جستجو در مقالات منتشر شده


۶۰ نتیجه برای موقعیت


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

گفتمان روایی و چینش اجزای آن که جهان روایت را بازنمایی می‌کند، شرایط دسترسی به جهان‌بینی و ارزش‌های نهفته در متن را فراهم می‌سازد؛ به همین دلیل در شناخت چندجانبهٔ متن ادبی، اهمیت فراوان دارد. گفتمان روایی، از یک نمونه‌ٔ روایی به نمونه‌ی روایی دیگر تغییر می‌یابد؛ زیرا تجارب و دریافت‌هایی که نویسندگان در تعامل با جهان پیرامون خود دارند، تأثیر یکسانی بر شناخت آن‌ها ندارد. در «بیرون از گذشته میان ایوان» اثر «مهری بهرامی»  جهان‌های مختلف با یکدیگر هم‌زیستی دارند و مرزی میان واقعیت و خیال وجود ندارد. ایده‌ٔ چندجهانی به فهم گفتمان روایی داستان کمک می‌کند. هدف اصلی این نوشتار آن است تا با بررسی گفتمان روایی رمان، گزینش عناصری که از طریق آن نویسنده، داستان و جهان‌بینی حاکم بر متن را می‌سازد، نشان داده شود. این پژوهش متن‌محور است و با روش تحلیل محتوا انجام گرفته است. مسئله‌ٔ اصلی این نوشتار بررسی مؤلفه‌هایی چون نوع روایت، انواع راوی و پیوند آن با شخصیت‌ها، تجارب بدن‌مند راوی و شخصیت‌ها و همسو با آن شکل‌گیری اشیاء زیبایی‌شناختی و نمادین و موقعیت‌های مکانی نهفته در روایت است. در این رمان، عملکردهای ذهن راوی و ارتباط او با سایر عناصر سازنده‌ٔ متن، کارکرد هویتی دارند و جهان‌بینی متن را در راستای به تصویر کشیدن زنی که می‌خواهد از گذشته‌ٔ فرهنگی و تاریخی‌اش عبور کند و خویشتنی تازه از خود بیافریند، بازتاب می‌دهند.
 
تقی پورنامداریان،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۷ )
چکیده

هر سخن‌گفتنی به شرط حضور سه عامل اصلیِ متکلم، مخاطب، پیام ایجاد می‌شود و ادامه پیدا می‌کند. در گذشته ارتباط متکلم و مخاطب به سبب محدودیت باسوادان و عدم امکان تکثیر متن، شنیداری بود. در دوران معاصر به سبب افزونی باسوادان و امکان تکثیر اثر، این ارتباط نوشتاری شده است. نویسنده، متن را در غیاب خوانندگانی که از اطلاعات و احوال آنان آگاهی ندارد، تولید می‌کند و خواننده در غیاب نویسنده و غالباً بدون اطلاعات از دانش و احوال او اثر را مطالعه می‌کند. اگر هر ارتباطی را نوعی از گفتگو تلقی کنیم، گفتگوی نویسنده با خواننده هنگام تولید متن در غیاب خواننده، و گفتگوی خواننده با متن در غیاب نویسنده صورت می‌گیرد. با توجه به چهار عامل مؤثر در ایجادِ بافت موقعیتِ تولید متن و مطالعه متن، و تغییر عمیق نگاه انسان به جهان، و تبدیل ارتباط شنیداری به نوشتاری در حوزه‌ ادبیات که امکان تأملِ خواننده را برای درک متن فراهم می‌آورد، ضوابط و شگردهای زیبایی‌شناختیِ پذیرفته در ادبیات نیز دگرگونی عمیق می‌پذیرد و از جمله بلاغت که صفت متکلم و کلام محسوب می‌شد، صفت مخاطب و تأویلِ مخاطب از اثر می‌شود؛ زیرا در چنین وضعیتی، متن از اختیار نویسنده خارج می‌شود و در اختیار خواننده قرار می‌گیرد. این مقاله با توجه به انواع شعر در دوران کلاسیک، تأثیر نوع مخاطبان بر کلام و متکلم، رابطه صورت و معنا در انواع شعر کلاسیک، و نیز تأثیر ارتباط نوشتاری و تولید اثر در غیاب خواننده، و تغییر بافتِ موقعیت در نتیجه تغییرِ وضعِ عواملِ مؤثر در تشکیل بافت، به پیش می‌رود و آن‌گاه با تفسیر و تأویل شعری از نیما به عنوان شاهدی بر مدعا، چگونگی انتقال بلاغت از متکلم - نویسنده به مخاطب- خواننده در نتیجه استقرارِ وضعِ جدیدِ ارتباطی، میان نویسنده و خواننده به اثبات می‌رسد.

