جستجو در مقالات منتشر شده


۳۸ نتیجه برای فردوسی


دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۲ )
چکیده

یکی از مباحث مهم در ادبیات شفاهی، مقایسة‌ روایت‌های شفاهی یک متن با روایت‌های کتبی همان متن است. در این مقاله، روایت‌های شفاهی و کتبی داستان بهمن مقایسه شده‌اند. از میان روایت‌های کتبی، داستان بهمن در شاهنامه فردوسی، داستان بهمن در تاریخ ثعالبی و منظومه بهمن‌نامه سروده ایرانشاه‌‌بن ابی‌الخیر و از میان روایت‌های شفاهی، شانزده روایت انتخاب شده است. نگارنده کوشیده است تفاوت زبان و نوع روایت را در روایت‌های شفاهی و کتبی این داستان نشان دهد. در این زمینه تاکنون هیچ مقاله‌ای منتشر نشده است؛ ازاین‌رو مقاله حاضر نخستین پژوهش درباره این موضوع است.

دوره ۱، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۸۲ )
چکیده

این مقاله کوششی است در شناخت "دیو آز" و بیان اهمیت آن در اساطیر یونانی و متون زرتشتی و به دنبال آن شاهنامه گرانسنگ فردوسی، که نخست شومی و پتیارگی این دیو تنومند و نیرومند و راه‌های مبارزه با او در پاره‌ای از منابع اساطیری و دین زرتشتی کاویده شده است. سپس اهمیت و حضور او در شاهنامه فردوسی با استناد و استشهاد به ابیاتی از شاهنامه مورد توجه و بررسی قرار گرفته و کوشش شده است ضمن بیان و گزارش آزمندی پاره‌ای از پادشاهان و پهلوانان شاهنامه، فریبکاری این دیو جادوگر و ناخرسند بیشتر باز نموده شود. همچنین پادشاهانی که فریفته این دیو نشده و تخم نیکی و داد و دهش کاشته و گذشته‌اند، معرفی شده‌اند. بیان تفاوت آزمندی و اندازه‌خواهی یا بهره‌گیری از بایسته‌های زندگی و ذکر شاخصه‌های آن، فرجام سخنِ این مقاله را تشکیل می‌دهد.


 

دوره ۱، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۸۲ )
چکیده

 از آنجا که بخش مهمی از داستانهای شاهنامه به دوره پس از پیدایش زردشت و گسترش دین او در ایران مربوط می‌شود و همین امر سبب گردیده است تا افسانه های باستانی ایران، جلوه‌هایی از این آیین را منعکس کند و به گونه‌ای در قصه های شاهنامه تأثیر بگذارد، مجالی را فراهم آورده تا برخی با تفسیرهای شخصی کوشش ‌کنند فردوسی را متمایل به زردشتی‌گری معرفی کنند. در این مقاله، ابتدا به مهمترین اظهارنظرهایی که در این زمینه مطرح شده اشاره می‌گردد و آنگاه با استناد به متن شاهنامه، عقیده فردوسی نسبت به دین زردشت مورد بررسی قرار می‌گیرد.
 


