جستجو در مقالات منتشر شده
۷ نتیجه برای مقامات
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۲ )
چکیده
کتاب مقامات حمیدی، نمونه خوبی از متونی است که از بطن متون پیشین فرهنگ و ادبیات خویش متولد شده و به فضایی با ابعاد بسیار متنوع تبدیل شده است که در آن انواع نوشتار با هم آمیخته اند و این متن را محل تجمع چندین گونه کرده اند. هدف اصلی در این پژوهش کشف و شناخت انواع روابط متون در مقامات حمیدی است. برای رسیدن به این هدف بر اساس نظریه ترامتنیت ژرار ژنت، ۲۳ مقامه موجود در مقامات حمیدی را تحلیل و بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که این کتاب، نمونه کاملی از متون دارای ترامتنیت است که حضور چشمگیرآیات قرآن کریم در جای جای آن و استفاده از اصطلاحات و عبارات و اشعار معروف زبان و ادبیات عربی و تأثیرپذیری از اسلوب مقامه نویسی بدیع الزمان همدانی و حریری، نشانگر مجموعه ای از روابط بینامتنی و صداهای متکثر معنایی موجود در این کتاب است که روابط ترامتنی معتبری را تأیید می کند و این ارتباط در جهت ایجاد نظام معنایی این متن، شامل تمامی روابط متون در نظریه ترامتنیت ژرار ژنت است.
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
مقامه های فارسی و عربی با وجود فراوانی و تنوع ظاهری، بنیانی همبسته دارند که حاصل ساختار روایی مشترک آن ها است. هدف اصلی این پژوهش، کشف و شناخت این ساختار روایی مشترک است. بدین منظور بر پایه «نظریه ریختشناسی ولادیمیر پراپ» به ارزیابی ۱۲۴ مقامه موجود در کتاب های مقامات بدیع الزمان همدانی، مقامات حریری و مقامات حمیدی پرداختیم و دریافتیم که ساختار روایات مقامه های فارسی و عربی از نظر انواع قهرمان و عملکرد آنان همانند هستند و در ۳۱ «خویشکاری» و هفت حوزه عمل با نظریه ریختشناسی ولادیمیر پراپ قابل تطبیق هستند. چنین رویکردی سبب شد، طرح ۱۲۴ مقامه را در چارچوب الگویی واحد خلاصه کنیم و به این نتیجه برسیم که ساختار روایی این مقامه ها، در واقع اشکال مختلف از یک طرح اولیه بنیادین است که در خلق و ایجاد گونه مقامه مؤثر بوده است.
داوود پورمظفری،
دوره ۴، شماره ۱۵ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده
چکیده بخش زیادی ازمیراث مکتوب تصوف صورت نوشته شده مجالس درس، وعظ و حکایاتی است که در افواه رواج داشته است. به تعبیر دیگر بخشی از متون صوفیانه در اصل انتقال و ثبت گفتار به صورت نوشتار است. از این رو عناصری از هر دو بافت در آن ها قابل مطالعه و شناسایی است. رده بندی متون صوفیان برپایه بافت های شکل دهنده آن ها یعنی گفتار و نوشتار، به پیوستاری در میانه این دو بافت می انجامد. آن¬چه در این پژوهش «گفتارنوشت» گفته می شود، عنوانی است برای نامگذاری پیوستار گفتار و نوشتار که مولود آمیزش این دو بافت است و درون خود گونه های کوچک تری چون مقامات، مقالات، مناقب، مجالس، سیر و امالی دارد. زیرگونه های مورد بحث نیز به دلیل دوری یا نزدیکی به هر یک از دوسوی پیوستار گفتار ـ نوشتار ویژگی های متفاوتی دارند که هر یک به صورت جداگانه قابل سنجش و مطالعه است. نویسنده کوشیده است با بهره¬گیری از علم زبان¬شناسی تفاوت¬های گفتارنوشت¬های صوفیان را با انواع دیگر نوشتار در سطوح آوایی، صرفی، نحوی و گفتمانی نشان داده و سرانجام گفتارنوشت را به عنوان یک ژانر در نوشتار صوفیانه تبیین نماید.
فاطمه ماه وان،
دوره ۶، شماره ۲۲ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده
چکیده: نگارگر برای مصوّرسازی، ویژگی¬های تصویری متن ادبی را اخذ کرده و آن¬ را در قالبی هنری به تصویر می¬کشد. قابلیّت¬های تصویری متون یکسان نیست و شیوه مصوّرسازی به فراخور قابلیّت¬های تصویریِ متن، تغییر می¬کند. در این جستار با انطباقِ عناصر متنی و ساختارهای تصویریِ مقامات حریری، درصدد برآمدیم تا قابلیّت¬های تصویری نوع ادبیِ مقامه را بررسی کنیم. پرسش پژوهش، این است که آیا نوع ادبی مقامه، شیوه خاصی از تصویرگری را طلب می¬کند؟ ویژگی¬های سبکی مقامه چه تأثیری بر نوع تصویرگری آن دارد؟ برای پاسخ به پرسش مذکور، متن مقامات حریری را با نگاره¬های آن انطباق می¬¬دهیم. حاصل انطباق متن و تصویر، دو ساختار کلّی را در تصویرسازی مقامات حریری نمایان می¬¬سازد: ۱ـ ساختارهای تصویری همانند ۲ـ ساختارهای تصویری چندگانه. حاصل پژوهش، مبیّن سبک شاخصی از تصویرسازی در مقامات حریری است که می¬توان آن را به عنوان الگوی تصویرسازیِ مقامات معرّفی کرد. کلید واژه¬ها: مقامات حریری، تصویرگری، نگارگری، مقامه، نسخ مصوّر
دوره ۷، شماره ۲۶ - ( ۱۲-۱۳۸۸ )
چکیده
در پی رواج نظریات ساختارگرایانه، روایت به عنوان ساختار تلقی شد و هر یک از نظریهپردازان تلاش کردند اجزای تشکیلدهنده ساختار روایی را دریابند و الگوی پایهای برای آن ارائه کنند؛ از جمله این نظریهپردازان تزوتان تودوروف است.
