جستجو در مقالات منتشر شده
۷ نتیجه برای متافیزیک
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده
بررسی مساله فیض در متافیزیک فارابی، با دشواریهایی همراه است؛ آیا مساله فیض از آموزههای اصلی متافیزیک فارابی است یا باید آن را جنبهای فرعی تلقی کرد؟ در این بحث با دو مشکل اساسی مواجه هستیم: در انتساب دو رساله به فارابی (فصوصالحکم و عیونالمسایل) که دیدگاههای وی درباره مساله فیض را میتوان پیگرفت، تردید شده است. همچنین، آموزههای متافیزیکی فارابی درخصوص مساله فیض، از رسالهای تا رساله دیگر متفاوت هستند. برخی رسالههای فارابی آموزههای خود او در این بحث را نشان میدهند در حالی که برخی دیگر دیدگاههای ارسطو را مطرح میکنند. مشکل دیگر این است که فارابی مساله فیض را تنها در رسالههای متافیزیکی خود مطرح نمیکند؛ بلکه، در نفسشناسی فلسفیاش نیز او به این مساله میپردازد. برای یافتن برونرفتی از این مشکلات، با بررسی آثاری از فارابی که او در آنها به مساله فیض توجه نموده، سعی خواهیم نمود تا به دیدگاههای خود فارابی بیشتر نزدیک شویم.
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
الهیدانان ادیان ابراهیمی فاعلیت ایجادیِ خدای یگانه را منشأ وجود ممکنات میدانند. اما پیش از آن میتوان پرسید «چرا ممکنات ممکناند؟». برایان لفتو با بازاندیشی سنت الهیات فلسفی میگوید اغلب الهیدانان علم ذاتی خدا را منشأ امکانِ ممکنات میدانند؛ خدا به علم ذاتی سیب را میداند پس سیب ممکن است. لفتو از این پاسخ خرسند نیست، زیرا به باور او ذات الهی بینیاز از فرض امکانِ ممکنات است. چه سیب ممکن باشد چه نباشد، خدا خداست. از طرفی امکانِ هر ممکنی ضروری مینماید، اما به باور لفتو منشأ این ضرورت نیز مندرج در ذات خدا نیست، بلکه مجعول به آفرینش ارادی او در ساحت علم است. خدا نهتنها نگارنده واقعیتِ مخلوق بلکه مبدع زبان سازنده آن است. مقاله پیش رو ماجرای تصویر لفتو از این آفرینش را بازگو میکند و بر آن است که این تصویر برخلاف سودای لفتو، در پشتیبانی از الهیات موجود کامل با کاستیهایی روبهروست.
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱۱-۱۴۰۳ )
چکیده
ملاصدرا در چارچوب وحدت شخصی وجود، رابطهی واجب و ممکنات را با مفاهیمی چون تجلیات و ظهورات تبیین کرده است. این مفاهیم نشاندهندهی رابطهای غیرعلّیاند (Non-causal). با وجود سازگاری این مفاهیم با وحدت شخصی وجود، ابهام زبانی آنها ممکن است برداشتهای متعددی ایجاد کند. این پژوهش، با رویکردی تحلیلی-انتقادی و مبتنی بر نظریهی ابتناء متافیزیکی (Metaphysical grounding)، تلاش دارد چارچوبی برای رفع این ابهامات ارائه دهد. ابتناء، با ویژگیهایی چون غیرعلّی بودن و فرادرونمفهومی بودن، امکان بازتعریف این مفاهیم صدرایی را فراهم میآورد و در وضوحبخشی به اصطلاحات ملاصدرا و تبیین رابطهی واجب و ممکن مؤثر است. این پژوهش با تلفیق رویکردهای سنتی و تحلیلی، ظرفیتهای ابتناء را در نظریهی صدرا آشکار میسازد.
محمد غفاری،
دوره ۱۰، شماره ۳۸ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده
هرچند از دیرباز اندیشههای فلسفی دربارۀ سرشت و کارکرد ادبیات رواج داشتهاند، فلسفۀ ادبیات، در حکم حوزۀ فکری یا رشتهای مستقل، بهتازگی ظهور پیدا کرده است. دو نوع نگرشی که از حدود یک سده پیش در فلسفۀ غرب از هم متمایز شدهاند، یعنی فلسفۀ تحلیلی در برابر فلسفۀ اروپایی، در فلسفۀ ادبیات هم وجود دارند. این جستار با روش تطبیقی ابتدا به بررسی تفاوتهای فلسفۀ تحلیلی و اروپایی و، سپس، فلسفۀ تحلیلیِ ادبیات و فلسفۀ اروپاییِ ادبیات میپردازد. تأکید این مقاله بر فلسفۀ تحلیلیِ ادبیات است، زیرا بهنظر میرسد این نوع فلسفه با روش منطقی و واقعنگرانهاش به ما در درک واقعیِ سرشت و کارکرد ادبیات بیشتر کمک میکند. مدعای این جستار آن است که فلسفۀ اروپاییِ ادبیات خود جلوۀ دیگری از ادبیات است و فقط بر ابهام مفهوم ادبیات میافزاید. فیلسوفان اروپاییِ ادبیات نیز، مانند آفرینندگان آثار ادبی، برای معنابخشیدن به زندگی و ادبیات متوسل به استعاره-هایی متافیزیکی یا کلام-خِردمحور شده و با خیالپردازیهای فلسفهگون سعی در معناکردن ادبیات داشتهاند. با وجود این، حاصل کار آنان تا حدود زیادی همان کارکردها و تأثیرهای ادبیات را دارد. البته، این بههیچوجه به معنای نفی ارزش رویکرد اروپایی نیست. بهزعم نگارنده، آنچه در وضع کنونی در ایران به آن بیشتر نیاز داریم نه فلسفۀ اروپاییِ ادبیات بلکه فلسفۀ تحلیلیِ ادبیات است، زیرا این رویکرد با تمرکز بر روش تحلیل و واکاوی منطقیِ مفهوم «ادبیات» و مفهومهای مرتبط با آن زمینه را برای شناخت دقیقتر این حوزه فراهم میکند، و آنگاه است که میتوان با رویکرد اروپایی به بررسی جنبههای دیگر ادبیات پرداخت.