دوره ۱، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده

«جهان­بینی هندواروپایی» به ­دلایل غنای محتوایی و ادبی آن از دیرباز، بازتاب چشمگیری در شکل گیری متون نظم و نثر فارسی داشته و آثار بسیاری را از جنبه­های مختلف تحت تأثیر قرار داده است؛ به­گونه­ای­ که آثار برجسته­ای چون شاهنامة فردوسی و حماسه قرقیزی ماناس از کهن­الگوهای آن بهره برده­اند. هدف اصلی این مقاله، بررسی تأثیر پذیری دو متن حماسی شاهنامه و ماناس از این جهان بینی است؛ به­ این منظور، براساس ­نظریه «سه­ کنشِ ژرژ دومزیل» رفتار قهرمانان هر دو اثر، بررسی و توصیف شده است. پژوهش حاضر نشان می­دهد سه کنشی که در این نظریه مورد تأکید قرار می­گیرد، در تمام سطوح داستان­های این دو حماسه به ­کار رفته است؛ بنیاد نظریه «سه ­کنش»، بر تقابل و هماهنگی نیروهای دوگانه نهاده شده، همان گونه که پایه اصلی تفکر شاهنامه و ماناس نیز براساس مبارزه خیر و شر قرار گرفته است که جلوه­های آن را در قهرمانانی ­چون سیاوش/ رستم (در شاهنامه) و ماناس/ باکایی (در ماناس) به­خوبی می­توان دید. قهرمان اول، نمونه­ ای از خرد، روشنفکری، رستگاری، حمایت، اراده، کمک و آرامش است که به­صورت پیری فرزانه در هنگام ناتوانی قهرمان دوم ظاهر می­شود تا او را از مخمصه برهاند. قهرمان دوم نیز نماد خشونت، سختگیری، خونگرمی و جنگجویی است که در عین حال نظام عناصر اربعه را تنظیم می­کند و با نیروی جسمانی و روانی خود به­زندگی مردم صلح و سامان می­بخشد.

دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۸۲ )
چکیده

این پژوهش به منظور شناخت جنبه ای از اسطوره کوه یعنی قداست و ارتباط معنوی این
جلوه پر شکوه طبیعت با عالم ماورایی است. نوعی ارتباط اسرار آمیز، که مطابق اساطیر و اصول اعتقادی ادیان و سرزمینهای مختلف و با دیدی جزئی‌تر مطابق ادب و آیین مزدیسنا، کوه ها را مکانی مقدس با ویژگیهای اسرار آمیز مختص به خود قرار می دهد؛ ویژگیهایی که شکل دهنده ارتباط معنوی آدمیان با پروردگار قلمداد میشود. همچنین این ارتباط در اساطیر ایران باستان به صورت جایگاه خدایان و ایزدان و قربانگاه مخصوص عابدان برای این ایزدان و الهگان بر بلندای کوه‌ها آشکار،  و در واقع کوه‌ها مکانی برای عروج و سیر اندیشه از درهای آسمان به جهان علوی تلقی می گردد.

فردوسی، بزرگترین شاعر حماسه سرا و اسطوره پرداز ایران زمین این مطلب را چنان در خود متجلی می نماید که ما در سراسر این اثر بزرگ , جایگاه عبادت عابدان و ارتباط معنوی آنان را با پروردگار در اوج کوه ها ,که نزدیکترین مکان به آسمان است,  می یابیم.
در این پژوهش سعی شده علاوه بر کتابهای  دینی اوستایی و پهلوی، که بیانگر این ارتباط اسرار آمیز است ، تمامی مواردی که حکیم توس در شاهنامه خود, کوه را مکان برافروش آتش مقدس و یا ارتباط معنوی عابدان و زاهدان با پروردگار خود دانسته است,  بیان گردد.
 

دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۸۲ )
چکیده

 افراسیاب، شاه ، پهلوان نامدار تورانی و بزرگترین دشمن ایرانیان در شاهنامه در دوره‌ای تقریباً سیصد و بیست ساله است که در منابع اساطیری ـ حماسی ایران مانند اوستا، متون پهلوی و آثار عربی و پارسی از او در کنار شهریاران و یلان ایران زمین به تفصیل و اختصار سخن رفته است.
از اوایل سده بیستم میلادی به بعد، برخی از ایرا‌نشناسان این نظریه را مطرح کرده‌اند که افراسیاب نماد اپوش (apush)‌، دیو خشکسالی، است که به پیروی از آنها مورد اشاره پــژوهشگران ایرانی نیز قرار گرفته است.. از سوی دیگر  برخی محققان  کشته شدن افراسیاب به دست کیخسرو را با روایت حماسی، بنمایه (motif) جهانی اژدهاکشی برابر دانسته اند.  افراسیاب را به تلویح یا آشکارا، معادل و مرتبط با «اژدها» دانسته‌اند.
مجموع این دیدگاه ها نشان می‌دهد که برخی از اسطوره‌شناسان، افراسیاب را در سرشت نخستین و اساطیری خویش، موجودی غیر انسان و عنصری  اهریمنی بسان دیو و اژدها پنداشته‌اند تا جایی که نگارنده بررسی کرده، در میان منابع اصیل مربوط به اساطیر و حماسه‌های ایران، تنها در دو جا اشاره‌ای کوتاه به ماهیت اهریمنی افراسیاب آمده است. در شاهنامه نیز در مواردی به صورت کنایه و تعریض به نژاد دیگرگون و غیر بشری افراسیاب اشاره شده که از منظر موضوع مورد بحث قابل توجه است بویژه که یک بار «بدنژاد» خوانده شده است.

