جستجو در مقالات منتشر شده
۳ نتیجه برای ناصرخسرو
دوره ۶، شماره ۴ - ( ۷-۱۳۹۴ )
چکیده
فیلسوفان و زبانشناسان از دیرباز درباب مفاهیم دال و مدلول تأمل کردهاند؛ اما با آغاز قرن بیست، مطالعات زبانی بهطور عام و مفاهیم دال و مدلول بهطور خاص عمقم و گسترش چشمگیری یافتهاند. در سنت ما نیز اگرچه اندیشمندان به مسئله زبان توجه کردهاند، کمتر کسی از وجهی زبانشناختی آن را بررسی است. ناصرخسرو را از معدود اندیشمندانی یافتیم که تلاش کرده است ماهیت دال و مدلول و نسبت میان آنها را ازمنظری زبانشناسانه بررسی کند. وی با انتخاب نام و نامدار برای دال و مدلول، آنها را قراردادی میداند و به نحوه تکوین حتی خود مدلول یا نامدار نیز توجه میکند. در این مقاله، با نقبی گذرا به دیدگاه سوسور درباره ماهیت دال و مدلول، این فرضیه را ارزیابی میکنیم که آیا ممکن است دیدگاه ناصر خسرو در این زمینه در چرخه مطالعات زبانشناختی امروزی وارد شود یا نه.
دوره ۷، شماره ۴ - ( ۷-۱۳۹۵ )
چکیده
در سبکشناسی گفتمانی، ادبیات ظرفی است برای بیان اندیشهها و عقایدی که فقط به پدیدآورنده آن مربوط نیستند؛ بلکه با محیط و بافتی ارتباط دارند که متن مورد نظر در آن تولید شده است. با این وصف، ادبیات محصول گفتمانی است که در آن بالیده است و محیط، بافت، مسائل فرهنگی و ایدئولوژی مسلط بر دورانی که مولد آن متن خاص است، همگی در رشد و پیدایی آن تأثیرگذار هستند. در ادبیات فارسی، سبک خراسانی محصول گفتمانی است که وجه غالب آن وفور اندیشههای فلسفی و بهویژه خردگرایی است. این دوره با نفوذ اندیشههای عقلانی و خردورزی همراه است و اشعار ناصرخسرو بهعنوان یکی از شاعران شاخص و تأثیرگذار و یکی از نمایندگان برجسته ادبیات قرن پنجم، نمونه برجستهای از این شاخصههای فکری محسوب میشود. نکته قابل توجه در اشعار این شاعر، نفوذ اندیشههای فلسفی و دینی است؛ بهطوری که بخش اعظمی از دیوان قصاید او به این مضامین اختصاص داده شده است. در سبکشناسی لایهای قصاید ناصرخسرو، با توجه به وفور مضامین فلسفی و دینی، میتوان سبک خاص این شاعر را تبیین کرد و به این نکته دست یافت که آثار این شاعر نتیجه گفتمان غالب فرهنگی دوره سبک خراسانی بوده که بسامد مفاهیم فلسفی و عقلانی در آن کاملاً چشمگیر است. در این پژوهش، با تکیه بر سبکشناسی لایهای، دو لایه واژگانی و نحوی در تعدادی از قصاید دیوان وی بررسی میشود تا روشن شود که گفتمان غالب فکری و فرهنگی آن دوره، در نوع سبک واژگانی و نحوی این آثار چه نمودی داشته است. هدف این پژوهش دست یافتن به رمزگانهای مسلط قصاید ناصرخسرو بهمنظور تبیین تأثیر شرایط گفتمانی بر آنها است؛ بنابراین، با بررسی لایه واژگانی، رمزگانهای این قصاید ارائه خواهند شد. این پژوهش در لایه نحوی و بررسی وجوه بهکاررفته در قصاید مذکور نیز بهدنبال همین تأثیر است و طبق این بررسی روشن میشود که رمزگانهای برجسته اشعار ناصرخسرو و همچنین وجوه بهکاررفته در آنها تحتتأثیر گفتمان فرهنگی عقلانی و خردگرایی دوران مؤلف است.
روح الله هادی، محمدرضا ترکی، میترا گلچین، سیما رحمانی فر،
دوره ۱۰، شماره ۴۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده
نگرش آیرونیک بیانگر نوعی شیوۀ زندگی و نحوهای از بودن و درک خویش در این جهان است. کسی که از چنین درکی برخوردار باشد، دارای موضعی نخبهگرایانه است. ازاینرو در حیطۀ مسائل روشنفکری، آیرونی مهمترین روش برخورد با واقعیت است. میتوان گفت بههم خوردن تعادل و نظم زندگی در افراد زیرک، متفکر و عمیق نوعی نگرش فلسفی آمیخته با تردید، اعتراض و طنز ایجاد میکند. در زندگی شخصی و شعری ناصرخسرو نیز پیشامدهایی رخ داده است که موجب شده وی از موضعی فراتر از دیگران مسائل مهم زمانه خود را بنگرد و درک کند. بر اساس یافتههای تحقیق بهنظر میرسد چیزی که بیش از هر تجربه و رخدادی، بنمایه اشعار ناصرخسرو را تحت تأثیر قرار داده و از وی شاعری جدی، غیرمنعطف، معترض و عبوس ساخته، ناکامی اجتماعی او از گرایش به آیین اسماعیلیه، شکست تبلیغات مذهبی و عدم توفیق در کسب دوباره پایگاه اجتماعی است. روش این تحقیق توصیفی ـ تحلیلی، ابزار گردآوری اطلاعات برگهنویسی و حوزۀ مطالعات کتابخانهای است.