۱۰ نتیجه برای معناشناسی شناختی
فرزان سجودی،
دوره ۵، شماره ۱۹ - ( ۹-۱۳۹۱ )
چکیده
استعاره یکی از مهم ترین موضوعات مورد بحث در زبان شناسی شناختی است. هدف از مقاله حاضر بررسی وجود و کیفیت استعاره ی مفهومی «گذر زمان به مثابه حرکت در مکان» در قصه های کودک در گروه های سنی الف، ب و ج، در چارچوب معناشناسی شناختی بر اساس نظریه معاصر استعاره ی لیکاف است. روش انجام این مقاله به صورت توصیفی– تحلیلی بوده است. در این مقاله داده ها به روش کتابخانه ای و از ۶۰ کتاب کودک گرفته شده است. به طور کلی می توان از این مقاله چنین نتیجه گیری کرد که: الف) به نظر می رسد، کودک فارسی زبان، در گروه های سنی مورد بررسی، مفهوم زمان را به واسطه ی حرکت در مکان درک می کند و این نه تنها از طریق حرکت خطی، در راستای افقی و عمودی امکان پذیر است بلکه جهت حرکت از لحاظ کیفی می تواند متفاوت باشد؛ بدین معنی که حرکت می تواند به صورت حجمی، فضا یا ظرفی را پُر کند، سطحی را بپوشاند یا به صورت تغییر حالت و وضعیت خود را نشان دهد. ب) کودک فارسی زبان، در گروه های سنی مورد بررسی، نه تنها مفهوم زمان را به واسطه ی حرکت در مکان درک می کند بلکه عملکرد الگوی نگاشت " زمان چیز است"، "آن چیز در حرکت است" در استعاره زمان، با فرافکنی هستی شناسانه به ماه و خورشید و اشیاء پیرامون کودک وابسته است و بر درک مفهوم زمان تأثیر مستقیم دارد. کلید واژه ها: استعاره- زبان شناسی شناختی- معناشناسی شناختی- زمان- نظریه لیکاف
دوره ۶، شماره ۵ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده
در این مقاله که بخشی از پژوهشی وسیع درباره میزان کارایی نظریه آمیختگی مفهومی در تبیین مؤلفه شناختی فرآیند ساخت معنا در قصههای عامیانه است، میکوشیم با توجه به مبانی نظریه «آمیختگی مفهومی»، پیوستگی معنایی را که یکی از مهمترین عوامل ساخت معناست، در قصهای از قصههای عامیانه ایرانی بررسی کنیم. دو پرسش اصلی این مقاله عبارتاند از اینکه آیا به استناد مبانی و قواعد نظریۀ آمیختگی مفهومی میتوان پیوستگی معنایی در قصهها را تحلیل کرد؟ و دیگر اینکه تا چه اندازه یافتههای حاصل از این تحلیل قابل تعمیم هستند؟
فرض ما بر این است که با استفاده از چارچوب نظریه آمیختگی مفهومی- که توسط ژ. فوکونیه و م. ترنر(۲۰۰۲) مطرح شده است- میتوان چگونگی ایجاد و حفظ پیوستگی معنایی متن را در قصههای عامیانه تبیین کرد. نتایج این بررسی نشان میدهد که کاربست نظریه آمیختگی مفهومی میتواند در تحلیل پیوستگی معنایی و تفسیر متن از منظر معناشناسی شناختی راهگشا باشد؛ علاوهبرآنکه با استفاده از انگاره چهارفضایی مطرحشده در این نظریه میتوان چگونگی تصویرسازی در ذهن مخاطب و پیوستگی معنایی این تصاویر را با هم نشان داد.