 
سیّدکاظم موسوی،
دوره ۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۷ )
چکیده

شاهنامه فردوسی گنجینه بی بها و گران سنگ زبان و ادبیّات فارسی است. شاهنامه پژوهان در حوزه زبان و محتوای شاهنامه تحقیقات بسیار گسترده ای انجام داده اند . اینکه شاهنامه از نظر طبقه بندی ادبی جزء کدام نوع ادبی قرار می گیرد و ویژگی های صورت و محتوایی کدام نوع ادبی را بیشتر در خود دارد ، می تواند پرسشی نو و قابل طرح در شاهنامه پژوهی باشد. اشاره مکرّر و صریح فردوسی به داستانی و روایی بودن شاهنامه می تواند نگرشی از دیدگاه داستان نویسی و عناصر آن به روی خوانندگان این اثر بگشاید. اگرچه به احتمال زیاد شالوده و چارچوب داستان های شاهنامه از پیش طرح ریزی شده و در اختیار فردوسی قرار گرفته است، پرورش شخصیّت ها ، روابط علّت و معلولی قوی میان حوادث ، فضاسازی ، صحنه پردازی ، گفت وگوهای متنوّع و متناسب با وضعیّت موجود ، کشمکش های مختلف و بهره گیری از اغلب عناصر داستانی ، شاهنامه را مجموعه ای بسیار منسجم و کارآمد در زمینه داستان پردازی قرار داده است. عنصر «کشمکش» که از وابسته های عنصر پیرنگ است، متناسب با موضوع و به گونه ای گسترده در داستان های شاهنامه حضور دارد . در این مقاله، این عنصر در داستان «سیاوش» بررسی می شود .

دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده

شاهنامۀ فردوسی اثری گران‌قدر در تاریخ ادب فارسی است که شاعران و نویسندگان بسیاری در مقام نظیره‌گویی و تقلید از آن برآمده­اند. شاعران کُرد نیز همچون سخنوران دیگر اقوام ایران‌زمین، داستان‌های مختلف شاهنامه را گاه ترجمه و گاه با ابداعاتی بازآفرینی کرده­اند. بی‌تردید معرفی و تأمل در منظومه­های پهلوانی پس از شاهنامه، می‌تواند پرده از برخی مسائل مبهم این اثر سترگ بردارد و در تقویت روحیۀ وحدت‌بخشی و ایران­دوستی قومیت­های ایران مؤثر باشد. در این پژوهش نخست منظومۀ شمقالو رستم کُردی معرفی، سپس با داستان رستم و شغاد شاهنامهو روایت­های تاریخ ­ثعالبی، طومار نقالیِ شاهنامه، هفت­لشکر و فردوسی‌نامۀ انجوی شیرازی مقایسه و سنجیده می‌شود.
امید همدانی،
دوره ۲، شماره ۷ - ( ۹-۱۳۸۸ )
چکیده

