۶۱ نتیجه برای مرگ
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۹ )
چکیده
«اندیشه خیامی» حضور شگفتانگیزی در شعر دنیای امروز دارد؛ همین امر وی را شاعری پرآوازه و جهانی کرده است. دیدگاه ویژه خیام به مرگ و زندگی در شعر شاعران امروزی فارسیزبان و عربزبان انعکاس درخوری یافته است. شاید نابسامانی و آشفتگی دنیای معاصر و جریانهای فکری و فلسفی حاکم بر ادبیات امروز، از عوامل اساسی این رویکرد به مرگاندیشی خیامی باشد.
صلاح عبدالصبور- شاعر معاصر دنیای عرب- و نادر نادرپور- شاعر دوران کنونی ادبیات فارسی- از جمله شاعرانی میباشند که به پدیدة حاکم و ویرانگر هستی یعنی مرگ پرداختهاند و سهم بهسزایی از شعر خود را به این موضوع پرابهام و رمزآلود اختصاص دادهاند. هدف از این تحقیق بررسی تأثیر اندیشه خیامی و تبیین آن در شعر این دو شاعر میباشد. مقایسه شعر این دو نشان میدهد که هر دو شاعر از یک سرچشمه الهام گرفتهاند و تحتتأثیر نگاه مرگگریزانه خیامی بودهاند و آن را با معانی کهن تصوف ایرانی و فلسفه هستیگرایی (اگزیستانسیالیسم) امروزی درآمیختهاند.
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۸۲ )
چکیده
یاد مرگ که همواره عیش بسیاری از انسانها را طیش و تیره میدارد، برای صوفیان و عارفان راستین، موجب انس و آرامش بوده است. آنان با الهام گرفتن از فرهنگ قرآنی و حدیثی، که در آن تصویر روشن و مطلوبی از مرگ مؤمنان و موحدان ارائه شده است، به مرگ نگاهی عاشقانه و عارفانه داشتهاند و باور آنان این بوده است که جان آسمانی انسان با تبعید به دنیا و تعلق به تن از جوار قرب الهی دور شده و از سعادت دیار یار باز مانده است. آنان همواره خود را در دو زندان گرفتار میدیدهاند: زندان تن و زندان دنیا. از این رو، همه هم و همت آنان متوجه خلاصی از این دو زندان بوده است.
به همین دلیل، مرگ در نظر صوفیان و عارفان حقیقی نه تنها منفور و مکروه نبوده، که بسیار هم خواستنی و دوست داشتنی بوده است. تأمل در حالات عارفان، هنگام مرگ و سخنانی که درباره مرگ بر زبان آوردهاند، نکات و نتایج شگفتانگیزی را آشکار می سازد. گروهی از آنان پیش از فرا رسیدن مرگ به فراست از آمدن آن آگاه شده و خود را برای استقبال از آن آماده کردهاند. گروه دیگر، عشق و اشتیاق خویش را به مرگ در قالب عبارات عجیب و عبرتآموزی بیان کردهاند.
بیگمان سرآمد همه این عارفان و عاشقان در زمینه مرگ ستایی مولانا است که زیباترین و لطیفترین سخنان را درباره مرگ و اسرار آن گفته و سروده، و دیوان غزلیات او آکنده از اشعاری است که در آنها عاشقانه و مشتاقانه از طرایف و ظرایف مرگ سخن گفته است.
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده
این مقاله درصدد طرح مدعایی برخلاف تلقی رایج درباب نسبت پوچی زندگی و خودکشی است. در تلقی رایج، گفته میشود که «شخص خودکشی میکند، اگر و تنها اگر زندگیاش پوچ شده باشد.» به دو نحو میتوان علیه این گزاره اقامه دعوا کرد: بهنحو پیشینی و بهنحو پسینی. در مورد اول، بهمنظور تحلیل این گزاره لازم است تلقی صحیحی درباب مفاهیم «پوچی زندگی» و «خودکشی» بهدست دهیم. پس از روشنسازی مولفههای اصلی گزاره، درباب نسبت مفهومی میان آن دو سخن خواهیم گفت. در مسیر دوم میتوان به دو گونه مصداق برای ابطال این گزاره توسل جست: اولاً، با نشاندادن خودکشیهای افرادی که زندگی بامعنا دارند و ثانیاً، با تمرکز روی زندگیهای پوچی که منجر به خودکشی نشدهاند. پس از ابطال پیشینی و پسینی گزاره فوق، میتوان بهدنبال نسبتهای جدیدی درباب پوچی زندگی و خودکشی رفت. هدف از جستجو برای یافتن نسبتهای بدیل، ابتدا دقت در موضعی است که امروزه درباب مرگ وجود دارد و در ادامه، تلاش بهمنظور توجیه زندگی برخلاف تلقیهای رایج از معناداری زندگی است. در این مقاله صرفاً با استناد به اندیشههای متفکران غربی-مسیحی به تناقض درونی ادعای فوق خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که خودکشی برخلاف تلقی اول آن گونه که گمان میرود، لزوماً متکی به تحلیلی عمیق از زندگی نیست.