دوره ۳، شماره ۱ - ( ۱۱-۱۳۹۰ )
چکیده

این مقاله با اتکا به نظریه‌ها‌ی نقش، دلایل و مکانیزم تأثیر جامعه را بر فرد بررسی می‌‌کند. بر اساس این نظریه‌ها، افراد با اشغال موقعیت‌های گوناگون، با انتظارهای مشخصی روبه‌رو می‌شوند. فرد در برابر انتظارهای موجود دو راه مشخص پیش‌رو دارد: ۱. پذیرش، ۲. عدم پذیرش و درنتیجه تنبیه و طرد. افراد برای فرار از تنبیه و طرد اغلب راه اول را می‌پذیرند که به معنای گردن نهادن به خواسته‌های جمع است. اما حاکمیتِ جامعه از راه موقعیت‌ها بر افراد فقط منحصر به مورد اول نیست؛ بلکه جامعه از راه در اختیار گذاشتن فرصت‌های ساختاری (حقوق و امتیازات و امکانات و شرایط نقشی) که برای هریک از موقعیت‌ها متفاوت است، بر اَعمال افراد و کیفیت آن سلطه می‌یابد و باعث شکل‌گیری آن در مسیرهای مشخص می‌شود. تضادهای نقشی و نوع و کیفیت روابط افراد در مجموعه‌های موقعیتی نیز همین پیامد را به‌همراه دارد.

دوره ۳، شماره ۱ - ( ۹- )
چکیده

افزایش روزافزون کاربران شبکه های مخابرات سیار در آینده موجب می شود، رویه های بهنگام سازی موقعیت و فراخوانی مرسوم، بخش عمده ای از ترافیک سیگنالدهی و همچنین پهنای باند رادیویی این شبکه ها را به خود اختصاص دهند. بنابراین روش مدیریت موقعیت در شبکه های سیار از مباحث مهم و بحرانی خواهد بود. در روش جدید مدیریت موقعیت که ارایه می شود، مناطق موقعیت و فراخوانی کاربران براساس پروفایل آنها به صورت دینامیکی استخراج می شود. پروفایل مورد نظر با استفاده از ثبت تعداد حرکتهای بین سلولی و متوسط زمان اقامت کاربرد در هر سلول، به شکل یک گراف در سیستم گوشی وی ذخیره می شود. نتایج شبیه سازی روش پیشنهادی با استفاده از یک مدل تحرک مناسب نشان می دهد که نرخ بهنگام سازی موقعیت کاربران و تعداد متوسط سلولهای فراخوانی شده، نسبت به روش استاتیک تقلیل یافته و در نتیجه، هزینه کلی ناشی از سیگنالینگ شبکه کاهش می یابد. پیاده سازی روش پیشنهادی، مستلزم صرف هزینه هایی در شبکه و سیستم همراه است که به نظر می رسد با توجه به مزایای این روش، توجیه پذیر و مقرون به صرفه خواهد بود.

دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۲ )
چکیده

این پژوهش با هدف طراحی، آزمون مدل پیشایندهای موقعیتی رضایت کاربران سیستم‌ها و فنّاوری اطلاعات در سازمان‌های اجرایی انجام شده است. برای انجام پژوهش، پرسشنامه‌هایی برای سنجش متغیرهای پژوهش تهیه و پس از اطمینان از پایایی و روایی محتوا در بین نمونه ۳۷۹ نفری از کارکنان قلمرو مکانی توزیع شد. برای بررسی فرضیه‌های پژوهش، نخست مدل‌های اندازه‌گیری برآورد و آزمون شد، سپس داده‌ها به مدل‌های معادله ساختاری برآزش شدند. بر اساس نتایج به دست آمده از پژوهش معلوم شد که همه عوامل موقعیتی، بجز پشتیبانی زیرساختاری در ادراک سهولت استفاده از سیستم‌ها و فنّاوری اطلاعات اثر مثبت معناداری دارند، ضمن اینکه ادراک از سهولت استفاده سیستم‌ها و فنّاوری اطلاعات نیز به نوبه خود در رضایت کاربران آن‌ها اثر مثبت دارد. دوم اینکه از میان عوامل موقعیتی، تنها تناسب کار و فنّاوری و پشتیبانی فنی در ادراک سودمندی سیستم‌ها و فنّاوری اطلاعات اثر مثبت معنادار دارند؛ هر چند معناداری تأثیر ادراک سودمندی سیستم‌ها و فنّاوری اطلاعات در رضایت کاربران تأیید نشد. در نهایت معلوم شد، تنها مشارکت کاربر است که به طور مستقیم در رضایت کاربر اثر مثبت دارد. همچنین مطالعه فرعی پژوهش نشان داد که متغیر ادراک سودمندی نقش تعدیل‌گری در تأثیر ادراک سهولت استفاده از سیستم‌ها و فنّاوری اطلاعات در رضایت کاربر دارد.        

