۱۷ نتیجه برای فروغ فرخزاد
پروین سلاجقه،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۷ )
چکیده
این مقاله جستاری تحقیقی دربارۀ ساختار گزارههای شاعرانه و چگونگی کارکرد هنری آنها در شعر فروغ فرخزاد است. بخش اول مقاله به طرح مباحث نظری دربارۀ کارکرد گزارهها یا واحدهای گفتاری پایه اختصاص دارد. شیوۀ ارائۀ بحثها در این بخش به نحوی است که ضمن تأملی انتقادی بر مباحث مطرحشده در معانی و بیان کلاسیک دربارۀ خبر یا واحد گفتاری پایه، دستاوردهای مطالعات ادبی معاصر را به ویژه در زبانشناسی، نظریه شعری در آرای فرمالیستهای روسی و ساختارگرایان مورد توجه قرارمیدهد. بخش دوم، کاربرد مباحث مطرحشده در بخش اول در اشعار فروغ فرخزاد است. در این بخش گزارههای شعر فروغ به چند دسته اصلی تقسیم شده و شیوۀ ارائۀ تحلیلها در مورد کارکرد این گزارهها به نحوی است که تا حدود زیادی چگونگی تحولات هنری گزارهها را در شعر او به کمک جدولهای آماری نمایش میدهد.
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
تأثیر ادبیاتی بر ادبیات دیگر از پیامدهای تعامل فرهنگی ملل مختلف است. هیچ ادبیات پویایی نمی تواند خود را از تأثیر ادبیات ملل دیگر دور نگاه دارد و وقتی در دو سوی این معادله تعامل فرهنگی و ادبی، دو ملت همزبان قرار گرفته باشند، مسئله ضرورتی دیگرگونه می یابد. در این میان ادبیات ایران و تاجیکستان که از یک آبشخور زبانی سیراب می شوند، می تواند محلی برای یک مطالعه تطبیقی باشد.
در این مقاله، به بررسی وجوه اشتراک و اختلاف طرز به کارگیری اسطوره، کارکردهای آن و کمیت و کیفیت کاربرد آن در زبان شعری دو شاعر زن معاصر ایرانی و تاجیکی، یکی فروغ فرخزاد و دیگری گلرخسار صفی آوا می پردازیم و نشان خواهیم داد که هریک از این سرایندگان، با توجه به ملیت و موقعیت زمانی و مکانی و شرایط فکری و درونی خود چه نگرشی به اسطوره، مضامین و بن مایه های اصیل اساطیری داشته و تا چه اندازه از این مصادیق در شعر خود بهره جسته اند. برای این کار، مضمون ها و مفردات اساطیری که در پژوهش حاضر بررسی خواهند شد عبارت اند از: خدایان، الهه ها، ایزدان؛ پیامبران و آیین گذاران؛ شخصیت های اسطوره ای، تاریخی و حماسی؛ موجودات، گیاهان و جانوران اساطیری و همچنین مکان های خاص و اسطوره ای.
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۶ )
چکیده
در این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد تطبیقی به بررسی مجموعه اشعار فرخزاد و الملائکه برای آشنایی با افکارشان پرداخته میشود. بررسیها نشان میدهد که تعاریف مشابهی درمورد هویت انسان و ماهیت جهان در اشعار این دو شاعر ارائه شده است که میتواند ناشی از قرابت جنسیتی و جغرافیاییآنها باشد. برخی تعاریف فروغ و نازک از هویت شامل شکفتگی و طراوت، اسارت، پژمردگی و خداگونگیاست با این تفاوت که شعر فروغ برخلاف نازک به دو دوره تقسیم میشود. زندگی از نظر فروغ و نازک گاهی زندان است و گاه پوچ و بیارزش. فروغ برخلاف نازک در نهایت با ادعای نامشخصبودن مفهوم زندگی آن را مجموعهای از رفتار روزمره میداند.