هدف از این مقاله نشان دادن نگاه تأویلی سهروردی است به روایات،عناصر و مؤلفه های اثر حماسی بزرگ ایران یعنی شاهنامه فردوسی. مقاله به دو بخش تقسیم می شود: در بخش نخست بنیان های متفاوت تأویل در نزد فردوسی و سهروردی بررسی می گردد و نشان داده می شود که اسطوره و حماسه چگونه در اندیشه فردوسی و در پرتو اصول و قواعدی که او برای فهم و تأویل آنها به دست می دهد، به مثابه اموری معقول و خردپذیر جلوه می کنند حال آن که در نزد سهرودی آنچه مهم است نه به دست دادن تفسیر و تبیینی معقول از حماسه و اسطوره بلکه فهم آنها به مثابه رمزها و نمادهایی است که در پرتو نوعی تجربه زیسته عرفانی و باطنی فهم و تفسیر می شوند. در بخش دوم هم با واشکافی تحلیلی عناصر حماسی و اسطوره ای شاهنامه که در حکایات عرفانی سهروردی بدل به رمزها و نمادهای عرفانی و گنوسی می شوند، دگردیسی اسطوره و حماسه به عرفان یا گذر از حماسه تاریخی- ملی به حماسه معنوی مورد تأمل و مداقه قرار می گیرد.

دوره ۳، شماره ۵ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

قراین و شواهدِ موجود در برخی منابع نشان می دهد که احتمالاً در سده های ششم و هفتمِ هجری روایتهای شفاهی و نقّالی از بعضی داستانهای شاهنامه وجود داشته است. بر این اساس و به استنادِ گستردگیِ روایات نقّالی با موضوع ملّی و پهلوانی در سنّت داستانیِ ایران- که بخشی به صورت مکتوب به دست ما رسیده و بهری دیگر به اقتضای ماهیّتِ شفاهی فراموش شده است- در این مقاله این فرضیّۀ محتمل و درخورِ بررسی مطرح شده که شاید مأخذِ شماری از ابیات، قطعات و روایاتِ الحاقی در نسخ و چاپهای شاهنامه، میراثِ ادبِ شفاهی- مردمی بوده است و کاتبان، مالکان یا خوانندگانِ بعضی دست نویسها آنها را از گزارشهایِ شفاهیِ نقّالان شنیده و پس از نظم در قالب قطعاتِ کوتاه و بلند بر متن یا حاشیۀ نسخ افزوده اند. نگارنده با تحقیق در زیرنویسهای شاهنامۀ تصحیح دکتر خالقی مطلق و همکارانشان، متن و حواشیِ نسخه های سن ژوزف، سعدلو، حاشیۀ ظفرنامه، متن و ملحقاتِ چاپهای مسکو، بروخیم، دکتر دبیرسیاقی و بعضی چاپهای سنگی و دست نویسهای متأخّر، بیست و شش داستان و قطعۀ الحاقی را با توجّه به قراینی مانند نبودن پیشینه ای از آن روایتها در منابعِ ادبی و تاریخیِ کهن، وجود گزارش/ گزارشهایی از آنها در طومارهای نقّالی و داستانهای شفاهی- مردمی، داشتنِ عناصر و ساختارِ روایات نقّالی و... به احتمال از داستانهای مایه گرفته از روایتهای نقّالی و شفاهی معرّفی کرده که به صورت منظوم در دست نویسها و چاپهای شاهنامه حفظ شده است

دوره ۳، شماره ۷ - ( ۱۰-۱۳۹۴ )
چکیده

مردم کردزبان از دیرباز به شاهنامة حکیم فردوسی توجه و علاقه داشتند و این امر سبب سرودن منظومه­هایی به سبک و سیاق شاهنامة فردوسی به زبان کردی شده است. منظومه­هایی که به نام شاهنامة کردی به گویش گورانی در دست است، اقتباسی کامل و مستقیم از شاهنامة فردوسی نیست؛ ولی از نظر قالب شعری، داستان­ها و شخصیت­ها و البته روح حماسی و دلاوری با شاهنامۀ فردوسی اشتراکات دارند. بررسی­ها نشان می­دهد که داستان‌های روایت‌شده در منظومه­های کردی با داستان­های نقل‌شده در مجالس نقالی و محتوای طومار نقالان همخوانی دارد.نقل داستان­های حماسی در محافل نقالی و قصه‌خوانی بر چگونگی روایت سرایندگان کرد در شاهنامه­های کردی اثر مستقیم داشته و شاهنامۀ آنان را علاوه‌بر حضور شخصیت­های تازه در عرصۀ داستان، آمیخته با مضامین اسلامی و بی‌دقتی در ویژگی­های ظاهری کلام ساخته است.