دوره ۴، شماره ۱ - ( ۴-۱۳۹۱ )
چکیده

هدف این مقاله، بررسی درک از زمان در زندگی روزمره کنشگر ایرانی است. تحلیل ما از زمان، بر قرائتی جامعه شناسانه از آن استوار است. بر اساس این، معتقدیم درک از زمان و نوع رویارویی کنشگران با آن در زندگی روزمره، به طور اجتماعی شکل یافته است و در تعاملات اجتماعی الگوهای متفاوتی به خود می گیرد. هدف اصلی این مقاله، ارائه تحلیلی جامعه شناسانه درباره یکی از واقعیت های زندگی روزمره، یعنی درک از زمان یا به عبارتی دقیق تر، درباره آگاهی است که درباره زمان در زندگی روزمره وجود دارد و کنش آن ها را هدایت می کند. در این تحقیق از «نظریه مبنایی» استفاده شده و نمونه های تحقیق از میان زنان و مردان شهری و روستایی انتخاب شده اند. یافته های تحقیق نشان دهنده «سیالیت درک از زمان» است و نشان می دهد درک از زمان نیز مانند سایر مقولات شناخت، دارای افق یا پس زمینه است که با آن برای افراد توجیه پذیر می شود. یافته ها مؤید آن است که برخورداری از زمینه هایی مانند شهرنشینی یا روستا نشینی یا زندگی در جامعه ای با مرحله خاصی از توسعه، نوع خاصی از آگاهی راجع به زمان را نیز برای افرادی که در معرض آن قرار دارند توجیه پذیر و پذیرفتنی می کند. جنسیت نیز تفاوت هایی در شناخت به زمان می آفریند و افراد را به سویی می کشاند که مردان و زنان، هرکدام با ابعاد خاصی از زمان همزیستی بیشتری داشته باشند. همچنین، کنشگران چنین تنوعاتی را با توجه به داشتن شیوه مخصوص از معیشت، چرخه زندگی، نقش های اجتماعی و نابسامانی های اجتماعی، دارای تفاوت هایی می بینند. آن ها تحت این شرایط، راهبردهای خاصی را نیز برای کنترل و اداره زمان برمی گزینند که راهبردهای تدقیقی و تأخیری از مهم ترین آن هاست.    

دوره ۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده

در این پژوهش میزان و نوع حذف های انجام شده در گزارش های فوتبال سیما را بررسی کرده ایم. نخست پیکره ای متشکل از پانزده دقیقه پایانی دوازده گزارش فوتبال سیما- که چهار گزارشگر برجسته ارائه کرده اند- فراهم آمده و سپس میزان و نوع واحدهای حذف شده برپایه نگرش صفوی (۱۳۹۰) بررسی شده است. از سوی دیگر، نگارندگان سعی کرده اند براساس الگوی هلیدی و حسن (۱۹۷۶) نوع مقوله زبانی واحدهای حذف شده را نیز بررسی کنند. در این پژوهش، چهار نوع حذف طبقه بندی شده است: حذفی که به ابهام معنایی می انجامد؛ حذفی که در ارتباط خللی ایجاد نمی کند و ازنظر صفوی، کاهش معنایی به شمار می آید؛ حذفی که تمایز زبان گفتار و نوشتار را مشخص می کند و حذف عناصر اختیاری زبان. پژوهش حاضر نشان می دهد بیش از نیمی از واحدهای حذف شده خللی در ارتباط ایجاد نمی کند و به نوعی، براساس ویژگی های گزارش فوتبال، کاهش معنایی تلقی می شود. از سوی دیگر، بررسی انواع حذف به لحاظ ویژگی های نحوی نشان می دهد نوع حذف های صورت گرفته با سه نوع حذف مورد نظر هلیدی و حسن یعنی حذف گروه فعلی، حذف گروه اسمی و حذف گروه بندی متفاوت است و انواع دیگری را نیز دربرمی گیرد. از یافته های دیگر پژوهش این است که رویکرد سنتی به حذف- که حذف را به قرینه لفظی و معنوی تقسیم می کند- نمی تواند حذف های رخ داده در گزارش های فوتبال سیما را توجیه کند. نتایج پژوهش ضمن اینکه فراوانی و انواع حذف در گزارش های فوتبال را مشخص می کند، نارسایی رویکرد سنتی به این مقوله را نیز می نمایاند.
داوود عمارتی مقدم،
دوره ۴، شماره ۱۵ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

این مقاله می¬کوشد نقش «موقعیت» را در شکل¬گیری ژانرها بررسی کند. برای این منظور مفهوم ژانر در حوزه¬ی رتوریک که از فن خطابۀ غرب باستان تا حوزه-های ارتباط شناسی را در قرن بیستم در برمی¬گیرد به بحث گذاشته شده است. برخلاف رویکردهای ادبی که عمدتاً ویژگی¬های درون-متنی (فرم و محتوا) پدیدآورندۀ ژانرهای متفاوت است، در این رویکرد عوامل برون-متنی همچون موقعیت و مخاطب زیربنای تعریف ژانر است، و هر گونه تغییر در درک منتقدان از این عوامل تغییرات عمده¬ای را در تعریف ژانر به وجود می¬آورد. تا پیش از قرن بیستم مفهوم موقعیت مفهومی محدود و ایستا بود که سخنور و مخاطب نقش خاصی در شکل¬گیری آن نداشتند، و به همین دلیل ژانرهای متناسب با هر موقعیت نیز کاملاً مشخص و تعریف شده بود. حال آن¬که در قرن بیستم و با طرح نظریه¬های منتقدانی چون باختین و کارولین میلر، موقعیت و به تبع آن، ژانر به مفهومی پویا و دگرگون¬شونده تبدیل یافت که در یک فرایند ارتباطی شکل می¬گیرد و به همین دلیل، خود محصول کنش مشارکین در موقعیت است. در این مقاله، پس از پرداختن به نظریه¬های ژانر در حوزۀ فن خطابۀ یونان و روم باستان، نشان داده شده است که پیوند یافتن ژانر با کنش اجتماعی در قرن بیستم ، ژانر را به ابزاری برای تولید و بازتولید ارزش¬ها و پیش¬فرض¬های ایدئولوژیک در یک فرهنگ خاص تبدیل می¬کند و در این فرایند مولف، متن و مخاطب به طور همزمان دخیل¬اند. این رویکرد به ژانر، در مطالعات ادبی نیز پیامدهایی داشته که در پایان به برخی از آن¬ها اشاره شده است.

