جستجو در مقالات منتشر شده
۵ نتیجه برای عنصر غالب
منصوره تدینی،
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۷ )
چکیده
در این مقاله ابتدا پسامدرنیسم و مهمترین مؤلفههای آن، مثل محتوای وجودشناسانه، آشکار کردن تصنّع، اتصال کوتاه، عدم قطعیت، آشفتن زمان، تغییر راوی و زاویه دید، شخصیتهای شورشگر، فرجامهای چندگانه و... بهطور مختصر مرور شده، سپس حضور برخی از این مؤلفهها در دو داستان کوتاه از ابوتراب خسروی، با نامهای «پلکان» و «حضور»، با ذکر مستنداتی از متن، اثبات شده است. با توجه به وجود عنصر غالب پسامدرنیسم در این متون، یعنی محتوای وجودشناسانه، میتوان گفت این داستانها وارد حیطه پسامدرنیسم شدهاند؛ اما عناصری از مدرنیسم، مثل وجود پیرنگ را نیز در خود دارند.
دوره ۱۱، شماره ۴۴ - ( ۶-۱۳۹۳ )
چکیده
این جستار برآنست تا با پیشِ چشم داشتن نظریّههای نوین در باب شعر، بویژه آرای فرمالیستها، کارآیی آنچه را در بلاغت سنّتی به عنوان «عیوب فصاحت» مطرح است، در تحلیل امروزی شعر پارسی بررسی نماید. این فرایند در دو ساحت کلّیگرایانه و جزئیگرایانه انجام شده است. در فرایند کلّیگرایانه، با توجّه به مسأله «عنصر غالب» در فرمالیسم روسی و ایجاد تعامل میان نظریّات ارائه شده دربارۀ عیوب فصاحت در کتابهای پارسی بلاغت و نقد شعر با شعر پارسی در دورههای مختلف سبکی، عیوب فصاحت تا پایان دورۀ رواج سبک هندی در سه وجه سازگاری، واپسماندگی و ناسازگاری قابل گونهبندی و بررسی است. تحلیل موضوع در این ساحت بدین نتیجه میانجامد که در دوره سازگاری(مقارن با رواج سبک خراسانی)، نظریّات ارایه شده دربارۀ عیوب شعر، با شعر پارسی کاملاً همخوان است؛ امّا به تدریج از میزان این همخوانی کاسته میشود تا اینکه در دوره ناسازگاری(مقارن با رواج سبک هندی)، مقتضّیات اجتماعی- ادبی و نیز مقتضیّات زیباییشناسیک شعر پارسی، اصالت عیوب فصاحت در بلاغت سنّتی را برای تحلیل شعر عصر از میان میبرد.
در ساحت جزئیگرایانه با پیشِ چشم داشتن نظریّات فرمالیستها در خصوص فرایند «برجستهسازی» و ایجاد اتّفاق در زبان از طریق انواع «هنجارگریزیها»(/قاعدهکاهیها) و «قاعدهافزاییها»، عیوب فصاحت در بلاغت سنّتی نظیر غرابت استعمال، مخالفت قیاس، تعقید و... برای تحلیل امروزی شعر پارسی، از اضلاعی دیگر ناکارآمد جلوه میکند. تحلیل موضوع در این ساحت نیز بدین نتیجه میانجامد که در خوانش فرمالیستی و نیز در برخورد با شعر مدرن، این موارد نه تنها عیب نیست، بلکه اتّفاقاً عامل ایجاد ادبیّت و تمایز زبان ادبی از زبان خودکار و در نهایت ساخته شدن شعراست.
