جستجو در مقالات منتشر شده


۳۸ نتیجه برای نشانه‌شناسی


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

از منظر نشانه­شناختی، رابطۀ دلالتی رابطۀ سه­وجهی است که میان هر نشانه و ابژۀ آن و تعبیر و تفسیر همان نشانه برقرار می­شود و درنتیجه فرایندهای نشانه­ای، دلالت­های بی­پایانی می­یابند. این رابطۀ سه­وجهی، نشانه­ها را در گونه­های نمادین، نمایه­ای و شمایلی طبقه­بندی می­کند. ضرب­المثل­ها، گزین­گویه­هایی هستند که از بستر یک جامعۀ زبانی گرفته شده­اند. این گونه­ها، دلالت­های متعددی را شکل می­دهند و نوعی برساخت جنسیتی را نمایه­سازی می­کند. از این روی، با تکیه بر مطالعات نشانه­شناختی می­توان دلالت­های گوناگون تقابل زن/ مرد را در ضرب­المثل­های هر قوم مورد بررسی قرار داد. بدین منظور، در مقاله حاضر، مفهوم جنسیت در ضرب­المثل­های زبان تاتی خراسان شمالی براساس الگوی نشانه­شناسی پیرس مورد واکاوی قرار گرفته­است تا چگونگی بازتاب عناصر فرهنگی و قومی تات­زبانان در نشانه­های نمادین، شمایلی و نمایه­ای جنسیت در این ضرب­المثل­ها ارزیابی و تحلیل شود. نتیجۀ بررسی نشان می­دهد که ضرب­المثل­های تاتی بیشتر در قالب نشانه­های نمادین، به­کار رفته­اند. بیشترین بسامد در فرایندهای نشانه­ای از آنِ ابژه­شدگی و شیءوارگی است و پس از آن فرایندهای دیگری­سازی و غیریت­سازی قرار دارد. تقابل نمادین میان جنس زن و مرد و نظم گفتمانی و جایگاه سلسه­مراتبی این مفهوم در قالب انگاره­های فرادستی/ فرودستی، ارزش/ ناارزش، انسان/ حیوان، اقتدارگرایی/ تضعیف، مرکز/ حاشیه، خود/ دیگری، هنجار/ ناهنجار، دوست/ دشمن و سلطه­گر/ سلطه­پذیر طبقه­بندی و مفهوم­سازی شده است. این تقابل، انگارۀ دیگریِ بودن جنس زن و برتری جنس مرد بر آن را به­صورت یک گفتمان مسلط بازنمایی می­کند. براساس این، می­توان برساخت جنسیتی این مفهوم را در ارتباط با گونۀ زبانی تاتی خراسان شمالی شاکله­بندی کرد.

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

زاهدان به واسطه­ی تنوع قومی، مذهبی و فرهنگی دارای بافت جمعیتی ناهمگون و متکثر است و همواره هم­زیستی مسالمت­آمیزی میان گروه­های مختلف مذهبی در این شهر برقرار بوده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تداوم و برجسته شدن تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور، شکاف­هایی را در گفتمان شهر میان بلوچ­ها و سیستانی­ها پدید آورد. می­توان بروز عینی این شکاف­ها را در نمادی­ترین عنصر مذهبی شهر یعنی مسجد مکّی مشاهده نمود. نشانه­های مستتر در این مسجد به عنوان عرصه­ی نمایش قدرت هژمونیک قومی- مذهبی بلوچ­های سنی مذهب، با ابعاد و ارتفاع نامتعارف و فرم­ها و تزیینات ناآشنا، بافت پیرامونی خود را قلمروبندی کرده و قواعد معنایی خاصی را تولید نموده است. لذا هدف اصلی پژوهش حاضر نقد و واکاوی مسجد مکّی به مثابه­ی یک متن چندلایه و یافتن ایدئولوژی­های آشکار و پنهان آن از طریق نشانه­شناسی انتقادی است و سعی دارد تا دریابد بازنمون گسست معنایی پدید آمده در گفتمان منظر شهری زاهدان چیست؟ و چگونه می­توان گسست معنایی پدید آمده در گفتمان شهر زاهدان را تبدیل به پیوست کرد؟ و بدین طریق تغییرات و یا عدم تغییرات لایه­های گوناگون آن را در طی زمان­های مختلف بررسی نماید.  نشانه­شناسی انتقادی در افراد آگاهی انتقادی نسبت به پدیده­ها ایجاد می­نماید. چنین آگاهی­ای از طریق نشانه­ها سبب می­شود که افراد نسبت به کنش گفتمانی پدید آمده و ساختارها و مناسبات مرتبط با آن شناخت حاصل کنند و به آن واکنش نشان دهند.