دوره ۶، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده

منطقه‌ی قفقاز که با حمله‌ی داریوش بزرگ به سکاها در سال (۱۲-۵۱۳ ق.م) ضمیمه‌ی امپراتوری هخامنشی شد، در سراسر دوره‌‌ی هخامنشی، مرزهای شمالی این امپراتوری را شکل می‌‌داد. مناطق امروزی گرجستان، آذربایجان و ارمنستان که به‌طور کلی، شامل کشورهای قفقاز جنوبی است، بخشی از ملل تابعه‌‌ی هخامنشیان بوده‌‌ است. فهرست‌‌های رسمی امپراتوری هخامنشیان از ملل تابعه، تنها به نام ارمنستان اشاره کرده‌‌اند و موقعیت سایر مناطق، در دستگاه اداری امپراتوری چندان روشن نیست. تنها منبع نوشتاری که در این‌باره، اطلاعاتی می‌دهد، تاریخ هرودوت است و داده‌‌های باستان‌‌شناسی نیز نشان می‌‌دهد که از اواخر (قرن ۶ ق.م) تغییرات عمده‌‌ و نوآوری‌‌های زیادی در مواد فرهنگی این ناحیه به‌وجود آمده که ناشی از حضور پارسیان است. براساس داده‌‌های باستان‌‌شناسی، که مهم‌ترین آن‌‌ها کاخ‌‌هایی با ستون‌‌های زنگی‌شکل از نوع هخامنشی است و نوشته‌‌های هرودوت و سایر مواد فرهنگی، مشخص می‌شود که بخش غربی ارمنستان به ساتراپی هیجدهم و بخش شرقی آن به ساتراپی سیزدهم و منطقه‌‌ی آذربایجان به ساتراپی یازدهم مندرج در لیست هرودوت تعلق داشتند. ضمن این‌که بخش غربی گرجستان، یعنی کلخیس، به‌‌طور مستقیم وارد ساتراپی‌‌های پارسیان نبود و درحد نهایی مرزها وظیفه‌‌ی پاسداری از قسمت‌‌های شمالی در برابر حملات سکاها را برعهده داشت و بخش شرقی گرجستان، یعنی ایبریا، نیز احتمالاً داخل در ساتراپی هیجدهم یا یازدهم مندرج در لیست هرودوت بوده است. به‌طور کلی، هدف از این تحقیق بررسی جایگاه اداری کشورهای امروزی گرجستان، آذربایجان و ارمنستان در سیستم اداری ساتراپی‌‌های هخامنشی براساس داده‌‌های باستان‌‌شناسی است. روش این تحقیق نیز بر پایه‌‌ی مطالعات کتابخانه‌‌ای و بازدید میدانی از محوطه‌‌های مورد بحث است.

دوره ۷، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۴۰۳ )
چکیده

هر کشوری برای حفظ بقای خود و ارتقای کیفیت زندگی شهروندان نیازمند داشتن یک استراتژی مدون مبتنی بر واقعیات است. تحقق‌پذیری هر سند سیاستی متضمن فهم محیط استراتژیک تدوین سند است. به گونه‌ای که با فهم محیط استراتژیک سند موقعیت اقدام راهبردی به‌عنوان عرصۀ اجرای سند بایستی متناسب با شرایط مورد امعان نظر قرار گیرد. این مقاله با نظرداشت اهمیت تطابق گزاره‏های ژئوپلیتیکی سند الگو با محیط استراتژیک آن با روشی توصیفی ـ تحلیلی و بهره‏گیری از منابع کتابخانه‏ای و میدانی درپی بررسی میزان تطابق گزاره‏های ژئوپلیتیکی سند الگو با واقعیت‏های استراتژیک کشور در اوایل سدۀ پانزدهم شمسی است. در گام نخست وضعیت ژئوپلیتیکی کشور ایران در چهارچوب مهم‏ترین عوامل داخلی و خارجی در قالب چهار دسته نقاط قوت و ضعف و فرصت‏ها و تهدیدات شامل ده گزارۀ ژئوپلیتیکی احصا شده است. پس از اولویت‏بندی وضعیت ژئوپلیتیکی ایران به‌وسیلۀ فرایند برنامه‏ریزی استراتژیک در روش SWOT با توجه به امتیاز کسب‌شدۀ استراتژی تدافعی برای ایران تعیین شد. از این ‏رو جهت تدوین اقدامات راهبردی در وضعیت تدافعی سعی شده است با درنظرداشت پرهیز از تهدیدات و رفع ضعف‏های موجود کشور راهکارهای متناسب اولویت‌بندی شوند. در گام بعدی تحقیق، مهم‏ترین گزاره‏های ژئوپلیتیکی سند الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت احصا و با راهبردهای برگرفته از موقعیت ژئوپلیتیکی اقدام راهبردی به صورت تطبیقی مقایسه شده‌اند. یافته‌ها نشان می‌دهد میزان انطباق اقدامات اساسی بلندمدت برای دستیابی به اهداف مندرج در الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت با راهبردهای‌های ارائه‌شده سه مورد انطباق زیاد، سه مورد انطباق متوسط، یک مورد انطباق کم و سه مورد عدم انطباق است. 