سیما حسندخت فیروز، ارسلان گلفام،
دوره ۲، شماره ۷ - ( ۹-۱۳۸۸ )
چکیده
زمان مفهومی انتزاعی است، و همواره از طریقِ چیزی ملموس و عینی درک می گردد. در نظریه ی معاصر استعاره که بنیانی شناختی دارد، به استعاره هایی مانندِ «زمان به مثابه ی مکان یا فضایی محصور» و «زمان به مثابه ی شیء» اشاره شده است. در این استعاره ها چگونگیِ ارتباطِ زمان و ناظر هم بررسی شده، به گونه ای که دو تقسیم بندیِ «زمان متحرک و ناظر ثابت» و «زمان ثابت و ناظر متحرک» موردِ توجه قرار گرفته است. از سوی دیگر میزانِ قراردادی یا نو بودنِ یک استعاره نیز همواره موردِ توجه شناختی هاست. در پژوهشِ حاضر ابتدا تلاش شده است تا استعاره های زمان دراشعارِ فروغ فرخزاد مشخص گردند. شواهد نشان دهنده ی آن است که این استعاره ها به همان صورتی که در گفتارِ روزمره ی فارسی زبانان وجود دارد، دراشعارِ فروغ نیز یافت می شوند. در گامِ بعدی قراردادی بودن یا نو بودنِ این استعاره ها بررسی شد و مشخص گردید که در سه دفترِ آغازینِ فروغ، یعنی «دیوار» و «اسیر» و «عصیان» استعاره های قراردادی بیشتر به چشم می خورد؛ اما در دو دفترِ پایانیِ او، «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغازِ فصلِ سرد»، استعاره های قراردادیِ زمان بسط می یابند و با ویژگی های جدیدی همراه می شوند و یا حتی استعاره هایی کاملا نو خلق می شوند.
مصطفی گرجی، کوپا فاطمه، محمدرضا کهندانی،
دوره ۳، شماره ۹ - ( ۳-۱۳۸۹ )
چکیده
چکیده: «درد و رنج» به عنوان یکی از وجوه برجسته تراژیک زندگی، از جمله مسائلی است که هر انسانی در طول حیات خود با آن مواجه بوده و یا خواهد شد. این مسئله در هنر و ادبیات به طور عام و ادبیات معاصر و به ویژه شعر زنان به گونه ای منعکس شده است که بررسی و تحلیل آن؛ نیازمند تحقیقی وسیع و جامع است. آنچه در این مقاله آمده، بررسی شعر دو شاعر برجسته زن معاصر یعنی فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی با توجه به مسئله درد و رنج و در چهار محور ماهیت شناسی، وجود شناسی، غایت شناسی و وظیفه شناسی درد و رنج است. روش پژوهش؛ با توجه به این چهار اصل، بدین گونه است که ابتدا با توجه به مجموعه جامع آماری، میزان معرفت و تحدید درد و رنج در بحث ماهیت شناسی تبیین شد و در ادامه در بخش وجود شناسی؛ فلسفه وجودی درد و رنج، انواع آن با توجه دو مؤلفه رنج های گریز پذیر و گریز ناپذیر و علل و راههای رهایی از آنها بررسی و تحلیل شد. در بحث غایت شناسی و وظیفه شناسی درد و رنج نیز سعی شد تا افق اندیشه دو شاعر یه صورت مقایسه ای، بررسی و نوع رویکرد آن دو در برابر درد و رنج های خود و دیگران تبیین شود. واژه های کلیدی: درد و رنج- فروغ فرخزاد - سیمین بهبهانی- شعر معاصر.
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
ژولیا کریستوا با تکیه بر همگرایی ها و همپیوندی های دو حوزه زبانشناسی و روانکاوی، نظریات نوینی در باب تحلیل متون ادبی ارائه کرده است. او در نظریه «آلودهانگاری» که برآمده از کنکاشهای پساساختارگرایانه اوست، بر این عقیده است که آفرینشگر ادبی به مثابه فاعل سخنگو از خلال زبانی شاعرانه و نشانهای از نابسامانیهای جهان پیرامون خود اعلام برائت میکند و سپس برای تطهیر خویش و جامعه پیرامون از آلودگیها، به جست وجوی راه حل روی می آورد. کریستوا امکان کاربست این نظریه را به ادبیات اروپایی با مثالهای فراوانی مورد بررسی قرار داده است. ما در این مقاله برای مطالعه موردی کاربست ابزارهای تحلیلی نظریه آلوده انگاری بر ادبیات فارسی، شعر «دلم برای باغچه میسوزد» فروغ فرخزاد را انتخاب کرده ایم و دو هدف کارکردی عمده را مورد توجه قرار داده ایم؛ نخست چشم اندازی جامع از آنچه امروز تحت عنوان «نظریه آلوده انگاری» کریستوا مطرح می شود را ارائه می کنیم و سپس با تکیه بر مبانی و ابزارهای واکاوانۀ نظریه آلوده انگاری، امکان تأویل پذیری و خوانش های بدیع از این شعر فرخزاد را به بوتۀ آزمون می آوریم و درصدد پاسخ به این پرسش هستیم که آیا امکان کاربست چنین رویکردی در خوانش اشعار فروغ فرخزاد و دیگر شاعران معاصر فارسی وجود دارد یا نه؟