دوره ۷، شماره ۴ - ( ۷-۱۳۹۵ )
چکیده
در پژوهش پیشرو، سه حرف اضافۀ مکانی wæl، tɑ و ærɑ از گویش کردی گورانی را ازدیدگاه معناشناسی شناختی بررسی میکنیم. یکی از تازهترین الگوهای مطرحشده در بررسی معنایی حروف اضافه، الگوی چندمعنایی سامانمند (تایلر و ایوانز، ۲۰۰۱، ۲۰۰۳؛ ایوانز و تایلر، a۲۰۰۴، b۲۰۰۴؛ ایوانز، ۲۰۰۴، ۲۰۰۵، ۲۰۰۶) است که معیارهای کاربردی و روشنی را برای شناسایی معناهای مجزا و معنای اولیۀ حروف اضافه پیشنهاد میدهد. هدف ما این است که با بهرهگیری از این الگو، سه حرف اضافۀ نامبرده را واکاوی معنایی کنیم و پس از شناسایی معناهای مجزا و معنای اولیۀ هریک از آنها، شبکۀ معنایی آن را رسم نماییم. یافتههای پژوهش نشان میدهند که معنای اولیۀ wæl «همراهی» است و در شبکۀ معنایی آن نه معنای مجزا و دو خوشۀ معنایی وجود دارد، معنای اولیۀ tɑ «پایان» است و در شبکۀ معنایی آن چهار معنای مجزا دیده میشود و معنای اولیۀ ærɑ «برای و بهخاطر» است و شبکۀ معنایی آن دارای چهار معنای مجزا و یک خوشۀ معنایی است.
دوره ۷، شماره ۵ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
نظام مفهومی ما که براساس آن فکر و عمل میکنیم، ماهیتی اساساً مبتنی بر استعاره دارد. کودک نیز از آغاز زبانآموزی با این تعامل شناختی روبهرو است. بر همین اساس بر پایه دانش اندک خود از محیط و واژگان، از نظام استعاری بزرگسالان نیز بهره میبرد. کودک امروز دارای دانش شناختی متفاوتی از کودک زمان پیاژه و حتی پس از آن است. وسایل ارتباط جمعی، اسباب بازیهای مدرن مانند ایکس باکس و تبلت، کتابهای مصوّر و انواع پازلها همگی دنیای شناختی کودک را متحول ساخته است. به همین منظور، بازبینی زمان درک استعاری کودک، موضوع قابل توجهی است که پژوهش حاضر به آن پرداخته است. در این پژوهش میدانی، ۶۰ کودک دختر و پسر ۲ - ۵ ساله در شرایط آزمونی قرار گرفتند. برای انجام پژوهش حاضر، آزمون خودساختهای بر مبنای گردآوری عبارات استعاری کودک فارسیزبان و پژوهش میدانی بیالکا- پیکال (۲۰۰۳) صورت گرفت. یافتههای پژوهش، حاوی زمان درک عبارات استعاری بدنمند و علاوه بر آن، میزان درک کودک با توجه به متغیر سن میباشد. نتایج پژوهش حاضر با نتایج بررسی بیالکا- پیکال (۲۰۰۳) همسو بوده است؛ با این تفاوت که پژوهش بیالکا- پیکال کودکان را از سه سال و سه ماهگی مورد بررسی قرار داده و پژوهش حاضر، کودکان فارسیزبان را از سن دوسالگی دارای درک عبارات استعاری بدنمند میداند. در این بررسی مشخص گردید که میزان درک با توجه به متغیر سن و علایق شناختی کودک رو به افزایش است.