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

رابطه دوسویه انسان و مکان در شکل­ گیری انواع فرهنگ بشری تأثیر بسزایی داشته­ است. در نشانه­ شناسی فرهنگی، رابطه مکان به عنوان یک نظام نشانه­ ای با دیگر رمزگان­های فرهنگی مورد بحث و بررسی قرار می­ گیرد تا «اومِولت­»­ها و «سپهر­های نشانه­ ای» متون را مشخص سازد. منظومه دو چنار اثر حسن روشان یکی از آثار ادبی فاخر معاصر به زبان فارسی در وصف تاریخ، فرهنگ و جغرافیای خراسان شمالی بویژه شهر بجنورد است. در این منظومه، عنصر مکان به صورت یک رمزگان پویا و سیال با دیگر ابعاد تاریخی، اجتماعی و فرهنگی مردم خراسان شمالی پیوند خورده ­است که از منظر نشانه­ شناسی فرهنگی مرزهای سپهر­نشانه ­ای متن را مشخص می ­سازد. این مقاله می­ کوشد دلالت­های معنایی مکان­های یاد شده در منظومه دو چنار را براساس رویکرد نشانه­ شناسی فرهنگیِ مکان واکاوی کند. نتیجه این بررسی نشان می­دهد که یادکرد اماکن باستانی (معبد اسپاخو، چرمغان)، طبیعی (قنات فیض آباد، چشمه پلمیس )، کوچه­ها و محلات قدیمی شهر (سبزه میدان، قرنقه دالان، النگ اوچ آقاچ، شترخانه) و اماکن مدرن (سینما و کافه)، اماکن دینی (مسجد انقلاب، مسجد امام) در منظومه دو چنار از کارکرد کنشی خود خارج شده و در فرایند پویای معناپردازی با تبدیل شدن به مکان- شدگی، فضا- شدگی مکان، مکان بازپردازی شده، مکان پدیداری و غیره به بازیابی و احیای هویت و فرهنگ عامه و تاریخ خراسان شمالی می­ پردازد. همچنین مکان­های یاد شده در این منظومه گفتمان بومگرا، گفتمان هویتی و انقلابی و گفتمان تاریخی منعکس می ­کنند. 
 

دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

مقاله حاضر به بررسی و نقد نمایشنامه «مرگ فروشنده»، ترجمه بین‌زبانی آن به فارسی و ترجمه بین‌فرهنگی- بین‌نشانه‌ای آن به یک تله‌تئاتر ایرانی می‌پردازد. نمایشنامه از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه شده و ترجمه فارسی مبنای ترجمه بین‌نشانه‌ای آن بوده است. بر این اساس نگارنده هر دو ترجمه را با متن‌های پیشین مربوطه مقایسه کرده و در هر دو ترجمه، نشانه‌هایی که مشخصاً کارکرد ایدئولوژیک دارند تعیین و بررسی شدند. سپس با بسط نظریه نشانه‌شناسی انتقادی برای نقد ترجمه، انواع این نشانه‌ها و چگونگی تغییرات و حفظ این نشانه‌ها در تله‌تئاتر تحلیل و نقد شده‌اند. یافته‌های به دست آمده نشان داد که در ترجمه بین‌زبانی هیچ سانسوری وجود نداشته ولی در تله‌تئاتر تقریباً همه نشانه‌های دارای کارکرد ایدئولوژیک خاص حذف شده‌اند و در‌واقع متن آنقدر سانسور شده که گاهی حتی انسجام خود را از دست داده است. مترجم/ کارگردان سعی کرده تا جایی که می‌تواند متن را مطابق فرهنگ مقصد تغییر دهد و از طریق حذف و اضافه‌کردن نشانه‌های منطبق با دیدگاه‌ها و سنت‌های غالب متن مقصد و حذف کامل نشانه‌هایی که با این دیدگاه‌ها منطبق نیستند و در حقیقت از طریق حذف و اضافه‌های کاملاً مشهود با کارکردهای ایدئولوژیک مشخص دیدگاه‌های فرهنگ و سنت غالب جامعه مقصد را از طریق ترجمه به دریافت‌کنندگان اعمال کند؛ به همین دلیل متنی آفریده که در برخی موارد کاملاً انسجام خود را از دست داده و یا نسبت به متن پیشین معناهای متفاوتی پیدا کرده که گاه حتی در تضاد کامل با معناهای موردنظر متن اصلی بوده‌اند.
فرید یاحقی،
دوره ۲، شماره ۵ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده

هنرها از آنجا که خاستگاه مشترک انسانی دارند، ذاتاً یکسان و تنها در صورت متفاوت اند؛ بنابراین، می توان چگونگی رسیدن به شیوه های بیانی در یک رسانه هنری را با اندکی تغییر ظاهری برای رسانه ای دیگر مورد استفاده قرار داد. در این مقاله، ضمن معرفی جناس به عنوان یکی از شیوه های بلاغی زبان، معادل های بصری آن در دنیای تصویر و به ویژه در انیمیشن جست وجو شده است. جناس، هم نشینی دو کلمه است که در شکل یا تلفظ همسان و در معنا متفاوت باشند. از جناس معمولاً در نظم و نثر به عنوان یک آرایه ادبی برای زیبایی و گاه طنزآمیز کردن کلام استفاده می شود. اما با توجه به نظریات مدرنی که در باب جناس به ویژه از دیدگاه نشانه شناسی مطرح شده است، تعاریف سنتی جناس -که آن را به کلمات محدود می کرد- جایگاهی ندارد. از این دیدگاه، جناس را دو نشانه متشابهی می دانند که بر دو دال متفاوت دلالت کند. بنابراین، دو نشانه تصویری متجانس که دو مفهوم متفاوت را نشان می دهند نیز می توانند گونه ای جناس بصری قلمداد شوند؛ مانند تصویر چهره انسان و ماه که هر دو گرد هستند. با جابه جایی تصویر و کلمه، می توان برای انواع جناس های لفظی، که پیشتر تعریف شده اند، معادل های تصویری قابل بحثی در انیمیشن عرضه کرد که خوانش آن همانند زبان وابسته به زمان است. این مقاله بر آن است با مقایسه تطبیقی جناس در ادبیات و تصویر متحرک، تحلیل روشمندتری از بازی های تصویری به دست دهد که معمولاً به طور ذوقی و تصادفی در نگاه هنرمندان به وجود می آید.
زهرا حیاتی،
دوره ۲، شماره ۶ - ( ۴-۱۳۸۸ )
چکیده

