جستجو در مقالات منتشر شده


۳۶ نتیجه برای منش

زهرا آقاجانی،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۷ )
چکیده

امروزه یکی از مهم‌ترین رویکردها در نقد ادبی، رویکرد مطالعات فرهنگی است که با هدفِ بررسیِ فرهنگ به عنوان متنی با قابلیت رمزگشایی، به بررسی زندگی روزمره می‌پردازد. بررسی ادبیات، سینما، موسیقی، تلویزیون، مکان‌های زندگی همچون کافی‌شاپ‌ها، مراکز خرید، کافی‌نت‌ها، انواع کلوپ‌ها و به طور کلی همه امور مرتبط با زندگی روزمره، موضوع کار و علاقه در مطالعات فرهنگی است. تأثیر این رویکرد در مطالعاتِ مرتبط با نقد ادبی منجر شده است تا بررسی فرهنگ به عنوان متن اعم از ادبیات، سینما، تئاتر و غیره به حوزه نقد ادبی نیز وارد گردد و این دو حوزه بیش از پیش به یکدیگر نزدیک شوند. در این پژوهش تلاش شده است تا با اتخاذ رویکرد مطالعات فرهنگی در زمینه بررسی متون فرهنگی، به یکی از حوزه‌های زندگی روزمره، یعنی سینما قدم گذاریم. هدف از انتخاب سینما به عنوان موضوع کار نیز بیانگر اهمیت این رسانه در شکل‌دهی به هویت و ذهنیات مخاطبان در جریان بازنمایی واقعیات است. از آنجا که پیام‌های رسانه‌ای در چارچوبی گفتمانی شکل می‌گیرند، این پیام‌ها اموری ایدئولوژیک هستند نه طبیعی و انعکاس صرفی از واقعیات بیرونی، که به آن اشاره دارند. وظیفه نشانه‌شناس در این مرحله طبیعت‌زدایی از این پیام‌ها و بسیاری از کلیشه‌های ساخته شده توسط رسانه‌ها و دستیابی به ایدئولوژی نهفته در متن است. به منظور دستیابی به این مهم، تلاش شده است تا با به کارگیری روش تحلیل نشانه‌شناسانه و یافتن نشانه‌های موجود در این متن، علاوه بر معانی آشکارِ آن، به معانی ضمنی آن و به قولی به ایدئولوژی موجود در متن دست یابیم. در این پژوهش فیلم «بدون دخترم هرگز» به عنوان نمونه کاملی از بازنمایی و کلیشه‌سازی فرهنگ «‌دیگری» از سوی هالیوود بررسی می‌شود.

دوره ۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده

این مقاله به بررسی انواع مختلف سکوت به منزله غیابی معنادار می‌پردازد که جای آن یک رد باقی می‌ماند. در این رد سکوت به شکل‌های مختلفی تجلی دارد. بررسی سکوت دلالتمند نشان می‌دهد که این سکوت نشاندار به‌ واسطه ابزارهای گفتمانی در متن حضور دارد و نظام زبان بخشی از پیام خود را به‌واسطه بیان و بخشی را به‌واسطه سکوت انتقال می‌دهد. به همین دلیل سکوت در ادبیات به صورت یکی از شگردهای روایی مورد استفاده قرار می‌گیرد. پرسش این پژوهش، چگونگی کارکرد گفتمانی سکوت نوشتاری در داستان است؛ بدین مفهوم که سکوت نوشتاری در چه سطوحی و برای چه کارکرد گفتمانی در داستان به‌کار می‌رود. این مقاله به امر تحلیل پنج داستان کوتاه ایرانی، در سه سطح ساختاری، معنایی و کاربردشناختی می‌پردازد و نتیجه به‌دست‌آمده نشان می‌دهد که سکوت به عنوان ابزار مطالعه ساخت‌مندی و چگونگی شکل‌گیری روایت در سه سطح و بر روی سه محور جانشینی، همنشینی و برهمکنش به منظور ایجاد گره‌افکنی، تعلیق، زمینه‌سازی، فضاسازی و گره‌گشایی در پیرنگ و داستان بازنمایی می‌شود.

