جستجو در مقالات منتشر شده


۹ نتیجه برای قصه‌های عامیانه


دوره ۱، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده

نقالی جزو پیشه‌هایی است که در ایران قدمتی دیرینه دارد. شماری از صاحبان این پیشه، در دربار شاهان فعالیت می‌کردند و با عناوینی نظیر سمرخوان، قصه‌خوان و نقال شناخته می‌شدند. در دربار شاهان قاجار، منصبی با عنوان نقال‌باشی وجود داشت. بعضی از نقالان درباری این عصر، ملقب به نقیب‌الممالک بوده‌اند. یکی از مشهورترین نقیب‌الممالک‌ها، نقال قصۀ امیرارسلان است. تا سال‌ها پس از انتشار مقدمۀ محمدجعفر محجوب بر کتاب امیرارسلان، محمدعلی نقیب‌الممالک به‌عنوان نقال این قصه شناخته می‌شد. در چند سال اخیر، عده‌ای از پژوهشگران حوزۀ ادبیات عامیانه، محمدعلی نقیب‌الممالک را شخصیتی موهوم و ناشناخته دانسته و میرزا احمد نقیب‌الممالک شیرازی را نقال قصه معرفی کرده‌اند. این مقاله سه محور عمده دارد؛ نگارنده در آغاز به معرفی میرزا احمد نقیب‌الممالک می‌پردازد؛ سپس با استناد به یکی از منابع معتبر عصر قاجار، محمدعلی نقیب‌الممالک را نیز به‌عنوان یکی از نقالان دربار ناصرالدین‌شاه معرفی می‌کند و سرانجام دربارۀ اینکه احتمالاً کدام‌یک از این دو، نقال قصه بوده‌اند، حدس خود را بیان می‌کند.

دوره ۶، شماره ۲۴ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

       در این نوشتار سعی بر آن است، با بررسی آداب، رسوم و آیین‌های سوگواری ذکرشده در دو کتاب قصه‌های مشدی گلین­خانم و جامع‌الحکایات ـ که دربرگیرندۀ قصه‌هایی با درون‌مایۀ مرگ هستند ـ پی ببریم که گذشتگان ما در قصه‌های عامیانه، هنگام مرگ عزیزان چه آیین‌هایی انجام می­دادند و چگونه از رنج خود در فراق آن‌ها می­کاستند. کتاب قصه‌های مشدی گلین­خانم شامل ۱۱۰ قصۀ ایرانی و کتاب جامع‌الحکایات شامل ۴۶ حکایت، هر دو از گنجینه‌های مکتوب داستان‌های عامه هستند. حاصل این پژوهش ـ که مبتنی بر منابع کتابخانهای و به­صورت توصیفی - تحلیلی انجام شده است ـ نشان می‌دهد که گذشتگان ما بر اساس آنچه در آثار اشاره­شده گفته شد، در برابر این رخداد اجتناب‌ناپذیر، واکنشهایی داشتهاند که در پیوند با مفاهیم آیینی و فرهنگی جامعه و به­گونه‌ای نکوداشت سنتها، درخور تجزیه و تحلیل هستند. رفتارهایی نظیر دستمال سیاه در دست گرفتن، بستن بازوبند سیاه به بازو، سیاهپوش کردن کاخ و دستگاه سلطنتی، کلاه بر زمین زدن، گریبان خود را پاره کردن، به­­سر ­و ­روی خود زدن، اطعام دادن به مردم هنگام مرگ عزیزان، مراسم سوم و چهلم و سالگرد گرفتن، دفن کردن همسر میت هنگام مرگ با او )انداختن همسر متوفا بعد از مرگ او در چاه(، دفن کردن شخص متوفا در خانه، تاج بر زمین زدن و امثال آن که پس از مرگ نزدیکان، از طرف بستگان مشاهده میشود، به­نوعی بیان ادامۀ حیات پس از مرگ، طلب آمرزش و رحمت برای متوفا، فراخوانی نیروهای فراسویی برای یاری و همراهی متوفا و ایجاد امید و انگیزه برای بازماندگان است.