نشانه شناسی ساختگرا تقابل های دوتایی را عناصر دلالتمندی می داند که ساختار پنهان متن را تشکیل می دهد و با تحلیل آن ها می توان به تفسیر و تأویل معنا پرداخت. تقابل ها که از دیدگاه زبان شناسی، روان شناسی و مردم شناسی ساختارگرا عامل شناخت و ادراک هستند، در متون فرهنگی اعم از آثار مکتوب ادبی یا هنرهای دیداری و شنیداری بروز و ظهورهای متفاوتی دارند. بررسی انواع تقابل هایی که مؤلف به کار برده است و شیوه پردازش آن ها، نتایج سبک شناختی به دست می دهد؛ چنان که بررسی نشانه شناختی عناصر متقابل در تصویرپردازی اشعار مولانا نشان می دهد: ۱. همه تقابل های ذهنی و عینی که نوعی تعالی و تنزّل را القا می کنند در جهت تبیین پدیده های مادی و امور معنوی به کار رفته اند. ۲. تقابل ها در نقطه ای به وحدت می رسند و هویت تقابلی آن ها مرتفع می شود. ۳. سلب ماهیت تقابلی از عناصر دوگانه با شگردهای بیانی و بلاغی صورت می پذیرد که دسته بندی آن ها به توصیفات سبک شناختی اشعار مولانا در مثنوی و کلیات دیوان شمس رهنمون است.
حمید رضا شعیری،
دوره ۲، شماره ۸ - ( ۱۰-۱۳۸۸ )
چکیده

دیدگاه گفتمانی با رویکرد نشانه- معناشناختی معتقد است که تولیدات زبانی تابع فرآیندی پیچیده هستند که عوامل نشانه- معنایی بسیاری در آن دخیل می باشند. در چنین دیدگاهی، بر خلاف روش های مطالعه ساختگرایی که تولیدات زبانی را ابژه هایی بیرونی و مستقل از تولید کننده آن می دانستند، آنچه که دارای اهمیت است نوعی حضور و موضع گفتمانی است که پویا و دینامیک بودن آن همواره ما را با نوعی جهت گیری گفتمانی، بسط روابط، تعامل بین نیروهای هم سو یا هم گرا و نا هم سو یا واگرا سوق می دهد. آنچه که سبب عبور از نظام سیستمیک مبتنی بر رابطه دالی و مدلولی نشانه ها به سوی نظام فرآیندی می گردد چیست ؟ به نظر می رسد که نظامی فرآیندی که متکی بر رابطه بین پلانهای زبانی (پلان صورت و محتوا) است جانشین رابطه دالی و مدلولی می گردد. چه ویژگی هایی سبب می گردند تا پلانهای زبانی بتوانند مرزهای معنایی را جابجا نموده و منجر به تولید جریانی نشانه- معنایی گردند ؟ هدف ما از ارایه این مقاله علاوه بر پاسخ به این پرسش، بررسی شرایطی است که ما را از نشانه شناسی ساختگرا، که معناهای از پیش تعیین شده در آن از اهمیت زیادی برخوردارند، به نشانه- معناشناسی گفتمانی، که در آن معنا تابع مذاکره و کشمکش بین پلانهای زبانی است، سوق می دهد.

دوره ۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۲ )
چکیده

نشانه‌شناسی و توجه به معنا و تأثیرات آن بر استفاده‌کنندگان از رویکرد‌های نوینی است که اخیراً استفاده از آن در مطالعات شهری نیز رواج یافته و می‌تواند به‌عنوان ابزاری مناسب و کارآمد در راستای تولید داده‌های کیفی از شهر و زندگی روزمره ساکنان آن مورد استفاده قرار گرفته و طراحان شهری را در شناسایی نشانه‌ها و مفاهیمی که بر آن دلالت دارند، یاری دهد. در این مقاله محله نازی‌آباد تهران به عنوان نمونه ‌موردی از جهت حضور نشانه‌ها، تأثیر آنها و معانی عناصر محیطی بر اقشار مختلف ساکنان و خوانش محیطی بررسی می‌شود. هدف این پژوهش نقد رویکرد نقشه‌های ذهنی لینچ و بررسی تأثیر معانی حاصل از عناصر و نشانه‌های شهری در ایجاد تصویر محیط در ذهن مردم و خوانایی محیط است که با بررسی میدانی محله، تهیه نقشه‌های ذهنی، تکمیل پرسشنامه و سنجش از طریق تصویر از ساکنان محقق می‌گردد. بررسی‌های انجام شده نشان می‌دهند که عناصر لینچی بیشتر به منظور خوانایی محیط و قابلیت ادراک سریع محیط پیرامون به‌کار می‌روند و بیشتر کاربرد عملکردی دارند. ولی انسان‌ها بر اساس تجربه، فرهنگ، گذشته تاریخی، جهان‌بینی و... معانی مختلفی را از عناصر محیطی برداشت نموده و تعابیر ویژه‌ای را بر اساس خوانش نشانه‌های محیطی می‌توانند از محله خود داشته باشند. لذا طراحان شهری می‌توانند تغییرات و طراحی محیطی را با توجه به عناصر حاوی بارهای معنایی در زندگی شخصی و جمعی افراد انجام داده و  امکان ایجاد دلبستگی محیطی را فراهم سازند.