رامین محرمی، چیمن فتحی،
دوره ۱۴، شماره ۵۳ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
گذار نیهیلیستی در شعر اخوان مسئلۀ اصلی این پژوهش است. شعر اخوان با داشتن جانمایههای فلسفیِ مدرن، دربردارندۀ معانی ژرفی است که آن را درخور تحلیلهایی فراتر از مرز معمول میکند. یکی از بارزترین این معانی دیالکتیک امید و ناامیدی است. آشنایی اخوان با اندیشههای جریانساز عصر مدرن اروپا، ازجمله اندیشههای فلسفی فریدریش نیچه، نگارندگان را برآن داشت تا در تحلیل این دیالکتیک، گرایشهای گذار نیهیلیستی شعر او را در رهیافت «گذر از نیهیلیسم منفعل به نیهیلیسم فعال» نیچهای بررسی کنند. این واکاوی نشان میدهد اندیشۀ شعری اخوان در این مقوله بهطرزی شگفت بازتاب شیوههایی از رهیافت گذار نیهیلیسم نیچهای، همچون انکار گرایش متافیزیکی و تکیه بر ارادۀ انسانی، نگرههای اخلاقی، صیرورت، عدم جزمیت و بازگشت جاودان است که راه آفرینش ابرانسان و تصدیق همهجانبۀ زندگی است. براساس یافتههای پژوهش، شعر اخوان اگرچه ابتدا بازتاب گونهای نیستانگاریِ منفعل بهنظر میرسد، در تحلیلی ژرفتر معلوم میگردد که اشعار او از ویژگیهای فرمی و معنایی خاصی برخوردارند که عاطفۀ یأس و اندیشۀ نیهیلیستی را از چشماندازی منفعل به ساحتی فعال میکشاند تا مخاطب نکتهسنج آن را از جریان گذاری نیهیلیستی درمقابل جمودِ یأسی ساکن آگاه سازد. روش تحقیق کیفی و رویکرد ناظر بر تحلیلها رویکرد نقد فلسفی از گونۀ فلسفۀ غیرمفهومی و گاهی رویکرد توصیفی با تکیه بر گزارههای شاعرانۀ آن دو است.
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( ۱۰- )
چکیده
معمولا سینمای سیاسی را سینمایی میدانند که به یکی از امور مشخصا سیاسی - واقعه، زندگینامه، و یا فرایند سیاسی- بپردازد. در حالی که بهنظر میرسد این تعریف نه جامع و نه مانع است و در شمولیت بر فیلمهایی که سویههای هنجاری - سیاسی دارند اما ضرورتا مسئلهای سیاسی را روایت نمیکنند ناتوان است. از اینرو لازم است با بازاندیشی در این تعریف، مولفههای سینمای سیاسی هنجاری را شناسایی و معرفی کرد. مقاله حاضر با هدف انجام چنین کاری، به کاوش در وجوه هنجاری سیاسی آثار عباس کیارستمی سینماگر مشهور ایرانی میپردازد.
دوره ۲۴، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۶ )
چکیده
آیا میتوان علیت را صرفاً بهعنوان یک نوع مفهوم فیزیکی برگرفت و نه چیز دیگری. آیا میتوان رابطه علّی را بر حسب واژههای احتمالاتی تحلیل کرد. سمن معتقد است میتوان یک تحلیل فیزیکی از علیّت داشت، که در آن، روابط علّی برحسب احتمال عینی ملاحظه شوند. او مفهوم ضرورت را با مفهوم «تمایل طبیعی» جایگزین میکند. این یک رویکرد احتمالاتی است. رویکردی که علیّت را به مفاهیم فیزیکی تقلیل میدهد و سبب میشود مسائلی به پاخیزد. ما در پاسخ به این مسائل، در موضع فلسفۀ اسلامی به علیّت میپردازیم که در آن، علیّت یک مفهوم فلسفی است و برخلاف رویکرد احتمالاتی ضرورت علّی و معلولی در آن، محفوظ باقی میماند.