دوره ۴، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده

زنان در دو کتاب «شاهنامه فردوسی» و «هزار و یک شب»، نقش­های اجتماعی گوناگون، گاهی مثبت و گاهی منفی، به عهده دارند؛ نقش و جایگاه زن در این دو اثر تا حدودی متفاوت است. بیشتر حکایت­های هزار و یک شب، خلاف شاهنامه، با بیزاری از زنان آغاز می­شود. در آغاز حکایت­ها، چنین به نظر می­رسد که زن مغلوب است، ولی این‌گونه نیست؛ او در پایان ماجرا با زیرکی زنانه­ای که به خرج می­دهد، برنده می­شود. این مقاله با روش توصیفی_ تحلیلی، جایگاه و نقش اجتماعی زنان در این دو اثر بزرگ را بررسی و با هم مقایسه کرده است. در این مقاله، بیشتر داستان­هایی مطالعه شده که نقش محوری آنان را زنان خوب بر عهده دارند. نتایج این پژوهش گویای آن است که در افسانه­های هزار و یک شب، خلاف شاهنامه، نقش زنان بیشتر منفی و گاهی آمیخته با خباثت­های شیطانی است.   .

دوره ۴، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده

امروزه و در جهان معاصر به ویژه بعد از پیدایش مکتب ادبیات تطبیقی نگرش تطبیقی به آثار همانند ادبی جهانی با اقبال فراوانی مواجه شده است. تحلیل‌گران انتقادی گفتمان بر آن شده‌اند که متن­های ادبی، مثل سایر متن­ها، در خدمت ارتباط است، بنابراین، آن­ها را نیز می‌توان با نگرش و روش انتقادی تحلیل نمود. سه اثرمورد بررسی، در حول محوریت شخصیت‌های هکتور، اولیس و رستم طرح‌ریزی شده است. این قهرمانان در بستر حماسه، گاه برای دفاع از میهن و گاه برای دفاع از شاه و یا برای طی طریق خود به ایفای نقش قهرمانانه می­پردازند. آن­ها در خلال گفت و گوی درونی و بیرونی بیش از هر چیز دغدغه‌های قهرمانانه را روایت و برجسته می‌کنند و ذهن ما را نسبت به آنچه برای خودشان مهم است، سوق می‌دهند. در این بستر، موقعیت‌هایی قابل ردیابی است و تاثیر و نشانه‌های میهن‌پرستی، دلسوزی و شفقت، اخلاق‌مداری و فضایل انسانی، مرگ با عزت، شجاعت و رشادت، قدرت و سلطه به خصوص در تبیین جایگاه قهرمان در حماسه و نظام معنایی آن مورد تبیین قرار می­گیرد. هومر و فردوسی با ترکیب‌بندی ابعاد گفتمان‌های مسلط حماسه، در قالب ژانری از پیش موجود، حماسه‌ای نو را باز تولید کرده‌اند. بنابراین، سه اثر حماسی، به منزله رخدادی ارتباطی، فقط بازتابی از اندیشه شاعر نیست، بلکه، با انتقاد از عملکردهای بزدلانه و رواج نگاه­های قهرمانانه، نظم گفتمانی ویژه‌ای را بازتولید می­کند.
 

دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده

شاهنامه، اثر بی‌بدیل حکیم فردوسی، از شاهکارهای ادبی جهان به‌شمار می‌رود و در ادوار مختلف تاریخی مورد توجه شاعران، ادیبان، نویسندگان و پژوهندگان عرصه ادبیات، و نیز در فرهنگ‌ها و زبان‌های دیگر ملل، منبع الهام و اثربخشی بوده است. از سرزمین‌هایی که تأثیر این کتاب سترگ به‌شکلی گسترده در فرهنگ و ادبیات آن دیده می‌شود، آسیای صغیر است. تأثیر شاهنامه در این خطه، جز ایران، قابل قیاس با سرزمینی دیگر نیست. شاهنامه‌های بسیاری به زبان‌های فارسی و ترکی در این حوزه نگاشته شده و تحت تأثیر شاهنامه، سنت شاهنامه‌نویسی در دربارهای پادشاهی این دیار رواج یافته و نظیره‌هایی توسط شاعران ترک عثمانی بر شاهنامه سروده شده است. ترجمه‌های منظوم و منثور بسیاری نیز از شاهنامه به زبان ترکی صورت گرفته است. شاهنامه بر فرهنگ ترک اثر گذاشت؛ به‌گونه‌ای که نمود آن در ادبیات مردمی ترک‌ها، اسطوره‌ها، تصاویر نقش‌بسته از شاهنامه در دربارهای پادشاهان عثمانی و... دیده می‌شود. همه این عوامل سبب شد تا در این مقاله ابعاد مختلف تأثیر این اثر در زبان و ادب ترکی بررسی شود و بر این اساس، رواج سنت شاهنامه‌نویسی، ترجمه‌های شاهنامه، اهمیت شاهنامه در تاریخ‌نگاری ترکی، عناصر اسطوره‌ای شاهنامه در ادبیات ترک و تأثیر آن در ادبیات خلق (ادبیات مردمی) مورد بحث قرار گیرد.  

دوره ۵، شماره ۲۱ - ( ۹-۱۳۸۷ )
چکیده

شاهنامه، اثری حماسی و حکمی، و متعلق به زمانی است که در کانون پربارترین زمانهای تلاقی فرهنگهای شرق و غرب در ایران قرار دارد. در این کتاب، حکمت و اساطیر و حماسه و تاریخ چنان در هم تنیده شده‌ که اثری جاودانی و تحسین‌برانگیز به وجود آمده است. حکمت فردوسی را هم از مضمونهای داستانهای شاهنامه می‌توان استنباط کرد و هم از آنجا که به صورت پند‌های حکیمانه آشکار در پایان داستانها تجلی می‌کند. برخی از این داستانها به جنگهای افراسیاب مربوط است. افراسیاب در شاهنامه از دیدگاه حکمت، نماینده دو نیروی بالقوه شرانگیز مفطور در سرشت انسان، خشم و شهوت است.
 سیمای افراسیاب در آثار اساطیری و تاریخی مقرون به شر‍ّ و بدی است. خواه به همین دلیل و خواه به دلیل اینکه فردوسی در گزارش شخصیت او در نمایش بدیها و شرانگیزیها مبالغه کرده باشد، نتیجه این است که او در شاهنامه شرانگیزترین شخصیت انیرانی است که گسترده‌ترین جنگ را علیه ایران به راه می‌اندازد. در این نوشته برای نشان دادن اینکه او نماینده دو نیروی خشم و شهوت است، سیمای او چنانکه در متون تاریخی و اساطیری انعکاس یافته با آنچه در شاهنامه آمده، مقایسه، و پندارها و گفتارها و کردارهای او، که همه در دشمنی با ایران و آمیخته با شر و فساد است در شاهنامه بررسی شده است.
 

دوره ۶، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده

آیین کشورداری یا آنچه را که سیاست مدن می‌نامند در شاهنامه از رونق و روایی توام با دانش و بینش برخوردار است. اساس شهریاری و فرمانروایی بر دو اصل داد و راستی نهاده شده است. در بسیاری از داستان‌های شاهنامه می‌توان نمودی از روان¬شناسی مثبت گرا را واکاوی کرد. سلیگمن به‌عنوان یکی از چهره¬های اصلی جریان روان¬شناسی مثبت¬گرا نظریه¬ای را مطرح کرده است که برای تحلیل متون ادبی نیز به کار می¬رود. در پژوهش حاضر با تکیه بر منابع کتابخانه¬ای و روش توصیفی- تحلیلی به بازنمایی کنش و منش کی¬خسرو در شاهنامه با رویکرد به آرا سلیگمن پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان می¬دهد کی‌خسرو در کنش¬های شهریاری خود همواره شاخصه‌های «خرد»، «شجاعت»، «عدالت»، «انسانیت»، «خویشتن¬داری» و «تعالی» را بروز داده است. او با تکیه بر عنصر خردمندی، ایران-شهر را از بحران¬های پیش¬روی داخلی و خارجی عبور داده و با تکیه بر عنصر شجاعت، الگوی مطلوبی برای سربازان ایرانی در نبرد با دشمن تورانی بوده است. همچنین، عدالت¬ورزی کی¬خسرو موجب افزایش سطح رضایتمندی مردم از حاکمیت و رشد شاخصه¬های زندگی مطلوب شده است. مفهوم انسانیت در بینش سیاسی کی¬خسرو اهمیت ویژه¬ای دارد. به ویژه آنجا که سپاهیان خود را از تضییع حقوق دشمن برحذر می¬دارد. خویشتن¬داری شاه کیانی در برخورد با اسیران و مردم غیرنظامی در این نبردها درخور توجه است. همچنین، کلیت زندگی کی¬خسرو فرآیند تعالی و صعود معنوی وی را نشان می¬دهد.


