جستجو در مقالات منتشر شده


۱۲ نتیجه برای فهم


دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده

این مقاله با پذیرش رخداد رشد علمی در دوره طلایی اسلامی-ایرانی و به ویژه سال های ۵۰۰-۱۳۰ هجری می کوشد با نگاهی جامعه شناسی این رخداد را بفهمد و تبیین کند. فهم رشد علمی، در واقع، به معنای شناخت فرایندهای شکل گیری عناصر مختلف معرفت علمی و به طور خاص روش شناسی تجربی است. این مطالعه، به تفکیک انواع رویکردهای شناخت عقلانی در آن دوره می پردازد و از آن میان، بر علوم تجربی تاکید می کند. چارچوب نظری بر مبنای نظریات جامعه شناسی علم در مورد نفوذ فرهنگ در علم و به ویژه جامعه شناسی تفهمی علم در سنت وبر و مرتون فراهم آمده است. این چارچوب، امکان شناخت عوامل فرهنگی درونی را، فراتر از تبادلات فرهنگی و انتقال علم از بیرون، فراهم می سازد. این مطالعه، با بررسی متون علوم طبیعی و علوم انسانی در آن دوره نشان می دهد که چگونه روش شناسی تجربی دانش ها و از جمله دانش های تاریخی، جغرافیایی و مردم شناسی از تفسیر اجتماعی از مذهب نبوی و به طور خاص، از عناصر فرهنگی تعلق، تسویه و تعارف در اخلاقیات شعوبیه تاثیر پذیرفته است. .
محمدرضا بهشتی، زهرا داوری،
دوره ۲، شماره ۶ - ( ۴-۱۳۸۸ )
چکیده

میان هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی، به ویژه نظریه های معطوف به خواننده پیوندی ضروری وجود دارد. این پیوند در رویکرد پدیدارشناسانه هرمنوتیک فلسفی و تبار پدیدارشناسانه این نظریه ها ریشه دارد. از این منظر، هرمنوتیک فلسفی، درواقع فلسفه ای هستی شناسانه در باب تفسیر متن است. وجه فلسفی هرمنوتیک فلسفی در «وجودی بودن» آن است و وجودی که گادامر و ریکور از آن می گویند، وجودی تفسیرشده است؛ به این اعتبار، تفسیر متن (حلقه رابط میان هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی) در محور اندیشه هرمنوتیکی گادامر و ریکور قرار دارد. تفاوت در رویکردهای دو نمایند ه هرمنوتیک فلسفی به متن و تفسیر، تابعی است از تفاوت در دو راهی که هر یک از آن ها برای رسیدن به وجود در پیش گرفته اند. مهم ترین وجه تمایز، توجه ریکور به جنبه معرفت شناسانه و تأکید گادامر بر هستی شناسی ای مستقیم در روند تفسیر است. این تفاوت اصلی منشأ چهار تفاوت جزئی تر است: «زمانمندی»، «زبانمندی»، «ویژگی دیالکتیکی» و «عینیت گرایی». در این مقاله، پس از بحث در نحوه رابطه هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی، آرای گادامر و ریکور در باب متن بررسی می شود. ابتدا مفهوم متن در نظر هر یک جست وجو می شود، سپس با تمرکز بر چهار محور تفاوت ذکرشده، رویکرد تفسیری آن ها به متن با یکدیگر مقایسه، و در پایان، مباحث جمع بندی می شود.

دوره ۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده

هدف این تحقیق، مقایسه آراء بلاغت پژوهان زبان عربی و زبان شناسان درباره معانی فرعی جملات پرسشی است. بدین منظور نخست نظرات زبان شناسان در این مقوله در شاخه کاربردشناسی زبان و نظریه «کنش گفت» بررسی شد و سپس دیدگاه بلاغت پژوهان در این باره در شاخه علم معانی مورد مطالعه قرار گرفت. پس از جمع آوری نظرات هر دو گروه درباره این موضوع، به منظور درک تفاوت ها و شباهت های آن ها، مقایسه ای صورت گرفت که نتایج حاصل از آن حاکی از وجود شباهت هایی بین نظرات این دو گروه است؛ از جمله تقسیم کلام به خبر و انشا، توجه به معانی غیر مستقیم انشا و برخی معانی غیر مستقیم مشترک در مطالعات دو گروه که خود دلایلی هستند بر تأثیرپذیری زبان شناسان معاصر از بلاغت پژوهان قدیم. با این وجود، نمی توان پاره ای از تفاوت های موجود بین این نظرات، از جمله تفاوت در حوزه کار این دو گروه و برخی معانی غیر مستقیم متفاوت را که گاه حاکی از نوآوری زبان شناسان در این مقوله و توجه آنان به ابعاد دیگری از انشای طلبی است، انکار کرد.    

