جستجو در مقالات منتشر شده
۴ نتیجه برای متن روایی
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
حماسه از قدیم ترین انواع ادبی است که صورت داستان دارد، زیرا همانند داستان دارای آغاز، میانه و پایان است. حماسه از یک سو زادۀ اسطوره است و از سوی دیگر داستان و رمان را در درون خود جای داده است. این مقاله به شناخت بهتر بخشی از ادبیات حماسی گذشتۀ فارسی که در متون حماسی بازتاب یافته و از ویژگی روایی و سادگی بیان برخوردار است، می پردازد، هدف این نوشتار تشریح ساختار روایی حماسۀ مصور (پرده خوانی) و حماسۀ زبان بنیاد (داستان رستم و اسفندیار) با تکیه بر «نظریۀ میک بال» است. چون هدف این مقاله بیشتر نشان دادن ویژگی های متن روایی در قالب ادبی حماسه است، به همین دلیل داستان «رستم و اسفندیار» انتخاب شد، سپس با در نظر گرفتن ویژگی های متن روایی براساس نظریۀ میک بال، توجه فردوسی به عناصر داستان نویسی و ساختار متن روایی مورد بررسی قرار گرفت. این پژوهش نشان می دهد که داستان حماسی (اعم از مصور و زبان بنیاد) نیز مانند دیگر انواع داستان های زبان بنیاد دارای خط سیر داستان (شروع، حرکت داستان به سمت اوج، اوج، گره گشایی و نتیجۀ نهایی) است.
رفیق نصرتی، فریندخت زاهدی،
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده
تجربه زمان مثل هرچیز دیگری در جهان می تواند در هر متنی نمود پیدا کند. عنصر زمان، عنصر سازه ای متن به شمار می آید. مختصه روایت به این است که در آن، زمان مؤلفه اصلی ابزار بازنمایی (زبان) و شی ء بازنموده به شمار می آید. بنابراین، زمان در پرتو روابط گاهشماری میان داستان و سخن بازنموننده آن معنا می یابد. با تحلیل زمان داستان و زمان سخن بازنموننده آن، نشان داده می شود که در هر چهار نمایشنامه مورد بررسی در این پژوهش، روایت دارای دو نوع زمانمندی است: زمانمندی یادوارهای و زمانمندی خطی. زمانمندی خطی خصلتی دراماتیک به متن می دهد و زمانمندی یادواره ای خصلتی روایی. زمانمندی یادواره ای همیشه در پیوند با مکان خاصی قرار می گیرد و به نوعی می تواند نشان دهنده ذهنیت زنانه حاکم بر متن باشد. در این مقاله، برآنیم تا نشان دهیم درحالی که در هر چهار نمایشنامه هر دو زمانمندی وجود دارد، در هر نمایشنامه ای که در آن زمانمندی خطی غلبه بیشتری دارد، متن خصلت دراماتیک دارد و هر نمایشنامه ای که در آن زمانمندی یادواره ای غلبه دارد، متن خصلت روایی دارد.
دوره ۵، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۳ )
چکیده
گفتن یا نگفتن داستان، باعث تفاوت بین متن روایی و غیرروایی میشود. در هر متن روایی علاوه بر یک راوی، دستکم یک «روایتشنو» نیز وجود دارد. «سطح روایی»، «میزان مشارکت» و «درجۀ ادراک پذیری» راوی، مهمترین عواملی هستند که ویژگیهای روایتشنو را تعیین میکنند. در این پژوهش علاوه بر معرفی نشانههای مستقیم و غیرمستقیم وجود «روایت شنو»، به تبیین دو گونه «روایتشنو» درونمتنی و برونمتنی میپردازیم. چگونگی تمایز متن روایی و غیرروایی، چگونگی نمود نشانههای مستقیم و غیرمستقیم مبنی بر وجود روایتشنو در داستان و منظور از روایتشنو درونمتنی و برونمتنی در یک متن، پرسشهای اساسی این پژوهش به شمار میروند. در این پژوهش، به روش توصیفی – تحلیلی و با بهرهگیری از منابع کتابخانهای، نشانههای مستقیم و غیرمستقیم وجود «روایتشنو» در داستان را معرفی میکنیم و به تبیین تمایزهای روایتشنو درونمتنی و برونمتنی در داستان و متون روایی میپردازیم. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که روایتشنو درونمتنی همان مخاطب تخیّلی و روایتشنو برونمتنی، خوانندۀ ملموس است.
دوره ۱۶، شماره ۲ - ( ۳-۱۴۰۴ )
چکیده
مبحث سکوت ازجمله مباحثی است که در دهههای اخیر مورد توجه قرار گرفته، و پژوهشگرانی مانند جاورسکی (۱۹۹۷)، کورزون (۱۹۹۷)، هاکین (۲۰۰۲)، و.... مطالعاتی را در این زمینه منتشر کردهاند. سکوت معمولاً بهعنوان مکمل گفتار در نظر گرفته میشود، اما توجه به ماهیت آن دو نکتۀ مهم را آشکار میکند، اول اینکه سکوت مختص زبان نیست و در منابع نشانهای دیگر نیز وجود دارد، و دوم اینکه عدم کاربرد کلام همیشه به معنای سکوت نیست، زیرا گاهی معنا نه بهواسطۀ کلام، بلکه با کمک نشانههایی مانند تصویر، ژست و غیره منتقل میشود. بنابراین، صرفاً توجه به زبان در بررسی سکوت کفایت نمیکند و اتخاذ رویکردی چندوجهی که همۀ وجوه دخیل در ارتباط را بررسی میکند، ضروری به نظر میرسد. هـدف از ایـن پـژوهش، بررسی سکوت با توجه به وجوه مختلف دخیل در رمان بهعنوان یک کنش ارتباطی است. این پژوهش سعی دارد به این سؤال پاسخ دهد که سکوت در وجوه نشانهشناختیِ تشکیلدهنده رمان، چگونه متجلی میشود، چگونه در خلق معنا دخیل است و چگونه بر عناصر رمان تأثیر میگذارد. بر این اساس، سکوت در سه وجه مکالمه (بازنمایی گفتار)، متن (نوشتار) و روایت در رمان «سووشون» بررسی شده است. گفتنی است که بهدلیل در دسترس نبودن چارچوبی منسجم، از روشی ترکیبی استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که سکوت در وجوه مختلف، به شکلها و با کارکردهای مختلف ظاهر میشود و علاوه بر خلق معنا، بر عناصر رمان ازقبیل شخصیتپردازی، ایجاد راوی دانای کل محدود غیرمداخلهگر و ... تأثیر میگذارد.