 

دوره ۶، شماره ۱ - ( ۳-۱۴۰۴ )
چکیده

پردیس‌های دانشگاهی فضاهایی هستند که دانشجویان در آن‌ها همواره با تجارب متعدد آموزش و یادگیری در کنار چالش‌های متعددی ازجمله فشارهای تحصیلی و اجتماعی رو‌‌برو می­باشند که تاثیرات منفی بر سلامت روان و جسم آن‌ها دارد. این موضوع اهمیت وجود فضاهای سلامت‌بخش در پردیس‌های دانشگاهی جهت کاهش سطح استرس و بازیابی تمرکز برای یادگیری کاراتر را دوچندان می‌کند. ازاین‌رو هدف مطالعه حاضر، واکاوی ارتباط بین نیاز دانشجویان به کاهش سطح استرس و بازیابی تمرکز برای یادگیری با میزان سلامت‌بخشی حوزه دانشکده علوم پایه از پردیس دانشگاهی فردوسی مشهد، و تدوین چارچوب مفهومی معطوف به ارتقای سلامت روان دانشجویان از طریق طراحی شهری سلامت‌بخش است. مطالعه حاضر از نوع کیفی بوده و گردآوری داده‌ها از طریق مصاحبه ساختاریافته با ۳۳ نفر از دانشجویان دانشکده علوم پردیس دانشگاه فردوسی و تحلیل داده ­ها با استفاده از تحلیل کیفی مصاحبه ­های پیاده­ سازی شده انجام شد. نتایج این مطالعه نشان میدهد که از منظر دانشجویان دانشکده علوم، سلامت‌بخشی این محیط دانشگاهی با کیفیت‌های خلوت‌گزینی و آرامش، پیاده‌مداری، عرصه همگانی باکیفیت، پیوند با طبیعت، خوانایی و گستردگی، سازگاری، و اجتماع‌پذیری معنا می­ یابد. بنابراین سلامت دارای بعد فضایی است و بازیابی روانی دانشجویان می­تواند با حضور در فضاهای باز و نیمه‌باز در کنار عناصر طبیعی همچون کال، درختان و پوشش گیاهی همراه با ارتقا دیگر کیفیات طراحی شهری سلامت‌بخش در محدوده دانشکده علوم فردوسی مشهد تسهیل ‌شود.