دوره ۴، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده

تا امروز آنچه را که به عنوان نشانه‌شناسی معماری، می‌شناسیم زیرمجموعه‌ای از نشانه‌شناسی هنر و در سایۀ مفاهیم آن، فاقد نمودی مستقل است. باتوجه به مفاهیم نظری معماری و همسویی با اندیشه‌های زبانشناختی و نشانه‌شناسی، نیاز به بازتولید و تدوین نشانه‌شناسی معماری مشهود است. بدین منظور ابتدا مفاهیم زبانشناسی و نظریات نشانه‌شناسان مورد بازشناسی قرارگرفته و سپس به مدلسازیشان پرداختیم. با این رویکرد معماری چون متنی فضایی مورد خوانش قرار گرفته که در پیکرۀ خود از لایه‌های متعددی تشکیل شده‌است. این لایه‌ها به صورت سیستمی و فرآیندی با یکدیگر در ارتباط بوده و متن معماری را به وجود می‌آورند. اندیشه‌های مربوط به کارکرد، مسائل اقتصادی، زمان، مفاهیم زیباشناختی، مسائل اجتماعی-فرهنگی، مفاهیم هرمنوتیکی لایه‌های سیستمی و مفاهیم مربوط به آموزش، تجربیات، موضوعیت، کارفرما، دیدگاه معمار لایه‌های فرآیندی معماری را شکل می‌دهند. خوانش نشانه‌شناختی معماری، به دنبال بازتولید طرح بر اساس ارتباط بین این لایه‌ها و بر اساس برداشت مخاطب است. در این مقاله پس از بررسی نظریات نشانه شناسان، مدل نشانه شناسی معماری، مبتنی بر مبانی نظری معماری و نظریات نشانه شناختی، مطرح شد. سپس مدل ارائه شده در خوانش سه بنای مسجد معاصر تهران(مسجد دانشگاه تهران، مسجد الغدیر میرداماد، مسجد دانشگاه تربیت مدرس) مورد آزمون قرار گرفت.
امیر علی نجومیان،
دوره ۵، شماره ۱۸ - ( ۶-۱۳۹۱ )
چکیده

مقاله حاضر مفهوم عشق را در دو ساحت متفاوت و متمایز بررسی می کند. عشق از سویی همواره تجربه و مفهومی استعلایی شمرده شده که ثابت است و با حقیقتی فراانسانی نسبت دارد. این گونه خوانش، از نوشته های افلاطون شروع شده است و همچنان ادامه دارد. اما در برابر، نگاهی به عشق وجود دارد که از همان افلاطون تا به امروز، عشق را پدیده ای انسانی، فرهنگی و از همه مهم تر «متنی» می داند. به این تعبیر، عشق درون زبان (یا به گفته ژاک لکان، «نظم نمادین») فهمیده، تکثیر و تجربه می شود. در اینجا، نگارنده تنش بین این دو نگاه را در مجموعه داستان های کوتاه عشق روی پیاده رو نوشته داستان نویس معاصر ایرانی، مصطفی مستور، بررسی و تحلیل می کند. برای طرح این موضوع به مسئله غیاب در عشق می پردازد و اینکه چگونه تجربه عشق در این داستان ها همواره درگروی غیاب عاشق یا معشوق است؛ دیگر اینکه عشق به عنوان مفهومی نشانه ای درون نظام نشانه ای ساخته و دارای دلالت می شود و سپس اینکه در نهایت، شخصیت های این داستان های کوتاه چگونه همگی با «روایت های عاشقانه» عاشق می شوند و عشق را می فهمند. این همه به عشق مفهومی متکثر و روایتی می دهد. بنابراین، عشق نشانه ای است که همواره درحال ساخته شدن است.

