جستجو در مقالات منتشر شده


۶ نتیجه برای فراداستان

سحر غفاری،
دوره ۳، شماره ۹ - ( ۳-۱۳۸۹ )
چکیده

شگردهای چاپی و نوآوری در شیوه روایت، رمان بیوتن را به یک فراداستان شبیه کرده است: فراداستان، یکی از شایع ترین انواع داستانهای پسامدرن، داستانی است خود-ارجاع که با فنون گوناگون، نظیر اتصال کوتاه، بینامتنیت، فرجام های چندگانه، افشای صنعت، و غرابت در حروف چینی نحوه برساخته شدن خود را افشا می کند. در نگاه اول چنین به نظر می رسد که بیوتن نیز یک فراداستان است؛ بدین معنا که نویسنده سعی کرده با بازیگوشی های چاپی ورود به داستان ارائه ی چند فرجام برای داستان چاپ علامت های مختلف در حاشیه ی متن داستان را به تقلید از رمان های پسامدرن غرب وارد حیطه ی پسامدرنیسم کند ولی با تحلیل متنی شگردهای به کاررفته در این داستان و با استفاده از آرای برایان مک هیل و پتریشیا وُ، دو نظریه پرداز مطرح پسامدرنیسم، معلوم می شود که این رمان نتوانسته وارد حیطه پسامدرنیسم شود.زیرا شرط اول و اساسی ورود به پسامدرنیسم فقدان یک نظریه یا ایدئولوژی آوانگارد است اصلی که به تمامی در بیوتن نقض شده.
پرستو محبی، فرهاد ناظرزادۀ کرمانی،
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

این مقاله قصد دارد الگوی داستانی نمایشنامۀ داستان دور و دراز سفر سلطان به... دیار فرنگ را با روش فراداستان نگارانه ای که در ادبیات داستانی پسامدرن رایج شده است، مطابقت دهد. فراداستان حاصل رواج دیدگاهی در ادبیات است که در مخالفت با نحلۀ رئالیسم ادبی، می کوشد تا چارچوب ارجاع داستان به واقعیت را مورد شک قرار دهد. در این نوع از داستان، عناصر داستانی مانند طرح، شخصیت، زمان و مکان جایگزینی از واقعیت های فرضی نیستند؛ بلکه تنازع دائمی میان هنر و واقعیت در آن، این بار به سود هنر خاتمه می یابد و واقعیت به صورت تابعی از دنیای مستقل و قائم به ذات داستان درمی آید. نمایشنامۀ داستان دور و دراز سفر سلطان... نوشتۀ محمد چرمشیر، شرح سفر سلطانی به فرنگ نیست؛ بلکه تلاش نویسنده را برای دست یابی به تجربه ای فراداستانی در متنی نمایشی نشان می دهد. این اثر داستانی است دربارۀ فرایند برساختن داستان و کاوشی است درباب اجزای روایتی. در این نمایشنامه، مباحثی مانند شخصیت ها، ساختار طرح، حدود اختیار راوی و شیوه های روایت، دیگر جزء پنهانی برای بازگو کردن داستان و بیان معنا نیستند؛ بلکه خودِ داستان اند. برجسته سازی زبان، ارجاع کنایه آمیز یا هزل گونه به متون ادبی و نمایشی دیگر و درنهایت ساختن تاریخی مجعول و دست کاری شده، خواننده را به تجربۀ شیوه های جدید روایتگری و هم زمان، ادراکی متفاوت با تاریخ دعوت می کند.
حسین صافی پیرلوجه،
دوره ۵، شماره ۱۹ - ( ۹-۱۳۹۱ )
چکیده