دوره ۳، شماره ۳ - ( ۶-۱۴۰۲ )
چکیده

امروزه ناچاریم که در بسیاری امور نظری و عملی به متخصصان مراجعه کنیم. ما آنها را افرادی قابل اعتماد می‌دانیم و به آنها تکیه می‌کنیم. برای توجیه بسیاری باورهای خود جز گواهی متخصصان دلیل دیگری در اختیار نداریم. اما برای اعتماد به متخصصان لازم است آنها را بشناسیم و بدانیم چه ویژگی‌هایی دارند. به همین منظور معرفتشناسان، ذیل معرفت‌شناسی اجتماعی به تحقیق درباره چیستی تخصص پرداختند. ما در این مقاله، به چیستی تخصص از منظر تحویل‌گرایان می‌پردازیم. ابتدا تعریف مبتنی‌بر صدق و سپس تعریف مبتنی‌بر توجیه را توضیح داده و نقدهای وارده به آن را شرح می‌دهیم. نشان می‌دهیم که برترین تعریف، این است که S در دامنه D متخصص است اگر و تنها اگر S فهم و توانایی بیشتری نسبت به اکثر مردم نسبت به دامنه D در زمان خود داشته باشد. در انتها پنج شرط لازم باور، انسجام، توانایی، کارآمدی و زمان را تبیین می‌کنیم.
 


دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

مساله اصلی هرمنوتیک فلسفی، فهم است. این که فهم در چه بستری، چگونه و متأثر از چه مولفه هایی تعین پیدا می کند. گادامر با تأکید بر سنت و تاریخ، این مولفه‌های تأثیرگذار را تشریح نموده و با بیان ویژگی‌های هستی‌شناسانه فهم بشری بر کثرت مندی فهم، تأکید می‌کند. از این منظر است که رویکردهای سوبژکتیویستی و غیرکثرت‌گرا  انکار می‌شوند. در این نوشتار برآنیم تا بر مبنای شاخصه‌های فرآیند فهم در رویکرد هرمنوتیکی گادامر یعنی تاریخمندی، کثرت‌مندی، واقعه‌مندی، کاربردمندی و زبانمندی، رابطه و نسبت آن را با تمامیت‌انگاری و کثرت‌انگاری سیاسی مورد بررسی قرار داده و هم‌گرایی یا عدم سازش مبانی هرمنوتیک فلسفی با کثرت‌انگاری سیاسی به عنوان یک رویکرد کثرت‌گرا و واگرایی یا سازش هرمنوتیک فلسفی با تمامیت‌انگاری سیاسی به عنوان یک رویکرد غیر‌کثرت‌گرا را امکان‌سنجی کنیم. اگرچه گادامر را نمی‌توان یک فیلسوف سیاسی تمام‌عیار دانست ولی می‌توان براساس رویکرد هرمنوتیکی او به بررسی نظام‌های سیاسی و پایه‌های معرفتی آنها پرداخت و نسبت میان این دو را ارزیابی نمود.
 

دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده

اندیشه­های فلسفی و زبان­شناختی گادامر و ریکور در هرمنوتیک فلسفی پیرامون چگونگی تحقق فهم، بسیار مهم هستند. مفاهیم «آمیزش افق­ها» از گادامر و «فهم خود از طریق دیگری» از ریکور مهم ترین مسائل مطرح شده در این حوزه به شمار می روند. این دو مفهوم فلسفی در پی دستیابی به فهم بین­فرهنگی هستند. از سوی دیگر، استراتژی­ها و رویکرد­های دوگانه­باورانه ترجمه در قالب دوگانه­باوری بومی­سازی/ بیگانه­سازی ونوتی و نظریاتی مشابه آن نتوانسته اند راه را برای تفاهم بین فرهنگ­ها هموار کنند. این مقاله می کوشد با تکیه بر آرای یاد شده گادامر و ریکور این معضل دوگانه باورانه نظریه ترجمه را رفع کند. با تکیه بر این نظر گادامر که هر فهمی در زبان رخ می­دهد و این نظر ریکور که بشر با وجود تنوع های گوناگون وحدتی خاص دارد، ترجمه به عنوان پدیده­ای زبان شناختی و فرهنگی بازاندیشی می­شود که می تواند در نزدیکی فرهنگی و زبانی انسان­ها و دستیابی به گونه­ای از وحدت بین­فرهنگی تأثیری بسزا داشته باشد. در نتیجه، این پژوهش بر آن است که در مقابل رویکرد دوگانه­باورانه بومی­گرایی- بیگانه­سازی به ترجمه، ترجمه را از زاویه دید هرمنوتیک فلسفی به مثابه نوعی فهم بین­فرهنگی معرفی کند و رویکرد نوینی را درباره پدیده ترجمه پیشنهاد کند که همزمان توجه به دو فرهنگ دخیل در فرایند ترجمه و پاسداشت و احترام فرهنگ دیگری را لحاظ می­کند.