دوره ۶، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده

هدف اصلی این مقاله، مطالعۀ نحوۀ بازنمایی جوان در سینمای عامه‌پسند ایران از راه مقایسۀ تطبیقی فیلم‌های برگزیده در دو دورۀ اصلاحات (۱۳۷۶- ۱۳۸۴) و اصول‌گرایی (۱۳۸۴- ۱۳۸۹) است. به این منظور، با بهره‌گیری از نظریۀ بازنمایی هبدیج و مفاهیم مرتبط در حوزۀ مطالعات جوانان، نظیر «بازنمایی به‌مثابۀ دردسر» و «بازنمایی به‌مثابۀ خوش‌گذرانی»، سه فیلم از دورۀ اصلاحات («زیر پوست شهر»، «پارتی» و «من ترانه ۱۵ سال دارم») و سه فیلم از دورۀ اصول‌گرایی («دایرۀ زنگی»، «دربارۀ الی...» و «تسویه‌حساب») برگزیده و به این موضوع پرداخته شده است که آیا در بازنمایی‌ جوان در فیلم‌های این دو دوره، تفاوتی وجود دارد یا خیر. مطالعۀ این فیلم‌ها براساس دو الگوی سلبی و کادوری برای تحلیل رمزگان فنی، و الگوی روایی و نشانه‌شناسی بارت برای تحلیل نشانه‌شناسی پی‌ریزی شده است. پس از مطالعۀ فیلم‌ها و بررسی جداگانه هریک از آن‌ها، این نتیجه به‌دست آمد که فیلم‌های عامه‌پسندِ ساخته‌شده در این دو دوره، تصویری متفاوت از جوان را بازنمایی می‌کنند. در هریک از این دو دوره، ارجاعاتی حتی متناقض به جوان به‌چشم می‌خورد. در دورۀ اصلاحات، جوان با مفاهیمی مانند «پای‌بندی به ساختار»، «امید به آینده»، «خودباوری»، «جسارت»، «مسئولیت‌پذیری»، «آرمان‌گرایی»، «قانون‌مداری» و «دموکراسی و آزادی‌خواهی» نشان داده شده است؛ اما در دورۀ اصول‌گرایی به‌صورتی «ساختارشکن»، «خودابراز»، «بی‌هویت»، «مبارز ضداجتماعی»، «درگیر بین سنت و مدرنیته»، «قانون‌گریز» و «خطر‌پذیر» بازنمایی شده است. بنابراین، نوعی هراس رسانه‌ای درمورد بازنمایی جوان در دورۀ اصول‌گرایی در سینمای عامه‌پسند به‌وجود آمده است.

دوره ۶، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۴ )
چکیده

تراژدی و تعزیه، دو سنت نمایشی کلاسیک محسوب می‌شوند که به دلیل ریشه داشتن در آیین و نیز وابستگی به مذهب، فرهنگ، اسطوره و لحن، قابل بررسی تطبیقی هستند. هدف از این پژوهش، بررسی ارزش‌ها و ظرفیت‌های نمایشی این دو گونه نمایشی در تطابق با یکدیگر است. در راستای این هدف، مؤلفه‌های مختلفی همچون روایت یا تقلید، شبیه و شخصیت، شیوه اجرایی، جلوه‌های کلامی، تزکیه و تأثیر بر مخاطب مقایسه می‌شوند. در این مقاله درصدد پاسخ به این پرسش هستیم که چگونه می‌توان ظرفیت نمایشی تراژدی را بر تعزیه یا بالعکس (یکی را بر دیگری) رجحان داد؟ به نظر می‌رسد با استفاده از رویکرد نشانه- معناشناسی و نیز زیرمجموعه‌های آن، نشانه‌شناسی دیجیتال و آنالوگِ لویی ژان‌ کلوه بتوان میزان تشابهات و اختلافات نمایشی این دو گونه را بهتر بررسی کرد. هدف دیگر از این پژوهش، نقدی بر پژوهش‌های تطبیقی موجود تعزیه با نمایش‌های تراژدی و حماسی است که به نظر می‌رسد از مهم‌ترین رکن تعزیه، یعنی شیوه اجرایی آن چشم‌پوشی کرده‌اند و ارزش‌های آن را نسبت به گونه‌های دیگر سنجیده‌اند.

دوره ۶، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۴ )
چکیده

در این مقاله بر‌آنیم تا چگونگی بازنمایی عامل جنسیت را در تصاویر کتاب‌های آموزش‌ زبان‌ انگلیسی American English File (۲), Four Corners (۲) & Interchange (۲)مورد‌ بررسی ‌قرار‌ دهیم. چارچوب‌ نظری به‌کار‌گرفته‌شده در نگارش این مقاله، الگوی نشانه‌شناسی هلیدی و به دنبال آن، به‌طور مشخص، نشانه‌شناسی ‌اجتماعی ‌تصویر کرسو فان لیوون(۲۰۰۶[۱۹۹۶]) می‌باشد. تولید متن، از جمله تصویر، یک عمل گفتمانی و در‌نتیجه، اجتماعی است. این کنش اجتماعی در مورد کتاب‌های‌ درسی که برای زبان‌آموزان غیر ‌انگلیسی‌زبان نوشته ‌شده ‌است، در سطحی فراتر، یعنی بینا‌فرهنگی عمل‌ می‌کند. در‌نتیجه، پیوسته این مسئله وجود‌ دارد که آیا ممکن است فرهنگِ مرکز، یعنی جامعه انگلیسی‌زبان، از طریق متون کتاب‌های‌ درسی، ساز‌و‌کار‌های گفتمانی تولید‌‎‌ کند که در آن دیگری ویژگی‌های غیر و غریب را پیدا‌ کند و خود، طبیعی و آشنا تلقی ‌شود؟ این پژوهش با بررسی تصاویر، متون و عناوین زبانی و حاشیه آن تصاویر، کاوش‌ می‌کند که کتاب‌های آموزش ‌زبان ‌انگلیسی چگونه فرهنگ جامعه انگلیسی‌زبان را احتمالاً به‌عنوان فرهنگ بدیهی، طبیعی و اجتناب‌ناپذیر به ‌تصویر ‌می‌کشند و دیگران را به غیرهایی که فقط در صورت جذب در این فرهنگ، غیریت خود را از‌دست‌ می‌دهند، تبدیل ‌کرده و به‌ تصویر ‌می‌کشند. هدف اصلی این پژوهش این است که متون آموزش ‌زبان ‌انگلیسی را به‌طور گسترده، تحلیل‌ کرده و کارکردهای متفاوت گفتمانی، اجتماعی و فرهنگی آن‌ها را بررسی ‌نماید. همچنین بررسی نقش تصاویر در این عمل گفتمانی بینا‌فرهنگی، تفاوت‌های فرهنگی و چگونگی بازتاب آن‌ها در کتاب‌های‌ درسی آموزش ‌زبان ‌انگلیسی، کارکردهای ایدئولوژیکی تصاویر و چگونگی وجه‌نمایی در تصاویر کتاب‌های‌ درسی، اهداف فرعی این پژوهش را تشکیل‌ می‌دهند.