برای «روایت پژوهیِ درزمانی» عرصه های گوناگونی را می توان متصور شد که گونه شناسیِ روایت در دوره های تاریخی مختلف یکی از آنهاست، و جستن پیشینه ی فنون داستان پردازیِ نوین در قصه های عامیانه ی بومی یکی دیگر. در همین راستا و با این گمان که حتا در صورت تغییر کارکرد یا چه بسا نقش باختگیِ کاملِ روایت نماهای شفاهی، باید آثاری از آنها در رمان و داستان کوتاه فارسی به جا مانده باشد، نگارنده ی مقاله ی حاضر بر آن بوده تا پس از معرفیِ نمونه ی ظریفی از این قالب های کلامیِ خاصِ روایت در پیکره ای مشتمل بر دویست و هفتاد قصه ی عامیانه که دست کم هفتاد سال از گردآوری و ثبت هرکدام می گذرد، روند زوال یا صرفاً تحول نقشی این قالب ها را در ادبیات داستانی ایران پی بگیرد. (حوزه های درخور روایت پژوهیِ تطبیقی میان قصه های عامیانه و داستان های نوین فارسی، دامنه ای چنان گسترده و بکر را می پوشاند که حتا ترسیم حدود آن از حوصله ی این جستار بیرون است. پس جای شگفتی نخواهد بود اگر آنچه در پی می آید صرفاً حاصل بررسیِ مقابله ایِ ساز وکارِ روایتگردانی میان صحنه های موازی یا متناوب در دویست وهفتاد قصه ی عامیانه ی ایرانی و پیکره ای شاملِ بیش از سیصد داستان معاصر فارسی باشد.)

دوره ۱۰، شماره ۱ - ( ۳-۱۴۰۱ )
چکیده

رمان‌‌‌های‌ فراداستانی‌‌‌‌ تاریخ‌‌‌‌‌‌‌نگارانه‌‌، که‌‌‌ گونۀ‌‌‌‌ پسامدرن‌‌‌ رمان‌‌های ‌‌تاریخی‌‌‌‌‌‌‌‌اند، ‌عینیت‌ و مرجعیت‌‌‌‌ تاریخ‌‌ را به‌‌‌ پرسش‌‌‌‌ می‌‌‌گیرند‌ و می‌‌کوشند‌، از رهگذر‌ بازنگری‌ در‌ محتوای‌‌ ‌مستندات‌‌ تاریخی‌ و بازنویسی‌‌‌‌ ‌روایت‌‌‌های‌‌‌‌ پذیرفته‌‌‌‌شده‌‌‌،‌ ‌تاریخ‌‌‌ ‌را‌‌‌ ‌مفهومی‌‌‌‌ متکثر‌‌ و ‌متن‌‌‌‌‌بنیاد‌‌ ‌نشان‌‌‌ دهند‌. ‌تاریخ‌‌‌ در‌‌ این‌‌‌ رمان‌‌‌‌ها‌‌‌ ‌‌ماهیتی‌‌‌‌‌ ‌‌بینا‌‌‌متنی‌‌‌‌ ‌دارد‌‌ و ‌برساخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌گفتمانی‌‌‌‌‌ ‌‌‌است. در این مقاله، با بررسی‌ دو رمان‌‌‌ زمین آبگیر ‌نوشتۀ‌‌ گراهام ‌‌‌سوییفت (۱۹۸۳) از ادبیات انگلیسی و دیلماج ‌‌‌‌‌به‌‌‌‌‌‌قلم‌‌‌‌ حمیدرضا شاه‌‌آبادی (۱۳۸۵)‌ از ادبیات فارسی ‌نشان‌‌ می‌‌‌دهیم‌ که‌‌‌‌ ‌چگونه‌‌‌ ‌رمان‌‌‌های‌‌‌ ‌فراداستانی‌‌‌‌ِ‌‌ ‌تاریخ‌‌‌‌‌نگارانه‌‌‌‌ ‌‌‌توانسته‌‌‌‌‌اند‌‌‌‌ عرف‌ و معیارهای‌‌‌‌ ‌داستان‌‌‌‌ تاریخی‌‌‌‌ ‌را‌‌‌ متحول‌‌‌‌‌‌ سازند. دلیل اصلی انتخاب این دو رمان این است که با استفاده از شگردهای روایتیِ پسامدرن مثل نقیضه‌پردازی و استفاده از بینامتن‌ها و پیرامتن‌ها نشان می‌دهند که‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌گفتمانِ‌‌‌‌‌ تاریخ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌به‌‌‌‌‌‌‌‌‌واسطۀ‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌زبان‌‌‌‌‌‌ برساخته‌‌‌‌‌ ‌‌می‌‌‌‌شود، از این رو ‌‌نمی‌‌‌توان‌‌‌‌‌ ‌‌روایت‌‌‌ تاریخی‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌را‌‌‌‌‌‌ قطعی‌‌‌،‌‌‌ خنثی‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و‌‌‌ ثابت‌‌‌ و ‌‌‌‌‌‌‌‌بی‌‌‌‌‌‌‌زمان‌‌‌‌‌‌‌‌ دانست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. در بررسی این رمان‌ها از آرای نظریِ لیندا هاچن و پاتریشا وُو استفاده شده است.
 