دوره ۱، شماره ۴ - ( ۳-۱۳۸۳ )
چکیده
این مقاله بر آن است تا با بررسی زیبا شناسانه مرگ یکی از شخصیتهای حماسه فردوسی، گوشه ای از قابلیت پویایی و تأویل این اثر را به تصویر بکشد.
بنیاد اسطورهای- تاریخی متون حماسی در ظاهر، آنان را به سوی تفسیر ناپذیری سوق میدهد حالی که بافت داستانهای شاهنامه به گونهای است که متن را کاملاً تاویلی مینماید. حماسه فردوسی بافتی پارادوکسی دارد: از سویی درآن نشانه هایی است که به نحوی اساسی اصیل و واقعی همچون مشخصههایی منسجم و متناسب و نظام مند موجودیت دارند و از سوی دیگر، تاویل و تفسیر در آن متوقف نمیشود و کاملاً بافت زدا و معناساز و سرشار از ابهام است و پیوسته میکوشد فاقد بافت قطعی باقی بماند؛ غیر تاریخی و غیرمکانی جلوه کند و برخود جاودانگی ببخشد.
گزینش مرگ سیاوش و جلوه زیبا شناسانهی مرگ این قهرمان حماسی مناسبتی است در بیان ویژگی شگرف حماسه فردوسی که باوجودگرایشبهساختارپیوسته،خصلتی ساساختگرایانه دارد.
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۲ )
چکیده
ساختار سنی، رشد و ضریب مرگ و میر ماهی خیاطه Alburnoides eichwaldii رودخانه شیرود استان مازندران با صید۶۶۱ نمونه ماهی از فروردین تا اسفند سال ۱۳۹۰ بررسی شد. میانگین طول کل، وزن و سن ماهیان بهترتیب ۹۲/۱۶±۳۳/۶۸ میلیمتر،۲/۳±۹/۴ گرم و ۸۶/۰±۳۲/۱ سال بود. ماهیان در دامنه سنی +۰ تا +۳ سال قرار داشتند. ماهیان +۰ ساله با فراوانی ۴۱ درصد گروه سنی غالب در رودخانه بودند. بزرگترین نمونه مربوط به خیاطه +۳ ساله با طول ۴/۱۱۱ میلیمتر و وزن ۵/۱۵ گرم بود. مقایسه طول کل و وزن ماهیان بیانگر اختلاف معنادار بین طول و وزن در سنین مختلف بود (۰۵/۰>p). میزان فاکتور وضعیت برای این گونه ۱۶/۱ محاسبه شد. بر اساس فرمول پاولی، الگوی رشد در جمعیت مورد مطالعه آلومتریک منفی (۹۴/۲=b) بوده و بر اساس معادله رشد برتالانفی و با استفاده از برنامه FiSAT، L∞، K و t۰ بهترتیب ۰۸/۱۲، ۵۵/۰ و ۶۵/۰- براورد شد. همچنین شاخص عملکرد رشد معادل ۶۵/۳ محاسبه شد. ضرایب مرگ و میر کل (Z)، طبیعی (M) و صیادی (F) بهترتیب ۱۶/۲، ۱۹/۱ و ۹۷/۰ بهدست آمد. باتوجه به ارزش بومشناختی، زیستشناسی و ارزش تزئینی ماهی خیاطه و همچنین عوامل تهدیدکننده جدی و آسیبپذیری آن در زیستگاههای طبیعی و شرایط زیستگاهی حاکم، اینگونه مطالعات میتواند در شناسایی وحفاظت آنها کمک مؤثری باشد.