دوره ۶، شماره ۴ - ( ۷-۱۳۹۴ )
چکیده

هدف این مقاله پیاده‌سازی نشانه‌شناسی تنشی در تحلیل فرآیندهای گفتمانی سوره‌های قرآن کریم است و از این جهت، نخستین کوشش محسوب می‌شود. یک «کلّ معنادار» از دو منظر قابل مطالعه است: ازمنظر «زایشی» که ناظر به مطالعة«فرآیند»تولیدآن است و ازمنظر «تأویلی» که ناظر به تحلیل «ساختار» شکل‌یافته کل معنادار است. نشانه‌شناسی «گفتمان» یا تعبیر تفصیلی «فرآیند گفتمان» به هردو منظر توجه می‌کند؛ زیرا در ساحت تحلیل گفتمان، فرآیند تولید یا «گفته‌پردازی» هم‌پیوند با فرآورده تولیدشده یا «گفته» است. در مقاله حاضر، از چنین منظری به گفتمان سوره‌های قرآن می‌نگریم و برای نمونه، فرآیندهای گفتمانی در سوره «قارعه» را تحلیل می‌کنیم. در روش تحلیل، روشن است که این رویکرد کل‌گرا به گفتمان، از فروکاست و تقلیل‌گرایی در روش فاصله دارد و مسیری تکثرگرا را برگزیده است. بستر نظری روش تحقیق، الگوی تنشی دلالت، از دستاوردهای نشانه‌شناسی پساگریماسی است. این الگوی نظری در بخش اول روش‌شناسی معرفی شده است. بخش دوم روش‌شناسی به تبیین «ساختارهای تنشی گفتمان» و «میدان عملیات گفتمان»، به‌مثابه ابزارهای تحلیلی متناظر و مکمل، اختصاص دارد. «ساختارهای تنشی» شاکله گفتمان را درقالب تنش و هم‌پیوندی فشاره- گستره (قبض- بسط) تحلیل می‌کنند و «میدان عملیات گفتمان» جریان تولید گفتمان را در تحلیل فرآیند‌های گفتمانی گسست- پیوست بازمی‌نماید. فرآیندهای گفتمانی سوره قارعه در کلیت آن، مطابق ساختار تنشی نزولی و در جهت گسست گفتمانی پیش رفته است؛ اما گفتمان آیه ۱۰ با ساختار تنشی صعودی و پیوست به فضای گفته‌پردازی، همچون رویدادی خلاف انتظار در فرآیند نزولی- گسستی گفتمان سوره است.

دوره ۶، شماره ۴ - ( ۷-۱۳۹۴ )
چکیده

یوری لوتمن (۱۹۹۳-۱۹۲۲) که از بنیان‌گذاران مکتب نشانه‌شناسی مسکو- تارتو به‌شمار می‌رود، جایگاه مهمی در معرفی و بسط مبانی و خرده‌نظریه‌های نشانه‌شناسی فرهنگی، همچون نظریه سپهر نشانه‌ای دارد. به عقیده لوتمن، نظریه سپهر نشانه‌ای هر متن را به‌عنوان یک کلیت فرهنگی درنظر می‌گیرد که می‌توان ازطریق بررسی رمزگان نشانه‌ای آن، به شیوه تولید زنجیره معانی خاص در یک فرهنگ معین دست یافت؛ ازاین‌رو، خوانش مبتنی‌بر نظریه سپهر نشانه‌ای با انتخاب متونی که به یک دوره اجتماعی- تاریخی متعلق هستند، امکان بازشناسی ژرف‌ساخت‌های فرهنگی- اجتماعی آن دوره را فراهم ‌می‌کند. این خوانش با درنظر گرفتن تولیدات فرهنگی یک مقطع خاص زمانی و بررسی مناسبات و تعاملات بینامتنی، اشتراک و همسانی فرآیند تولید معنا در یک سلسله متون و بخش قابل توجهی از ژرف‌ساخت‌های اجتماعی- فرهنگی آن دوره را نشان می‌دهد. در این مقاله، با تکیه‌ بر نظریه سپهر نشانه‌ای، ابتدا فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم میم (۱۳۹۰) ساخته سید روح‌الله حجازی را به‌عنوان جزئی از یک سپهر نشانه‌ای کلان بررسی و سپس قابلیت‌های نشانه‌ای این فیلم را در رابطه پویا و مطمئن با ژرف‌ساخت‌های اجتماعی- فرهنگی دهه ۸۰ مطالعه می‌کنیم. از سوی دیگر، درصدد پاسخ به این پرسش هستیم که عناصر مشترک سپهر نشانه‌ای متون سینمایی این دهه ازرهگذر چه استعاره‌پردازی‌ها و نمادسازی‌هایی توانسته‌اند بر مختصات اجتماعی- فرهنگی جامعه ایران دهه ۸۰ دلالت کنند.