دوره ۱، شماره ۳ - ( ۱۲-۱۳۸۲ )
چکیده

نظریه‌ منشأ زبان‌ یکی‌ از مهمترین‌ مسائل‌ زبانشناسی‌ است‌ که‌ پیوسته‌ در طول‌ تاریخ‌، موجد آرا ونظریات‌ خاصی‌ در این‌ خصوص‌ بوده‌ است‌ و دانشمندان‌، فلاسفه‌ و زبانشناسان‌ ملل‌ مختلف‌ بادلایل‌ عقلی‌ و نقلی‌ دیدگا‌ه‌های‌ خاصی‌ ابراز داشته‌اند و به‌ نظریه‌‌هایی‌ چون‌ الهامی‌ بودن‌ زبان‌، ذاتی‌ بودن‌ دلالت‌ لفظ برمعنا، قراردادی‌ بودن‌ زبان‌، خلق‌ و آفرینش‌ هنری‌، زبان‌ ناشی‌ از حرکات ‌انعکاسی‌ و قانون‌ مجاورت‌ کلی‌ و... انجامیده‌ است‌. از آنجا که‌ صوت‌ آواها به‌ دلیل‌ طبیعی‌ و ملموس‌ و محسوس‌ بودن‌ رابطه‌ دال‌ و مدلول‌ می‌تواند به‌ گونه‌ای‌ به‌ تقویت‌ نظریه‌ ذاتی‌ بودن ‌دلالت‌ لفظ بر معنا بینجامد، در این‌ مقاله‌ کوشیده‌ایم‌، به‌ طور اختصار انواع‌ صوت‌ـ آواها وکارکردهای‌ آن‌ را در پدیده‌ زبان‌ معرفی‌ کنیم‌.

 

دوره ۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۱ )
چکیده

همنشینی و جانشینی، همان‌گونه که زبان‌شناسانی چون رومان یاکوبسون از آغاز اشاره کرده‌اند، تاروپود زبان را تشکیل می‌دهد. از‌این‌رو، می‌توان با مشخص‌کردن مؤلفه‌های معنایی یک واژه خاص و سپس بررسی ارتباط‌های واژه‌های همنشین و جانشین با آن، کارکردهای آن واژه را در زبان در سطح گسترده‌ای مشخص کرد. با این روش، ابتدا همنشین‌ها و جانشین‌های واژه مورد نظر مشخص می‌شود، سپس بر پایه مؤلفه‌های معنایی به‌دست‌آمده از واژه‌های همنشین و جانشین، مؤلفه‌های مشترک نشان داده می‌شود؛ این مؤلفه‌ها، مؤلفه‌های معنایی واژه موردنظر است. واژه «حق» یکی از کلیدی‌ترین واژه‌های قرآن کریم است که ۲۹۰ بار در آن تکرار شده است. این واژه همراه واژه‌های همنشین و جانشینش در قرآن (رسول، دین، باطل، هدی،‌ صدق و بینات) مبنای تحلیل واژه حق شده‌ است. افزون‌بر زبان عربی به معنای عام، این واژه در گونه عربی قرآنی نیز مصداق‌های متنوعی یافته است؛ برای مثال خداوند خود و تمام تصرفاتش در جهان مانند خلقت، ارسالِ رسولان، نزول وحی، وعده، وعید و... را حق دانسته است. در این مقاله، کوشش می‌شود مؤلفه‌های معنایی‌ای که میان جانشین‌ها و همنشین‌های حق مشترک است، بر پایه واژه‌های برگزیده مشخص شود.

دوره ۳، شماره ۵ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

قائم‌مقام فراهانی نویسندۀ بزرگ ادبیات کلاسیک و یکی از نقاط عطف تاریخِ نثر فارسی است که نثرش سبب تحول در ادبیات مشروطه شده است. کار عمدۀ وی رهاساختن نثر از پیچ و خم عبارت‌پردازی‌های رایج در عهد صفوی و تیموری، و پیرایش نهال انحراف از شیو‌ۀ متداول نثر مصنوع و کم‌محتوای آن زمان بوده است. نثر این اثر از نظر شاخصه‌ها و شگردهای ساده‌نویسی عناصر زبان عامیانه بسیار ارزشمند است. نوشتار حاضر سبک منشآت قائم‌مقام فراهانی را از نظر به‌کارگیری عناصر زبان عامیانه در سطوح مختلفِ مفردات، تعبیرات، ترکیبات کنایی، مثل‌ها و اشعار بررسی می‌کند. این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته و در پایان نیز از حیث کمی بررسی شده است. یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که کاربرد مثل‌ها، اصطلاحات و کنایات مردمی به نثر قائم‌مقام و به‌خصوص به منشآت او وجهه‌ای پویا و زنده داده است. وی با تکیه بر ذوق و فضل خود مسائل روز را با زبان و اصطلاحات رایج دوره و در بافتی آهنگین و ادبی به سبک گلستان ارائه کرده است.  