دوره ۷، شماره ۲۷ - ( ۳-۱۳۸۹ )
چکیده

در ادب فارسی بویژه ادبیات عرفانی، نگرشهای تأویلی، جایگاه ویژه‌ای دارد. در این‌میان، عین‌القضات همدانی نمونه برجسته این نگرشهای تأویلی است. آشکارترین ویژگی دیدگاه ادبی عین‌القضات، دریافت متمایز و خاصّ وی در باب مبحث «تأویل» است. شاید به جرأت بتوان گفت در کل آثار منثور فارسی نمی‌توان فردی را یافت که تا این حدّ و با این گستردگی به «تأویل» و بررسی جزئیّات آن پرداخته باشد. عین‌القضات تقریباً در تمامی آثارش بر این است که به تأویل آنچه به زبان رمز بیان شده‌است، بپردازد و به بیان چگونگی فهم درست اهتمام دارد. وی افقهای تازه‌ای در تأویل بیان می‌کند که در نوع خود بسیار بی‌نظیر است.
این مقاله می‌کوشد به بررسی جایگاه عین‌القضات همدانی در جستارهای‌هرمنوتیکی ـ درعرصه‌های رایج هرمنوتیکی مانند فهم متن، رابطه لفظ ومعنا، لذّت متن، تک معنایی وچندگانگی معنایی ـ بپردازد وبه دور از کژروی و افراط‌گرایی و خلط مباحث، پیوند او را با مباحث هرمنوتیکی، که دردهه‌های اخیر به رویکردی گسترده در فهم دانشهای بشری تبدیل شده‌است بیان کند و به این پرسش اساسی پاسخ دهد که آیا می‌توان نگرشهای سنتّی نویسنده‌ای ژرف‌اندیش را که حدود هزارسال پیش می‌زیست در چارچوب نظریه‌پردازی هرمنوتیکی نوین ورویکردهای جدید نقد ادبی جای داد وتعمیم وبازسازی کرد یا نه.
 

دوره ۹، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۷ )
چکیده

مهارت خواندن یکی از مهم‌ترین مهارت‌های زبانی است و از شروط موفقیت در یادگیری زبان دوم، تسلط بر این مهارت است؛ اما دانشجویان ترم آخر مقطع کارشناسی رشتۀ زبان و ادبیات عربی که در شرف دانش‌آموختگی هستند و حتی بسیاری از دانش‌آموختگان این رشته نمی‌توانند متون عربی را صحیح و روان بخوانند. ازاین‌رو، می‌خواهیم با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و روش پیمایشی، مهارت خواندن دانشجویان مقطع کارشناسی رشتۀ زبان و ادبیات عربی را ارزیابی، نقاط ضعف آنان در این مهارت را شناسایی و راهکارهایی را به‌منظور بهبود آموزش مهارت خواندن ارائه کنیم. نمونۀ آماری پژوهش حاضر را ۱۲۴ دانشجوی ترم هشتم مقطع کارشناسی رشتۀ زبان و ادبیات عربی در ۱۲ دانشگاه دولتی ایران تشکیل داده‌اند که ۴۱ نفر از آن‌ها مرد و ۸۳ نفر زن هستند. ابزار به‌کاررفته در این پژوهش، آزمون محقق‌ساخته است که برای اولین‌بار در رشتۀ زبان و ادبیات عربی برای مهارت خواندن طراحی شده و برای طراحی آن، از الگوهای موجود در کشورهای عربی استفاده کردیم. یافته‌ها نشان می‌دهند که دانشجویان مهارت خواندن را به‌خوبی کسب نکرده‌اند و با اینکه در ترم آخر هستند و اغلب دروس کارشناسی را گذرانده‌اند، در همۀ سطوحی که متخصصان زبان عربی برای مهارت خواندن ذکر کرده‌اند، با ضعف مواجه هستند. اصلی‌ترین دلیل این مشکل، وجود نداشتن درسی خاص برای مهارت خواندن در سرفصل درسی است.
 

