جستجو در مقالات منتشر شده
۲ نتیجه برای منظومۀ عاشقانه
دوره ۳، شماره ۷ - ( ۱۰-۱۳۹۴ )
چکیده
حیدر و سَمنبر از داستانهای عامۀ ایرانی است که در زمان حکومت صفوی شکل گرفته است. این داستان از همان زمان شکلگیری به صورت شفاهی یا نوشتاری با روایتهای گوناگون بین اقوام مختلف ایران رایج بوده است. هریک از روایتهای منظوم این داستان در بلوچی به بیش از ۲۰۰ مصراع۱ میرسد. یکی از روایات آن را در دورۀ قاجار، شاعری به نام ملکدینار میرواری سروده و روایت دیگر را نیز به احتمال زیاد در همین زمان شاعری گمنام به نظم درآورده است. شاعران بلوچ در عین اینکه از نظر درونمایه و ساختار به اصل منظومۀ فارسی نظر داشتهاند، به برخی از حوادث رنگ بومی داده و نیز بعضی از رسوم سنتی بلوچها را به آن افزودهاند. سبب ماندگاری این داستان در میان مردم بلوچ، افزونبرجذابیت داستان، اجرای خنیاگران بلوچ بوده است که آن را همراه با ساز و موسیقی میخواندهاند.
عباس واعظ زاده،
دوره ۹، شماره ۳۴ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
داستان عاشقانه یکی از انواع ادبی دیرینه و پرطرفدارِ ادب فارسی است. هدف این مقاله بازشناخت این نوع ادبی کهن و محبوب است. برای این منظور از ریخت شناسی، که یکی از ابزارهای دانش گونه شناسی در شناخت انواع ادبیِ روایی است، بهره گرفته شده است. در این مقاله با ریخت شناسی بیست و دو منظومۀ عاشقانه ـ به عنوان شکل غالب و مقبول داستان عاشقانه در ادبیات فارسی ـ به شناسایی خویشکاری ها، شخصیت ها، الگوی روایی و طبقه بندی داستان های عاشقانه پرداخته ایم و نهایتاً داستان عاشقانه را به مثابۀ یک گونۀ ادبی فارسی، روایتی دارای یک صحنۀ آغازین و بیست و دو خویشکاری دانسته ایم که پنج شخصیت اصلی در آن ایفای نقش می کنند و از یک الگویِ ـ تقریباً ـ واحدِ روایی پیروی می کند. این گونۀ ادبی با توجه به دو معیار حضور/ عدم حضور خویشکاری «رفع مانع» و شیوۀ پایان-بندی (فرایند خویشکاری های پایانی)، دارای سه الگوی روایی فرعی یا سه زیرگونۀ داستان عاشقانۀ مادی، داستان عاشقانۀ معنوی و داستان عاشقانۀ مادی- معنوی است.