دوره ۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده
اندیشه دربارۀ مرگ، ساختار هستی و راز آفرینش از مهم ترین موضوعات فلسفی هستند که گاه به قلمرو شعر و ادبیات نیز راه یافته اند. پل والری، شاعر فرانسوی قرن بیستم و حکیم عمر خیام نیشابوری، شاعر نام آور ایران در قرن پنجم هجری، باوجود تفاوت در دوره های تاریخی شان، دیدگاه های فلسفی و رویکرد همانندی به مسئلۀ مرگ و نظام هستی دارند.
والری در شعر «گورستان دریایی» چشم اندازی دریایی را که نمادی از بیکرانگی روح انسانی است، توصیف می کند. شاعر هر چند شوکت جهان هستی و آفرینندۀ آن را میستاید اما از فنای روح انسانی، آزرده و پریشان است.
خیام نیز در «رباعیات» خود، با اتخاذ موضع لاادری گری در بارۀ فلسفۀ هستی و مرگ، پرسش گری در راز کاینات را بیهوده می پندارد.
در این مقاله، ضمن بررسی جهان اسطورهای والری و خیام، با بهره گیری از روش تحلیلی- مقایسه ای نشان خواهیم داد که آیا نگاه این دو شاعر نسبت به مفاهیم مرگ و نظام هستی حاصل هراس آن ها از مرگ است یا از دغدغهای هستیشناختی سرچشمه می گیرد. همچنین، با رویکردی پدیدارشناختی دیدگاه های فلسفی آنان را نسبت به رازهای جهان آفرینش بررسی خواهیم کرد.
دوره ۳، شماره ۱۱ - ( ۳-۱۳۸۵ )
چکیده
صادق هدایت، شاخصترین نویسنده ادبیات سیاه در عرصه داستاننویسی معاصر ایران است که آثارش بر پایه یأس و ناامیدی بسیار شکل گرفته است. هدف از این نوشتار، شناسایی زمینهها و عواملی است که به سیاهنویسی وی منجر شده است.
در این مقاله، نخست از نشانههای ناامیدی در احوال و آثار صادق هدایت بحث شده و آنگاه زمینههای موجد یأس در وجود هدایت و در تار و پود آثارش با رویکردهای تاریخی، جامعهشناسانه و روانشناسانه مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته و تأکید شده است که یأسگرایی هدایت علاوه بر اینکه در خصوصیات روحی و ویژگیهای شخصیتی او ریشه داشت؛ معلول اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی دوران و وضع خانوادگی او و همچنین محصول جریانهای فکری – ادبی رایج در نیمه اول قرن بیستم بود. مجموعه اوضاع فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خاص عصر هدایت در کنار ویژگیهای فردی و خانوادگی، او را با تناقضها و دوگانگیهای فکری و رفتاری روبهرو کرد و زمینهساز گرایش او به سمت تردید و یأس شد.
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده
یکی از امید بخشترین روش های درمان سرطان، القاء آپوپتوز در سلولهای سرطانی است. به همین منظور، چندین آگونیست علیه گیرنده مرگ ۵ (DR۵) تولید شده است، که تحت ارزیابی بالینی قرار دارند. اساسا، با فعال شدن DR۵ در سلولهای سرطانی القاء آپوپتوز در مسیرهای داخلی و خارجی آغاز می گردد. این گیرنده در بخش خارج سلولی خود دارای چندین دومن عملکردی است، که در بین آنها دومنهای غنی از سیستئین (CRDs) آن نقش کلیدی در القاء آپوپتوز با واسطه ی اتصال به TRAIL دارند. اخیرا مشخص شده است، اتصال آنتی بادهای منوکلونال آگونیست به دومن دیگری از ناحیه ی -N ترمینال DR۵ نیز می تواند آپوپتوز را القا کنند. دومنهای متغییر مشتق شده از زنجیره ی سنگین آنتی بادی های شتری به نام VHHها یا نانوبادیها، کوچکترین قطعات مقاوم و کارآمدی هستند، که قادرند به آنتیژنها متصل شوند. این ویژگی های منحصر به فرد VHH ها ، باعث شده است که آنها کاندیداهای مناسبی برای تشخیص و درمان محسوب شوند. در این تحقیق با استفاده از تکنیک نمایش فاژی و ایمن کردن شتر با پپتید حاوی بخش اپی توپی (۱ITQQDLAPQQRA۱۲)، کتابخانه ژنی حاوی VHH شتری ساخته شد. با غربالگری این کتابخانه فاژِی، در طی مراحل غنی سازی موفق به جداسازی سه متصل شونده با تمایل بالا به این اپیتوپ واقع در ناحیهNTR شدیم. با در نظر گرفتن نقش کلیدی این اپیتوپ در القاء آپوپتوز، متصل شونده های انتخاب شده، می توانند کاندیداهای مناسبی برای راه اندازی آپوپتوز در سلول های سرطانی متفاوت باشند.
دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
مسئله: طراحی و فرم شهر در فیلم انیمیشن و بازی ویدئویی از جمله عناصر طراحی مفهومی است که برای نمایش فضای فعالیت شخصیتها و جای رویدادهای دنیای داستان شکل میگیرد. دیده شدن شخصیت در فضایی که در آن کنشگری میکند به شناخت ویژگیهای ماهیتی و هویتی هر دو میانجامد. در این مطالعه طراحی شهری فیلم انیمیشن رالف اینترنت را به هم میریزد به عنوان نمونه مطالعاتی بررسی میشود تا شاخصهای فرم شهری به تعبیر فیلم از فضای مجازی اینترنت و بازیهای ویدئویی Sugar Rush و مسابقه مرگبار بازشناسی و تحلیل شوند.
هدف: از این رو هدف پژوهش شناخت شاخصهای طراحی شهری به کار رفته در فضاهای شهر اینترنت و بازیها است بطوری که مشابهتها و تفاوتهای آنها با طراحی شهری واقعگرا برای زندگی انسان مشخص شود.
روش: در اجرای پژوهش از روش کیفی با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی استفاده شد. همچنین در بررسی فضاهای شهری بازیها نظریههای لئو برودی و جنی باویدج مد نظر قرار گرفت.
یافته ها: یافتههای پژوهش نشان میدهد شهر اینترنت با توجه به محلههای آن قابلیتهای دگرگون شونده و مخل را داراست، همچنین مسابقه مرگبار با قابلیتهای نوستالوژیک/ دگرگون شونده و Sugar Rush نوستالوژیک ارزیابی میشوند.
نتیجه گیری: با توجه به اینکه از اغراق و کاریکاتور در طراحی مفهومی عناصر دیداری فیلم انیمیشن استفاده میشود، طراحی شهری در این اثر تعبیری خیالی و اغراق آمیز از ساختار صفر و یک فضای مجازی اینترنت است که سیمای شهر اینترنت بر اساس آن با تصویر متحرک نمود داده شده، ضمن اینکه شاخصهایی مانند عناصر کالبدی، سازماندهی شریان شهری و زیرساختها بر مبنای پاسخ به نیازهای شخصیتها و در عین حال جذابیت دیداری برای مخاطب همچنین اهداف فرهنگی و تجاری فروش کالاهای برساختهها از عناصر و فضاسازی فیلم طراحی شدهاند.
دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
هدف این مقاله تبیین دلالت «تجربههای نزدیک به مرگ» بر تجرّد نفس است. پس از تعریف تجربههای مذکور، تبیین مولفههای آن و پاسخ به اشکالات وارده، چنین استدلال شده است که این تجربهها دلالت آشکاری بر تجرّد نفس (ذهن) دارند. ایدئولوژیهایی نظیر فیزیکالیسم، طبیعتگرایی و علمباوری که هیچ مبنایی علمی و فلسفی ندارند دلیل انکار تجربههای مذکور توسط طبیعتگرایان و انتساب آنها به توهم و تغییرات شیمیایی مغز است. اما داشتن ادراکاتی بسیار واضح هنگام ناهشیاری و یا مرگ بالینی که فرد فاقد ادراکات است چه توجیه علمی دارد؟! لذا اگر در تفسیر تجربههای مذکور پیشفرضها و پیشداوریهای ذهنی کنار گذاشته شود، به نظر میرسد پذیرش بعد مجردی برای انسان چندان مشکل نیست. همچنین تجربههای نزدیک مرگ چالشی جدی در باب نظریههای فیزیکالیستی در باب «آگاهی» است که در فلسفه ذهن باید جدی گرفته شود.