دوره ۶، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده

نگاه غیرتعمیم گرا به هویت سرزمینی و وابسته دانستن آن به اندیشه‌های سیاسی در سالیان اخیر در مطالعات جغرافیای سیاسی انتقادی مورد توجه قرار گرفته است. در این راستا مبدا اولیه وابسته دانستن مفهوم هویت سرزمینی به دولت؛ به اندیشه‌های هگل باز می‌گردد. از نظر وی هویت سرزمینی صورت عقلانی اندیشه برساخت شده توسط دولت در روی زمین می‌باشد که در هر جابه‌جایی از تاریخ شکلی از این پدیدار ظاهر می‌گردد. در این راستا اندیشه سیاسی رهبر فره ایزدی یکی از عناصر مهم در ساخت هویت سرزمینی در عصر هخامنشی بود که در طی آن رهبران سیاسی برگزیده خدا بر روی زمین دانسته شده و در سایه وجودی او امکان شکل یابی انسجام اجتماعی و تداعی یک قلمرو سیاسی میسر گردید. در این پژوهش کوشش گردیده با روش تحلیل محتوای متون تاریخی مولفه‌های موثر در برساخت هویت اجتماعی در عصر هخامنشیان در چارچوب دیدگاه پدیدارشناسی روح هگل تبیین گردد. یافته‌های تحقیق بیان‌گر آن است که برساخت آگاهی نسبت به جایگاه پادشاه در عصر هخامنشی حاصل یک سنتز تاریخی بود که تفسیر سنتی از پادشاهان مقتدر جای خود را به پادشاه منتسب به اهورمزدا می‌دهد. این مشروعیت قدسی قادر گردید جمعیت نامتجانس تابع حکومت هخامنشیان را در قالب یک هویت مشترک یکپارچه نماید. ضمن اینکه غیریت سازی ژئوپلیتیکی هخامنشیان با حکومت‌های پیرامونی به‌ویژه دولت- شهرهای یونانی جلوه‌ای از تعارض اندیشه پادشاه فره ایزدی با اندیشه‌های معارض بود که در برساخت انسجام سرزمینی مردم ایران موثر بود.    

 

دوره ۶، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده

منطقه‌ی قفقاز که با حمله‌ی داریوش بزرگ به سکاها در سال (۱۲-۵۱۳ ق.م) ضمیمه‌ی امپراتوری هخامنشی شد، در سراسر دوره‌‌ی هخامنشی، مرزهای شمالی این امپراتوری را شکل می‌‌داد. مناطق امروزی گرجستان، آذربایجان و ارمنستان که به‌طور کلی، شامل کشورهای قفقاز جنوبی است، بخشی از ملل تابعه‌‌ی هخامنشیان بوده‌‌ است. فهرست‌‌های رسمی امپراتوری هخامنشیان از ملل تابعه، تنها به نام ارمنستان اشاره کرده‌‌اند و موقعیت سایر مناطق، در دستگاه اداری امپراتوری چندان روشن نیست. تنها منبع نوشتاری که در این‌باره، اطلاعاتی می‌دهد، تاریخ هرودوت است و داده‌‌های باستان‌‌شناسی نیز نشان می‌‌دهد که از اواخر (قرن ۶ ق.م) تغییرات عمده‌‌ و نوآوری‌‌های زیادی در مواد فرهنگی این ناحیه به‌وجود آمده که ناشی از حضور پارسیان است. براساس داده‌‌های باستان‌‌شناسی، که مهم‌ترین آن‌‌ها کاخ‌‌هایی با ستون‌‌های زنگی‌شکل از نوع هخامنشی است و نوشته‌‌های هرودوت و سایر مواد فرهنگی، مشخص می‌شود که بخش غربی ارمنستان به ساتراپی هیجدهم و بخش شرقی آن به ساتراپی سیزدهم و منطقه‌‌ی آذربایجان به ساتراپی یازدهم مندرج در لیست هرودوت تعلق داشتند. ضمن این‌که بخش غربی گرجستان، یعنی کلخیس، به‌‌طور مستقیم وارد ساتراپی‌‌های پارسیان نبود و درحد نهایی مرزها وظیفه‌‌ی پاسداری از قسمت‌‌های شمالی در برابر حملات سکاها را برعهده داشت و بخش شرقی گرجستان، یعنی ایبریا، نیز احتمالاً داخل در ساتراپی هیجدهم یا یازدهم مندرج در لیست هرودوت بوده است. به‌طور کلی، هدف از این تحقیق بررسی جایگاه اداری کشورهای امروزی گرجستان، آذربایجان و ارمنستان در سیستم اداری ساتراپی‌‌های هخامنشی براساس داده‌‌های باستان‌‌شناسی است. روش این تحقیق نیز بر پایه‌‌ی مطالعات کتابخانه‌‌ای و بازدید میدانی از محوطه‌‌های مورد بحث است.