روایتشناسی مقامات حمیدی بر اساس الگویی که تودوروف مطرح میکند، نشان میدهد مقامهها از ساختار روایی واحدی پیروی کردهاست. ساختار روایی هر مقامه بر مبنای سه پیرفت پایه استوار است که با نظم یکسانی در پی هم قرار میگیرد. علاوه بر سه پیرفت در ۶۰٪ مقامهها دو پیرفت فرعی دیگر به دلایلی مثل مقدمهچینی برای مطرح شدن بعدی، بیان علت رخدادی و یا به عنوان جفت متقابل پیرفت پایه حضور دارد. شیوه غالب پیرفتها زنجیرهسازی و در یک مورد درونهگیری است. نظر به اینکه در تمام مقامهها راوی به سفر میرود در موقعیت مناظره/ موعظه قرار میگیرد و سرانجام مطالبی را میآموزد. عناصر دستور پایه مقامات سفر- مناظره/ موعظه- آموختن است که در حدیث نبوی اطلبوا العلم ولو بالصین ریشه دارد.
داوود پورمظفری،
دوره ۱۰، شماره ۳۷ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده
در این مقاله ابتدا نشان دادهایم که در مقاماتهای صوفیان، کلانساختاری وجود دارد که در این ژانر همواره تکرار میشود. آنگاه نقش ایدئولوژیک هر یک از عناصر این کلانساختار را تشریح نموده و به نقش آن در روابط قدرت نیز پرداختهایم. کلانساختاری که شاکله مقاماتهای صوفیان است از ذکر اصلونَسَب مشایخ آغاز میشود و با بیان پیشگوییهای دیگران درباره درخشش معنوی آنها، ریاضتهای طاقتفرسا و کرامتها ادامه مییابد و با مرگ شگفتانگیز آنها به پایان میرسد. در این ساختار، کرامت نقشی برجسته دارد و کل ساختار را تحت تأثیر قرار میدهد. اصلونسبسازیها و پیشگوییها و ریاضتها همگی در حکم «تمهیداتی» برای ظهور کرامت عمل میکنند و مرگ-های شگفت و تنازعهای گفتمانی در حکم «امتداد» نیروی کرامتاند. نقش عمدۀ این کلانساختار در مقاماتهای صوفیان این است که ضمن اثبات کرامت و امور خارق عادت برای مشایخ تصوف، دسترسی دیگران را به منبع قدرت گفتمان تصوف؛ یعنی کرامت، محدود یا غیرممکن سازد. این کارکرد ویژه موجب میشود تا در مفصلبندی گفتمان تصوف تغییراتی پدید آید و خُردهگفتمانی جدید به نام «گفتمان اهل کرامت» شکل بگیرد. همین گفتمان راه را برای ورود گفتمان تصوف در مناسبات سیاسی و اجتماعی هموار میسازد.
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۲۷ )
چکیده
تسعی هذه الدراسه الی الموازنه بین المقامات المشترکه لدی الأدیبین الفاضلین بدیع الزمان الهمذانی والحریری . من المعروف أن بدیع الزمان هو الذی ابتکر فن المقامه فی الأدب العربی ثم ظهر الحریری علی ساحه الأدب وألف مقاماته المشهوره فی معارضه مقامات البدیع حیث سمی ثمانی مقاماته بأسماء مقامات البدیع وتحاول هذه الدراسه أن تجیب عن هذاالسؤال : هل هذا الاشتراک ینحصر فی الاسم . أم یتعداه الی الشکل والمضمون أیضاً؟
تنقسم الدراسه الی قسمین : قسم یعالج المقامات المشترکه من ناحیه الفکره و المضمون موازناً بین الأدیبین و یصل الی أن الفکره تکاد تکون واحده فی سته منها وهی المقامات الساسانیه والکوفیه والدیناریه والشعریه والشیرازیه والبصریه . لکنها فی المقامتین الحلوانیه والبغدادیه تختلف ، والوجه المشترک الوحید بینهما هو الاسم .
والقسم الثانی من الدراسه یتناول هذه المقامات من ناحیه الخصائص الفنیه و ما فیها من البحوث والدراسات المتعلقه بالکلمه والتراکیب منتقلا منها الی الاطار القصصی والدراسات البیانیه والمحسنات البدیعیه ثم الی ازدواجیه الشعر والنثر والاقتباس والتضمین و... و یبین أن بین الأدبیین فی هذه المقامات وجوهاً مشترکه کثیره والبدیع هو الذی ألهم الحریری تألیف هذه المقامات وبنی الحریری فکرته علی أساس فکره البدیع الهمدانی.