دوره ۶، شماره ۱۹ - ( ۲-۱۳۹۷ )
چکیده

در مقالۀ حاضر آیین سِدرَه­پوشی و کُستی ­بستن در کیش زرتشتی تحلیل و بررسی شده، سپس انعکاس آن در کشتی کرمانجی و شاهنامۀ فردوسی نشان داده شده ­است. در مرحلۀ اول، به تعریف لغوی و ساختاری سدره و کستی پرداخته شده و پس از آن، مراسم مربوط به این دو لباس شرح داده شده­ است. در مرحلۀ دوم، انعکاس و پیوند سدره و کستی زرتشتی با چوخِه و کُشن کرمانجی و پشمینه، کمند و ازار مذکور در شاهنامه بیان شده ­است. دستاورد مقاله مبتنی بر این است که چوخۀ کرمانجی و مراسم پوشاندن آن شباهت بسیاری به سدرۀ زرتشتی دارد، همچنان که پشمینۀ هوم در شاهنامه هم بیانگر آیین سدره‌پوشی در ایران باستان است. کشن کرمانجی از یک جهت، از نظر لغوی و کاربردی شبیه به کستی زرتشتی است، همچنان که کمند هوم و ازار برهمن و فرستادۀ او در شاهنامه چنین شباهتی دارند؛ از جهتی دیگر، کشن برگرفته از مصدر کشان به معنای کوبیدن است، همان­طور که کستی هم در شاهنامه برگرفته از مصدر کستن به همان معناست. کلمۀ کُستی در شاهنامه بیشتر همراه با دو فعل «بستن» و «گرفتن» به کار رفته، به طوری ­که وقتی به صورت «کستی ­بستن» درآمده، منظور از آن آیین کستی ­بستن زرتشتی است و وقتی به صورت «کستی ­گرفتن» درآمده است، معنای کشتی گرفتن دارد.


دوره ۶، شماره ۲۴ - ( ۶-۱۳۸۸ )
چکیده

اژدهاکشی از جمله مواردی است که تنی چند از پهلوانان نامی ایران از جمله رستم، بدان دست یازیده‌اند؛ چرا که در گستره اساطیر ایران، اژدها، نماد خشکسالی است و در واقع، کشتن اژدها نماد پیروزی ترسالی بر خشکسالی است. اما موردی که در ایران با نماد خشکسالی بودن اژدها تناقض دارد، رستم دستان است. او اگر چه در خوان سوم، خود نیز به کشتن اژدها موفق می‌شود، هم درفش او اژدها پیکر است و هم به نیای خود ضحاک (اژی‌دهاک اوستا) نیک می‌بالد که این امر با اژدها‌کشی او و نماد خشکسالی بودن اژدها در اساطیر ایران تناقض دارد. نگارنده در این جستار به این نتیجه رسیده است که درفش اژدها پیکر رستم و تقدس اژدها در دیدگاه او احتمالاً تحت تأثیر اساطیر چین به ایران راه یافته است؛ از این رو اژدهایی که توتم رستم است و سخت آن را گرامی می‌دارد برخلاف اساطیر ایران، نماد باران و طراوت و ترسالی است.
 

 

دوره ۷، شماره ۲۷ - ( ۳-۱۳۸۹ )
چکیده

«نقد اسطوره‌ای» بستری انسانشناختی دارد که اثر ادبی یا برخی بنمایه‌های آن را به ژرف‌ساخت کهن‌الگویی آن تأویل می‌کند. در این جستار با روش تحقیق کیفی و بر اساس رویکرد نقد اسطوره‌ای (با گرایش کهن الگویی) به تحلیل داستان کیخسرو در شاهنامه پرداخته، و سعی شده است چرخه تغییرات اسطوره او بر اساس این رویکرد تفسیر شود.
از این دیدگاه، کیخسرو، شاه- موبد فرهمند کیانی، نموداری متعالی و آرمانی از کهن‌الگوی «قهرمان» است که وجود نمادینگی عنصر آب و اسطوره تعمید، قدرت برکت بخشی و بازگرداندن باران و سبزی به طبیعت در اختیار داشتن جام پیشگویی‌کننده، گذر از آزمونهای تشرّف، نبرد با افراسیاب، که تکراری از نمونه ازلی رویارویی خیر و شر است و محو شدن نمادین او، که متضمن مفهوم بازگشت ابدی وی و از نمودهای کهن‌الگوی «مرگ و تولد دوباره» است، اجزای ساختاری اسطوره او را تشکیل داده است. درباره ژرف‌ساخت کهن‌الگویی این داستان می‌توان گفت کیخسرو «انسان کامل» حماسه ایرانی است که در پایان یک «روز بزرگ کیهانی»، که از «نخستین انسان» (کیومرث) آغاز شده است، تاریخ اساطیری ایران را به حقیقتی نظام‌مند و تکراری از چرخه آفرینش کیهانی تبدیل می‌کند.

 

صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