سیدمصطفی مختاباد، آتوسا قلیش لی،
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده
این مقاله قصد دارد به خاستگاه های نمایشی درام روستایی در ایران بپردازد و با مقایسه این مفهوم با درام شبانی، به دریافت تازه ای از گونه های ادبیات نمایشی جهان برسد. اکبر رادی، یکی از برجسته ترین نمایشنامه نویسان معاصر، بسیار تحت تأثیر آنتوان چخوف و سبک پرداخت های نمایشی او بوده است. دو نمایشنامه او با عناوین مرگ در پاییز (۱۳۴۴) و در مه بخوان (۱۳۵۵) کاملاً تحت تأثیر الگوهای درام روستایی چخوف، به ویژه دایی وانیا نوشته شده است؛ دو نمایشی که صورت¬بندی گونه¬ای نگاه دراماتیک ایرانی به فضا، انسان و روابط آدم های روستایی فرهنگ معاصر ما را نشان می دهد. کشف و شهودی که تأثیر خود را بر شعر، درام، داستان و سینمای ایران برجای گذاشت و فرایند تأملات دراماتیک ایرانی نیز با آن رقم خورد. در این مطالعه، از دیدگاه تأثیرپذیری یک گونه و مهم تر از آن، جهش در جایگاه و تراز فرهنگی یک زبان و گونه کاملاً بومی، جهان¬شناسی درام روستایی ایرانی مورد توجه قرار می گیرد. تحقیق حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، به مهم ترین شاخص های نمایشی این گونه دراماتیک می پردازد و با طرح مصادیقی از نمایشنامه های یادشده، چشم اندازی انتقادی در اختیار خواننده قرار می دهد.
حامد یزدخواستی،
دوره ۵، شماره ۱۸ - ( ۶-۱۳۹۱ )
چکیده
داستان گاوخونی از داستانهایی است که ساختاری رؤیاگونه دارد. در این مقاله کوشیده ایم در خوانشی روان کاوانه بر اساس نظریه فروید، ساختار رؤیاگونه این داستان و شیوه معنادهی آن را بررسی کنیم. این خوانش دو لایه را دربرمیگیرد: ۱. لایه آشکار یا روساخت داستان؛ ۲. لایه پنهان یا زیرساخت داستان. در لایه آشکار نشان داده میشود که داستان زمانی ذهنی دارد و رخدادهای آن در پیرنگی نامنسجم که اصل علیت و ترتیب زمانی در آن رعایت نمی شود، روایت میشود. در لایه پنهان، دو پیرنگ حذفی و استعاری داستان را از هم تفکیک کرده ایم. در پیرنگ استعاری، متن روایی گاوخونی نمادشناسی شده است و دو نماد رودخانه زایندهرود و باتلاق گاوخونی به عنوان دو نماد پرکارکرد که نشان دهنده جنس مادینه و بازگشت درون رحمی هستند، بررسی می شود. بسیاری از شخصیتهای متن بسته به رابطهای که با این دو نماد دارند، روان کاوی میشوند. در پیرنگِ حذفی، رابطه راوی با اصل لذت (غریزه زندگی) و غریزه مرگ بررسی میشود تا تعلیقِ بی پایانِ راوی در فرایند جبر، تکرار و حرکت به سوی مرگ تبیین شود.
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
چکیده
بناهای آرامگاهی در عصر اسلامی ایران نقش بسیار مهمی دارد. این بناها بهطور گسترده در تمام نقاط ایران پراکندهاند و از آنها اطلاعات دقیقی درباره سبکهای معماری، تزیینات، مصالح و دیگر ویژگیهای مربوط به ساختار و شکلشان میتوان بهدست آورد. وجود حکومتهای شیعی زیدیه در قرن چهارم هجری قمری و مرعشیان در قرن هشتم هجری قمری و نیز مهاجرت سادات و علویان به داخل فلات ایران و مناطق ری، قصران، دماوند، تبرستان، قومس و خراسان از دلایل گسترش اینگونه بناها بوده است. با مرگ یا شهادت این افراد، مقابرشان کانونی برای رشد افکار شیعی و نیز قیام و خیزشهای عدالتخواهانه میشده است. منطقه لواسانات و رودبار قصران (واقع در شمال تهران) ازنظر اقلیمی، تاریخی و فرهنگی در ارتباط مستقیم با ناحیه دماوند (واقع در حاشیه جنوبی رشتهکوه البرز) بوده است. در این مقاله، بناهای عصر ایلخانی موجود در منطقه لواسانات و رودبار قصران با شماری آثار همعصر در ناحیه دماوند مقایسه و تحلیل شده است. هدف از نگارش این مقاله، مطالعه و مقایسه ساختار معماری بناها، شباهتهای سبکی و تفاوتهای آنها در دو منطقه، نوع مصالح بهکاررفته و تزیینات آرامگاههاست. روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی است و اطلاعات بهروش میدانی و اسنادی با رویکرد نظری مطالعات تاریخ فرهنگی گردآوری شده است.