دوره ۷، شماره ۵ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
این مقاله از منظر مدل چندمعنایی قاعدهمند به بررسی ابعاد معنایی واژه «زیر» به عنوان یکی از واژههای مکانی پرکاربرد در فارسی میپردازد. دادهها شامل نمونههای وقوع «زیر» در بافتهای متنوع فارسی است و ابزار تحلیلی مدل چندمعنایی قاعدهمند است. هدف این است که ضمن مطالعه تنوع و انعطاف معنایی این مکانواژه، نحوه عملکرد این ابزار تحلیلی در تعیین معنای اولیه و سایر معانی متمایز بررسی گردد. در واقع، تلاش میشود تا جنبههای قوت و ضعف این مدل شناختی، بهویژه جایگاه نظری آن به چندمعنایی حروف مکان بیشتر مورد توجه قرار گیرد. پس از تحلیل نمونههای کاربرد مکانواژه «زیر» ابتدا معنای مکانی اولیه آن تعیین شد و سپس چهار معنای متمایز دیگر مشخص گردید که شامل معنای کمتر، تحت تأثیر/کنترل، درخفا و پنهانی، و معنای پوشیده شده هستند. نتایج تحلیل معنایی «زیر» حاکی از آن است که مدل چندمعنایی قاعدهمند از دو جنبه دارای وجه امتیاز نسبت به آثار پیشین از جمله لیکاف (۱۹۸۷) است؛ یکی در تعیین معنای اولیه بخاطر ارائه ملاکهای مدون زبانی، و دیگری در محدودسازی تعدد معانی به سبب برقراری نوعی اعتدالگرایی در چندمعنایی. بررسی ابعاد معنایی «زیر» نشانگر برخی چالشها نیز هست که تحلیل حاضر تحت این مدل با آن روبروست. اهم این چالشها یکی ابهامات شناختیِ معانی متمایز بدست آمده و دیگری ماهیت وابسته به بافت آنها است که با ملاک استقلال بافتی معنا ناهمسو است. به عبارتی، نتایج این پژوهش بیان میکند مدل چندمعنایی قاعدهمند که از نظر روش شناسانه حائز برخی مزیتها است، از لحاظ نظری بویژه از جنبه هویت معنایی غیرمستقل و ساختیِ حروف مکان و نیز واقعیت روانشناختی معناهای متمایز ارائه شده با ابهامات و مسائلی روبروست.
دوره ۸، شماره ۷ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
تحلیل انتقادی استعاره با استفاده از روش التقاطی، شامل تحلیل گفتمان انتقادی، زبانشناسی شناختی، کاربردشناختی و غیره است و سعی در روشنسازی گفتمان، بازنمایی و بازتولید ایدئولوژی و روابط پنهان قدرت دارد. یک روش گفتمانی بسیار قدرتمند استفاده از استعاره است که قدرت پوشانندگی و متقاعدسازی بسیار بالایی دارد. در این پژوهش سعی شد با استفاده از ترکیب روششناختی لیکاف و کاربردشناختی کامرون، آن چنان که چارتریس بلک مدنظر دارد، بهصورت رویکردی تلفیقی، به تحلیل انتقادی استعاره در متون سیاسی روزنامههای متقابل مردمسالاری و کیهان در ایران و میرر و تلگراف در انگلستان بپردازد؛ در حالی که هر یک از روزنامهها نمایندۀ احزاب مقابل در کشورشان بهشمار میآیند. هدف این پژوهش آشکار شدن تفاوتها و شباهتهای میان حوزۀ استعارهها و استعارههای مفهومی گفتمانهای رقیب در هر کشور و رسانههای احزاب مهم سیاسی ایران و انگلستان از منظر انتقادی است. از این رو، بخشهای سیاسی این روزنامهها با درنظر گرفتن دالهای مرکزی هر حزب و نیز با تمرکز بر پنج حوزۀ مبدأ تنازع، ساختمان، سفر، مذهب و گیاهان تحلیل شد. نتیجۀ این پژوهش نشان داد که احزاب و زبانها از وجه نوع بهکارگیری حوزۀ مبدأ و تواتر به سبب مسائل فرازبانی ِاجتماع، تاریخ و فرهنگ با هم تفاوت دارند و نقطۀ مشترک زبانها در این است که همواره واقعیت سیاسی یکسان بهدلیل شرایط ایدئولوژیک متضاد، بهصورتی متفاوت بازنمود میشود. این تحلیل در روشن کردن روابط پنهان قدرت گامی مؤثر است.