دوره ۶، شماره ۴ - ( ۷-۱۳۹۴ )
چکیده

در این مقاله، می‌کوشیم با نگاهی انتقادی کمبود توجه به واژه‌پژوهی در متون دانشگاهی را بررسی کنیم و با بررسی ابعاد مختلف این موضوع، چشم‌انداز روشنی از پیش‌زمینه‌ها، مسیرها و موانع موجود در این حیطه را ارائه کنیم. در این راستا، تمرکز این مقاله هم بر کمبود پژوهش درمورد زبان علمی فارسی است و هم بر کم‌توجهی پژوهش‌ها به زبان‌آموزان فارسی‌زبان. ابتدا تصویری کلی از اهمیت یادگیری و تسلط بر ابعاد مختلف واژگان در زبان دانشگاهی را بررسی می‌کنیم و درادامه، برخی از پیکره‌ها و لیست‌های واژگانی پراهمیت را معرفی می‌نماییم که در ادبیات تحقیق وجود دارند. پس از تبیین اهمیت و ضرورت پژوهش در این حوزه، کوشیدیم تصویری چندبعدی از زوایای مختلف پژوهشی ارائه کنیم که باید مطمح نظر پژوهشگران این حوزه باشد و مورد بحث قرار گیرد. در این میان، مباحثی چون همنشینی واژگان، زنجیره‌های واژگانی، نوسانات واژگانی درون‌متنی و بین‌متنی و برخی موضوعات دیگر را بررسی کردیم و درنهایت، برخی از چالش‌ها و موانعی را که پیش روی تحقیق در این حوزه قرار دارند معرفی نمودیم.

دوره ۷، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۴ )
چکیده

پلان رایج در معماری دوره‌‌های قبل از هخامنشی و مرحلۀ ‌‌اول معماری هخامنشی، مستطیل‌شکل است. تغییر این پلان به پلان مربع در دورۀ ‌‌داریوش بزرگ، پیرو تفکرات جهان‌‌بینانه وی در وام‌‌گیری از اندیشه‌‌های ملل تابعه، به‌عنوان حرکتی نو در مرحلۀ ‌‌دوم معماری هخامنشی، مقدمه‌‌ای برای استفاده از این نوع پلان به‌شکلی کامل‌‌تر و ایجاد گنبد در معماری پارتی شد. این حرکت نتیجۀ ‌‌بازخورد فرهنگی اندیشۀ ‌‌یونانیان در زمینۀ ‌‌استفاده از اعداد و اَشکال بوده است؛ زیرا مربع به‌عنوان کامل‌‌ترین شکل، در فلسفۀ ‌‌فیثاغورثیان و اندیشمندانی همچون افلاطون در معماری ایرانی وارد شد و از آن برای ایجاد نوعی جدید از معماری مدد گرفته شد. این تغییر در دورۀ ‌‌بعد معماری ایران با ابداع گوشه‌سازی در زیر سقف، موجب ایجاد گنبد روی پلان‌‌های مربع شد. در این مقاله، روند تغییر پلان معماری از مستطیل به مربع و دلایل آن در دورة‌‌ هخامنشی و همچنین تأثیر این نوع پلان در معماری دوره‌‌های اشکانی و ساسانی بررسی شده است. 

دوره ۷، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۸ )
چکیده

استفاده از تمثیل در روزگاران باستان در میان برخی اقوام برای تعلیم و تبیین مقاصد، رایج بوده است؛ در میان هندوان و بوداییان حرمت و تقدسی داشت؛ از اصول تعالیم آنان به حساب می‌آمد و از طریق آنان در میان دیگر فرهنگ‌ها رواج یافته است. داستان «فیل و کوران» از داستان‌های معروف است که در آثار دینی، ادبی و عرفانیِ چند ملت دیده می‌شود؛ در همه این موارد، تمثیل مورد نظر«ناتوانی حواس ظاهر بشر در شناخت حقایق اشیاء و امور» را بیان می‌کند. شهرت این تمثیل در میان هندوان به اندازه‌ای است که به «قاعدۀ پیل و کوران» «Andhagayanyaya» ضرب‌المثل شده است و در مورد کسانی به کار می‌رود که تنها با شناخت جزئی از حقیقت، آن هم به صورت ناقص و ناتمام، گمان می‌برند بر تمام حقیقت، معرفت کامل حاصل کرده‌اند. مقاله حاضر با رویکرد ادبیات تطبیقی، ریشه و منشأ تمثیل مورد نظر را در میان متون فارسی و عربی جست و جو کرده، سرچشمه آن را در منابع هندی و بودایی، در مجموعه‌ای به نام«اُدانا (UDANA)» که شامل سخنان و تعالیم بودا به پیروانش بوده، یافته‌است. این تمثیل در طول عمر بیش از دوهزارو پانصد ساله و مسیر سفر خود، تغییراتی را هم برخود پذیرفته‌است. هر شاعر و نویسنده‌ای متناسب با ساختار و نظام فکری و فرهنگی خود در بهره‌گیری از آن تغییراتی داده‌است. این تغییرات در قالب جدولی در متن آورده شده‌است که شباهت‌ها و تفاوت‌ها را نشان می‌دهد.