دوره ۶، شماره ۲۴ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

دلایل وقوع مرگ و واکنش به آن برای شخصیت‌های مختلف قصه متفاوت است. این مسئله وقتی برجسته‌ می‌شود که قهرمان و یا محبوب او در میانۀ داستان مرده باشد. از آنجا که پایان خوش از ملزومات قصه‌های عامیانه است، راوی راهی برای جبران این مسئله می‌یابد و آن بازگرداندن مرده از مرگ است. در این نوشتار تلاش می‌شود، بن‌مایۀ بازگشت از مرگ و ارتباط آن با فرهنگ عامه در داستان‌ها بررسی شود. جامعۀ آماری این تحقیق، شامل همۀ تیپ‌های قصه‌هایی است که بن­مایۀ بازگشت از مرگ دارند. ابتدا، با مطالعۀ کتاب طبقه‌بندی قصه‌های ایرانی نوشتۀ اولریش مارزلف، ۱۲ تیپ قصه شناسایی شدند. روایت‌های مختلف این قصه‌ها نیز به شیوۀ نمونه‌گیری در دسترس، از میان کتاب‎‌های قصه‌های عامیانه یافت و به روش تحلیل محتوا بررسی شدند. با مطالعۀ این قصه‌ها مشاهده شد که راوی چه برای ایجاد تعلیق و زیباتر کردن داستان و چه برای رساندن پیامی خاص به مخاطب در داستان خود، از بن‌مایۀ بازگشت از مرگ استفاده کرده است. شیوۀ طرح این بن‌مایه، ریشۀ آن و این نکتۀ مهم که سیری تکاملی برای بیان این مطلب در قصه‌ها وجود داشته، مهم است. گذر زمان، یافته‌های تازۀ بشری و اتفاقات تاریخی، بی‌شک در طرح این قصه‌ها مؤثر بوده است. در نهایت، از تحلیل محتوای روایت‌ها می‌توان نتیجه گرفت، هرچند طرح مسئلۀ بازگشت از مرگ در طول سالیان، شکل‌های مختلفی به خود گرفته و سیر تحول آن از اسطوره به جادو و از جادو به دین بوده است؛ اما اصل موضوع، توانایی بازگشت از مرگ در روایت­های مختلف ثابت بوده است.
 

دوره ۷، شماره ۲۶ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده

از میان­ انواع مختلف ادبیات شفاهی، قصه و افسانه به­دلیل داشتن درون­مایۀ غنی قابلیت بررسی خاستگاه و جلوه­های مردم­شناختی، جامعه­شناسی، روان­شناسی و ... را دارد. برخی جامعه­شناسان بر این باورند که دانسته­هایشان دربارۀ نهاد خانواده در گذشتۀ ایران بسیار ناچیز است؛ بنابر­این داستان به­ویژه داستان­های عامیانه می­تواند روشنگر بخش­هایی از زندگی اجتماعی گذشته باشد که از چشم جامعه­شناسان دور مانده است. یکی از موضوعات مورد توجه در مطالعات جامعه­شناسی در نهاد خانواده، موضوع قدرت است. شناخت شیوه­های توزیع قدرت در خانواده در دوره­های گذشته­­ نشان­دهندۀ بسیاری از تحولات اجتماعی است. در این مقاله ساختار قدرت، شیوه­های اعمال آن و نوع مقاومت در برابر قدرت و همچنین منابع تولید قدرت در روابط خانوادگی در ۹۳ قصۀ عامیانه­ به روایت فارس به شیوۀ تحلیل محتوا بررسی شده است با این هدف که روشن شود ساختار قدرت در خانواده در قصه­های عامیانه چگونه است. نتیجۀ این پژوهش نشان می­دهد ساختار قدرت در خانواده سلطه­گرایانه و بیشتر از نوع سلطۀ پدر در ارتباط با فرزند است. در روابط زن و مرد علاوه بر تسلط، ارتباط صمیمی و مشروع دیده می­شود که زنان بر اساس ایدئولوژی­های سنتی، قدرت مرد را حتی در روابط صمیمی می­پذیرند. شیوه­های اعمال قدرت بیشتر مجبورسازی، اما نوع مقاومت به­ویژه مقاومت دختران در برابر سلطه، فعالانه و مقاومت پسران در ارتباط با پدر به دلایلی منفعلانه است. در میان منابع تولید قدرت در خانواده باور­های جنسیتی، منابع اقتصادی- اجتماعی، درایت به­ویژه درایت فرزند و حیله بیشترین سهم را دارند.
 