دوره ۷، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۴ )
چکیده

هدف از تحقیق پیش‌رو، توصیف و طبقه‌بندی موقعیت‌های مختلفی است که سازهای رزمی در تاریخ ایرانِ پس از اسلام کاربرد داشتند. با مطالعۀ اسناد تاریخی، موسیقایی و تصویری می‌توان دریافت کاربرد سازهای رزمی در تاریخ اجتماعی ایران، تنها در موقعیت جنگ نبود، بلکه در موقعیت‌های دیگری که نیاز به صدای قوی و بُرد صدای بالا نیاز بود نیز به‌کار می‌رفتند. امروزه، کاربرد سازهای رزمی در موقعیت‌های مختلف به فراموشی گراییده و با نظر به اینکه مهم‌ترین دلیل منسوخ شدن این سازها، زوال‌یافتن موقعیت‌های کاربردی آن‌هاست، مطالعۀ موقعیت‌های خاصی که این سازها کاربرد داشتند، شایان توجه است.  موقعیت‌های کاربردی سازهای رزمی در طول تاریخ ایران را می‌توان چنین دسته‌بندی کرد: جنگ، خبررسانی، قدرت‌نمایی، شکار، سفر، نمایش‌ حیوانات، و مسابقات ورزشی و عزاداری. دراین میان، مهم‌ترین موقعیت‌های کاربردی این سازها عبارت بودند از جنگ، خبررسانی و قدرت‌نمایی که به‌نظر می‌رسد اجرای موسیقی رزمی در این موقعیت‌ها، نقشی حیاتی داشته است. نقش اجرای سازهای رزمی در دیگر موقعیت‌های یادشده مانند شکار، سفر و نمایش‌های عمومی، اهمیت کمتری دارد؛ زیرا چنین موقعیت‌هایی کمتر اهمیت سیاسی داشته و دربرخی موارد، موقعیت‌هایی کاملاً مردمی محسوب می‌شده‌اند. روش تحقیق در مقالۀ پیش‌رو، تحلیلی‌ـ توصیفی و شیوۀ گردآوری اطلاعات، کتاب‌خانه‌ای است.  

دوره ۸، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده

هدف جستار حاضر ارائۀ تحلیلی نسبتاً جامع از نظام نمود در زبان کردی (گویش موکریانی) است. روش اتخاذشده در این مقاله مبتنی بر نظریۀ دوبخشی اسمیت (۱۹۹۷) و رویکرد منطقی بازنمود گفتمانی(Kamp and Reyle, ۱۹۹۳) است. در این راستا برای واکاوی انواع نمودهای موقعیتی در گویش موکریانی، پیکرۀ وسیعی از افعال ساده و مرکب بررسی خواهد شد. افعال مورد نظر در سطح گروه فعلی و همراه با اقمار و افزوده­هایشان در نظر گرفته می­شوند. در ابتدا پنج گونه از نمودهای موقعیتی در منظومه­های فعلی توصیف و سپس انواع نمودهای اشتقاقی ذیل هر کدام پیشنهاد می­شود. نتایج تحقیق نشان می­دهد که پنج گونه از نمودهای موقعیتی در این گویش وجود دارند که هم نشانگر رخدادهای بیرونی و هم تابع محاسبات نحوی هستند. نوع ساختار موضوعی و قیدهای متفاوت زمانی و مکانی بر ماهیت ترکیبی نمود در جمله تأثیر بسیار دارند. در نهایت، با استفاده از نظریات یادشده، سعی می­کنیم بازنمود صوری انواع ترکیب­های ممکن هر یک از نمودهای موقعیتی را ارائه دهیم.
 