دوره ۷، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده

«طلب آمرزش» یکی از داستان‌های مجموعه سه قطره خون اثر صادق هدایت است. این داستان، روایتِ بخشی از زندگی زنی است که با حسادت‌ورزی خود، باعث مرگ اولین و دومین فرزند هوویش و سرانجام خود او می‌شود. داستان پر از ملامت و ناراحتیِ حاصل از احساسِ حسادت است. این پژوهش می‌کوشد با  نگاهی به دیدگاه‌های لاندوفسکی پیرامون کلیت احساسات بشری و با پیروی از الگوهای منسجم ارائه‌شده توسط صاحب‌نظرانی همچون گرمس و فونتنی دربارۀ چگونگی شکل‌گیری احساسات انسانی، «حسادت» را از دیدگاه نشانه‌ـ‌ معناشناسیِ عواطف و احساسات بررسی کند. در این راستا مشهود است که چگونه این احساس انسانی، عامل محرک تمامی کنش‌ها و واکنش‌ها در داستان بوده و به چه‌شکل، گفتمانی شده است و همچنین بررسی خواهد شد که جایگاه آن در داستان تا‌چه‌اندازه با الگوهای نظام‌مند مربوط بهنشانه‌ـ‌ معناشناسی عواطف و احساسات مطابقت دارد. این بررسی، برای نمونه، امکان ارزیابی و سنجش متون داستانی فارسی را براساس الگوهای یادشده، فراهم خواهد کرد.  

دوره ۸، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده

این مقاله به مطالعۀ تعامل دو شیوۀ تصویری و نوشتاری در شعر دیداری فارسی براساس الگوی ادغام در نشانه‌شناسی شناختی می پردازد. از آنجایی که شعر معاصر ماهیتی چندشیوه دارد، مسئلۀ اصلی این پژوهش چگونگی آمیزش شیوه‌های کلامی و تصویری به شکل‌های مختلفی در ذهن انسان است که در نهایت معنای کلی اثر چیزی بیش از معنای موجود در هر شیوه‌ تلقی می‌شود. پرسش این مقاله بررسی چیستی قلمروهای مورد مطالعه در شعر دیداری براساس نشانه‌شناسی شناختی است. دستیابی به دسته‌بندی­ای نظام‌مند از انواع شعر دیداری مبتنی بر بنیان‌های شناختی ذهن، هدف این نوشتار است. بدین منظور، تمامی شعرهای دیداری موجود در ادبیات فارسی بررسی شدند. بر اساس فرضیه‌های این پژوهش، الگوی مورد استفاده در این مقاله به غیر از قلمروهای ذهنی- که حاصل تجربۀ انسان هستند- به قلمروهای طبیعی، فرهنگی و درونی نیز می‌پردازد و البته در این مقاله با اِعمال برخی تغییرات در الگوی آرهاوس، امکان ترکیب شیوۀ تصویری و کلامی از خلال تعامل شش فضا با یکدیگر ممکن می‌شود. نتیجۀ پژوهش نشان می‌دهد که سه نوع شعر دیداری براساس هشت مشخصۀ شناختی قابل تفکیک هستند. از آنجایی که جهان مغز و جهان ادبیات الگوهای مشابهی دارند، چگونگی تعامل تصویر و کلام در ذهن، حاصل مواجهۀ انسان با جهان است که در نتیجه به ساخت جهان ادبی منجر می‌شود.

دوره ۸، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده

افعال مؤثر همان­طور که در شکل‌گیری کارها و اعمال نقش دارند، در تغییر حالت­ها نیز می‌توانند تأثیرگذار باشند. در روابط پیوستاری و انفصالی که میان سوژه و شیئی ارزشی شکل می‌گیرد، این افعال بیش­از­پیش اهمیت خود را نشان می‌دهند. تغییر موقعیت و رفتن از حالتی به حالت دیگر، گاه نیازمند خواستن است و گاه توانستن. از کنارهم قرار گرفتن این دو عامل، چالشی در راه قهرمان داستان «مردی در قفس» به­وجود می‌آید که تا آخر داستان با آن دست­به­گریبان است. او گاه می‌خواهد رابطه‌ را حفظ کند، ولی نمی‌تواند و گاه نیز می‌کوشد تا آن­را قطع کند که باز­هم ناموفق است. این داستان سرگذشت مردی است که مدام با آنچه می‌خواهد داشته باشد و آنچه از دست می‌دهد در تکاپوست. این جستار تلاش می‌کند نحوۀ عمل و اثر افعال تأثیرگذار بر شکل­گیری احساسات قهرمان داستان را نشان دهد. تنهایی، ویژگی اصلی قهرمان این داستان است و ناتوانایی در تغییر وضع و شرایط حاکم این حس را تقویت می‌کند.
 