دوره ۷، شماره ۲۹ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

در این پژوهش که به صورت توصیفی ـ تحلیلی و مطالعۀ کتابخانه‌ای به شیوۀ اسنادی صورت گرفته است، پژوهشگران سه قصۀ داراب‌نامۀ طرسوسی، حمزه­نامه و امیر ارسلان نامدار را برگزیده‌اند. دلیل گزینش این قصه‌ها، علاوه بر ناموری آن­ها، میزان بسامد کارکرد وزیران در آن­ها بوده است. هدف از این پژوهش، بازنمایی سیمای وزیران در نقش یکی از مهمترین کنشگران قصه­های عامه است تا بدانیم آنان در روند قصه چه رفتارهایی را انجام می­دهند و این کنش­ها تا چه میزان در روند قصه تأثیرگذار است. به­تبع این اهداف، پرسش­های پژوهش این است که چه دسته­بندی­ای از کنش­های وزیران در قصه­های عامیانۀ فارسی می­توان به دست داد و این نقش­ها برخاسته از چه مسئله یا مسائلی است. آیا بازتاب رخدادها تاریخی و اجتماعی است یا اینکه این نقش­ها به صورت ثابت و تیپیک در همۀ قصه­ها یکسان تصویر می­شود. نتایج پژوهش نشان داد که وزیران در دو طیف قرار می‌گیرند: یکی موبد ـ وزیر است و دیگری سپاهبد وزیر. از این منظر نقش وزیر نخستین مشاور فرهنگی، اجتماعی و قضایی است و دیگر وزیر مشاور نظامی (وزیر جنگ) است. بر اساس این دسته‌بندی، وزیر نخست (موبد ـ وزیر) کردارهایی همچون طالع­‌نگری، عقدِ ازدواج، سفارت، میانجی‌گری، خواب‌گزاری، رایزنی سیاسی، درمانگری و طلسم و طلسم‌گشایی را به انجام می‌رساند و دیگر وزیر بیشتر به صورت رایزن نظامی و در مواردی توطئه‌گری و خیانت خود را نشان می‌دهد. تفاوت وزیران قصۀ امیر ارسلان نامدار با وزیران دو قصۀ دیگر در این است که دسته‌بندی ذکر­شده در باب این وزیران به­کار نمی‌رود. در این قصه وزیر به صورت وزیر دست راست و وزیر دست چپ تصویر می‌شود که وزیر دست راست خوش­قلب، مصالحه‌گر، پاک­سرشت و البته، هواخواه قهرمان قصه است و دیگر وزیر، فردی بدسرشت، توطئه‌گر و ضد قهرمان است. دو قصۀ نخست داراب‌نامه و حمزه­نامه به­شدت بازتاب­دهندۀ رخدادهای تاریخی و اجتماعی دورۀ ساسانی است و قصۀ امیر ارسلان مربوط به دورۀ معاصر (دورۀ قاجار) است.


دوره ۸، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۵ )
چکیده

مورخین یونانی مانند هردودت آغاز حکومت‌های وابسته قلمرو هخامنشی، ساتراپی‌ها را از دوره حاکمیت داریوش اول می‌دانند، در صورتی که اصطلاح ساتراپ از دوره کوروش و کمبوجیه نیز رواج داشته است؛ بنابراین اگر آغاز حیات امپراتوری هخامنشی را از سال ۵۵۹ ق.م، سال به قدرت رسیدن کوروش دوم، و پایان آن را سال ۳۳۲ ق.م، فتح ایران توسط اسکندر مقدونی، بدانیم در این ۲۲۷ سال توسعه قدرت سیاسی و نظامی امپراتوری هخامنشی تعدادی از کشورها و ملل زیر سلطه این امپراتوری به‌عنوان ساتراپ‌نشین هخامنشی تحت فرمان قدرت سیاسی و اقتصادی و نظامی ایران قرار گرفته بودند. براساس یافته‌های مکتوب باستان‌شناسی در ایران و سایر سرزمین‌های ملل تابع، تعداد این ساتراپی‌ها در زمان‌های مختلف حاکمیت امپراتوری هخامنشی متفاوت بوده است. برای نمونه تعداد این ساتراپی‌ها براساس کتیبه بیستون و کتیبه تخت جمشید ۲۳ ساتراپی، کتیبه مقبره داریوش در نقش رستم ۳۰، و کتیبه داریوش کشف‌شده از شوش ۲۷ ساتراپی است، حال آن‌که تعداد ساتراپی‌ها براساس مدارک مکتوب مصری دوره هخامنشیان مانند مجسمه داریوش و سنگ یادبودهای کانال سوئز ۲۴ ساتراپی بوده است. براساس مطالعه متون تاریخی و بررسی یافته‌های جدید باستان‌شناسی، حاکمیت هخامنشیان در طول ظهور و سقوط امپراتوری در محدوده سرزمین آناتولی تعداد ۷ ساتراپی: ساتراپی لیدی یا سارد در شمال‌غرب ترکیه، ساتراپی کیلیکیه در جنوب‌غرب ترکیه، ساتراپی ایونیه در شمال غرب، ساتراپی کاریه در غرب آناتولی، ساتراپی فریگیه هلسپونت به مرکزیت داسکیلیون در شمال‌غرب آسیای صغیر، ساتراپی اسکودرا یا مقدونیه در شمال‌غرب، و ساتراپی کاپادوکیه در شرق قابل اثبات است.
 
