جستجو در مقالات منتشر شده
۲ نتیجه برای فلسفۀ تحلیلی
محمد غفاری،
دوره ۱۰، شماره ۳۸ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده
هرچند از دیرباز اندیشههای فلسفی دربارۀ سرشت و کارکرد ادبیات رواج داشتهاند، فلسفۀ ادبیات، در حکم حوزۀ فکری یا رشتهای مستقل، بهتازگی ظهور پیدا کرده است. دو نوع نگرشی که از حدود یک سده پیش در فلسفۀ غرب از هم متمایز شدهاند، یعنی فلسفۀ تحلیلی در برابر فلسفۀ اروپایی، در فلسفۀ ادبیات هم وجود دارند. این جستار با روش تطبیقی ابتدا به بررسی تفاوتهای فلسفۀ تحلیلی و اروپایی و، سپس، فلسفۀ تحلیلیِ ادبیات و فلسفۀ اروپاییِ ادبیات میپردازد. تأکید این مقاله بر فلسفۀ تحلیلیِ ادبیات است، زیرا بهنظر میرسد این نوع فلسفه با روش منطقی و واقعنگرانهاش به ما در درک واقعیِ سرشت و کارکرد ادبیات بیشتر کمک میکند. مدعای این جستار آن است که فلسفۀ اروپاییِ ادبیات خود جلوۀ دیگری از ادبیات است و فقط بر ابهام مفهوم ادبیات میافزاید. فیلسوفان اروپاییِ ادبیات نیز، مانند آفرینندگان آثار ادبی، برای معنابخشیدن به زندگی و ادبیات متوسل به استعاره-هایی متافیزیکی یا کلام-خِردمحور شده و با خیالپردازیهای فلسفهگون سعی در معناکردن ادبیات داشتهاند. با وجود این، حاصل کار آنان تا حدود زیادی همان کارکردها و تأثیرهای ادبیات را دارد. البته، این بههیچوجه به معنای نفی ارزش رویکرد اروپایی نیست. بهزعم نگارنده، آنچه در وضع کنونی در ایران به آن بیشتر نیاز داریم نه فلسفۀ اروپاییِ ادبیات بلکه فلسفۀ تحلیلیِ ادبیات است، زیرا این رویکرد با تمرکز بر روش تحلیل و واکاوی منطقیِ مفهوم «ادبیات» و مفهومهای مرتبط با آن زمینه را برای شناخت دقیقتر این حوزه فراهم میکند، و آنگاه است که میتوان با رویکرد اروپایی به بررسی جنبههای دیگر ادبیات پرداخت.
احمد احمدی شیخلر،
دوره ۱۷، شماره ۶۸ - ( ۱۲-۱۴۰۳ )
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی دقیق نقش توصیف در شعر «عقاب» پرویز ناتل خانلری، نظریۀ توصیفشناسی را به کار گرفته و با نقد دیدگاههای قبلی دربارۀ توصیف و ارائۀ نگاهی تازه دربارۀ چیستی توصیف در ادبیات، به دنبال یافتن پاسخهایی برای پرسشهایی مانند نقش توصیفگر و توصیفشنو، امکانسنجی تفاوت توصیفگر و راوی و تفاوت توصیفشنو و روایتشنو و همچنین تأثیر توصیف بر سبک و موفقیت اثر است.
با استفاده از روش تلفیقی فلسفۀ تحلیلی و نظریۀ توصیفشناسی، همراه با روش دادهکاوی آماری، شعر عقاب خانلری، بهطور دقیق تحلیل شده است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که توصیف در شعر عقاب نقش بسیار مهمی در خلق تصویر ذهنی، انتقال مفاهیم و ایجاد ارتباط با خواننده دارد. همچنین، این پژوهش ضمن اصلاح و تکمیل گونهشناسی توصیف، به بررسی ارتباط بین عناصر روایی و توصیفی و ارزیابی کمی و کیفی توصیفها در متن پرداخته است.
نتایج نشان میدهد که نظریۀ توصیفشناسی با تکامل و توسعه، میتواند به ابزاری قدرتمند برای تحلیل عمیق و همهجانبۀ آثار ادبی تبدیل میشود. همچنین، به درک بهتر شعر عقاب و پیچیدگیهای آن کمک میکند. یافتهها میتواند برای منتقدان و نظریهپردازان ادبی، پژوهشگران و نویسندگان و همچنین در تحقیقات مرتبط با هوش مصنوعی مبتنی بر مدلهای زبانی مفید باشد.