دوره ۶، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده
طبق نظریهی بینامتنیت، هر متن مینیاتوری از متون و فرهنگهای پیشین است. بر این اساس، نوشتهها، اندیشه-ها و فرهنگهای پیشین، به نحوی پنهان در متن حاضر قرار گرفته است. بینامتنیت در پی این است که نوشته-های پیشین پنهان در تار و پود متن حاضر را رمزگشایی کند. بنابراین، مقالهی پیشرو در پی رمزگشایی هم-حضوری قرآن مجید و کشفالأسرار (ترجمه و تفسیر قرآن)، در فرم شعری شاملو است. اهمیت مقاله از این روست که نقش باواسطهی قرآن مجید را در موسیقی شعر نوگرای معاصر فارسی نشان میدهد. در این پژوهش سعی شده که فارغ از نیت و جهانبینی شاعر و بر اساس اصل مرگ مؤلف، بینامتنی همزمان فرم شعر شاملو با قرآن و کشفالأسرار کشف شود. نتیجههای برآمده از این مقاله نشاندهندهی این امر است که فرم شعر شاملو در سطوح موسیقی درونی و بیرونی، ساختار جملهها و نحوهی نگارش با قرآن و ترجمه و تفسیر کشفالأسرار میبدی پیوند بینامتنی توأمانی دارد.
دوره ۶، شماره ۲۴ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده
در این نوشتار سعی بر آن است، با بررسی آداب، رسوم و آیینهای سوگواری ذکرشده در دو کتاب قصههای مشدی گلینخانم و جامعالحکایات ـ که دربرگیرندۀ قصههایی با درونمایۀ مرگ هستند ـ پی ببریم که گذشتگان ما در قصههای عامیانه، هنگام مرگ عزیزان چه آیینهایی انجام میدادند و چگونه از رنج خود در فراق آنها میکاستند. کتاب قصههای مشدی گلینخانم شامل ۱۱۰ قصۀ ایرانی و کتاب جامعالحکایات شامل ۴۶ حکایت، هر دو از گنجینههای مکتوب داستانهای عامه هستند. حاصل این پژوهش ـ که مبتنی بر منابع کتابخانهای و بهصورت توصیفی - تحلیلی انجام شده است ـ نشان میدهد که گذشتگان ما بر اساس آنچه در آثار اشارهشده گفته شد، در برابر این رخداد اجتنابناپذیر، واکنشهایی داشتهاند که در پیوند با مفاهیم آیینی و فرهنگی جامعه و بهگونهای نکوداشت سنتها، درخور تجزیه و تحلیل هستند. رفتارهایی نظیر دستمال سیاه در دست گرفتن، بستن بازوبند سیاه به بازو، سیاهپوش کردن کاخ و دستگاه سلطنتی، کلاه بر زمین زدن، گریبان خود را پاره کردن، بهسر و روی خود زدن، اطعام دادن به مردم هنگام مرگ عزیزان، مراسم سوم و چهلم و سالگرد گرفتن، دفن کردن همسر میت هنگام مرگ با او )انداختن همسر متوفا بعد از مرگ او در چاه(، دفن کردن شخص متوفا در خانه، تاج بر زمین زدن و امثال آن که پس از مرگ نزدیکان، از طرف بستگان مشاهده میشود، بهنوعی بیان ادامۀ حیات پس از مرگ، طلب آمرزش و رحمت برای متوفا، فراخوانی نیروهای فراسویی برای یاری و همراهی متوفا و ایجاد امید و انگیزه برای بازماندگان است.
