جستجو در مقالات منتشر شده
۳ نتیجه برای مبنای نظری
علیرضا محمدی کلهسر،
دوره ۱۵، شماره ۵۸ - ( ۵-۱۴۰۱ )
چکیده
گرایشهای مصوب رشته زبان و ادبیات فارسی در کنار برخی فایدهها، اشکالاتی بنیادین نیز دارند. مهمترین اشکالشان فقر مبانی نظری در تعریف این گرایشهاست. همین فقدانِ بنیانهای نظریِ مشخص و روشمند، موجب دخالت برخی مبانی و پیشفرضهای ناآگاهانه در هدفگذاری این گرایشها و تعریف برنامههای درسی آنها شده است. در مقاله حاضر با مرور برخی از این گرایشها به بحث درباره این مبانی غیرروشمند و مشکلات و آسیبهای آنها پرداختهایم. مهمترین این موارد عبارتاند از: فهم متعارف از ادبیات و مفاهیم وابسته، تغییر ماهیت برخی دروس و گرایشها در اثر سلطه ادبیات عامیانه، تقلیلگرایی در نگاه به متون و موضوعات بهسبب تأکید سطحی بر بومیسازی، و تکیه بر رویکرد تکرشتهای. این موارد پیوندی نزدیک با یکدیگر دارند؛ یعنی وجود یکی از آنها (بهویژه تکیه بر فهم متعارف از ادبیات) در یک گرایش، کموبیش دیگر اشکالات را نیز در آن گرایش ایجاد کرده است. این مبانی غیرروشمند، بیش از همه بر ضعف نگاه پژوهشی در ادبیات دانشگاهی اثرگذارند و به فاصله گرفتن از نگاه انتقادی و مسئلهمحور در این گرایشها دامن زدهاند. در این مقاله بر برخی دیگر از معیارها همچون توجه به رویکرد میانرشتهای برای گسترش روشمند و پژوهشمحور رشته ادبیات نیز تأکید شده است.
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده
امروزه در چارچوب مناسباتی که کل یا بخشی از آن خارج از قلمرو دولت-ملت واقع میشود، میتوان از انواع مختلفی از تعاملات حقوقی انتظام بخش ارتباطات بشری صحبت کرد. این ارتباطات توسط گروهی از نظریهپردزان ذیل «نظریه حقوق فراملی» تشریح شدهاست. نظریه حقوق فراملی به مثابه نظریهای با سابقه نه چندان طولانی از زمان طرح، مسائل و مباحث زیادی را پیرامون خود به همراه داشتهاست. در این میان ارزیابی چرایی ظهور حقوق فراملی مسألهمسألهای کلیدی و بلکه اولین قدم مهم در بررسی نظریه حقوق فراملی است که مطالعه آن دو مبنای نظری لازم را در همین راستا در اختیار اندیشمندان قرار میدهد.
از نقطهنظر مبانی نظری ظهور حقوق فراملی میتوان گفت که حقوق فراملی متأثر از دو عامل مختلف یعنی تکثرگرایی و جهانشمولگرایی ظهور نمودهاست که هر دوی این عوامل، پیامدهای جهانیشدن قلمداد میشوند. در این مقاله تلاش بر آن است تا ضمن ارزیابی دو مبانی نظری ظهور حقوق فراملی یعنی تکثرگرایی و جهانشمولگرایی حقوقی، این مسألهروشن شود که چرا حقوق فراملی ظهور نمودهاست تا ضمن مطلعه علل و عوامل ظهور هنجارهای حقوق فراملی، مبادی و مبانی نظری ذیربطی که توجیهکننده پذیرش دیدگاه ظهور حقوق فراملی است، مورد مطالعه قرار گیرد و علاوه بر آن، به کمک این مبانی، راه شناخت فرآوردههای هنجاری متمایزی که در قلمرو حقوق فراملی ظهور مینمایند قابل شناسایی، فهم و نقد شود.
دوره ۲۲، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۷ )
چکیده
متعاقب ظهور پدیدهها، جوامع و هنجارهای فراملی، این پدیدارهای نسبتاً نو توسط گروهی از نظریهپردزان ذیل «نظریه حقوق فراملی» به نظم درآمده و نظریهمند شدهاند. نظریه حقوق فراملی به مثابه نظریهای با سابقه نه چندان طولانی از زمان طرح، مسایل و مباحث زیادی را پیرامون خود به همراه داشتهاست. در این میان، ارزیابی دستاورد این نظریه در قلمرو چیستی مفهوم حقوق فراملی، یکی از مسائل مهم و شاید اولیه در بررسی ظرفیتهای نظریه حقوق فراملی است که مطالعه آن مبنای نظری لازم را در اختیار اندیشمندان قرار میدهد تا به مدد آن بتوانند نوآوری این نظریه را در تشریح چگونگی ورود فرآوردههای هنجاری حقوق فراملی در نظم حقوقی موجود و مستقر ارزیابی نمایند.
مبانی نظری که به تشریح چگونگی مفهومپردازی حقوق فراملی میپردازند را میتوان جدیدترین دستاوردهای نظری حقوق قلمداد نمود که تلاشی در راستای نوکردن ردای حقوق و نشاندن نقش حقوق فراملی بر آن هستند. غنیترین و قویترین این مبانی نظری را میتوان در مکتب فلسفه حقوقی پوزیتیویسم حقوقی و جامعهشناسی حقوقی قلمداد نمود. در این مقاله ضمن بررسی دیدگاه این دو مکتب در زمینه چگونگی ورود حقوق فراملی به نظم حقوقی موجود، تلاش شدهاست تا با استخراج وجوه ممیزه و دستاوردهای این دو مکتب در این خصوص، جایگاه هر یک را در قلمرو مطالعه حقوق فراملی تعیین کنیم.
.