نرجس السادات سنگی، محمدجواد مهدوی، سمیرا بامشکی،
دوره ۱۰، شماره ۴۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

خلق «شخصیت نافرمان» خصیصه­ای است که در اکثر فراداستان­های ایرانی به‌وضوح دیده می‌شود و از ویژگی­های غالب فراداستان فارسی است. موضوع این پژوهش بررسی ارتباط میان غلبه این ویژگی در فراداستان فارسی ـ با توجه به پراکندگی ویژگی­های فراداستان در آثار خارجی ـ با گفتمان و نوع ساختار قدرت در جامعۀ ایران است. در ایران حدود سال­های پیش از انقلاب ۱۳۵۷، چند گروه و اندیشه سیاسی وجود داشت؛ اما پس از انقلاب و بعد از غیریت­سازی برای هویت­یابی، فضای استعاری گفتمان انقلاب اسلامی به‌‏تدریج محدود شد و از میان گروه­های سیاسی مختلف فقط گفتمان بنیاد­گرای ‏اسلامی هژمونیک شد. این گفتمان دال­هایی همچون قداست سنت­ها، مالکیت، خانواده و نگرش­های پدرسالارانه دارد. تأثیر این وضعیت در فراداستان فارسی دیده می­شود که در این مقاله با استفاده از آرای بوردیو به بررسی آن خواهیم پرداخت. با نظر به آرای بوردیو می­توان وضعیت سیاسی کشور را «موقعیت» درنظر گرفت و شخصیت نافرمان را «کنش». طی بررسی کنش، ویژگی­هایی رخ نمود که بوردیو آن‌ها را «منش» می­نامد و بر این باور است که منش­ها با موقعیت­ها ارتباط دارند. در این مقاله، چند منش را در شخصیت نافرمان به‌مثابه کنش یافته­ایم که با موقعیت در ارتباط‌اند. این منش‌ها عبارت‌اند از: تأکید بر فردگرایی و اعلام حضور، مطالبه کردن صدا و اعتراض به راوی به‌عنوان قدرت تام‏.


دوره ۱۵، شماره ۶۰ - ( ۸-۱۳۹۷ )
چکیده

برخی از نویسندگان ایرانی با اقبالی که به سمت داستان‌نویسی پسامدرن از خود نشان دادند، با تأثیرپذیری از آثار فراداستانی غربی و گفتمان ترجمه به خلق آثاری روی آوردند که اگرچه در ظاهر آثار فراداستانی به شمار می‏آید، ماهیت تقلیدی و تصنعی آنها با ماهیت بازی‌گونگی فراداستان در تعارض قرار می‏گیرد. این پژوهش بر مبنای نقد جریان فراداستان‌نویسی در کشور نگاشته شده و با بررسی فراداستانهای ایرانی به این نتیجه دست یافته که آثاری که تحت عنوان فراداستان در کشورمان مطرح است به دور از ماهیت هنجارگریز پسامدرنیسم و دقیقا بر اساس ملاکها و عواملی از پیش تعیین شده نگاشته شده‏، و وجوه تصنعی و مکانیکی این داستانها با ماهیت هنجارگریز پسامدرنیسم در تعارض است.

صفحه ۱ از ۱