 

دوره ۹، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده

مادها گروه‌هایی از مردمان هندواروپایی آسیای میانه بودند که در سده‌های نخستین هزاره نخست پیش از میلاد، تا کوه‌های زاگرس پیش‌تاخته، در غرب و شمال غرب فلات ایران فرود آمدند و پهنه جغرافیایی زیستگاه آنان، سرزمین «ماد» نام گرفت. اگرچه متن‌های کهن میانرودانی در سده‌های دهم تا هفتم پیش از میلاد به ده‌ها شاهک‌نشین و دژهای کوچک و بزرگ پراکنده در نیمه غربی و شمال غربی فلات ایران اشاره دارند و نشان می‌دهند که در این دوره، مادها در گستره سرزمین ماد پراکنده بوده و ساختاری قبیله‌ای داشته‌اند، گزارش‌های یونانی، پادشاهی ماد را از دوره دیوکس (دیئوکّو؟)، که نخستین شهریار و بنیان‌گذار پادشاهی مادها نام گرفته، یک شاهنشاهی نیرومند، سازمان‌یافته و دارای نهادهای فرهنگی و سازمان اداری تکامل یافته نشان می‌دهند. آگاهی‌های امرزوی نشان می‌دهند که این نوشته‌ها درباره سازمان‌یافتگی و نهادهای فرهنگی و سازمان اداری مادها، بازنمایی نهادها و سازمان‌های دوره هخامنشیان بوده که به اندام مادها پوشانده شده است، و پادشاهی ماد در دوره بزرگی از تاریخ زودگذر خود، ساختاری از هم‌گسیخته داشته و اتحادیه‌ای از قبیله‌های مادی و مردم میانرودانی‌مآب سرزمین ماد، و فاقد نهادها و سازمان‌های پایدار سیاسی و فرهنگی بوده است. در این جُستار، با نگاهی به چگونگی بنیادگرفتن پادشاهی ماد به عنوان نخستین پادشاهی آریاییان ایرانی در غرب فلات ایران به ساختار سیاسی- اجتماعی و دستگاه اداری پادشاهی ماد پرداخته خواهد شد.


دوره ۹، شماره ۳۴ - ( ۲-۱۳۹۱ )
چکیده

چکیده در این مطالعه وضعیت آلودگی مواد غذائی با منشا دامی و آبزیان به فلزات سنگین در کشور مورد مطالعه قرار گرفته است. مطالعات در مورد شیر و فرآورده های آن در این مورد محدود است و نتایج بررسی ها نشان میدهد که آلودگی شیر به سرب کم و لی به کادمیوم نسبتا زیاد است. در مناطق صنعتی کشور آلودگی شیر به آهن زیاد است. میزان مس و سرب در شیر خشک کودک که وارداتی است یش از حد مجاز است. در مورد آبزیان صید شده در سواحل دریای خزر آلودگی به سرب و کادمیوم در برخی مناطق بیش از حد مجاز سازمان جهانی بهداشت است. چنین وضعی در مورد ابزیان آب های جنوب کشورهم در ارتباط با سرب، کادمیوم و نیکل دیده میشود. در سال ۱۳۸۴ در ماهیان سفید صید شده از سواحل مرکزی خزر جنوبی آلودگی از نظر جیوه بیش از حد استاندارد بوده است. نتایج بررسی ها  در میگو  مبین آلودگی کم این آبزی به فلزات سنگین است  و در آبزیان خوراکی دیگر مثل صدف ها آلودگی به نیکل و وانادیوم مشاهده میگردد. در مورد گوشت قرمز تنها یک مطالعه وجود دارد که نشان دهنده آلودگی سرب در تعداد کمی از نمونه ها      می باشد.