دوره ۹، شماره ۱۸ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده

ایجاز «حذف»، اسلوبی رایج در زبان طبیعی، گونه‌ای ممتاز در کنار ایجاز «قِصَر» و نشان‌دهند‌ی فشردگی کلام در مفهوم خود است؛ بی‌آنکه برای آن نقیصه‌ای به شمار آید. قرآن کریم که خود در بستر زبان طبیعی نازل گردیده، از اسلوب حذف به‌درستی و فراوانی بهره برده است؛ لذا بررسی و شناخت آن، در فهم و ترجمه‌ی آیات قرآن حائز اهمیت می‌شود و بی‌توجهی بدان، دریافت معنا را با آسیب‌هایی روبرو می‌سازد. بررسی ­جامع موارد موجز دانسته شده، ما را با دو نوعِ «حذف زبانی» و «تخفیف غیرزبانی» آشنا می‌سازد. طبق آموزه‌های معناشناختی، حذف زبانی بر اساس سیاق متن (بافت زبانی) رخ می‌دهد اما تخفیف غیرزبانی، مبتنی‌ بر بافت موقعیت و دانش پیش‌زمینه‌ی مخاطب (بافت غیرزبانی) انجام می‌گیرد. نوع اول یعنی حذف زبانی، با اسلوب‌های نحوی و دستوری، قابل‌کشف است اما نوع دوم یعنی تخفیف غیرزبانی، تنها با احاطه بر بافت غیرزبانی ‌شناسایی می‌شود. با وجود این، اکثر تفصیل‌های مفسران برای موارد تخفیف‌یافته در قرآن، از ضابطه‌ی علمی خاصی برخوردار نیست؛ گویا هریک از مفسران با پیش‌فرض­های گوناگون به تفصیل آیات پرداخته‌اند. مقاله‌ی حاضر، به روش توصیفی-تحلیلی و با بهره‌گیری از دانشِ «معناشناسی کاربردی» ضمن بررسی نمونه‌های متعدد قرآنی، به معرفی و تحلیل پدیده‌ی «تخفیف» در کنار «حذف» پرداخته و به این نتیجه دست یافته است که علاوه‌بر «بافت زبانی»، دانستن و تحلیل «بافت غیرزبانیِ» آیات نیز از لوازم مهم فهم، تفسیر و ترجمه‌ی قرآن کریم است.

 

دوره ۹، شماره ۳۶ - ( ۹-۱۳۹۱ )
چکیده

بافت زمینه زبانی، محیطی، زمانی و مکانی است که متن در آن آفریده، درک و تفسیر می‌شود. متن بدون بافت ناقص است. واژه یا عبارت در هر بافت معنایی متفاوت با همان واژه در بافتی دیگر دارد. همچنین، بسیاری از استعاره‌ها، کنایه‌ها و طنزها به سبب عدم دریافت بافت واقعی مورد نظر نویسنده نایافته مانده یا درست دریافت نشده‌اند. بافت در بلاغات سنتی با نامهای «سیاق کلام»، «مقتضای حال»، «شأن نزول» و... معرفی شده است، و در زبان‌شناسی در مبحث تحلیل گفتمان، همگام با مباحث زبانی پیش رفته است. در این پژوهش تلاش شده است به این پرسشها پاسخ داده شود: بافت چیست؟ از چه رو بررسی بافت در متن ضرورت دارد؟ تقسیم‌بندیهای بافت کدام است؟ بافت بر دو نوع زبانی و غیرزبانی است. بافت زبانی فضایی است که جمله در آن قرار گرفته است و با توجه به قبل و بعد آن فهمیده می‌شود. بافت غیرزبانی بافت فرهنگی و بافت موقعیت است و همه عوامل برون‌زبانی را دربرمی‌گیرد که متن با آنها فهمیده می‌شود. در هر بخش از مقاله، کوشش شده است به نقش گونه‌های بافت در تحلیل متن و نقد ادبی اشاره شود.
هاله کیانی بارفروشی، قدسیه رضوانیان،
دوره ۱۰، شماره ۳۷ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده

با رشد مجلات و پژوهش‌های ادبی دانشگاهی در سال‌های اخیر، رویکردهای آسیب‌شناختی در جهت تبیین ضعف‌ها و کاستی‌های این پژوهش‌ها شکل گرفته‌است. اما به نظر می‌رسد اغلب این پژوهش‌ها به توصیف معلول پرداخته-اند‌ و کمتر رویکردی علّی به تحلیل این مسأله دارند.
در این مقاله پژوهش‌های ادبی دانشگاهی در سه سطح مورد بررسی قرار گرفته‌اند: سطح اول به بررسی هژمونی‌های ایدئولوژیک حاکم بر تلقی از ماهیت ادبیات و پژوهش‌ادبی در ایران و تأثیرات آن‌ها در پژوهش‌های ادبی دانشگاهی اختصاص یافته‌است. بر این اساس الگوهای فکری حاکم بر پژوهش‌های ادبی، نوعی ماهیت تعلیمی، تفسیری، توصیفی و ذوقی را برای آن متصور می‌داند. سطح دوم به «روش پژوهش» در پژوهش‌های ادبی دانشگاهی می‌پردازد و به کاربردن نظریه‌های ادبی را به عنوان «روش علمی» برای پژوهش ادبی با توجه به رویکردهای فرارشته‌ای، کثرت‌گرایی نظری، نگاه پساپارادایمی و مرکزگریز به این نظریه‌ها با پرسش مواجهه می‌کند و در سطح سوم نیز اجزای یک مقاله‌ی علمی پژوهشی با طرح مفاهیم روش‌شناسی هرمنوتیک و مسأله‌مندسازی مورد توجه قرارگرفته‌است؛ اجزایی که نتایج این پژوهش نشان‌می‌دهد اغلب کلیشه‌ای و غیرضروری پنداشته می‌شوند.
نرجس السادات سنگی، محمدجواد مهدوی، سمیرا بامشکی،
دوره ۱۰، شماره ۴۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