طاهره کریمی،
دوره ۸، شماره ۳۰ - ( ۴-۱۳۹۴ )
چکیده
کاربردِ استعارههای گسترده و گوناگون در متونِ عرفانی موجب شده است که دیدگاههای نوی پیشروی مخاطب باز شود و فهمِ افراد در بابِ عالم معانی گسترش یابد. در واقع، استعاره به سبب عملکردِ تداعیگری-اش در متونِ عرفانی به تسهیل شماری از تجارب نو کمک میکند؛ تجاربی که از دایرۀ تجربۀ مستقیم فرد خارج است. این پژوهش بر اساسِ دیدگاههای لیکاف و جانسون، دو نظریهپرداز معنیشناسی شناختگرا، انجام شده است. این دو نظریهپرداز بر این باورند که استدلال و مفهومسازی بستگی لاینفک با ویژگیهای فیزیکی و محیطی دارند. در اشعار مولوی مجموعِ مفهومسازیها و استدلالها با توجه به قابلیتهای بیولوژیکی و تجربه-های جسمانی و اجتماعی انسان طرح شده است. شبکهای از روابطِ استعاری در نظامِ شناختی مولوی وجود دارد که به شکلِ «زنجیرهای» از زمانِ نطفه بستن و تشکیلِ جنین در رحم آغاز و تا فطامِ کودک ادامه می-یابد. افزون بر این، بارداری مریم(س) و زایشِ عیسی(ع)، یکی از پرکاربردترین استعارهها برای تبیین معانی و معارفِ مولوی از جمله «وحدت اولیا» است. همچنین در درون این شبکه، مولوی از رابطۀ «مادر و کودک» برای تبیین و تفهیمِ رابطۀ «خداوند و انسان» استفاده میکند. در این مقاله، برای رسیدن به نتیجۀ بهتر، پیوندهای مادر و همۀ تصویرهای مرتبط با آن (از جمله پستان و شیر) تحلیل، و در صورتِ لزوم به ابیاتِ مثنوی نیز استناد شده است. مولوی توانسته است در زبان هنری خود، مراحلِ سیر و سلوک و احوال روحانی را با طبیعیترین تجربههای فیزیکی انسان، یعنی مراحل رشد وی، تبیین کند.
دوره ۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
مفاهیم در هر زبانی بهمثابۀ دالها یا نشانههایی هستند که بر معانی دلالت دارند. آنها اعتبار بشری هستند و تحت تأثیر عوامل گوناگون، گاه گرفتار دگردیسی میشوند. از شاخصترین این مفاهیم که دچار نوسان گفتمانی عرضی و قلب معنا شده، واژههای«رعیت» و «راع» است که نخستین بار در سخنان رسول الله(ص) بهکار رفته است؛ اما بهتدریج در عرصۀ معناشناسی سیاسی دگرگونی یافته و گفتمان الگوی منفی شبانی حکومت و ناتوانی مردم در تدبیر سرنوشت خویش را در پی داشته است.
با توجه به اهمیت این فرهنگواژههای سیاسی و تأثیر دگردیسی معنای آنها از یکسو و اهمیت مسئلۀ حقوق شهروندی و ارتباط آن با این مفاهیم از سوی دیگر، این پرسش مطرح میشود که در نگرش معناشناسی شناختی، مفاهیم راع و رعیت چگونه تعبیر میشوند و معانی راستین آنها در عرصۀ سیاست چیست. هدف نوشتار حاضر تبیین معناشناسی ساختاری حدیث نبوی راع در جهت شناخت حقیقت گفتمان شبانی است. یافته های تحقیق که با رویکرد تحلیلی حدیث نبوی «کلکم راع» و بر مبنای نظریۀ استعارۀ مفهومی لیکاف و جانسون از طریق دادههای کتابخانهای بهدست آمده، بیانگر این است که کاربرد این مفاهیم در متن حدیث استعارۀ مفهومی ساختاری بوده و دارای معنای ارزشی و انتزاعی نگهبانی و رعایت است. بنابراین، گفتمان شبانی (راع – رعیت) در اصل به مفهوم «نگهبانی» و «خدمت» و درنتیجه «پذیرش مسئولیت» و «تحقق حقوق شهروندی» بر مبنای مصالح و شئون شهروندان یا اصطلاحاً رعیت است و برابرنهاد گفتمان سلطه و نیاز یا استبداد بوده ودرنتیجه گفتمان پاسخگویی وامانتداری و نگهبانی عمومی است.