دوره ۷، شماره ۲۷ - ( ۳-۱۳۸۹ )
چکیده
در این مقاله قصد نگارندگان این است که ضمن بیان مبانی فکری شعر سیاه در غرب و بیان مناسبتهای آن با مکتبهایی همچون مکتب باروک، رمان گوتیک، گروتسک، ابسوردیته و... عناصر زیرساختی شعر سیاه را در شعر معاصر فارسی، که عمدتاً شامل برخی از نظریات فلسفی و نیز اوضاع اجتماعی و تاریخ سیاسی درهمتنیده شدهای است، گذرا تبیین کنند و جلوههای گوناگون این نوع شعر را در آثار فروغ فرخزاد و نصرت رحمانی نشان دهند و تا حد امکان به مقایسه آنها بپردازند. با شیوه تحلیل توصیفی تطبیقی در خواهیم یافت که اشعار فروغ و رحمانی از جهت دربرداشتن مفاهیمی همانند ۱- اندوه ۲- شکست ۳- ناامیدی ۴- ظلمت/شب ۵- تنهایی ۶- سخنان هنجار ستیزانه عقیدتی ۷- سخن از کامجویی جسمانی نظیر هم است و در اموری نیز با هم متفاوت است که عبارت است از: ۱- اختلاف در انگیزه تلخکامی ۲- استنباط متفاوت از عشق ۳- شیوههای گوناگون بیان طنز ۴- تفاوت در تصویرسازی ۵- تفاوت در روش ستیز با هنجارها.
دوره ۹، شماره ۶ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
خواست رهایی در سه دفتر اول شعریِ، «اسیر»، «دیوار» و «عصیانِ» فروغ فرخزاد بهصورت عصیان در برابر معشوق و ارزشهای جامعۀ مردسالار است. فروغ فرخزاد در دفتر «تولدی دیگر»، تسلط مردسالاری بر جامعۀ گذشته و شروع به انتقاد صریح و در عین حال شاعرانه از تمام ارزشهای مسلط بر جامعه را نقد میکند. شاعر در بیشتر شعرهایش، میل دارد از تمام آنچه خود به آن میتازد رها شود و همواره مانعی بر سر راه این رهایی میبیند. این مانع میتواند مرد، قانون، جامعه، یا انسان باشد؛ اما در دفتر ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، بیشتر از انسان مدرن انتقاد میکند. در این واپسین دفتر، شاعر مضمونهای عصیان و رهایی را بهصورت انتزاعی و در برخی موارد چندبعدی بهتصویر میکشد.
بهویژه در شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» که عنوان مجموعه نیز هست، شاعر با روشهای گوناگون میل خود را به عصیان و پس از آن رهایی بیان میکند.
در این مقاله ما سعی میکنیم با روش نشانه ـ معناشناسی به تحلیل و واکاوی بُعد تجسمی شعر فروغ در بازنمایی مفهوم عصیان و رهایی بپردازیم. هدف از ارائۀ این مقاله آن است که نشان دهیم بُعد تجسمی یکی از ساختارهای اصلی معناساز متن است. فرض ما بر این است، بُعد تجسمی در شعر فروغ در خدمت پرداختِ مفهوم عصیان و رهایی قرار گرفته است و گاهی دریافت این دو مفهوم برای خواننده دشوار میشود.
دوره ۱۰، شماره ۴۲ - ( ۱۲-۱۳۹۲ )
چکیده
بررسی نقش و حضور زنان در داستانها و اشعار نویسندگان و شاعران مرد و نیز جایگاه مردان در آثار زنان نویسنده و شاعر، مقولهای قابل بررسی است. این پژوهش به بررسی بازتاب نگاه به زن درآثار یک نویسندۀ مرد و بازتاب نگاه یک شاعر زن به مرد دراشعار اومی پردازد و تأثیر نگرش آنها را به جنس مخالف در زندگی واقعیشان بررسی میکند. پرسش اصلی این است که آیا حضور زنان در آثار مردان و برعکس، پررنگ و تأثیرگذار و سازنده بوده یا در حاشیه و کمرنگ و سترون تصویر شده است؛ به این منظور دوتن از معاصران، صادق هدایت و فروغ فرخزاد را انتخاب کردهایم تا دیدگاه آنها را دربارۀ جنس مخالف در آثارشان بررسی کنیم. نتایج پژوهش نشان میدهد این دو در آثارشان نسبت به جنس مخالف خود دیدگاه مثبتی نداشتهاند. نگرش آن دو به جنس مخالف، باعث بدبینی و تنهایی آنها در زندگی واقعیشان شده است.