دوره ۶، شماره ۲۴ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده
دلایل وقوع مرگ و واکنش به آن برای شخصیتهای مختلف قصه متفاوت است. این مسئله وقتی برجسته میشود که قهرمان و یا محبوب او در میانۀ داستان مرده باشد. از آنجا که پایان خوش از ملزومات قصههای عامیانه است، راوی راهی برای جبران این مسئله مییابد و آن بازگرداندن مرده از مرگ است. در این نوشتار تلاش میشود، بنمایۀ بازگشت از مرگ و ارتباط آن با فرهنگ عامه در داستانها بررسی شود. جامعۀ آماری این تحقیق، شامل همۀ تیپهای قصههایی است که بنمایۀ بازگشت از مرگ دارند. ابتدا، با مطالعۀ کتاب طبقهبندی قصههای ایرانی نوشتۀ اولریش مارزلف، ۱۲ تیپ قصه شناسایی شدند. روایتهای مختلف این قصهها نیز به شیوۀ نمونهگیری در دسترس، از میان کتابهای قصههای عامیانه یافت و به روش تحلیل محتوا بررسی شدند. با مطالعۀ این قصهها مشاهده شد که راوی چه برای ایجاد تعلیق و زیباتر کردن داستان و چه برای رساندن پیامی خاص به مخاطب در داستان خود، از بنمایۀ بازگشت از مرگ استفاده کرده است. شیوۀ طرح این بنمایه، ریشۀ آن و این نکتۀ مهم که سیری تکاملی برای بیان این مطلب در قصهها وجود داشته، مهم است. گذر زمان، یافتههای تازۀ بشری و اتفاقات تاریخی، بیشک در طرح این قصهها مؤثر بوده است. در نهایت، از تحلیل محتوای روایتها میتوان نتیجه گرفت، هرچند طرح مسئلۀ بازگشت از مرگ در طول سالیان، شکلهای مختلفی به خود گرفته و سیر تحول آن از اسطوره به جادو و از جادو به دین بوده است؛ اما اصل موضوع، توانایی بازگشت از مرگ در روایتهای مختلف ثابت بوده است.
دوره ۶، شماره ۲۵ - ( ۹-۱۳۸۸ )
چکیده
همزادی و تلازم ادبیات داستانی با تحولات جهان جدید و ویژگی روایی رمان و توانایی این قالب داستانی معاصر در انعکاس موضوعات متنوع و بازتاب سلایق، روشها، سبکها و همچنین نمایش افکار و عقاید و گفتمانهای رایج جامعه، موجب شد ساختار و عناصر روایی رمان، گستردهترین زمینه برای ظهور و انعکاس اسطورهها یا اشاره به آنها به حساب آید. این رویکرد رماننویسان اسطورهمحور در استفاده و انعکاس اسطورهها به دلیل توجه آنان به دلالتهای معنایی و نمادینِ اسطورههای مورد نظر خود به رمان اسطورهای، امکان تحلیل بینامتنی میدهد.
بازآفرینی اسطورهها را در قالب روایت در دوره جدید، باید یکی از عناصر شاخص در رهیافت ادبیات پسامدرن به شمار آورد. ازاینرو، این مقاله در پی تحلیل روایت شناسانه با رویکرد بینامتنی «سالمرگی»، یکی از رمانهای پست مدرنیستی ایران است که با محوریت دو بنمایه کلیدی اسطورهای یکی «تقابل مرگ و زندگی» در قالب روایتهای اسطورهای پسرکشی و دیگری «قربانی» با تأکید بر مظلومیت قهرمانان شکل گرفته است. از آنجا که پردازش روایت اصلی داستان معطوف به جنگ تحمیلی یا متأثر از آن است، «سالمرگی» جزء نخستین تجربههای پسامدرنی رماننویسان ایرانی در باره جنگ قرار میگیرد.
دوره ۷، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۹۷ )
چکیده
در این پژوهش سه نوع کمپوست T۱، T۲ و T۳ شامل درصد متفاوتی از کود گاوی، کود گوسفندی، کود مرغی، زباله سبز و تفاله زیتون مورد بررسی قرار گرفت. کمپوستها در کنترل قارچهای Fusarium oxysporum و Fusarium solani عامل بیماری مرگ گیاهچه هلو مؤثر بودند. ارزیابیها نشان داد که چهار غلظت از عصارههای حاصل از کمپوستها توانستند رشد میسلیوم قارچهای F. solani و F. oxysporumرا مهار نمایند. در غلظت ۱۰ درصد بالاترین مهار به میزان ۸/۴۸ و ۵۰ درصد بهترتیب در قارچهایF. solani و F. oxysporum مشاهده شد. اما عصاره کمپوست چای روی کاهش رشد هر دو گونه قارچ بیتأثیر بود. همچنین آزمایشها نشان داد که کمپوستها روی پوسیدگی ریشه گیاهچهها مؤثر بودند. در واقع تیمارهای یک تا سه پوسیدگی ریشه و قهوهای شدن گیاه توسط F. solani را به میزان ۱۹/۵۱ درصد کنترل نمودند. اما پوسیدگی ریشه در گیاهان تلقیح شده با F. oxysporum بهترتیب به میزان ۸۶/۴۱، ۴۵/۴۶ و۳۰/۴۸ درصد کنترل گردید. بهعلاوه، بهنظر میرسد که این کمپوستها باعث بهبود وضعیت درمان گیاهچههای تلقیح شده با قارچ F. oxysporum شدند. اما در مورد قارچ F. solani تیمارهای اول و دوم تأثیر بیشتری داشتند. گیاهچههای هلو که با قارچ F. oxysporum تلقیح شده بودند در حضور کمپوست موجب تحریک افزایش ارتفاع بوته و وزن ریشه شدند. هیچیک از کمپوستها نتوانستند گیاهچههای تلقیح شده باF. solani را تحریک به رشد نمایند. وزن ریشه در بوتههای تلقیح شده با F. solani در حضور کود گاوی رابطه منفی داشت اما با کود مرغی (۶۹/۰ = r) و کود گوسفندی (۶۹/۰ = r) رابطه مثبت نشان داد. بهعلاوه یک رابطه منفی میان بهبود شاخص بهداشتی در گیاهان تلقیح شده با F. oxysporum و تفاله زیتون (۹۲/۰- = r) و میزان پلیفنلها (۷۴/۰- = r) مشاهده شد.