دوره ۹، شماره ۶ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
نهجالبلاغه از شاخصترین کتب اسلامی است که متن آن دارای ویژگیهای زبانی و بلاغی منحصربهفردی است که مفاهیمی عمیق را در خود جای داده است. هدف پژوهش حاضر، بررسی استعاره و تبیین ویژگی و کارکردهای آن در متن نهجالبلاغه، در چارچوب نظریه آمیختگی مفهومی (Fauconnier & Turner, ۲۰۰۲)، یکی از نظریههای متأخر معنیشناسی شناختی است. در این پژوهش با بررسی خطبۀ ۸۷ (معرفی الگوی انسان کامل) ـ که از شاخصترین خطبههای نهجالبلاغه است و از طریق تحلیل ساختار معنی و سازوکار شناختی درک معنی، مراحل ساخت معنی به تصویر کشیده شده و تلاش شده است تا مشخص شود کدام یک از انواع آمیختگی ساخت معنا در این خطبه وجود دارد و شبکه آمیختگیهای مفهومی در آن حاصل طی شدن چه مراحلی از مراحل شکلگیری معناست. یافتهها نشان میدهد که در فرازهای این خطبه از تمام انواع آمیختگی مفهومی استفاده شده است و با استفاده از سه مرحلۀ ترکیب، تکمیلسازی و گسترش میتوان به معنایی نوظهور دست یافت که هدف کلی آن بهدست دادن مقیاسی بشری است تا از این طریق مفاهیم ربوبی برای انسان قابل درک شوند. در نمونههای ارائهشده، استفاده از توانایی خلاق بشری برای بیان مفاهیم انتزاعی از طریق مفاهیم عینی در فضاهای مختلف کاملاً مشهود است.
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۳-۱۴۰۲ )
چکیده
شیوۀ فهرست کردن مقولۀ زبانی ضربالمثل در فرهنگها همواره یکی از مسائلی بوده است که فرهنگنگاران و مثلنگاران با آن روبرو بودهاند. از این رو در این تحقیق به چگونگی فهرست کردن ضربالمثلها در فرهنگهای لغت فارسی و بخصوص در فرهنگهای ضربالمثل فارسی، براساس رویکرد معناشناسی شناختی پرداخته شد. هدف از پژوهش حاضر ارائۀ ضربالمثلها به شیوهای بدیع، غیرخطی و غیرالفبایی با مبنایی علمی و مبتنیبر نظریه در فرهنگهاست. برای رسیدن به هدف پژوهش این سوال مطرح میشود: با بهکارگیری اصول معناشناسی شناختی چگونه میتوان شیوهای جدا از شیوۀ متداولِ الفبایی و خطی برای فهرست کردن ضربالمثلها و ارائۀ معادلهای آنها در نظر گرفت؟ در این راستا، نگارندگان با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی و با بهکارگیری سازوکارهای شناختی استعارۀ مفهومی، مجاز مفهومی و دانش متعارف به بررسی دادههای برگرفته از فرهنگ بزرگ دوجلدی ضربالمثلهای فارسی (ذوالفقاری، ۱۳۸۸)، کتاب ضربالمثلهای معروف ایران (سهیلی، ۱۳۸۵) و منابع اینترنتی پرداختند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که با تکیه بر انگیزۀ معنایی و براساس مفاهیم قلمرو مقصدِ ضربالمثلها، در فرهنگهای لغت میتوان شیوهای غیرخطی وغیرالفبایی برای چینش ضربالمثلها و معادلهای آنها ارائه کرد که منعکسکنندۀ ساختار نظام مفهومی ذهن ما باشد و در امر زبانآموزی نیز به درک و یادسپاری زبانآموزان کمک کند.