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
زبان خانه اندیشه است. احساسات، عواطف، اندیشهها و همۀ آنچه در ضمیر آدمی نهفته است، تنها از طریق زبان و با نشانههای زبانی امکان بروز مییابد، اما آنچه زبان شاعران را از زبان مردم عادی متفاوت میکند، دقت و ظرافتی است که از طریق گزینش و چینش اجزای کلام و صورتبندی نحوی، احساسات و عواطف را به بهترین شکل آشکار میکند. پژوهش حاضر در چارچوب نظریۀ دستور چامسکی مبنی بر بروز معنا در نحو و نیز رویکرد روان ـ زبانشناسی، میکوشد با بررسی زبان شعر فروغ فرخزاد نشان دهد که مهمترین کارکردهای مقولههای صرفی و نحوی در بازتاب «اضطراب» در شعر او کداماند؟ بر این اساس، از میان دفترهای شعری فروغ، تعداد پنجاه شعر برگزیده و تحلیل شد. نتایج حاصل نشان میدهد که نحو شعر فروغ در مقولههای چینش گروههای اسمی و فعلی، همخوانی اجزا و گروهها با یکدیگر، تکرارها و جابهجاییها در بیشتر موارد بازتابدهنده «اضطراب» است. از سوی دیگر، مقولههای صرفی همچون انتخاب واژهها، قیدها، صفتها و عبارتها در همین حوزه معنایی قرار دارند و اضطراب حاصل از چینشهای نحوی را بهشدت تقویت میکنند.
رقیه بهادری،
دوره ۱۲، شماره ۴۷ - ( ۸-۱۳۹۸ )
چکیده
در این مقاله، با مطالعه ارتباط ادبیات و سینما، یکی از حوزههای غنی و پرمایۀ ادبیات تطبیقی نوین، مفهوم هراس از نیستی و مرگ و جستوجوی نامیرایی بررسی شده است. یافتن مضمون و بنمایهای مشترک بین آثار هنری در فرهنگها و زبانها و زمانهای متفاوت میتواند از یک سو نشانه جهانشمول بودن این مضمون باشد و از سوی دیگر این امکان را فراهم میآورد تا بازنمود آن در هنرهای مختلف مقایسه شود. هنرمندان به کُنه این دغدغه جهانی پی برده و آن را در آثارشان بهنمایش گذاشتهاند. هراس از مرگ، بهعنوان مضمونی جهانی، در آثار هنرمندان مختلف خود را نشان میدهد که درعین تشابهات کلی، تفاوتهایی نیز دارند. بهگفتۀ نظریهپردازان حوزۀ روانشناسی، ازجمله زیگموند فروید، اتو رنک و ارنست بِکر، ترس از رها شدن و درپی آن ترس از الفت نشانههای ترس روانفرسا از مرگ است که به گریز از ایجاد ارتباط جنسی و نهایتاً خلق همزاد، بهعنوان موجود تضمینکننده جاودانگی انسان، منجر میشود. این مقاله به بررسی این مقولهها در اشعار فروغ فرخزاد و فیلم «نوستالژیا» اثر آندری تارکوفسکی، شاعر و کارگردان معروف روسی پرداخته است. در این تحقیق، با بهرهگیری از نظریههای جدید ادبیات تطبیقی نشان داده شده که این دو هنرمند بدون هرگونه اثرپذیری از همدیگر، بهطور همسان هراس از مرگ و آرزوی جاودانگی را در دو رسانه مختلف، شعر و سینما، بیان کردهاند. در اشعار فروغ فرخزاد، تمرکز بر دو کتاب شعر آخرش (تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد) بوده است؛ فروغ در این دو کتاب هراس از مرگ و میل به جاودانگی را همچون حقیقتی جهانی بهتصویر کشیده است. «نوستالژیا» نیز جزو آخرین آثار آندری تارکوفسکی است که همین مضمون را در قالب فیلم بهنمایش گذاشته است.