دوره ۷، شماره ۲۶ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده

شماری از قلعه‌های ایران قلعه دختر نام دارند. درباره دلایل انتخاب این نام دو نظر اصلی بیان شده است. نخست اینکه به‌دلیل سختیِ دسترسی و ناممکن بودن تصرف آن‌ها چنین نامیده شده‌اند، دیگر اینکه این نام نشان‌دهنده اختصاص این اماکن در گذشته‌ای دور به ایزدی باستانی همچون اناهیتاست. نظر اخیر به‌دلیل تمایل ایرانیان معاصر به بازشناختن مضامین باستانی در آثار و بناهای تاریخی، محبوبیت نسبتاً زیادی یافته و به نوبه خود، شناسایی منشأ برخی از مکان‌های مقدس، همچون زیارتگاه‌های زنانه زرتشتیان و مسلمانان را تحت‌تأثیر قرار داده است. این مقاله اعتبار تاریخی این دو نظر را ارزیابی می‌کند و نشان می‌دهد که این نام‌گذاری، به دشواررس بودن ادعاشده آن قلعه‌ها و یا دین باستانی ایران ارتباطی ندارد. این مقاله نشان می‌دهد که نام‌گذاری این قلعه‌ها محصول خیال‌پردازی عامه مردم بوده و از گنجینه قصه‌ها و روایت‌های عامیانه‌ بهره برده و بُن‌مایه مشترک آن‌ها، حضور دختری در قلعه است. گونه‌هایی از قصه‌های عامیانه که با نام‌گذاری قلعه‌ دخترها در ارتباط بوده‌اند، در این بررسی معرفی شده‌اند.

دوره ۸، شماره ۳۳ - ( ۹-۱۳۹۰ )
چکیده

این پژوهش ضمن اشاره به ویژگیهای قصه‌های عامیانه، سیر پژوهش قصه‌های عامیانه و نقد آن با اشاره به قصه‌های عامیانۀ مشترک کره‌ای و ایرانی، به بررسی و تحلیل ساختار سه قصه عامیانه کره‌ای پرداخته است، که مشابه آنها در کلیله و دمنه دیده می‌شود. دو مورد از قصه‌های مشترک از نظر درونمایه و بسیاری از کنشها، همانند است و قصّۀ سوم که مفصّلتر بدان پرداخته شده در روایت کره‌ای و کلیله، آن‌قدر شبیه است که به نظر می‌رسد منشأ واحد دارد. تحلیل و مقایسه این داستانها، ضمن نشان دادن همانندیها و تفاوتهای آنها، دگرگونیها و تغییرات ساختاری روایت را در متن کلیله در مقایسه با روایت عامیانۀ آن آشکار می‌سازد.
ابوالفضل حری،
دوره ۱۱، شماره ۴۱ - ( ۴-۱۳۹۷ )
چکیده