خلق «شخصیت نافرمان» خصیصه­ای است که در اکثر فراداستان­های ایرانی به‌وضوح دیده می‌شود و از ویژگی­های غالب فراداستان فارسی است. موضوع این پژوهش بررسی ارتباط میان غلبه این ویژگی در فراداستان فارسی ـ با توجه به پراکندگی ویژگی­های فراداستان در آثار خارجی ـ با گفتمان و نوع ساختار قدرت در جامعۀ ایران است. در ایران حدود سال­های پیش از انقلاب ۱۳۵۷، چند گروه و اندیشه سیاسی وجود داشت؛ اما پس از انقلاب و بعد از غیریت­سازی برای هویت­یابی، فضای استعاری گفتمان انقلاب اسلامی به‌‏تدریج محدود شد و از میان گروه­های سیاسی مختلف فقط گفتمان بنیاد­گرای ‏اسلامی هژمونیک شد. این گفتمان دال­هایی همچون قداست سنت­ها، مالکیت، خانواده و نگرش­های پدرسالارانه دارد. تأثیر این وضعیت در فراداستان فارسی دیده می­شود که در این مقاله با استفاده از آرای بوردیو به بررسی آن خواهیم پرداخت. با نظر به آرای بوردیو می­توان وضعیت سیاسی کشور را «موقعیت» درنظر گرفت و شخصیت نافرمان را «کنش». طی بررسی کنش، ویژگی­هایی رخ نمود که بوردیو آن‌ها را «منش» می­نامد و بر این باور است که منش­ها با موقعیت­ها ارتباط دارند. در این مقاله، چند منش را در شخصیت نافرمان به‌مثابه کنش یافته­ایم که با موقعیت در ارتباط‌اند. این منش‌ها عبارت‌اند از: تأکید بر فردگرایی و اعلام حضور، مطالبه کردن صدا و اعتراض به راوی به‌عنوان قدرت تام‏.


دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده

از ابزارهای کارآمد زبان‌شناسی نقش‌گرا که به بررسی عوامل مؤثر در استنباط معانی می‌پردازد؛ بافت موقعیتی۱ است که رابطۀ واژگان و جملات را با مصادیق خارج از نظام زبان بررسی می‌کند. بررسی این بافت منجر به درک معانی شگردهای ادبی از جمله وصف‌های هنری می‌گردد. وصف‌های هنری۲ همان کاربست هنریِ صفت در کلام است که به سبب قرار گرفتن در بافت کلام ادبی، دلالت‌های‌ متفاوت پیدا می‌کند. در این پژوهش با روش توصیفی_تحلیلی و با استناد به مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی بر آن شدیم تا با توجه به نظریۀ زبان‌شناسی نقش‌گرای هلیدی، به معناشناسی وصف‌های هنری اشعار حافظ موسوی (۱۳۳۳ش) شاعر معاصر ایرانی و ودیع سعاده (۱۹۴۸م) شاعر معاصر لبنانی بپردازیم. نتایج پژوهش بیانگر آن است که مدلول‌های وصف‌های هنری اشعار دو شاعر به دو دستۀ تاریک و روشن قابل تقسیم است که بسامد مدلول‌های تاریک در اشعار به سبب ترسیم موضوعات اجتماعی بیش از مدلول‌های روشن است؛ اگرچه غالباً روزنه‌ای از امید در سراسر اشعار دو شاعر نمایان است. روایی بودن و افعالِ متناسب با آن از بارزترین ویژگی‌های سبکی وصف‌های هنری اشعار دو شاعر است. انتخاب شاعر به عنوان مشارک اصلی بندها باعث حضور مستقیم آن‌ها در فضای اشعار شده است. وجه اخباری در بندها پربسامد بوده و القاگر مفهوم احتمال و تداول در قالب عنصر وجهی وابسته‌سازی است؛ زیرا دو شاعر وصف‌های هنری را چون عرصه‌ای برای بیان شرح حال خود و جامعه برگزیده‌اند. .

دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱۱-۱۳۸۳ )
چکیده

یادگیری و آموزش صحیح واژگان ترکیبی امری اجتناب‌ناپذیر در یادگیری زبان می‌باشد. در این میان واژگان ترکیبی آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفته‌اند. لذا، انجام یک پژوهش میدانی کمک مؤثری دریافتن مشکلات یادگیری و به‌کارگیری این نوع واژگان کرده و نیز شیوه‌های پیشنهادی مؤثرتری را به منظور یاددهی، یادگیری و به‌کارگیری آن نزد زبان آموزان فرانسه ارائه می‌دهد به همین منظور تست لغات ترکیبی بهمراه پرسشنامه‌ای در اختیار دو گروه از زبان آموزان سطح متوسط قرار داده شد که پس از جمع‌آوری و تحلیل داده‌ها به نتیجه‌گیریهای ذیل دست یافتیم: از آنجایی که زبان‌آموزان تمایل زیادی به به‌کارگیری واژگان ترکیبی (نه در زبان نوشتاری و نه در زبان شفاهی) از خود نشان ندادند باید به دنبال استراتژیهایی برای علاقمندسازی آنان به این واژگان بود: مدرسین زبان باید واژگان ترکیبی را دریافت و موقعیت اجتماعی آن در متن نوشتاری و شفاهی یاد دهند؛ آشنا ساختن زبان‌آموزان سطح متوسط با ریشه‌های یونانی و لاتین کمک شایانی درحدس معنای واژگان می‌نماید و نیز باعث بخاطر سپاری صحیح‌تر آنها می‌گردد؛ به زبان‌آموزان یاد داده شود که برای خویش استراتژی یادگیری (فهم کلی سپس تحلیلی) پیشه کنند تا تلاش آنها را ساده تر ساخته ودر پی کشف معنای واژگان ترکیبی باشند. به جای آنکه از ابتدا منتظر ترجمه آنها باشند.

دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۴- )
چکیده

در این مقاله روشی جدید برای تعیین موقعیت و وضعیت دستگاهی سه بعدی و غیر متعامد نسبت به دستگاه متعامد و دوبعدی دوربین با استفاده از تصویر آن ارائه شده است. به سادگی می¬توان روی اشیاء بسیاری در عالم واقع، سه راستای غیرمتعامد و غیرواقعی بر یک صفحه را مشخص نمود. تصویری که از این دستگاه غیرمتعامد مشخص شده روی اشیاء در اختیار است تصویری دوبعدی در صفحه¬ی دوربین می¬باشد. در این مقاله روابط هندسی برقرار بین برداری روی شیء و تصویر آن که در مقاله [۱۸] ارائه شد مرور می شود. سپس با بکارگیری این روابط برای سه راستای غیرمتعامد دلخواه و غیرواقع بریک صفحه، با حل دستگاهی غیرخطی از ۱۵ معادله، نه مجهول استخراج می شوند. به دلیل اهمیت علامت مجهولات به منظور تعیین طول¬ها و زوایای درست، لازم است که این دستگاه غیرخطی در ۸ حالت اجرا شده و بهترین پاسخ آن انتخاب شود. در مقاله [۱۸] ما مجبور به انتخاب سه بردار متعامد روی شیء هستیم. از آن‌جایی که جهان سه بعدی است در برخی موارد انتخاب هر سه راستای متعامد با طول مناسب در تصویر کار دشواری بوده و مجبوریم سومین بردار را با طول کوتاه انتخاب کنیم و این کار خطای تعیین موقعیت و وضعیت را افزایش می دهد. ولی در این مقاله راستاها را محدود به عمود بودن ننموده و می توان سه راستا را با طول مناسب اختیار نمود و این کار خطا را کاهش می‌دهد                                                                                

دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده

هدف از انجام این پژوهش ارزیابی نیازهای زبانی و شناسایی اولویت کاربرد مهارت‏های زبانی (خواندن، شنیداری، نوشتن و صحبت کردن) در موقعیت‏های مختلف(خصوصی، دانشگاهی و حرفه‏ای) است. روش پژوهش، توصیفی ـ استنباطی و ابزار گردآوری اطلاعات، پرسش‏نامه‏ای متشکل از ۴۹ گزینه است. جامعۀ آماری متشکل از ۱۹۹ دانشجو ( ۷۳ مرد و ۱۲۶ زن) در مقاطع کارشناسی (۶۹ نفر)، کارشناسی ارشد (۶۷ نفر) و دکتری (۶۳ نفر) مشغول به تحصیل در دانشگاه مازندران بود. پاسخ‌های شرکت‏کنندگان با استفاده از نرم‌افزار آماری علوم اجتماعی کدگذاری و تجزیه و تحلیل شد. به‌طور کلی، نتایج حاصل از مقایسۀ میانگین‏ مهارت‏ها دلالت بر آن داشت که با افزایش سطح تحصیلات، نیازهای دانشجویان به کاربرد مهارت‌های زبانی  به‌خصوص در موقعیت‏های دانشگاهی به‌طور پیوسته افزایش می‏یابد. همچنین مهارت‏های دریافتی (خواندن و شنیدن) کاربرد بیشتری نسبت‌به مهارت های تولیدی (صحبت کردن و نوشتن) در هر سه گروه دارد. نتایج تحلیل داده‏ها از طریق آزمون‌های غیرپارامتری نشان داد که تفاوت معنی‏داری در مهارت خواندن بین تمامی گروهها، در مهارت نوشتن بین گروه دکتری با دو گروه  کارشناسی و ارشد و در مهارت صحبت کردن بین گروه دکتری و کارشناسی وجود داشت. از نظر موقعیت کاربرد زبانی، درحالی که نیازهای شرکتکنندگان در مقطعِ کارشناسی به موقعیت‏های زندگی خصوصی آن‌ها مرتبط بود، دانشجویان مقطع دکتری، اغلب نیازهای خود را در حوزه‏های آموزشی و دانشگاهی بیان کردند. در موقعیت حرفه‏ای  و در مهارت شنیداری تفاوت معنی‏داری بین مقاطع مختلف مشاهده نشد. این مطالعه، پیشنهاداتی برای  پژوهشگران، مدرسان و یادگیرندگان زبان انگلیسی دارد.

صفحه ۱ از ۳    
اولین
قبلی
۱