دوره ۱۰، شماره ۶ - ( ۱-۱۳۹۸ )
چکیده

همان­طور که در مورد ادبیات، «ادبیت» را لازمۀ داشتن یک متن ادبی دانسته­اند، «متنیت» نیز می­تواند شرط لازم برای داشتن متن باشد. مفهوم «انسجام» ـ که به نوعی ضامن وجود متنیت است ـ از سوی زبان­شناسان و نظریه­پردازان زیادی مانند میشل شارُل به خصوص در حوزۀ تحلیل کلام مطالعه شده است. یکی از ابزارهای برقراری این انسجام که شارُل در پژوهشی جداگانه به آن پرداخته، مبحث عناصر همنشین اضافه است. اگرچه محقق به درستی بر کارکرد ویژۀ این عناصر در استقرار انسجام تأکید داشته است، به­نظر می­رسد چشم­اندازی که مسئله را در آن قرار می­دهد، قابل نقد است. در این مقاله می­کوشیم تا با جایگزینی نگاه صوری و دستوری نظریه­پرداز به مسئله با یک رویکرد معنا­محور که مستلزم در نظر گرفتن نقش فعال خواننده در شکل­گیری انسجام است، کاستی­های این نظریه را اصلاح کنیم و نشان دهیم استدلال شارُل دارای دامنۀ مطلوبی ـ که بتواند مصادیق دیگر این نوع انسجام را نیز پوشش دهد ـ نیست. برای نیل به این هدف، در بخش نخست، با استفاده از نظریۀ شارُل عملکرد ویژۀ عناصر همنشین اضافه را ـ که زبان­شناس «قیدهای چارچوب­ساز» می­خواند ـ تبیین می­کنیم و قسمت دوم را به تعدیل دیدگاه او از طریق رفع انحصاری ـ که زبان­شناس برای این عناصر قائل است ـ اختصاص می­دهیم. همچنین، امیدواریم از ورای این موارد، ابعادی از موضوع انسجام را که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده­است، روشن کنیم.



دوره ۱۰، شماره ۱۹ - ( ۶-۱۴۰۲ )
چکیده

واژه­ی ﴿حُسْباناً در آیه­ی­ ﴿..وَ یُرْسِلَ عَلَیْها حُسْباناً...در شمار واژگانی است که در تفاسیر و ترجمه­های فارسی و لاتین در معنای آن اختلاف نظر وجود دارد. معانی: عذاب، آتش، صاعقه، تگرگ، سرما، باد، آفت و... در تفاسیر و ترجمه­ها برای آن ذکر شده ­است. پژوهش حاضر با روش تاریخی تحلیلی به منظور یافتن دلایل اختلاف معنای «حسبانا» و بر اساس روابط همنشینی، به ارائۀ معنای درست آن پرداخته است. بررسی منابع لغت و تفاسیر نشان می­دهد که برخی اختلاف­ها، مبنای لغوی داشته است و برخی مبنای روایی. سند برخی از این روایات موقوف و برخی مقطوع هستند و به معصوم (ع) نمی­رسند؛ همچنین حامل معانی متعددی هستند، از این رو ترجیج آن­ها مشکل است. به علاوه منابع لغت نتوانسته­اند از اختلاف دیدگاه­ها جلوگیری کنند؛ سیر تاریخی تفاسیر نشان می­دهد که در قرون اولیه، معنا و مصداقِ «حسبان» مضیق و از قرن ششم به بعد موسع گردیده ­است.

 
نرجس السادات سنگی، محمدجواد مهدوی، سمیرا بامشکی،
دوره ۱۰، شماره ۴۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

خلق «شخصیت نافرمان» خصیصه­ای است که در اکثر فراداستان­های ایرانی به‌وضوح دیده می‌شود و از ویژگی­های غالب فراداستان فارسی است. موضوع این پژوهش بررسی ارتباط میان غلبه این ویژگی در فراداستان فارسی ـ با توجه به پراکندگی ویژگی­های فراداستان در آثار خارجی ـ با گفتمان و نوع ساختار قدرت در جامعۀ ایران است. در ایران حدود سال­های پیش از انقلاب ۱۳۵۷، چند گروه و اندیشه سیاسی وجود داشت؛ اما پس از انقلاب و بعد از غیریت­سازی برای هویت­یابی، فضای استعاری گفتمان انقلاب اسلامی به‌‏تدریج محدود شد و از میان گروه­های سیاسی مختلف فقط گفتمان بنیاد­گرای ‏اسلامی هژمونیک شد. این گفتمان دال­هایی همچون قداست سنت­ها، مالکیت، خانواده و نگرش­های پدرسالارانه دارد. تأثیر این وضعیت در فراداستان فارسی دیده می­شود که در این مقاله با استفاده از آرای بوردیو به بررسی آن خواهیم پرداخت. با نظر به آرای بوردیو می­توان وضعیت سیاسی کشور را «موقعیت» درنظر گرفت و شخصیت نافرمان را «کنش». طی بررسی کنش، ویژگی­هایی رخ نمود که بوردیو آن‌ها را «منش» می­نامد و بر این باور است که منش­ها با موقعیت­ها ارتباط دارند. در این مقاله، چند منش را در شخصیت نافرمان به‌مثابه کنش یافته­ایم که با موقعیت در ارتباط‌اند. این منش‌ها عبارت‌اند از: تأکید بر فردگرایی و اعلام حضور، مطالبه کردن صدا و اعتراض به راوی به‌عنوان قدرت تام‏.


دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده

فتح مصر به ­دست کمبوجیه و عملکرد خوب او و جانشینانش در مصر، به گواهی یافته‌های جدید، سبب نشد که مصریان، تحت تأثیر اوضاع آشفتۀ شاهنشاهی قرار نگیرند و شورش نکنند. این تحقیق، با استفاده از داده‌های منابع اولیه و کشفیات نوین باستان‌شناسی، به تبیین شورش‌هایِ مکررِ مصریان در نخستین دورۀ سلطنت فرمانروایان هخامنشی در مصر می ­پردازد و ناکامی در دستیابی به اهداف، تبعیض و احساس حقارت جامعۀ مصر را، فرض اصلی بروز شورش در نظر می ­گیرد. بنابراین، مسئلۀ نوشتار حاضر، چرایی و چگونگی مناسبات شاهنشاهان هخامنشی با مصر و مسئلۀ شورش مصریان در مصر است که با روش توصیفی ـ تحلیلی بدان پرداخته شده است. این تحقیق، با در نظر گرفتن پیشینۀ تاریخی و فرهنگی مصر، پس از بررسی و تبیین گزاره ­های تاریخی و باستان‌شناختی مربوط به این موضوع، ماهیت شورش‌های مکرر مصریان در مصر را در ارتباط مستقیم با نارضایتی آن­ها از سلطۀ ایران بر مصر و احساس حقارت مصریان به ­دلیل خاستگاه غیر­مصری شاهنشاه هخامنشی، با وجود همۀ تلاش فراوانشان در مصر، ارزیابی می‌کند.


دوره ۱۱، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۸۶ )
چکیده

فرد ریگز با ارائه تئوری منشوری خود نحوه‌ تأثیر اکولوژی مدیریت دولتی در شکل‌گیری سالا مدل را تبیین کرده است. تئوری جابه‌جایی مدیران دولتی با نقد تئوری فردریگز مدعی است که استقرار مدیران دولتی در پست‌های دولتی و در گذر زمان اکولوژی مدیریت دولتی (محیط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی) را شکل می‌دهد. فرضهای عقبه ذهن مدیریت دولتی کشورهای جهان سوم ایجاب می‌کند که حلقه مدیریت دولتی ویژه‌ای شکل گیرد و به دنبال خود محیط مدیریت دولتی را شکل دهد. بر این اساس با استفاده از استدلال استعاره‌ای تئوری جابه‌جایی مدیران دولتی ارائه شده است.

دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۳۸۳ )
چکیده

در مورد باورها و اعتقادات هخامنشیان و بویژه شاهان آنها از جمله کوروش کبیر نظریات گوناگون و گاه ضد و نقیضی بیان شده است. اکثر محققان در این زمینه به گفته هرودوت استناد می‌کنند. هرودوت درباره کیش و آیین هخامنشیان گفته است: "ساختن قربانگاه و معبد نزد ایشان رسم نیست و اعتقاد به این قبیل چیزها را ناشی از نادانی و حماقت می‌شمارند. بر خلاف یونانیها، معتقد نیستند که خدایان از جنس و ذات بشرند. در آیین ایشان زئوس(اهورا مزدا) نماد گنبد نیلگون آسمان و سرور داناست. رسم آنان این است که بر بالاترین قله‌های کوهستان رفته و به درگاه خدا نیایش کرده و قربانی کنند. خورشید، ماه، زمین، آتش، آب، بادها و سایر هستیهای یزدانی و اینها تنها خدایانی هستند که بدون هیکل از همان آغاز، ایرانیان آنها را پرستش کرده و برایشان قربانی می کنند." به هر حال به نظر هرودوت ایرانیان دوره هخامنشی بت و پرستشگاه و محراب نداشتند. برای تحقیق در مورد باورهای آنها و همچنین نیایشگاههای هخامنشیان در این مقاله از بیشترین منابعی که در دسترس بوده استفاده شد و به تمام نظریات محققان اشاره شده است. در مورد آثار مذهبی هخامنشیان، کتیبه‌ها، محرابهای آتش، معابد چهارگوشه و آتشکده‌ها، محوطه‌های مقدس یا برزمدان (Barzamdan) و آرامگاههای هخامنشیان که عموماً در محوطه‌های مقدس قرار داشتند، اشاره شده است. پس از بررسی نیایشگاههای این دوره، نتیجه می‌شود که از نظر فرم و نقشه بر معابد دوره‌های پارتی و ساسانی تأثیرگذار بوده و فضای مربع شکل چهارستونی و ایوان ورودی آن در دوره اسلامی و در بناهای قرون اولیه ایران و کشورهای همجوار مشاهده می‌شود.

صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