دوره ۷، شماره ۴ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده
قارچ Beauveria bassiana (Balsamo) یکی از عوامل کنترل میکروبی شپشه دندانهدار Oryzaephilus surinamensis (L.) میباشد. در این پژوهش نرخ مرگ¬ومیر، طول دوره تلفات و نرخ بقاء جمعیت بیمار در ۵ دمای مختلف ۱۵، ۲۰، ۲۵، ۳۰ و ۳۵ درجه سلسیوس بررسی شد. نتایج نشان داد که نرخ مرگ¬ومیر در دماهای موردنظر در مرحله لاروی به¬ترتیب ۸۹/۰، ۱۵/۱، ۴/۱، ۲۱/۱ و ۱۱/۱ لارو در روز و در مرحله حشره کامل به¬ترتیب معادل ۹۹/۰، ۳۸/۱، ۴۷/۱، ۱۸/۱ و ۱۶/۱ حشره کامل در روز بود. مقدار LT۵۰ در دماهای فوق در مرحله لاروی به¬ترتیب معادل ۱۱/۷، ۰۴/۷، ۸۲/۴، ۰۷/۶ و ۸۹/۶ روز و در مرحله حشره کامل به¬ترتیب معادل ۰۳/۷، ۳۱/۶، ۸۳/۴، ۵۸/۵ و ۵۶/۶ روز بود. منحنیهای بقاء در دماهای ۲۵، ۳۰ و ۳۵ درجه سلسیوس در مرحله لاروی و حشرهکامل شباهت بیش¬تری نسبت به دماهای ۱۵ و ۲۰ درجه سلسیوس نشان دادند. نرخ کاهش بقاء در جمعیتهای بیمار در ۳ الی ۴ روز اول آلودهسازی کم بود. پس از آن قدرت بقاء تا پایان دوره با شیب تند ولی متفاوتی در دماهای مختلف کاهش یافت. منحنیهای بقاء در تمام موارد شباهت به منحنی نوع دوم بقاء داشتند که در آن مرگ¬ومیر افراد در طول زندگی با یک شیب یکنواخت و به شکل خطی کاهش مییافت.
دوره ۷، شماره ۳۰ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده
اسب یکی از رازآمیزترین بنمایهها در ادب حماسی است که همواره در کنار قهرمان
نقشآفرینی کرده و گاه حتی با قهرمانان یکی پنداشته شده است و در گذر زمان،
خویشکاریهای متنوعی را به خود گرفته است. در این جستار بر اساس روش تحلیل محتوایی، آثاری چون شاهنامۀ فردوسی، طومارهای نقالی، زرینقبانامه، اسکندرنامه، دارابنامه، فیروزشاهنامه، حمزهنامه و ابومسلمنامه بررسی شد تا روشن شود که اسب چه خویشکاریهای خاصی در این متون دارد. پس از واکاوی متون یادشده روشن شد که اسب علاوه بر پیوند با پهلوان و باد و آب که در پژوهشهای پیشین به آن اشاره شده، ارتباطی معنادار با پری و باروری، دیو و جادو و مرگ دارد؛ به این ترتیب که گاه اسب در هیئتی پریوار، با باروری پیوند مییابد، گاه سویهای منفی به خود میگیرد و با دیو و جادو اینهمانی پیدا میکند و گاه بهشکلی رازآلود، نماد مرگ واقع میشود.