۶ - ( ۴-۱۳۸۸ )
چکیده
میان هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی، به ویژه نظریه های معطوف به خواننده پیوندی ضروری وجود دارد. این پیوند در رویکرد پدیدارشناسانه هرمنوتیک فلسفی و تبار پدیدارشناسانه این نظریه ها ریشه دارد. از این منظر، هرمنوتیک فلسفی، درواقع فلسفه ای هستی شناسانه در باب تفسیر متن است. وجه فلسفی هرمنوتیک فلسفی در «وجودی بودن» آن است و وجودی که گادامر و ریکور از آن می گویند، وجودی تفسیرشده است؛ به این اعتبار، تفسیر متن (حلقه رابط میان هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی) در محور اندیشه هرمنوتیکی گادامر و ریکور قرار دارد. تفاوت در رویکردهای دو نمایند ه هرمنوتیک فلسفی به متن و تفسیر، تابعی است از تفاوت در دو راهی که هر یک از آن ها برای رسیدن به وجود در پیش گرفته اند. مهم ترین وجه تمایز، توجه ریکور به جنبه معرفت شناسانه و تأکید گادامر بر هستی شناسی ای مستقیم در روند تفسیر است. این تفاوت اصلی منشأ چهار تفاوت جزئی تر است: «زمانمندی»، «زبانمندی»، «ویژگی دیالکتیکی» و «عینیت گرایی». در این مقاله، پس از بحث در نحوه رابطه هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی، آرای گادامر و ریکور در باب متن بررسی می شود. ابتدا مفهوم متن در نظر هر یک جست وجو می شود، سپس با تمرکز بر چهار محور تفاوت ذکرشده، رویکرد تفسیری آن ها به متن با یکدیگر مقایسه، و در پایان، مباحث جمع بندی می شود.