دوره ۱۳، شماره ۵۲ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
در این پژوهش، گزارههای پرسشی در اشعار فروغ فرخزاد در دو حوزۀ ۱) فکری، ۲) عاطفی بررسی شده است. بر اساس یافتههای پژوهش، گزارههای پرسشی در اشعار فروغ فرخزاد بر «جستجوگری» او دلالت دارد و در سه محور جستجوی عشق، جستجوی خود یا هویّتیابی و جستجوی انسانیّت بازتاب یافته است. فروغ در فرایندِ هویّتیابی، چیستی عشق، زندگی و کیستی خود را مورد تأمّل و پرسش قرار میدهد. تحلیل گزارههای پرسشی از دید عاطفی، نشان میدهد، عشق که محور اصلی پرسشگری در دو دفتر نخست اوست بتدریج محوریّت خود را در دفترهای بعدی از دست میدهد و پرسشهای او از لحاظ کمّی و کیفی، دگرگون میشود. مخاطبِ گزارههای پرسشیِ فروغ نیز نمودی از دگردیسیِ فکری و عاطفی اوست و این پژوهش نشان میدهد که مخاطب او از «منِ» شخصی و یا مخاطب فرضی بتدریج به ضمیری قابل تأویل به تمام خوانندگان و مخاطبی عام و جهانشمول تغییر مییابد که دال بر گسترده شدن دیدگاههای فکری و عاطفیِ اوست.
دوره ۱۴، شماره ۵۷ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده
در این پژوهش تلاش شده است که در چارچوب بوطیقای شناختی به تحلیل دو شعر «دلم برای باغچه میسوزد» و «پنجره» از فروغ فرخزاد پرداخته شود و کارکرد طرحوارهها در هر شعر مورد بررسی قرار گیرد. طبق بررسیها دو طرحواره «مرگ» و «تجسم» بیشترین بسامد وقوع را بین طرحوارههای موجود در این دو شعر فرخزاد دارد. همچنین بازنمایی طرحوارهای در عموم طرحوارههای دو شعر مورد نظر با تقویت طرحوارههای تصوری خواننده اتفاق میافتد. از آنجا که داشتن دیدی واضح از متن و بافت، شرایط و کاربردها و دانش و بینشها رمز فهم مسائل مربوط به ارزش، جایگاه و معنای ادبی است، بوطیقای شناختی ابزاری مناسب برای دستیابی به این مقصود به نظر میرسد.
دوره ۱۴، شماره ۵۷ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده
در این پژوهش سعی میشود، مجموعه اشعار فروغ فرخزاد بر اساس عنوانهای اصلی و فرعی در سطوح زبانی، معنایی و ادبی بررسی گردد. فرخزاد گاه از عناوین کوتاه و گاه بلند در حد یک جمله بهره گرفته، هر دو محور همنشینی و جانشینی را در عناوین شعریش برجسته کرده است که این عناوین در مجموع، ارتباط معناداری را با روند تحول سبکی و محتوایی شعرش بر قرار میسازد.
دوره ۲۱، شماره ۸۵ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده
پژوهش پیشرو، کوششی است در چارچوب مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی در راستای معرفی نادیا انجمن و نشاندادن رابطۀ تاریخی شعر او با شعر فروغ و نشاندادن تأثیرپذیری وی از شعر فرخزاد. این پژوهش با روش تحلیل محتوا و با رویکرد تطبیقی، مضمونهای فمینیستی شعر فروغ فرخزاد و نادیا انجمن و تلاش آنها را در به تصویر کشیدن هویت زنانه در شعرشان واکاوی کرده است. یافتههای پژوهش حاکی است که زن و مسائل مربوط به آن موضوع محوری در شعر این دو شاعر است و مضمونهای مختلفی همچون ستیز با مردسالاری، ، نابرابری حقوق زنان و ظلم به آنها، حسرتهای زنانه و...مورد توجه آنان بوده است. این مضمونهای مشترک و توجه به ادبیات فیمینستی در شعر شاعر افغان از تأثیرپذیری او از شعر و اندیشه فروغ فرخزاد نشان دارد. این شاعر با پیروی از فروغ تلاش کرده است تا صدای زنان افغان در دوران کنونی باشد. صدق عاطفه یکی از مهمترین اشتراکات شعری دو شاعر است که بیتکلف، دردهای زنان را فریاد زدند. تفاوت این دو شاعر علاوه بر بعد زبانی و تصویرسازی، که فروغ را بسیار متمایز کرده، بیان صریح فرخزاد در سخن گفتن از مسائل زنانه و هنجارشکنی اوست و در مقابل محیط اجتماعی بسته افغانستان باعث شدهاست، زبان شعری نادیا انجمن همچنان از صراحت و هنجارشکنی به دور باشد.