 

دوره ۸، شماره ۳۶ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده

گِرمَس در نشانه­شناسی روایی خود دو نظام معنایی «برنامه­مدار» و «مُجابی» را مطرح می­کند. لاندوفسکی، علاوه­بر این دو نظام، قائل به دو نظام معنایی­ ـ تعاملیِ «تطبیقی» و «تصادفی» نیز هست. نظام­های چهارگانۀ مذکور (برنامه­مدار، مجابی، تطبیقی، و تصادفی) به­ترتیب مبتنی بر نظم، نیت­مندی، تعامل حسی، و شانس هستند. با توجه به اینکه نشانه ـ معناشناسی اجتماعی نظریۀ تولید و دریافت معنا در کاربرد است، پژوهش پیشِ­رو بر آن است که در چارچوب نظام­های چهارگانۀ لاندوفسکی، با شیوۀ تحلیلی­ ـ توصیفی نشان دهد که قصه­های طنز کودکِ معاصر به­مثابۀ خرده­بافت­های موقعیتیِ خنده­داری هستند که راهبردهای معناسازِ بیناسوژه­ایِ خود را از کلان­بافت­های تاریخی ـ فرهنگی­ای مانند قصه­ها، مثل­ها و لطیفه­ها به ارث می­برند. مسئلۀ پژوهش چگونگی کاکرد روابط بیناسوژه­ای (روابط میان شخصیت­ها) در تسرّی این شگردهای خنده­معنایی است. منظور از «شگردهای خنده­معنایی» راهبردهای شکل­گیری فرایند خنده در چارچوب یک نظام معنایی است. این پژوهش برای نخستین­بار نظام­های معنایی طنز را معرفی و رده­بندی می­کند.


دوره ۹، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۷ )
چکیده

بازار ایرانی یکی از عناصر مهم و تأثیرگذار در شهرهای ایرانی است و عملکردهای متعدد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، کالبدی و فرهنگی دارد. امکان بررسی معنا و کارکرد این بازار درقالب رویکردهای تحلیل متن، مانند زبان‌شناسی و نشانه­شناسی، وجود دارد. متن بازار ایرانی دارای ویژگی­های دلالتی است. به عبارت دیگر، خود متن و عوامل سازنده آن همگی دارای قابلیت تداعی معنا هستند. حال با توجه به اینکه هدف این پژوهش تدوین مدل مفهومی برای خوانش مناسب و بررسی مؤلفه‌های اثرگذار در ایجاد معنا در بازار ایرانی به‌مثابه یک متن و به‌عنوان برشی از شهر با چارچوب نشانه­شناسی لایه­ای است، باید لایه‌های آن شناسایی و نمود عینی شبکه رمزگان در یک کنش ارتباطی مشخص شود. بنابراین، پس از تبیین مفاهیم پایه و تشریح ضرورت­های نظری حوزه نشانه­شناسی معماری، لایه­های دخیل در این خوانش شناسایی و با رویکرد نشانه­شناسی لایه­ای به‌طور دقیق واکاوی خواهند شد. روش نشانه­شناسی نظریه‌بنیاد درقالب یک شیوه تحلیلی به محقق کمک می‌کند که با شناسایی نشانه‌ها و کدهای موجود در معماری ایرانی، ضمن بررسی نشانه‌ها و تغییر نوع آن­ها، لایه‌های موجود در بازار ایرانی را شناسایی و عوامل مؤثر بر خوانش مطلوب و رمزگشایی مناسب در آن را بررسی کند. نتایج پژوهش نشان می­دهد که بازار متنی است که لایه‌های متعدد آن بر یکدیگر لغزیده و مناسبات انحصارطلبانه و جدایی‌طلبانه عناصر بنا به مناسبات هم‌پوشانی و نفوذ تبدیل شده است. لایه­های کالبدی، کارکردی، محیطی، زمانی و معنایی با هم آمیخته و یگانه شده­اند و یک کلیت نظام­مند به نام بازار را به‌وجود آورده­اند. درواقع، مجموعه­های لایه­های هم‌نشین و نظام­های درگیر در این بنا پشتیبانی­کننده یکدیگر و انسجام­آفرین هستند و خوانش مناسب بازار ایرانی باتوجه به حمایتگری لایه­های کالبدی، کارکردی، معنایی، محیطی و زمانی امکان‌پذیر است؛ به‌گونه‌ای که خوانش این مجتمع همبافته نشانه­ای، بر احساس مخاطب در حرکت درون رمزگان کالبدی و فراکالبدی بازار ایرانی متکی است.
 

صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