این مقاله کتابِ روایت‌پژوهی داستان‌های عامیانه ایرانی (۱۳۹۴) را از منظر صورت و محتوا، بررسی و تحلیل می‌کند. پس از ذکر مقدمه، ابتدا موضوع و محتوای کتاب و سپس روش کار نویسنده در ارائه موضوع و محتوا به معاینه درمی‌آید. در بحث محتوایی، ابتدا از موضوع، مسئله و اهداف کتاب، آن‌ گونه که نویسنده ادعا کرده است، سخن گفته می‌شود. برای این امر، تعاریف، مفاهیم و واژگان کلیدی کتاب مرور و سپس در بحث صورت و شکل کتاب، روش کار نویسنده تبیین می‌شود و به‌ویژه از اینکه نویسنده چگونه موضوع و محتوای کتاب را عملیاتی کرده است، سخن گفته می‌شود. همچنین به برخی اشکالات در شیوه‌های ارجاع‌دهی و به‌ویژه استفاده از منابع به‌همراه ذکر شواهدی اشاره شده، در پایان یافته‌ها و نتایج کتاب مرورِ انتقادی می‌شود. به‌نظر می‌آید نویسندۀ کتاب ضمن آنکه تلاش کرده داستان‌های عامیانه را از منظر نقد و نظریۀ روایت‌شناسی بکاود که در نوع خود تازگی و بداهت دارد، در کاربست رهیافت روایت‌شناختی، به‌مثابه چارچوبی نظری و عملی برای مطالعۀ قصه‌های عامیانۀ فارسی، کاستی‌هایی برطرف‌شدنی دارد که امید است در چاپ‌های بعدی اصلاح شوند.

دوره ۱۱، شماره ۴۶ - ( ۱۲-۱۳۹۳ )
چکیده

قصّه­های عامیانه را از دیدگاه‌های مختلف چون مضمون و درونمایه، قالب، منشأ، تیپها و ... می­توان طبقه‌بندی‌ کرد. این مقاله پس از بررسی ویژگی­ قصّه­ها را از دید ساختار پیرنگ، قصّه‌های عامیانه فارسی را تنها از همین نظر بررسی می­کند و داستانهای مشهور عامیانه را در شش گروه اصلی جای می­دهد.این شش گروه‌ عبارت است از داستانهای با طرح خطّی، مدور، درختی، زنجیره­ای و ترکیبی. این طبقه‌بندی کمک می‌کند تا گوناگونی و تنوع روایی را در طرح داستانها شاهد باشیم. ­این بررسی بر اساس مطالعه در ساختار روایی چهل قصّه عامیانه مکتوب منثور فارسی صورت می­گیرد.
بر اساس نتایج این مقاله، اغلب داستانهای کوتاه و نیمه‌بلند عامیانه طرح خطّی دارد. داستانهای عاشقانه و عیّاری ساختی مدور دارد. طرح درختی به قصّه‌های دارای منشأ هندی متعلق است. داستانهای بلند اغلب طرحی زنجیره­ای و متلها، ساختاری پلکانی دارد.
 
 

دوره ۱۹، شماره ۷۸ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

پژوهش پیش رو درصدد یافتن بنمایه‌های اساطیری قصه‌های مشدی گلین خانم از مجموعه‌های ارزشمند قصه‌های عامیانۀ ایرانی برآمده است. در این پژوهش پس از شناسایی عناصر و شخصیت‌های اساطیری در میان قصه‌ها، مشخص می‌شود که اسطوره‌ها در فرایند انتقالشان به قصه‌های عامیانۀ این کتاب، دچار تحولاتی شده‌اند؛ ازجمله اینکه برخی از اجزای اساطیر در بازتعریف عامیانه‌شان حذف شده یا تغییر کرده و یا جزئیات دیگری بر آنها افزوده شده است و برخی از شخصیت‌های اساطیری در پیکر شخصیت‌های دیگر نمود یافته‌اند. مجموع تحولات اساطیر در قصه‌های این کتاب بر اساس الگویی که مهرداد بهار به دست داده، تحت چهار عنوان دگرگونی، شکستگی، ادغام و ورود عناصر بیگانه بررسی شده‌ است. در پایان این نتیجه به‌دست آمد که بر اساس ذات تحول‌پذیر اسطوره‌ها، شخصیت‌ها و پدیده‌های اساطیری در قصه‌های عامیانه نیز برای باورپذیر شدن یا هماهنگ کردن خود با فضای جدید با تغییراتی روایت می‌شوند و هم‌چنین می‌توان با بررسی قصه‌های عامیانه به برخی ابعاد مغفول‌ماندۀ اساطیر پی برد.

صفحه ۱ از ۱