دوره ۱۰، شماره ۴۱ - ( ۹-۱۳۹۲ )
چکیده

یکی از مسائل مهم در حوزه‌ نقد ادبی و هرمنوتیک، تعیین هدف خواندن متن است. بحث بر سر این است که از چهار عامل اصلی مؤلف، مفسر، متن و زمینه تاریخی کدام یک بیشترین نقش را در فرایند خواندن متن ایفا می‌کند. هیرش که به پیروی از فیلسوفان هرمنوتیکی رمانتیک از نظریه قصدگرایی جانبداری می‌کند بر این باور است که هدف خواندن متن دستیابی به قصد مؤلف است. مفسر یا خواننده در پی این است که معنای تعین‌یافته در ذهن مؤلف را بازتولید کند. اما بسیاری از ناقدان ادبی و فیلسوفان هرمنوتیکی نظیر بارت، گادامر و دریدا در برابر این نظریه صف‌‌آرایی می‌کنند و با وجود اختلاف دیدگاه‌هایی که با یکدیگر دارند، می‌توان آنها را در طیفی قرار داد که به «نظریه استقلال معناشناختی متن» شهرت یافته است. بر طبق این رویکرد، متن دارای معنایی از پیش تعین‌یافته‌ نیست تا خواننده یا مفسر به دنبال کشف آن باشد. فهم، فرایندی تولیدی است نه بازتولیدی و هدف خواندن متن گوش سپردن به سخن متن نیست بلکه شنیدن سخن متن است. در این مقاله بر آنیم تا ضمن طرح دلایل مدافعان استقلال معناشناختی متن، نقد هرش را بر این دلایل بیان کنیم.
فرزاد بالو،
دوره ۱۱، شماره ۴۴ - ( ۲-۱۳۹۷ )
چکیده

گادامر تحت تأثیر آرای هایدگر درباب مقوله فهم، زبان، زبانمندی و تاریخمندی فهم و... هرمنوتیک فلسفی را بنیان نهاد. او بی­آنکه در خوانش متن، «همچون اسلاف خود شلایرماخر و دیلتای» با اتخاذ روش و محوریت­بخشی به مؤلف در پی دستیابی به نیت مؤلف برآید و یا خواننده را نقطه کانونی مقوله فهم و خوانش متن قرار دهد، با الهام از فلسفه هستی­شناختی هایدگری، بر این باور است که تناظری سوژه ـ سوژه میان خواننده و متن برقرار است و امتزاج افق نتیجه نهایی گفت‌وگوی میان خواننده و متن به شمار می­آید. این درحالی است که یکی از مهم­ترین بدفهمی­ها درباب هرمنوتیک فلسفی گادامری در پژوهش­های رایج آن است که به‌اشتباه از هرمنوتیک فلسفی به هرمنوتیک خواننده/ مفسرمحور تعبیر می­شود. این اشتباه در دلایلی همچون بی‌‌توجهی به تغییر رویکرد روش‌محورانه در هرمنوتیک فلسفی به رویکرد دیالکتیکی، تلقی نادرست از مفهوم انطباق یا کاربرد در هرمنوتیک فلسفی، توجه نکردن به مفهوم بازی در هرمنوتیک فلسفی، جدا انگاری سوژه و ابژه و عدم التفات به امتزاج افق­ها در هرمنوتیک فلسفی، تفکیک قائل نشدن میان قلمرو هرمنوتیک فلسفی و نقد خواننده­محور (هرمنوتیک ادبی) و... ریشه دارد. پژوهش حاضر که به روش توصیفی ـ تحلیلی انجام شده است، ریشه­های این بدفهمی را واکاوی می‌کند.  
 

دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۳۸۳ )
چکیده

زبان چون دیگر اختراعات بشری به سبب نیاز انسان شکل گرفت و در نزد تمدنهای مختلف پرورده شد و زبانهای مختلف پدید آمد. ترجمه زبانی به زبان دیگر، همه در فهم مضمون آن نهفته است نه در دریافت معنای واژه‌ها که واژه واحد ترجمه نیست، مبنا و واحد ترجمه همان بند بند مضامین متن است. هنگام ترجمه پس از دریافت مضمون باید با واژه‌های زبان مقصد به خلق همان مضمون دست زد؛ باز آفرینی خلاقانه. بی‌تردید هیچ جهان بینی‌ای مختص زبان خاصی نیست. گونه‌گونی جهان‌بینیها، از درون ذات و تجربیات انسان پدید می‌آید و مرتبط با نوع زبان او نیست. ترجمه برای انتقال این جهان‌بینیها و نزدیک کردن انسانها، فرهنگها و تمدنها نخستین و مهمترین ابزار است. اگر بگوییم که ترجمه ابزاری برای آفرینش صلح است؛ سخن به گزافه نگفته‌ایم.

دوره ۱۸، شماره ۲ - ( ۱- )
چکیده

"تخیل در درجه¬ی نخست، مانند شیشه تاریک است که مانع از ورود انوار به دل می¬شود و لیکن چون تربیت گردد، شیشه روشن شده و هادی نور می¬گردد." «غزالی، مشکاﺓ الانوار:۷۳» غزالی فیلسوف و مربی ایرانی (۵۰۵-۴۵۰ ه.ق.) مؤلف بیش از هفتاد کتاب و رساله در زمینه¬ی فلسفه، تعلیم و تربیت، عرفان، اخلاق، فقه و کلام اسلامی است .وی از میان ابزارهای کسب معرفت (قوای حسی پنجگانه، قوه¬ی تخیل و قو¬ه¬ی عقل)، تخیل را به دلیل داشتن قابلیت¬هایی چون بازخوانی، تجزیه و تحلیل، و ترکیب مسبوقات ( صور، مفاهیم و معانی) و خلق مصادیق بکر و تازه از آنها، در مرتبتی عالی قرار داده است. به دلیل همین نگاه نو و ویژه¬ی غزالی به تخیل (برخلاف فیلسوفان ماقبل و حتی مابعد وی که عقل را برتر و مقدم بر تخیل می¬گماشتند) و تآثیر عمیق و گسترده¬ی تفکر تخیلی وی بر فلسفه¬ی اسلامی آن دوران بوده که بعضی از منتقدان معاصر اظهار داشتند: " اسلام در قرن ۱۲ میلادی کمر به قتل علم بسته بود." این مقاله در دو بخش تنظیم شده که در بخش نخست آن و از دیدگاه غزالی به تبیین جایگاه قوه¬ی تخیل در میان قوای بیرونی (قوای حسی پنجگانه)، قوای درونی (حس مشترک، خیال، حافظه، ذاکره)، و عقل پرداخته شده که تخیل خود جزو قوای درونی بوده و در عین تعامل مستمر و گسترده با دیگر قوای درونی چه در خواب و چه در بیداری، حلقه¬ی اتصال عالم حواس و عالم عقل است. سپس در حین تعریف تخیل، وظایف و درجات آن، و تشریح تقدم و برتری آن بر عقل، به کیفیتِ (۱) رابطه¬ی حواس با تخیل و (۲) رابطه¬ی تخیل با عقل پرداخته شده است. در بخش بعدی، دلالت¬های عملی این تفکر تخیلی را، در رویکرد تدریس غزالی شناسایی می کنیم. برای تحقق این امر و با توجه به علاقه¬ی مشترک غزالی و ایگن (صاحبنظر برجسته تعلیم و تربیت از کانادا) به تعلیم و تربیت کودکان، از میان پنج نوع فهم نظریه¬ی ایگن، فهم اسطوره¬ای را که متناسب سطح یادگیری کودکان است برگزیدیم و عناصر آن را در آثار غزالی ردیابی کردیم. در بررسی این عناصر بدین نتیجه رسیدیم که علیرغم تفاوت¬هایی چند، غزالی نیز همچون ایگن به عناصر بازی، قصه، استعاره، تصاویر، مفاهیم متضاد دوتایی، ریتم، کلمات موزون، راز و رمز توجه داشته است. در آثار و اندیشه¬های غزالی، اثر مشخصی از عناصر مزاح و شوخ¬طبعی به چشم نمی¬خورد.

صفحه ۱ از ۱