دوره ۲۱، شماره ۸۶ - ( ۶-۱۴۰۳ )
چکیده
نادیا انجمن از شاعران جوان افغانستان است که عمری بسیار کوتاه داشت ولی توانست در همین عمر کوتاه جایگاهی در ادبیات فارسی برای خود بیابد. برخی ناقدان، نادیا را به سبب شعر ساده و بیآلایش زنانهاش و همینطور مرگ زود هنگامش، "فروغ" شعر معاصر افغانستان لقب دادهاند. اما فروغی که همچون فرخزاد به دورۀ کمال و پختگی نرسید. پژوهش پیشرو، کوششی است در چارچوب مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی، در راستای معرفی این شاعر و نشان دادن رابطۀ تاریخی شعر او با شعر فروغ و نشان دادن تأثیرپذیری نادیا انجمن از شعر فرخزاد. این پژوهش با روش تحلیل محتوا و با رویکرد تطبیقی، مضمونهای فمینیستی شعر فروغ فرخزاد و نادیا انجمن و تلاش آنها در به تصویر کشیدن هویت زنانه در شعرشان را، واکاوی نموده است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که زن و مسائل مربوط به آن موضوع محوری در شعر این دو شاعر است و مضامین مختلفی همچون ستیز با مردسالاری، ، نابرابری حقوق زنان و ظلم به آنها، حسرتهای زنانه و...مورد توجه آنان بوده است و این مضامین مشترک و توجه به ادبیات فیمینستی در شعر شاعر افغان نشان از تأثیرپذیری او از شعر و اندیشه فروغ فرخزاد دارد و این شاعر با پیروی از فروغ تلاش کرده است تا صدای زنان افغان در دوران کنونی باشد. صدق عاطفه یکی از مهمترین اشتراکات شعری دو شاعر است که بی تکلف، دردهای زنان را فریاد زدند. تفاوت این دو شاعر علاوه بر بعد زبانی و تصویرسازی که فروغ را بسیار متمایز کرده است، بیان صریح فرخزاد در سخن گفتن از مسائل زنانه و هنجارشکنی اوست و در مقابل محیط اجتماعی بسته افغانستان باعث شده، زبان شعری نادیا انجمن همچنان به دور از صراحت و هنجارشکنی باشد.
دوره ۳۱، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۴۶ )
چکیده
المفارقه التصویریه، ظاهره بلاغیه، تتّسم بإبراز التناقض بین الذاتین، لإثبات الصفات الإیجابیه أو السلبیه التی تستجلی من خلال التصاویر المتناقضه التی کان من شأنها التوافق والانسجام، وذلک لإیحاء المفاهیم المستحدثه فی الواقع المعیش وبالتالی للإلمام بالمعضلات المعقّده فی المجتمع؛ ونظرا لاختیار الشاعر المعاصر هذه التقنیه البلاغیه، عالجناها فی مجموعتین الشعریه: "ولاده أخری" لفروغ فرخزاد و"الرقص مع البوم "لغاده السّمّان، للکشف عن مکنوناتهما النفسیه فی المجتمع الذکوری، مثل عدم التساوی بین حقوق الرجل والمرأه، أو لاستجلاء القضایا الاجتماعیه، مثل ظهور المثقفین المزیفین الذین یرون لزوم تطور البلاد، فی محاکاتهم العمیاء، الثقافه الغربیه والإباحیه ولقد وظّفنا فی هذا البحث، المنهج المقارن علی ضوء نظریه التلقی فی المدرسه الألمانیه. وأهم النتائج التی توصلنا إلیها، فهی کما یلی: توظیف الصوره المتناقضه للمرأه من قبل الشاعرتین، وتوظّف غاده السّمّان، صوره متناقضه للأشخاص المشهورین فی العصور السابقه؛ أما فروغ فرخزاد، تستخدم التناقض، فی صفات الأنبیاء الذین کانت من رسالتهم الکریمه هدایه الناس وإنذارهم؛ فتقلب هذه الصفات، وتوظّفها متناقضه فی المثقفین المزیفین الذین نسوا الهویتین الدینیه والثقافیه بسبب الفساد الخلقی.