ایوب مرادی،
دوره ۱۴، شماره ۵۵ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده
از زمانیکه برایان مکهیل در تفکیک رمان مدرن از رمان پسامدرن بر عنصر غالب معرفتشناسانه و هستیشناسانه تأکید ورزید، به موضوع عنصر غالب در بیشتر پژوهشهای مربوط به آثار پسامدرن توجه شد. مکهیل معتقد بود که در رمانهای مدرن عنصر غالب مسائل معرفتشناسانه است، درحالیکه رمانهای پستمدرن به موضوعات هستیشناسانه اهمیت بیشتری میدهند. معرفتشناسی بخشی از دانش فلسفی است که طی سه قرن اخیر اهمیت ویژهای یافته و موضوع آن بررسی مسئله شناخت و ویژگیهای آن است. مکهیل اعتقاد داشت که رمانهای مدرن هم در محتوا و هم در ساختار به پرسشهایی میپردازند که حول مسئله شناخت میچرخند. پرسشهایی نظیر اینکه شناخت چگونه حاصل میشود؟ محدوده آگاهی کجاست؟ معرفت چه ساختاری دارد؟ و مواردی از این قبیل. رمان گفتوگوی جادوگر بزرگ با ملکه جزیره رنگها شرح وقایع یک روز از زندگی نوجوانی بهنام «رهی» است که مهمان خانوادهای میشود که فرزند خود را ازدست دادهاند. نویسنده در این اثر هم در محتوا و هم در ساختار موضوع شناخت را دستمایه روایتگری قرار داده است. پژوهش حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی عنصر غالب معرفتشناسانه در این رمان پرداخته است. نتایج نشان میدهد که خانیان در این اثر با استفاده از رویکردهایی همچون چیستی و کارکرد نشانههای زبانی در امر آگاهی، مسئله نیتمندی و موضوع پویش در آگاهی به بررسی ویژگیها، شرایط و گستره شناخت پرداخته است.
امیر حسین زنجانبر،
دوره ۱۵، شماره ۶۰ - ( ۵-۱۴۰۱ )
چکیده
ادبیات ضدّجنگ زیرمجموعهای از ادبیات صلح است. صلح به دو صورت سلبی و ایجابی بازنمایی میشود. صلح ایجابی، بر پایۀ مفهوم جهانوطنگراییِ اخلاقی تعریف میشود و صلح سلبی، در تضاد با مفهوم جنگ. بر همین اساس، داستانهای جهانوطنگرا، آرمانشهر را بازنمایی میکنند و داستانهای ضدّجنگ، ویرانشهر را. دادههای این پژوهش کتابهای تصویری ضدّجنگ گروه سنی «ب» و «ج» است. مقالۀ پیشِرو با روش تحلیلی ـ توصیفی و براساس رهیافتی صورتگرا، در پی پاسخ به چگونگی تمهیدات مشترک (الگوهای صوری مشترک) در داستانهای ضدّجنگ کودک است. نتیجۀ پژوهش نشان میدهد، بسته به اینکه عنصر غالبِ داستان مبتنی بر کدام بخش از فرایند سهگانۀ «آغاز، میان و پایان جنگ» باشد، داستانهای ضدّجنگ به سه دسته تقسیم میشوند: آغاز ـ محور، میان ـ محور، پایان ـ محور. هر یک از این سه دسته براساس تمهیداتی که بهکار میگیرند، به زیرمجموعههایی دیگر تقسیم میشوند. استقبال از ژانر نوظهور ادبیات ضدّجنگ و خلأ پژوهشهای داخلی و خارجیِ بسنده دربارۀ ادبیات صلح کودک، ضرورت پژوهش را مسجل مینماید. مقالۀ حاضر برای نخستین بار ادبیات جنگستیز کودک را با رهیافتی صورتگرا ردهبندی میکند و در این زمینه نگارنده تاکنون، چه در پژوهشهای داخلی و چه خارجی، دستهبندی مشابهی را رؤیت نکرده است.
دوره ۱۶، شماره ۶۵ - ( ۹-۱۳۹۸ )
چکیده
مسأله اصلی این مقاله، ارائه تعریف دقیق حکایتهای ادبیات فارسی بر مبنای کاررفت ویژه عناصر آن به شکل عنصر غالب است؛ زیرا یکی از مواردی که قالبهای ادبیات داستانی را از یکدیگر متمایز میکند، نحوه کاربرد عناصر داستانی است. این مقاله با شیوه تحلیل مقایسهای و با بررسی تفاوتهای این دو نوع، سعی میکند نوع ادبی حکایت را باز تعریف کند و تفاوتهای آن را با قصه نشان دهد. بررسیها نشان داد کاررفت ویژه عناصر روایی، ویژگیهای خاص ارجاع به واقعیت، آموزشی بودن و عدمانسجام، نوع ادبی حکایت را از دیگر انواع داستانی، بویژه قصه، متمایز میکند. در نهایت این مباحث مقدمهای است برای مباحثی از قبیل زمینههای پیدایی انواع داستانی سنتی در فرهنگ ایرانی و دلایل افول آنها در روزگار معاصر.