جستجو در مقالات منتشر شده


۲ نتیجه برای میتوس

مرجان حسین پور جیرهنده، امید ذاکری کیش، مسعود آلگونه جونقانی،
دوره ۱۶، شماره ۶۱ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده

فرای متأثر از نگرش‌های تفسیری قرون وسطی و متعهد به آموزه‏های اصحاب نقد نو و تکیه بر روش‏شناختی ساختارگرا، نظریات بدیعی دربارۀ چگونگی تحلیل ساختار اثر ادبی به‌دست داده است. او در بوطیقای ادبی خود، معنای اثر ادبی را برساخته‏ای از عناصر و مؤلفه‏هایی می‏داند که از زوایای چهارگانه وجه، سمبول، آرکی‌تایپ و ژانر می‏توان به آن دست یافت. در چنین چارچوبی، او مؤلفه‏های ایتوس، میتوس و دایانویا را عناصر اساسی برسازندۀ معنا بر می‏شمارد. اما در این میان، به نظر می‏رسد به شکلی درخور به ایتوس پرداخته نشده است. در این جستار ابتدا با واکاوی لوازم و عواقب نظری آنچه فرای بدان پای‌بند است، می‏کوشیم پاسخی برای این مسئله به دست دهیم که اولاً، چرا در نقد اتیکال، که الزاماً مبتنی بر ایتوس است، ایتوس کنار گذاشته می‏شود. در ادامه، ضمن تبیین روش‏شناختیِ تحلیل فرای، ایتوسِ وانهاده‌شده به چه شکلی در چارچوب نظری فرای نمایان می‏شود. در پایان مشخص می‏شود که ایتوس نه به‌واسطۀ ملاحظات روش‏شناختی، بلکه به‌سبب ملاحظات غایت‏شناختی بخشی از چارچوب نظری فرای را تشکیل می‏دهد.

الناز خجسته زنوزی،
دوره ۱۸، شماره ۶۹ - ( ۳-۱۴۰۴ )
چکیده

نورتروپ فرای، نظریه‌پرداز کانادایی، در تئوری اسطوره‌شناختی خود، وجه روایی اثر ادبی را «میتوس» و وجه مضمون‌مدار را «دایانویا» می‌نامد و اظهار می‌دارد تمام آثار ادبی ریشه‌ای اسطوره‌ای دارند. جستار حاضر، درصدد است با بهره‌گیری از روش توصیفی ـ ‌تحلیلی، به بازخوانی رمان پاییز فصل آخر سال است از منظر آرای فرای بپردازد تا نشان دهد هم از لحاظ ساختار روایت و هم مضمون، از دو مفهوم میتوس و دایانویا تأثیر پذیرفته است. براساس نتایج به‌دست‌آمده، تقسیم‌بندی روایی رمان به دو بخش تابستان و پاییز، که نمودار ورود سه شخصیت اصلی از مرحله دنیای آرمانی به زندگی واقعی است، نمادی از گذر از ژانر رمانس به تراژدی است که فرای در نظام اسطوره‌شناختی خود، با نسبت دادن ژانرها به فصول سال، آن را نمادی از گذر از «میتوس تابستان» به «میتوس پاییز» می‌داند. مرحله تابستان از منظر فرای، نمود تصاویر بهشتی و مرحله پاییز، نمود تصاویر دوزخی است که در این اثر، جهانی منطبق با قیاس تجربه و مملو از مضامین تراژیک می‌آفریند. دایانویای اسطوره نیز در قالب کهن‌الگوی «ولادت مجدد» در این سه شخصیت زن بازتولید می‌شود و آنان را به مرحله پاگشایی می‌رساند. بدین ترتیب، پس‌زمینه‌های اساطیری شگردی برای بازنمایی مشکلات اجتماعی زنان می‌شود و اسطوره «زن سرمدی» را بازآفرینی می‌کند.
 


صفحه ۱ از ۱